هدا مصطفائی، عضو خانه اندیشه و گفتوگوی خانواده در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: جهان امروز در میانه بحرانهای معنایی، شکافهای هویتی و فرسایش پیوندهای اجتماعی، بیش از هر زمان نیازمند «لنگرهای فرهنگی» است؛ لنگرهایی که نه فقط هویتساز، بلکه انسجامبخش، الهامآفرین و تمدنساز باشند. در این میان فرهنگ عاشورا و نسبت آن با شعار «حبّ الحسین یجمعنا» صرفاً میراثی آیینی برای گروهی خاص نیست، بلکه امکانی تاریخی برای گفتوگوی ارزشها، بازسازی سرمایه اجتماعی و شکلدهی به نوعی همبستگی جهانی حول کرامت انسانی، حقیقتطلبی، عزت و مقاومت در برابر سلطه است.
ما در جهانی زندگی میکنیم که شعار غالب آن «آسایش بیشتر، رنج کمتر» است. زیست انسان معاصر، بیش از هر زمان دیگری بهدنبال سبک زندگی بیدردسر، پر از امکانات، عاری از فشارهای روانی و خالی از هرگونه زحمت یا درگیری است. در چنین فضایی، چگونه میتوان از رنج مقدس، مقاومت، ایستادگی بر سر باورها سخن گفت؟ آیا هنوز میتوان از امام حسین(ع) که جان و خاندان خویش را بر سر اصول انسانی نثار کرد، سخن گفت و تأثیر گذاشت؟
پاسخ، برخلاف آنچه در نگاه اول به ذهن میآید، آری است. فرهنگ حسینی میتواند پاسخ به بحران معنا در جهان امروز باشد. انسان امروز گرچه از مشقت فراری است، اما بیش از همیشه درگیر خلأ معنا، اضطراب، افسردگی و گمگشتگی و بحران ارزشها است. این انسان اگر امام حسین(ع) را نهفقط قهرمان یک دین، بلکه با تبیینی عمیقتر به عنوان انسانی بزرگ که در پی احیای عقلانیت، حقیقت، انسانیت، کرامت و معنا بودهاست بشناسد، سخن او را خواهد شنید. در این بیان ایستادگی نه دیگر رنج، بلکه «مسیر یافتن معنا»ست، آن وقت خواهیم دید که چگونه «مقاومت» میتواند در جهان آسایشطلب، پیامآور کرامت، عزت و معنا باشد. آنجا که باید بر سر «خودِ انسانی» ایستاد؛ حتی اگر به ظاهر همه چیز از دست برود. اینها همه یعنی مقاومت، اما مقاومتی زندگیبخش، نه تلخ و فرساینده.
مقاومت فقط در میدان جنگ نیست بلکه در زندگی روزمره امروز هم قابل بازسازی است. به عنوان مثال نه گفتن به دروغ، ظلم و تحقیر، پافشاری بر اخلاق در محیطهای رقابتی، پشتیبانی از مظلومان، حتی با صدایمان در شبکههای اجتماعی، برخورد انسانی با خانواده و دیگران همچون رفتار امام با حر.
اینجا مقاومت دیگر جنگ نیست؛ سبک زندگی است. مقاومت حسینی به معنای حذف شادی، آسایش یا لذت مشروع هم نیست. بلکه بهمعنای این است که وقتی پای حقیقت، شرافت یا انسانیت وسط آمد، اهل معامله نیستی. اتفاقاً شخصیت ایشان در روایات تاریخی، زندگیبخش، خانوادهدوست و پرعاطفه است که در عین همه اینها، اهل ایستادگی هم بود. امام حسین(ع) تنها یک رهبر مقاومت نیست، او پدری با بغض وداع، برادری مهربان، انسانی شجاع، اما عاطفی است. کسی که حتی در صحنه کربلا و تا لحظه آخر دلسوز و در حال نجات حتی دشمنش بود. ایستادگیاش خشک و عبوس نبود و آمیخته با لطافت و انسانیت بود؛ این دقیقاً چیزی است که مخاطب جهانی امروز از هر دین و آیینی، در پی آن است.
از منظر جامعهشناسی فرهنگی، فرهنگ عاشورا نظامی از ارزشها، نمادها، الگوهای کنش و حافظه جمعی است. این نظام نه فقط در سطح مناسک، بلکه در سطح معنا عمل میکند و از طریق فرآیندهای بازتولید فرهنگی، نسل به نسل منتقل شده است. در فرهنگ حسینی کرامت جایگاهی محوری دارد. کرامت در کربلا، نه مفهومی انتزاعی بلکه کنشی اجتماعی و وجدانی است. از برخورد با غلام سیاهپوست تا رفتار با حرّ، از برخورد مهربانانه با دشمنان تشنهلب تا آزادی انتخاب به یاران حتی در شب جنگ، همه و همه بازتاب این باورند که انسان، حتی در میدان نبرد، باید محترم بماند. این کرامت همان است که در جهان امروز، سرمایهای نایاب و بنیاد همزیستی و همبستگی است.
شعار «حبّ الحسین یجمعنا» دقیقاً زمانی معنا مییابد که این کرامت، عزت، عقلانیت و مسئولیتپذیری، نه فقط در لسان و آیین، بلکه در سطح کنش اجتماعی و مناسبات فرهنگی بازتاب یابد. این شعار اگر صرفاً احساسی و در دین و مذهبی خاص فهم شود، گستره عظیم اخلاق و منش و فرهنگ حسینی درک نخواهد شد؛ اما اگر بهمثابه نشانهای از امکان «اجماع جهانی حول ارزشهای انسانی» بازخوانی شود، بدل به ظرفیت تمدنی خواهد شد.
البته که گستره این فرهنگ از همین حالا نیز جهانی شده است. از حضور مسیحیان و ارامنه در آیینهای محرم و اربعین تا احترام و الگو گرفتن روشنفکران و متفکران غیرشیعه مانند گاندی، ماندلا و ... از شخصیت امام حسین(ع)، همه و همه حکایت از آن دارند که این فرهنگ، قابلیتی فرامذهبی و بینافرهنگی دارد. آنچه امام حسین(ع) را برای جهانیان جذاب کرده، ایستادگیاش برای حقیقت است. او برای دفاع از حرمت انسان، حتی تا مرز فدا کردن جسم خویش پیش رفت و همین او را به الگویی برای تمام آزادیخواهان بدل ساخته است.
اگر فرهنگ حسینی به درستی بازخوانی شود، میتواند نقطه تلاقی ادیان، اقوام و فرهنگها بر سر اصول مشترکی مانند عدالت، کرامت، آزادگی و عزت باشد. این فرهنگ با زبان عقلانیت، عاطفه مسئولانه و مشارکت مردمی، الگویی برای بازسازی جوامع فرسوده معاصر ارائه میدهد.
در دنیای متکثر و پرآشوب امروز و در زمانهای که واژههایی مانند «عدالت»، «کرامت» یا حتی «حقیقت» گاه مصادره میشوند، یافتن نقطهای که بتواند دلهای انسانها را با همه تفاوتهایشان به هم نزدیک کند، آسان نیست. در این فضا این جمله ساده و کوتاه «حبُّ الحسین یجمعنا» به دلیل نگاه انسانگرایانه فرهنگ حسینی میتواند فراتر از شعاری آیینی عمل کرده و مرزهای هویت را جابهجا کند و نوعی همبستگی فراملی، فرامذهبی و فراسیاسی ایجاد کند. فرهنگ حسینی این ظرفیت را دارد که فراتر از الگوی دینی یا مناسکی او را در جایگاه الگوی جهانی برای معنا، کرامت و ایستادگی اخلاقی بنشانیم. آنگاه مقاومت نه تهدیدی برای آسایش، بلکه راهی برای آرامش عمیق و پایدار خواهد بود و چه زیباست اگر «حب الحسین»، دوست داشتن او، ما را از نو جمع کند؛ نه فقط در میدانهای سوگواری، که در ساختن جهانی بهتر، آگاهتر و انسانیتر.
محبت به حسین(ع) تنها عاطفهای دینی نیست، بلکه کنشی اجتماعی و انتخابی اخلاقی هم است. هرکس که در برابر ظلم میایستد، از کرامت انسان دفاع میکند، از حقیقت نمیگذرد، در عمل در جبهه حسین(ع) ایستاده است و هر کس که این جبهه را شناخت، خواهناخواه در دلش محبت حسین(ع) جوانه خواهد زد.
در جهانی که سیاست، اقتصاد و ایدئولوژیها اغلب مردم را از هم دور میکنند، ما نیازمند زبانی هستیم که بتواند انسانها را دوباره گرد هم آورد. محبت حسین چنین قابلیتی دارد. در چنین افقی «حب الحسین یجمعنا» دیگر صرفاً جملهای زیبا نخواهد بود، بلکه یک نظریه همبستگی انسانی، یک برنامه کنش اجتماعی و نقطهای برای بازاندیشی در نسبت اخلاق، قدرت و مردم خواهد بود.
جهانیسازی امام حسین(ع) نه به معنای تحمیل یا تبلیغ دینی است، بلکه دعوتی است به تأملی اخلاقی، به همدلی، به وجدان جمعی به عقلانیت. امام حسین(ع) برای شیعه، امام است و شهید راه حق و با کمی نگاه عمیقتر میتواند برای جهان پر از تبعیض و جنگ، خودخواهی و ... تجسمی از وجدان انسانی در اوج بحران، صدای آزادی و عزت انسان باشد. اگر عاشورا را از این دریچه ببینیم، آنگاه عاشورا یومالانسان خواهد بود.
نکته قابل تامل دیگر اینجاست که فرهنگ حسینی ساحات مختلف اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی را پوشش میدهد. در این میان، خانواده میتواند به عنوان نخستین بستر پرورش فرهنگ حسینی عمل کند؛ جایی که عشق و ایثار، عقلانیت و عزت، نه در شعار بلکه در زیست روزمره آموزش داده میشود و این به معنی آغاز همبستگی جهانی از دل گرمترین پیوند انسانی است.
انتهای پیام
نظرات