داوود نعمتیانارکی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه صدا و سیما در چهارمین سلسله نشستهای جنگ روایتها با عنوان «بازتاب جنگ تحمیلی ۱۲روزه در رسانههای بینالمللی» که به صورت مجازی و به همت جهاد دانشگاهی قم و دانشگاههای استان امروز دوم مرداد برگزار شد، ضمن اشاره به ۲محور مهم گفت: در اشاره به محور اول، هدف من بررسی رسانههایی است که هم جنبه بینالمللی دارند و هم مخاطب اصلیشان فارسیزبانان و به خصوص ایرانیان است و محور دوم، موضوع جنگ روایتها است که بسیار حائز اهمیت است و ابزار رسانه در این زمینه نقش کلیدی دارد و بدون وجود رسانه، مفهوم مدرن جنگ روایتها قابل تصور نیست.
وی افزود: جنگ روایتها را باید از سه ضلع اصلی در نظر گرفت؛ نخست، زلزله رسانهای که رخ میدهد، دوم، حجم و شیوه ارائه اطلاعات و سوم، تأثیر آن بر افکار عمومی. این سه ضلع هستند که به کاربرد و معنا بخشیدن به مفهوم جنگ روایتها میپردازند و اگر هریک از این سه عنصر در روایتهای ما غایب باشد، در میدان رقابت پیروزی حاصل نخواهد شد.
عضو هیئت علمی گروه فرهنگ و ارتباطات دانشیار دانشگاه صدا و سیما بیان کرد: رسانهها مسئول جمعآوری، تحلیل و انتشار اطلاعات هستند و این فعالیتها در قالب تفسیر و شکلدهی به افکار عمومی، پازل جنگ روایتها را تشکیل میدهند و معنای آن را تعیین میکنند، در این جنگ، رسانهها نقش اصلی را ایفا میکنند؛ چه این رسانهها ذاتاً خصوصی باشند، چه دولتی و برونمرزی، یا در قالب رسانههای بینالمللی و جهانی. هر کدام در تلاش هستند روایت خود را درباره موضوعات مختلف به صورت ذهنی ثبت و تثبیت کنند تا تصویری مدنظرشان در ذهن مخاطب شکل گیرد.
وی جنگ روایتها را رقابتی برای تفسیر و شکلدهی به واقعیتها دانست به گونهای که در ذهن مخاطب تثبیت شود و اظهار کرد: این نبرد، هر چند پر سر و صدا نیست اما گاهی آرام و خزنده پیش میرود و همه در تلاشاند تا روایت خود را برتر و غالب نشان دهند اما باید توجه داشت که اگر روایت اول ساخته نشود، صرفاً بازتابدهنده و معکوسکننده واقعیت خواهیم بود؛ در حالی که برنده در میدان روایتها، رسانهای است که بتواند روایت غالب و اول را تولید کند.
نعمتیانارکی با اشاره به چیستی هدف جنگ روایتها، تصریح کرد: این جنگ در خلأ شکل نمیگیرد، بلکه با هدفهای مشخصی معنا پیدا میکند و یکی از اهداف اصلی ارائه درکی صحیح و ملموس از واقعیت به مخاطب است و هدف دیگر، جریانسازی است، بسیاری تصور میکنند جریانسازی تنها با پوشش خبری سریع و بهموقع حاصل میشود اما باید بدانیم که تفاوت اساسی بین پوشش خبری و جریانسازی وجود دارد، پوشش خبری صرفاً انعکاس رویدادها و اطلاعرسانی آنان است، مانند اعلام حمله اسرائیل متجاوز به ایران یا پاسخهای موشکی، که صرفاً اطلاعرسانی است و هیچ پیام یا هدف دیگری در آن نهفته نیست.
وی افزود: جریانسازی، مفهومی گستردهتر است و نیازمند استمرار و تعهد است و این فعالیت پا را فراتر گذاشته و تلاش میکند روایت و تصویر قالب در ذهن مخاطب تثبیت شود تا در برخورد با موضوعات مختلف، برداشت غالب و موثر شکل بگیرد، استمرار در جنگ روایتها به معنای تمرکز مداوم و پیوسته بر یک موضوع مشخص است، یعنی رسانهها یک موضوع را به صورت دائم میگیرند و آن را در قالبهای مختلف، در زمانهای متعدد و با زاویههای متفاوت مورد واکاوی و تحلیل قرار میدهند.
نعمتیانارکی تأکید کرد: این فرآیند، کالبدشکافی موضوع است، به گونهای که تصویر آن در ذهن مخاطب تثبیت شود و در طول زمان، با تکرار و تنوع در قالبهای مختلف، همچنان در حافظه او باقی بماند. بهطور کلی، این استمرار به قدری اهمیت دارد که میتوان گفت، از طریق این روند، یک جریان معنوی و تاثیرگذار در فضای افکار عمومی شکل میگیرد و تثبیت میشود.
وی بیان کرد: پس میتوان نتیجه گرفت که ما نباید صرفاً پوششهای خبری سطحی و گذرا را در نظر بگیریم، جریانسازی، یکی از اهداف اصلی جنگ روایتها است و بهنوعی بر ساختن تصویر و برداشت ثابت و قوی در ذهن مخاطب تأکید دارد، هدف دیگر این است که بتوانیم روایت طرف مقابل را خنثی کنیم چراکه او در روایتسازی علیه ما فعالیت میکند که استوریتلینگ یکی از ابزارهای مهم در این میدان است.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: البته باید بپذیریم که در اغلب موارد، هر چند قدرت کامل برای همیشه در اختیار داشتن روایت اول ممکن نیست اما در برخی موارد حتمی است که روایت خود را به جریان بیندازیم و آن را در ذهنها تثبیت کنیم که نمونه آن را در جنگ ۱۲ روزه اخیر میتوان دید.
نعمتیانارکی تصریح کرد: روزهایی که در صبح زود، در ساعتهای ۳ و نیم صبح، صدای انفجارات و رویدادهای اولیه پدید آمد و مردم تصور میکردند فقط رعد و برق است یا باد و باران میآید اما اولین روایتهای رسمی به شهادت بسیاری از دانشمندان و نظامیان و اعلام جزئیات آن وقایع پرداختند، این اولین روایت، توجهها را به سمت رسانه مورد نظر جلب میکرد و نقش مهمی در پیگیری افکار عمومی داشت.
وی با ارائه راهبردهای متعددی که در جنگ روایتها وجود دارد، بیان کرد: شکوفایی عواطف، استراتژیهای کمککننده در ساخت روایت، و استفاده از داستانسرایی (استوریتلینگ) از راهبردهای جنگ روایتهاست و اگر میخواهیم روایت مؤثر بسازیم، باید به این نکات توجه کنیم. ساخت روایت، تنها گفتن خبر نیست بلکه باید داستانی جذاب و مختصر و مفید روایت کنیم و در این مسیر از تصاویر و مستندات موثق بهره ببریم.
نمونههایی از راهبردهای جنگ روایتها در ایران
وی گفت: در سطح شهر تهران، به عنوان نمونه، استفاده از نمادهای ملی، اسطورهها و فرهنگ ایرانی در بیلبوردها و تبلیغات، هرچند ممکن است نقدهایی به این روش وارد باشد، ولی در اصل، کمک میکند تا پیام و تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: بهرهگیری از سلبریتیها و اینفلوئنسرهای معتبر که در جامعه محبوب و مشروعیت یافتهاند، میتواند به جذابیت روایتها کمک کند البته شرط آن است که این افراد مشروعیت و اعتبار داشته باشند و چهرههای منفی نباشند.
نعمتی انارکی افزود: گزارشهای میدانی و حضور فعال در میدان، نقش بسیار مهمی دارند؛ فردی که در متن روایت حضور دارد و صحنه را میبیند، بهتر میتواند داستان را منتقل کند و تأثیرگذار باشد نسبت به کسی که صرفاً پشت میز باشد و تصاویر را از دور ببیند.
در جریانسازی، اصل شفافیت و صداقت رعایت شود
وی نکته کلیدی در روایتسازی را رعایت اصل شفافیت و صداقت دانست و بیان کرد: باید از بزرگنمایی یا کوچکنمایی، پرهیز کنیم، سرعت و دقت در انتشار، تکرار و استمرار در روایتسازی و توجه همزمان به مخاطب داخلی و جهانی اهمیت زیادی دارد.
نعمتیانارکی گفت: در بحرانهای بینالمللی مثل حمله اسرائیل به ایران، روایتهای ما باید جهانی باشد زیرا تأثیر آن تنها محدود به داخل نیست، بلکه میتواند جهان را تحت تاثیر قرار دهد. پس، نباید صرفاً به روایتهای داخلی بیتوجه بود.
عضو هیئت علمی گروه فرهنگ و ارتباطات دانشگاه صدا و سیما اظهار کرد: درنهایت، باید از تکرار روایتهای قالبی و کلیشهای پرهیز کنیم، روایتهای کلیشهای، معمولاً بر الگوهای تکراری استوارند و کارایی خود را در تضعیف اثرگذاری از دست میدهند. بنابراین، بر باید در ساخت روایتهای خود، نوآوری و خلاقیت داشته باشیم و از الگوهای تکراری پرهیز کنیم.
وی ادامه داد: نکتهای حیاتی که باید به آن توجه کنیم، پرهیز از گرایش به انتشار اخبار کذب، شایعات و مطالب نادرست است. چرا که در صورت افشای آنها، اعتبار رسانه یا منبع خبری به شدت ضربه میخورد و در نتیجه، اعتماد عمومی کاهش مییابد؛ در جنگ روایتها، ممکن است برخی رسانهها با هدف متفاوت، اخبار جعلی تولید و منتشر کنند تا ذهن مخاطب را از واقعیتها منحرف سازند اما زمانیکه این اخبار برملا شوند، اعتبار آن رسانه مخدوش شده و دیگر نمیتواند روایتهای نادرست را ادامه دهد.
چگونه اخبار جعلی و نادرست را تشخیص دهیم
دانشیار دانشگاه صدا و سیما ضمن بیان چگونگی مقابله با وضعیت اخبار جعلی و نادرست گفت: یکی از راهکارها، در اختیار قرار دادن محتواهای دقیق، صحیح و با هدف مشخص است، در این راستا، بررسی و تحلیل روایتهای نادرست و تناقضهای موجود در آنها، میتواند کمککننده باشد. اگر بتوان این تناقضها را بیرون کشید و به نقد و بررسی روایتهای مختلف، بهویژه از رسانههای متفاوت پرداخت، امکان شناخت و مقابله با این دست روایتها بهتر فراهم میشود و اهمیت این رویکرد زمانی مشخص میشود که با نگاهی انسانی و محوری به موضوعات بپردازیم.
وی افزود: نکته کلیدی دیگر، کسب توانایی در شناسایی الگوهای انتشار اخبار جعلی است. در دنیای امروز، پلتفرمهای متعددی وجود دارند که هنگام جستوجو درباره صحت یک خبر، نمونههای مختلف را بررسی میکنند و تفاوتها و شباهتها را تحلیل مینمایند، تا مشخص کنند که خبر جعلی است یا حقیقی. دسترسی به این ابزارهای تحلیل، برای ما در جنگ روایتها اهمیت فراوانی دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: باید بتوانیم از طریق تحلیل الگوهای شکلگیری، سبک نگارش، محتوای خبری و منابع آن، به تشخیص صحت یا نادرستی اطلاعات برسیم و محتواهای واقعگرایانه با سبک نگارش مستند، مالامال از منابع معتبر و رعایت جزئیات واقعی، اغلب نشاندهنده صحت روایت است و برعکس، محتوای نادرست و تحریف شده، در ساختار و ظاهر، خود را آشکار میسازد.
رویکردهای کلیشهای در روایتسازی اعتماد مخاطبان را کاهش میدهد
نعمتیانارکی شناسایی اخبار جعلی را از طریق مذکور، نیازمند تیمهای تخصصی و سریع در سازمانها و رسانهها دانست که بتوانند در کمترین زمان، پازل اطلاعات صحیح و ناصحیح را تفکیک کنند و اعتماد عمومی را حفظ نمایند، افزود: رویکردهای کلیشهای و تکراری در روایتسازی، نه تنها اعتماد مخاطبان را مخدوش میکند، بلکه تأثیرگذاری پیامها را کاهش میدهد، رویکردهای سادهسازیشده و سطحی، در مقابل روایتهای چندلایه، مستند و انسانی، جای نمیگیرند و شأن و جایگاه واقعی روایتسازی را در جنگ روایتها بهدرستی نشان نمیدهند.
وی با اشاره به بررسی فعالیتهای خبرگزاریهای جهانی و گفت: ابتدا به سراغ رویکرد رسانههای آمریکایی بهویژه شبکههای خبری و کنترل روایتهایشان میرویم، بهعنوان نمونه مشاهده میکنیم که سبک روایت در شبکههایی مانند CNN، عمدتاً بر رویکرد احساسی، تحلیلی و امنیتمحور استوار است، نکته قابلتوجه این است که بسیاری تصور میکنند این رسانهها آزادانه و بدون محدودیت مطالب خود را منتشر میکنند، اما واقعیت چیز دیگری است.
نعمتیانارکی با بیان مصداق عینی اظهار کرد: جالب است بدانید که در زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به تمامی رسانهها اعلام کرد که هیچ خبری درباره جنگ نباید بدون هماهنگی و تأیید این نهاد منتشر شود؛ حتی در حالیکه رسانههای منطقهای و حتی داخلی، به راحتی پوشش اخبار را انجام میدادند، این محدودیت وضع شده بود تا امنیت ملی حفظ شود.
وی گفت: در آن زمان، رسانههای آمریکایی با رویکرد امنیتمحور، مدام تکرار میکردند که هر گونه انتشار خبر باید از طریق مقامات نظامی تأیید شده باشد. این سیاست نشان میدهد که کنترل اطلاعات در دورههای بحرانی از سوی دولت آمریکا بسیار جدی و برنامهریزیشده است؛ حتی اگر به ظاهر، رسانهها آزاد باشند اما درواقع، کنترل بسیار دقیق و سلسلهمراتبی در جریان است.
وی تصریح کرد: در نشر خبر، از تکنیکهای بهروزرسانی لحظهای بهرهمند میشوند؛ به عنوان مثال، در اوج بحرانها، گزارشها و تحلیلهای زنده و مستقیم، نقش مهمی در روایتسازی دارند. در این مسیر، تحلیلگران امنیتی، سیاسی و نظامی غالباً افراد بازنشسته، با سابقه کار در نهادهای قدرت نظیر سیآیای، در برنامهها حضور دارند و به انتقال دیدگاههای تخصصی و تأییدشده کمک میکنند. به علاوه، این رسانهها برای جهتدار کردن روایت خود، تصویر تهدید را دائم تکرار میکنند؛ مثلا اعلام میکنند که سلاحها و پهپادهای ایرانی میتواند خطری جدی برای منطقه و جهان باشد.
نعمتی انارکی ضمن معرفی یکی دیگر از این رسانههای بینالمللی اظهار کرد: بی بی سی انگلیسی بر مبنای سبک روایتگرانهای قرار دارد که بر واقعگرایی بیطرف مبتنی است، با تأکید بر منابع رسمی غربی، یعنی عمدتاً اخبار و گزارشهای خبرنگاران و گزارشگران خود بی بی سی یا منابع رسمی خبری جهانی در طول روز میلیونها خبر تولید و منتشر میکند.
رسانه بیطرف مطلق وجود ندارد
وی ادامه داد: این خبرگزاریها سعی میکنند به اصطلاح جنبهای از واقعگرایی بیطرف بودن را حفظ کنند، هرچند باید توضیح دهم که ما رسانهای بیطرف مطلق نداریم. رسانه بیطرف در اصل تلاشی است که میخواهد خود را نشان دهد اما در نهایت هر رسانهای تابع ایدئولوژی خاصی است و نمیتواند خارج از چارچوب آن فعالیت کند. پس در نتیجه، مفهوم مطلق بیطرفی قابل تحقق نیست.
نعمتی انارکی با معرفی دو نگرش در حوزه رسانه، بیان کرد: یکی نگاه عینیگرایی است، که بر نشان دادن رویدادها به همان شکل واقعی و بدون دخل و تصرف تأکید دارد، و دیگری نگاه بدبینانهتر که میگوید هر رسانهای با ایدئولوژی خاص خودش کدگذاری میکند و روایتش را شکل میدهد. گرچه رسانهها تلاش میکنند تا روایت خود را تا حد ممکن به عینیت نزدیک کنند، اما در واقعیت، شیوه بیان و چارچوببندی آنها نشاندهنده تمایلات و ایدئولوژیشان است.
وی تصریح کرد: مثلاً بیبیسی در ارائه اخبار از اصطلاحات خنثی بهره میبرد، اما در عمل در روایت دو طرف منازعه تلاش میکند تا توازن عددی برقرار کند، مثلاً وقتی اسرائیل در منطقهای تخریب ایراد میکند، بیبیسی به همان اندازه حجم تخریب طرف مقابل را گزارش میکند، اما وزنی که در این روایتها دیده میشود، بیشتر به سمت اسرائیل و متحدانش تمایل دارد.
این استاد ادامه داد: در موارد دیگر، تلاش برای پرداختن به دلایل وقوع جنگ و پیامدهای آن نیز دیده میشود؛ پیامدهایی که غالباً در قالب گفتوگو محور و مبتنی بر نقل قولهای مستقیم مقامات رسمی، همچون افراد بریتانیایی، اسرائیلی یا آمریکایی ارائه میشود.
نعمتیانارکی تصریح کرد: بی بی سی فارسی نیز در روایتهای خبری، بیشتر از مقامات رسمی نقل قول میکند و از واژههای توصیفی مانند «درگیری»، «حملات هوایی»، «پاسخ موشکی» استفاده مینماید. استفاده از اینفوگرافیکهای غربیها که با خلاقیت و بر اساس واقعیت طراحی میشوند، نقش مهمی در تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب دارند؛ چرا که گاهی تصاویر، صفحات و ساعتها گزارش تصویری، تاثیرگذاری بیشتری نسبت به متنهای طولانی دارند.
وی حضور میدانی خبرنگاران از دیگر ویژگیهای BBC دانست و گفت: در کشورهای مختلف، عمدتاً در لبنان، سوریه، اسرائیل و ایران، خبرگزاریهای محلی یا شهروند خبرنگار هم فعال است. در ایران، عمدتاً از شهروند خبرنگار بهره میبرند؛ یعنی تماس مستقیم میدهند و از مردم میخواهند تصاویر، ویدئوها و گزارشهای خود را برایشان ارسال کنند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: در کشورهای دیگر، معمولاً خبرنگاران بومی و میدانی دارند که گزارشهای خود را فراهم میسازند. این رویکرد در ظاهر بیطرف است، ولی در واقع با سوگیریهایی در انتخاب منابع و روایتها همراه است، هرچند این سوگیری غالباً به شدت آشکار و توجه مخاطب معمولاً به آنها نمیشود.
نعمتیانارکی تأکید کرد: این گرایشهای پنهان در روایتها را باید در نظر داشت، چون در اصل این سوگیریها، هرچند محدود و ناخودآگاه، بر برداشت و شناخت مخاطب تأثیر میگذارند؛ مثلا، مخاطب ممکن است سوگیریهای رسانه را نادیده بگیرد یا تشخیص ندهد، چون عادت دارد این رویکردها را طبیعی و بیطرف تصور کند.
رویکرد فاکسنیوز در جنگ روایتها
وی با معرفی یکی دیگر از این رسانههای بینالمللی گفت: در مقابل، فاکس نیوز که به نوعی نماینده رسانههای حاکمیت آمریکا محسوب میشود، سبک روایتش بر پایه تقابل دوگانه خیر و شر، دوست و دشمن، مشروع و نامشروع استوار است. یکی از قالبهای اصلی محتوای آن، دوقطبی بودن، مانند «دموکراسی در معارضه با تهدیدهای جهانی ایران و اسرائیل»، است. این نوع روایت، با تکرار مقاطع و مطالبی که یا ایران یا رژیم صهیونی را به عنوان تهدیدهای اصلی معرفی میکنند، به شدت طرفدار جامعنگری و قضاوتهای قطبی است و اغلب در بحثها، بر تئوریهای تقابل، تنش و درگیری تأکید میشود.
این استاد دانشگاه با معرفی ویژگیهای شبکه الجزیره ادامه داد: استفاده از زبان احساسی در الجزیره عربی، تحلیلهای حقوق بشری در الجزیره انگلیسی، بهرهگیری از کارشناسان مختلف با دیدگاههای متنوع در رسانههایی مانند راشا تودی و تأکید بر خرابی و واکنشهای مردمی در دیگر رسانهها، نمونههایی از تکنیکهای روایتسازی هستند که هر کدام بر نوع برداشت و احساس مخاطب اثر میگذارند.
نعمتیانارکی با بررسی عملکرد رسانههای داخلی مثل صدا و سیما اظهار کرد: تمرکز بر پوشش خبری سریع وجود داشت اما ضعف در روایتسازی نیز از عوامل مهم بود. نیاز داریم به تقویت تحلیلهای عمیق و استراتژیک، و پرهیز از روایتهای سطحی و هیجانی. همچنین ضرورت تمرکز بر استراتژیهای روایتسازی، وحدتبخشی به پیامهای ملی و مقاومت در مقابل جنگ روایتها، از دیگر عواملی است که باید بدان توجه کرد.
در ادامه این نشست، کمال اکبری، دانشیار گروه فرهنگ و ارتباطات رئیس دانشکده دین و رسانه با ارائه چند نکته در حوزه جنگ روایتها، به ویژه در رابطه با جنگ ۱۲ روزهای که میان جهان امپریالیستی و ایران رخ داد، گفت: نمیگویم رژیم صهیونی، چون اسرائیل غاصب نمایندهای از جهان امپریالیستی است. بنابراین این روایتی است که در برونداد رسانهای این رویداد مشاهده میکنیم. هنگام وقوع جنگ، چه در حین آن، چه قبل و پس از آن، بحث روایتها شکل میگیرد و هر طرف چه روایتی ارایه میدهد.
وی افزود: در واقع، روایت امروزی غرب و امپریالیسم، یعنی روایت آمریکا، صهیونیستهای بینالمللی و تمامی جریانهای مرتبط، بر پایه این است که جنگی رخ داده است برخلاف همه اصول و قوانین بینالمللی، و طرف تجاوز هیچیک از مقررات بینالمللی را رعایت نکرده است. در حالی که، نکته مهم این است که کشورهای بازوی امپریالیسم، مانند آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان، در ساخت و شکلگیری این روایت نقش زیادی داشتند، هرچند تفاوتهای جزئی در لحن وجود داشت.
اکبری بیان کرد: روح کلی این نظام امپریالیستی، به رهبری آمریکا و با نمایندگی از اسرائیل منحوس در منطقه، روایت هژمونی و استمرار امپریالیسم جهانی در منطقه است؛ روایتی مبتنی بر نگاه هژمونیک و سلطهگرانه که کسانی که خلاف آن حرکت کنند، زیر خشم نظام امپریالیستی قرار میگیرند. در کشورهای اروپایی، این همراهی و همسویی کاملاً مشهود است و حتی در برخی کشورهای اسلامی، شاهد سکوت یا بیتفاوتی نسبت به محکومیت این جنگ بودهایم.
روایت سلطهگری جهانی و هژمونیک از جنگ ۱۲روزه شکست خورد
وی ادامه داد: این سکوت، در حالی است که عمدتاً کشورهای اسلامی، رویکردی نیمهکوتاه و محدود دارند و در برخی موارد، اقداماتی محدود و لفظی داشتهاند اما نکته مهم این است که نقش این روایت، بهویژه در داخل رژیم صهیونیستی، شکست خورد و نتوانست آنطور که قصد داشت، تداوم یابد. درواقع، تلاش بر این بود که حملات اسرائیل بزرگنمایی و اقدامات ایران کوچکنمایی شود و حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا به عنوان پیروزی بزرگ و تبلور سلطه جهانی نشان داده شده و این روایت بر اساس نظریههای هژمونیک و سلطهگری جهانی ساخته شده بود اما در درون رژیم صهیونیستی، این روایت شکست خورد.
اکبری با اشاره به شکست اسرائیل غاصب با وجود تمام حمایتها تصریح کرد: برای نمونه، نظرسنجیهای گذشته نشان میدهد که در میان ساکنان شهرکهای اسرائیل، تا ۹۰ درصد اعتماد به آینده داشتند و آیندهای روشن برای اسرائیل تصور میکردند. اما پس از جنگ، اولین نظرسنجیها نشان داد که بیش از ۶۵ درصد، یعنی اکثریتی قاطع، اعلام کردند که هیچ آیندهی روشنی برای اسرائیل نمیبینند و آیندهای تاریک و نامعلوم برای این سرزمین ترسیم میشود. این نشان میدهد که روایت آنان، که مبتنی بر پیروزی و صدور قدرت بود، در این جنگ شکست خورد. این شکست درونی، همه قدرت رسانهای و تبلیغاتی آنها را زیر سوال برد و نشان داد که نتیجه جنگ، برخلاف ادعاهای اولیه، به نفع آنها نبود.
وی با بررسی وضعیت پیشبینی اسرائیل غاصب توسط خود شهرکنشینان اظهار کرد: در همین راستا، اشاره کنم که در طول تاریخ، نظرسنجیهایی در میان ساکنان شهرکها و مناطق اسرائیلی نشان میداد که اغلب آنها تا حدود ۹۰ درصد، اعتماد کامل به آینده و امید به آینده داشتند، اما با وقوع جنگ، این اعتماد نسبت به آینده کاهش چشمگیری یافت و به زیر ۳۵ درصد رسید.
عوامل ناکامی رسانههای امپریالیستی در روایت غالب و سلطهگرانه از جنگ ۱۲ روزه
دانشیار گروه فرهنگ و ارتباطات رئیس دانشکده دین و رسانه بیان کرد: این روایتها، گاهی متاثر از واقعیتهای موجود هستند و گاهی نیز از جنبههای مختلف، مانند تصویر معقول، منطقی و مورد پذیرش جوامع، ساخته و پرداخته میشوند. در واقع، میتوان گفت که هر روایت، اگر بر پایه مدارک و مستندات معتبر باشد و بتواند در نگاه عمومی، قابل قبول و منطقی به نظر برسد، در آن صورت میتوان آن را روایت درستی دانست و یا بهترین راه برای شناخت وقایع تلقی کرد. در جنگ ۱۲ روزه، تمامی تلاش دستگاههای خبری و رسانهای امپریالیستی بر این هدف متمرکز شد که روایت غالب و سلطهگرانهای ارائه دهند، اما موفقیت چندانی کسب نکردند. دلایل متعددی برای این ناکامی وجود دارد.
اکبری ادامه داد: نمونههای دیگری نیز وجود دارد؛ مثلا در انتخابات آمریکا، وقتی کسی مانند یک مسلمان در نیویورک کاندیدا میشود، حتی در حالی که جمعیت یهودیان زیادی در آن ایالت و شهر حضور دارند، رأی غالب با او است؛ زیرا رویکرد انتخاباتی آنان نیز، بر محور نقد نظام صهیونیستی و مخالفت با سیاستهای آن استوار است. این نشان میدهد که حتی در داخل اسرائیل و آمریکا، روایتهای کلان و رسمی ناشی از نظامهای حاکم، در نزد افکار عمومی نتیجه نمیدهد و مردم بسیاری از کشورهای دیگر، به روایات متفاوت و جایگزین گرایش پیدا میکنند.
پروژههای رسانهای رژیم غاصب صهیونی در جنگ ۱۲ روزه با شکست مواجه شد
وی تاکید کرد: در نتیجه، میتوان گفت که روایتهایی که امپریالیسم و جریانهای حاکم، در پی ترویج آن بودند، در نهایت در بسیاری موارد، شکستخورده تلقی میشوند. آنها قصد داشتند با جنگ و پس از آن، القا کنند که اهداف اصلیشان برآورده شده است؛ هدفهایی همچون تخریب نظام جمهوری اسلامی، تجزیه و تضعیف ایران، نابودی توان موشکی و هستهای، و تضعیف محور مقاومت، و تحریک آشوبهای داخلی در سطح ملی. تمامی این برنامهریزیها و طرحریزیهای بزرگ، در ظاهر اجرا شد، اما در عمل، این اهداف تحقق نیافت و شکست خورد. در داخل ایران، هم رهبری و هم مردم، با اتحاد و همبستگی قوی، در مقابل این توطئهها ایستادگی کردند و نگذاشتند این پروژهها به نتیجه برسند.
دانشیار گروه فرهنگ و ارتباطات رئیس دانشکده دین و رسانه اظهار کرد: بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که روایتهایی که قصد داشتند بر اساس آنان، پیروزی و سلطه را تبیین کنند، در میدان واقعیت، ناکام شدند. اگر روایت آنان در درون رژیم صهیونیستی نیز متوقف و شکستخورده نشده بود، احتمالاً به فروپاشی آن نظام و زوال هژمونیش منجر میشد؛ چراکه شکست این روایت، آینده اسرائیل غاصب را به سمت زوال و نابودی حرکت میدهد.
وی با اشاره به ناکامی اسرائیل غاصب با وجود تلاشهای متعدد برای مخدوش کردن اذهان مردم، بیان کرد: بعد از جنگ، این جریان وارد میدان ساختن روایتهای جنگ شناختی شد و عباراتی مانند «عقبنشینی ایران» و «تثبیت بازدارندگی رژیم صهیونی» را مطرح کرد. اما این جملات، نه تنها در بین مردم منطقه، بلکه در داخل رژیم صهیونی و در سطح بینالمللی، هیچگاه باور و پذیرش چندانی نیافت و مورد تأیید قرار نگرفت؛ چرا که بر اساس مدارک و فکتهایی که موجود است، این روایتها فاقد اعتبار لازم بودند.
اکبری تصریح کرد: بخش مهمی از این تلاشها از طریق رسانههای مختلف صورت گرفت، رسانههایی که نقش کلیدی در تولید و ترویج این روایتها داشتند اما در نهایت، واقعیتهای میدانی و آنچه مردم در سطح منطقی و عینی مشاهده میکردند، بر خلاف این روایتها تأکید داشتند و نشان میدادند که تلاش برای القای پیروزی و مشروعیتبخشی دروغین به روایتهای امپریالیستی، نه تنها ناکام مانده، بلکه شکست نیز خوردند.
انتهای پیام
نظرات