محمد حائری شیرازی، مدیر گروه علوم انسانی اسلامی پژوهشکده مصباح الهدی و پژوهشگر قرآن و حدیث در یادداشتی که به مناسب شهادت امام سجاد(ع) در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: دوره امامت امام زینالعابدین(ع) (۶۱ تا ۹۵ هجری)، یکی از پرتلاطمترین و پیچیدهترین مقاطع تاریخ اسلام بود. پس از واقعه عاشورا، سلطه بنیامیه با بهرهگیری از قدرت نظامی، سیاست رسانهای و ابزارهای فرهنگی، بستری از اختناق و تحریف در جامعه اسلامی پدید آورده بود. این فضای مسموم فکری، چنان فراگیر شده بود که حتی مفاهیم بنیادینی چون توحید، عدل، امامت و نبوت نیز در معرض انحراف قرار گرفته بود. در چنین شرایطی، امام سجاد(ع) با درایتی بینظیر، مبارزهای عمیق اما نرمافزارانه را آغاز کرد؛ مبارزهای فرهنگی که نه با شمشیر، بلکه با قلم، منطق و نیایش، پایههای مشروعیت دستگاه اموی را به چالش کشید.
یکی از عرصههای مهم نبرد فکری امام سجاد(ع)، مبارزه با افکار غلوآمیز در میان برخی شیعیان و مقابله با تئوری جبر بود که امویان آن را برای توجیه ظلم خویش گسترش میدادند. غلو در مقام اهلبیت، تهدیدی جدی برای اصالت توحید بود. امام سجاد(ع) با صراحت اعلام کرد که شیعیانِ غالی نه از ما هستند و نه ما از ایشان، و با این بیان، مرزی روشن میان محبت واقعی و انحراف در عقیده ترسیم کرد.
از سوی دیگر، امام(ع) در برابر اندیشه جبرگرایی، موضعی رسا و خردمندانه اتخاذ کرد. در زمانی که خلفا، ظلم و فساد خود را به قضا و قدر الهی نسبت میدادند تا خود را از مسئولیت مبرا سازند، حضرت سجاد(ع) با منطق قرآن و استدلالهای عقلانی، مسئولیت اعمال را متوجه انسان میدانست و اعلام میکرد که «مردم پدرم را کشتند، نه خدا» (طبرسی، الاحتجاج، ص۳۱۱). این سخن ساده اما کوبنده، تیشهای بود بر ریشهی توجیهات باطل حکومتی.
از دیگر انحرافات فکری رایج عصر امام سجاد(ع)، گرایش به تجسیم خداوند بود. برخی متأثر از آموزههای اهلکتاب یا انگیختهی از دینفروشان درباری، چهرهای مادی و جسمانی از خدا ترسیم میکردند. در برابر این انحراف، امام سجاد(ع) از سلاح دعا و مناجات بهره برد و در قالب ادعیهای عمیق، چهرهای کاملاً تنزیهی و در عین حال، عاشقانه از خداوند ارائه داد. این مناجاتها، نهتنها تبیین عقاید اسلامی بود، بلکه بازسازی ایمان مردم به توحید ناب محسوب میشد.
یکی دیگر از محورهای مبارزه فرهنگی امام، مقابله با گرایش زاهدانه و صوفیمآبانهای بود که تلاش میکرد از دینداری، تنها چهرهای منزوی، بیخطر و بیتعهد عرضه کند. امام سجاد(ع) با روش عملی و گاه با احتجاجات کوبنده، این نوع عزلتطلبی انفعالی را به چالش کشید. برای مثال، هنگامی که زاهدان مکه برای استسقا دعا کردند و دعایشان مستجاب نشد، حضرت با دعایی کوتاه ولی عارفانه، طلب باران کرد و به همه فهماند که اتصال با خدا نه در ریاضت ظاهری، بلکه در صداقت باطنی و ولایت راستین اهلبیت است.
امام سجاد(ع) بهخوبی میدانست که انحراف در فهم دین، بدون همکاری عالمانِ درباری، نمیتواند به این سطح از فراگیری برسد. یکی از چهرههای برجسته در این زمینه، محمد بن مسلم زهری بود؛ عالمی ظاهرالصلاح که با همکاری با دستگاه اموی، در جعل احادیث و تحریف معارف دینی نقش مؤثری داشت. امام(ع) نخست با شیوههایی ملایم و نصیحتگرانه، کوشید او را از این مسیر باز دارد. اما چون ثمری ندید، نامهای پرمحتوا و صریح خطاب به وی نوشت؛ نامهای که در تاریخ تشیع، نمونهای درخشان از فریضهی نهی از منکر نخبگانی محسوب میشود. در آن نامه، امام(ع) زهری را متوجه ساخت که با حضور در کنار حکام ظالم، به پُلی برای گذر ظلم، و زینتی برای دربار جور تبدیل شده است.
از دیگر جلوههای مبارزه فرهنگی امام سجاد(ع)، احتجاجات علمی و اخلاقی با نخبگان فکری عصر خویش است. در منی، امام سجاد(ع) با حسن بصری روبهرو شد؛ واعظی پرآوازه که مردم را پند میداد اما خود از پندپذیری بیبهره بود. حضرت با چند سؤال ساده ولی دقیق، نشان داد که واعظی که از وضعیت خویش ناراضی است و امیدی به اصلاح خود ندارد، شایستگی ارشاد مردم را نیز ندارد. این منطقِ عمیق، بیانگر درک ژرف امام از ریشههای فریب دینی و خطر عوامزدگی در وعظهای بیمحتوا بود.
امام سجاد(ع) در زمانی پر از ناامیدی و سکوت، صدایی بود برای عقلانیت، معقولیت، و معنویت اصیل اسلامی. ایشان بهجای رویارویی نظامی، راه اصلاح فکری و فرهنگی را در پیش گرفت؛ راهی که در ظاهر آرام، اما در باطن، بنیانهای فکری خلافت اموی را به لرزه درآورد. آن حضرت با مجموعهای از ابزارهای فرهنگی چون دعا، مناجات، احتجاجات عقلی، تبیین کلامی و نقد اجتماعی، مبارزهای دیرپای و عمیق را سامان داد که ثمرات آن در قرون بعدی تشیع، بهروشنی دیده شد.
در نهایت، باید امام سجاد(ع) را «معمار فرهنگ مقاومت اسلامی» و یکی از هوشمندترین مبارزان فرهنگی تاریخ اسلام دانست که در سختترین دورهها، چراغی از حقیقت را فروزان نگاه داشت.
انتهای پیام
نظرات