به گزارش ایسنا، به نقل از برترینها: به تازگی عکسهای زیادی از مجسمههایی با طراحی و ساخت غیرمتعارف در اماکن عمومی رشت و برخی از دیگر شهرهای ایران منتشر شده است. در پی بالا گرفتن بحثها، برخی منابع از قول شهرداری رشت نوشتند که این مجسمهها "ساخت کودکان مبتلا به اوتیسم است" و شهرداری برای حمایت از این کودکان مجسمههای مزبور را در سطح شهر نصب کرده است.
نکته دردناک اینجاست که اگر قرار به حمایت از این کودکان بوده، اتفاقا رسانهای کردن آن کارکردی معکوس پیدا کرده، چون بسیاری از کاربران با سوژه قرار دادن تصاویر مربوط به مجسمهها به نوعی با این ماجرا شوخی کردهاند. یعنی اقدامی که قرار بوده در تجلیل از کودکان مبتلا به اوتیسم باشد(به فرض صحت این ادعا) منجر به استهزای آنها شده است.
به هر حال این توضیحات نیز چندان مورد قبول بسیاری از کاربران قرار نگرفته و آنها معتقدند که چنانچه این موضوع صحت داشته باشد، شهرداری باید توضیحی در این باره در کنار مجسمه قرار میداد و یا اساسا مکان ویژهای برای این مجسمههای ساخته شده توسط افراد مبتلا به اوتیسم درنظر میگرفت. طراحی و نصب مجسمههایی بدین شکل البته موضوع تازهای نیست و پیشتر نیز سردیسها و تندیسهای بیکیفیت از برخی هنرمندان واکنشهای بسیاری به همراه داشته است.
قضاوتی که پیش از فهمیدن میآید، خود ناتوانترین شکل نگاه است
حمیدنیکورای، شهردار پیشین شهرستانهای آذربایجان شرقی با یک یادداشت به این موضوع واکنش نشان داده : این روزها، یکی از شهرهای ایران میزبان مجسمههایی خاص شدهاند؛ آثاری که نه از دستان استادکاران حرفهای، که از دل و ذهن و دستان کودکان اوتیسم جاری شدهاند. این پروژه، در اصل، حرکتی زیبا و انسانی برای حمایت، دیده شدن و توانمندسازی این عزیزان بود. اما دریغ و درد که "نبود اطلاع رسانی شفاف و کافی"، و شاید "انتخاب نادرست برخی مکانها"، باعث شد تا این پیامهای عاطفی، گاه سوژه قضاوتها و حتی تمسخرهای نابجا شوند.
"قضاوتی که پیش از فهمیدن میآید، خود ناتوانترین شکل نگاه است." بسیاری از ما، در مواجهه با این مجسمهها، پیش از آنکه به "چرایی" و "پشت صحنه" آنها بیندیشیم، به سادگی حکم صادر کردیم. آیا تا به حال اندیشیده ایم که این شکلها و فرمها شاید بیانگر دنیای درونی کودکی است که ارتباط با جهان ما برایش به سادگی ما نیست؟ آیا زیبایی را فقط در کمال فنی میبینیم، یا در صداقت احساس و نیت پاکی که پشت اثر نهفته است؟
"نقدی که بدون آگاهی باشد، نه تنها سازنده نیست، که ویرانگر است." انتقاد از اثر هنری حقی مقدس است، اما این نقد زمانی ارزشمند و منصفانه است که بر پایه "درک" بنا شود. ندانستن اینکه این آثار حاصل تلاش کودکان با شرایط خاص است، نقد را به قضاوتی عجولانه و ناعادلانه تبدیل میکند. گناه این ندانستن، اما، تنها بر گردن بیننده نیست؛ "سازمانهای متولی وظیفه سنگینی در اطلاع رسانی دقیق، گسترده و خلاقانه داشتند."
"اطلاع رسانی فقط یک متن کوچک نیست؛ بخشی جدا نشدنی از خود اثر است." نصب یک پلاک ساده با توضیح پروژه، استفاده از رسانهها و فضای مجازی برای بیان هدف و داستان پشت هر مجسمه، و حتی انتخاب "مکانهای معنادار" مانند پارکها، مراکز فرهنگی مرتبط با کودکان یا فضاهای آموزشی (به جای شاید برخی مکانهای کاملاً گذری و بینام) میتوانست از سوءتفاهمها جلوگیری کند و این آثار را به فرصتی برای آگاهی بخشی و آموزش جامعه درباره اوتیسم تبدیل نماید.
این مجسمهها تنها تکههایی گچی یا سفالی یا سیمانی نیستند؛ آنها "گواهی بر وجود، احساس و توانایی کودکان اوتیسم" هستند. پیش از آنکه به سادگی حکمی صادر کنیم، مکث کنیم. بپرسیم: "این چیست؟ چرا اینگونه است؟" بیاموزیم که زیبایی گاه در ناهمخوانی با معیارهای مرسوم ماست. و از مسئولان بخواهیم: "پیامهای عاطفی را با شفافیت همراه کنید و آنها را در آغوش مکانی بگذارید که شایسته شان است." شاید، شاید آنگاه، به جای خنده، اشک احترام در چشمانمان بنشیند.
انتهای پیام
نظرات