امروز قرار شده است اهالی رسانه زنجان با خانواده شهید حمید طوماری شهیدی که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به این درجه رسید دیدار کنند. از پلههای منزل پدری شهید بالا میرویم. انتظار فضایی سنگین و غمزده دارم، اما خانه آرام است، صمیمی و دلنشین؛ خانهای معمولی، درست مثل خانه بسیاری از پدران و مادران این سرزمین.
خواهر و برادران سیاهپوش شهید طوماری با چهرههایی گرم اما اندوهگین، به استقبال خبرنگاران آمدهاند. سکوت خانه با نگاههای پرحرف پدر و مادر شهید شکسته میشود؛ نگاهی که هم افتخار را روایت میکند، هم دلتنگی را.
در این دیدار، نه فقط از فداکاریهای حمید گفته میشود، بلکه تصویری روشن از خانوادهای به نمایش در میآید که معنای ایثار را در سادهترین لحظات زندگی خود جا دادهاند. خانهای که هر گوشهاش یادآور لبخندهای حمید است و هر قاب عکسش، نگهبان خاطراتی که هنوز تازه هستند.
پدر آرام است و سر به زیر در حال یادآوری خاطرات حمید است؛ از نگرانیهای قبل از شهادت حمید میگوید و با نگاهی به همسرش ادامه میدهد: عمل قلب کرده و همه سعی میکنیم فشاری به او وارد نشود. حمید هم همین طور بود حتی در رابطه با رشته ورزشی خودش که تیراندازی بود حرف نمیزد تا مبادا مادرش استرس بگیرد. پدر حمید از پسری میگوید که نه فقط فرزند او بود، بلکه پناه و ستون خانواده شده بود.
پدر شهید ادامه میدهد: حمید برای همه پدری میکرد. همیشه میگفتم بهجای اینکه من پدر باشم، او پدر بود. او بود که جمع رو نگاه میداشت، حرمت خواهر و برادرهاش رو داشت، دلش میخواست همیشه دور هم باشیم، با هم بخندیم.
با آرامش و شمرده خاطرهای را تعریف میکند، از سفر خانوادگیشان به کربلا، وقتی راه زیارت دوباره باز شده بود: وقتی بینالحرمین رسیدیم، حمید عکس گرفت ... همان عکس معروف ... ساکهای سوغاتی من پاره شده بود، اما آقا حمید حواسش فقط به عکسها بود که خراب نشود. میگفت اینا یادگاری هستن. بعدها، همان عکس شد عکس مراسم ترحیمش. باور دارم همانجا انگار برای این روزها خودش را آماده میکرد، انگار برای همون روزها گرفته بود.
پدرش ادامه میدهد: حمید از بچگی عاشق فوتبال بود، در کنارش یک تیرانداز دقیق و باحوصله؛ اما چیزی که بیشتر از همه برایش مهم بود، آرامش درون حمید بود. آرامشی که در نگاهش، رفتارهاش، حتی در راه رفتنش موج میزد. میگوید: حمید سکوتش حرف داشت. آرامشش یک دنیا حرف بود.
پدر شهید با صدایی محکم و افتخارآمیز یادآور میشود: من چهار پسر دارم. حمید یکی بود که رفت. اما اگر باز هم نیاز باشد، حاضرم سه فرزند دیگرم را هم فدای ایران کنم. افتخار میکنم پدر چنین پسری بودم. حمید نهتنها پسر من، بلکه پسر همه این سرزمین بود.
فرصت برای صحبتهای مادر شهید طوماری میرسد؛ همه چشم به صورت آرام مادر شهید دارند. مادر با صدایی آرام و محکم صحبت میکند. غم دارد ولی انگار برای اینکه دل کسی نلرزد آن را پنهان میکند. این آینه صبر و استقامت، شهادت حمید را آزمایشی برای خود میداند و میگوید: در خانه به خاطر نوع رفتار و محبتی که حمید به ما داشت و علاقه من و پدرش به او، همه به او لقب یوزارسیف داده بودند. چون همیشه هوای من و پدرش را داشت. از نگاه ما میفهمید در دلمان چی میگذرد. یک قلب بزرگ داشت، یک حس عجیب … همانقدر که برای ما دل میسوزاند، برای همسرش هم همینطور بود؛ همیشه مراقبش بود، با دل و جان دوستش داشت.
مادر شهید طوماری ادامه میدهد: حمید سعی میکرد همیشه با هم باشیم، هیچوقت بدون ما به سفر نمیرفت. خانواده براش حرمت داشت؛ احترام همه را نگه میداشت، هیچوقت دل کسی رو نمیشکست. همیشه از امام رضا(ع) حاجت میگرفت. حالا هم در این چهل روز، هر شب از اعماق وجودم میگویم: حمید جان، شفیع ما باش پیش امام رضا (ع)، دعایمان کن، حاجتمان را از خدا بگیر.
مادر چند باری پسر کوچک خانواده را برای پذیرایی از مهمانان حمید صدا میزند؛ انگار که به دنبال راهی است تا خود را آرام کند و ادامه میدهد، گویی خاطرات برایش تازه شده است؛ در رابطه با شرایط همسر و فرزندان شهید طارمی، میگوید: فرزند سوم حمید یک هفته دیگر به دنیا میآید. حیف که پدرش را ندید. همسرش خیلی غم دارد، شرایط روحیش اصلاً خوب نیست؛ اما ما صبوری میکنیم. حمید به خواب یکی از اقوام آمده و گفته به مادم بگویید بیتابی نکند حمید بزودی بهدنیا میآید و در ادامه آهی است که از درونش بلند میشود.
او با صدای پر از افتخار میگوید: من حمید را تقدیم اسلام کردم. این افتخار و این لیاقت را حمید به ما داد. نه از سر تعصب مادری میگویم، اما باور دارم حمید از اول برای شهادت به دنیا آمده بود؛ شهید به دنیا آمد و شهید رفت.
خواهر و برادر کوچک حمید هم در رابطه با روحیه خانواده دوستی شهید میگویند، از آرامشش و اینکه همیشه در پشت صحنه کار میکرد چه در هیئتی که هر هفته برگزار میکردند چه برنامههای دیگر. مهدی برادر کوچکتر رو به سوی جمع میگوید: افسوس هر سال ۲۸ صفر حمید به همراه خانواده سفر مشهد تدارک میدید چند سال گذشته من نمیتوانستم خانواده را همراهی کنم و قرار بود امسال با هم باشیم ولی حیف. ناراحتم نه از شهادت حمید بلکه از جای خالی او و دلتنگی خودمان. امسال با سری بلند و با در دست داشتن عکس حمید حتما به این سفر خواهم رفت. هر چند جای خالی او پر نمیشود.
مهدی از احترام مردم به خانواده شهدا میگوید و ادامه میدهد: باور کنید در چهل روز گذشته هر جایی که متوجه شدهاند من برادر حمیدم به احترام شهیدمان عزت ما در بین مردم چندین برابر شده و همه با احترام با ما برخورد میکنند. این جایگاه را حمید به خانواده داد.
جانشین فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان نیز در این دیدار با اشاره به نقش رسانهها در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت میگوید: رسانهها امروز در خط مقدم روایتگری سیره شهدا هستند تا با حضور در خانه خانواده شهید حمید طوماری، فضائل این شهید بزرگوار را به جامعه منتقل کنند.
محسن سهندی با تأکید بر اهمیت نقش رسانهها در تبیین سیره شهدا اظهار میکند: امروز رسانهها پای کار آمدهاند تا با تولید آثار مختلف، یاد و خاطره شهدای بزرگوار را زنده نگه دارند و این الگوهای بینظیر را به نسل جوان معرفی کنند.
وی با اشاره به نقش خونهای پاک شهدا در پیشبرد انقلاب اسلامی عنوان میکند: اگر انقلاب اسلامی ما تا به امروز پایدار و مقتدر ایستاده، بیتردید مرهون خونهایی است که در این راه ریخته شدهاند. یکی از ثمرات این خونها را در برنامههایی نظیر اعزام دانشآموزان به مناطق عملیاتی راهیان نور شاهد هستیم، جایی که بسیاری از جوانان تحت تأثیر سیره شهدا، مسیر زندگی خود را تغییر میدهند.
جانشین فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان افزود: امروز حضور رسانهها در منزل خانواده شهید حمید طوماری برای شنیدن روایت این شهید عزیز از زبان نزدیکترین افراد زندگیاش، گامی ارزشمند در تبیین کرامت، فضائل اخلاقی و سبک زندگی او است. باید گفت با یک جلسه نمیتوان تمام بزرگی و عظمت شخصیت شهید طوماری را بیان کرد، اما همین حرکتها زمینه استمرار فرهنگ ایثار و شهادت را فراهم میآورد.
وی با اشاره به سخنان مادر شهید گفت: مادر گرانقدر شهید حمید طوماری بر این نکته تأکید داشتند که فرزندشان شهید به دنیا آمد و شهید از دنیا رفت. این جمله عمیق، نشان از زندگی سراسر پاکی و تقوا دارد که این شهید بزرگوار از ابتدای عمر تا لحظه شهادت در آن زیست.
جانشین فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان با بیان اینکه تقدس از درون خانواده شهید شکل میگیرد، میافزاید: اگر شهیدی مانند حمید طوماری در دامان مادری پاک و پدری با لقمه حلال تربیت نمیشد، این سطح از معنویت و اخلاص در شخصیت او شکل نمیگرفت. قطعاً شیر پاک و نان حلال در تربیت این شهید مؤثر بوده و پایهگذار این تقدس در شخصیت او بوده است.
سهندی از روحیه شاداب حمید میگوید و ادامه میدهد: خانواده شهید آنی فکر نکنند که حمید شهید شده و آنها تنها هستند ما همه در سپاه فرزندان آنها بوده و در هر زمان و مکانی که نیاز داشته باشند در خدمت این دو بزرگوار هستیم.
وقت رفتن است؛ مادر اصرار به ماندن میکند همه از او التماس دعا دارند ولی او میگوید به حمید متوسل شوید تا ما را شفاعت کند. انگار آرامش مادر به همه منتقل شده است. حاضران تک به تک از اعضای خانواده خداحافظی میکنند ولی انگار داستان تازه شروع شده است برای خانواده حمید طوماری برای فرزندی که تا چند روز آینده پای بر این دنیا میگذارند و برای همه ما؛ داستانی با این مضمون که فراموش نکنیم حمیدها رفتند تا مام وطن سرپا بماند.
به گزارش ایسنا، شهید حمید طوماری، از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در زنجان، در تاریخ ۲۴ خرداد امسال در دفاع از مرزهای ایران اسلامی مقابل تجاوز رژیم صهیونیستی به فیض شهادت نائل شد و نام خود را در زمره مدافعان وطن جاودانه کرد.
انتهای پیام
نظرات