به گزارش ایسنا، خانواده، جایی برای رشد طبیعی کودک است و نبود آن میتواند مشکلات زیادی برای بچهها به همراه داشته باشد. کودکی که در محیطی بدون مهر خانوادگی رشد میکند، بیشتر در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار میگیرد. از سوی دیگر، زوجهایی که به هر دلیلی بچهدار نمیشوند، با خلأ عاطفی بزرگی روبرو میشوند. پذیرش کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست به عنوان فرزندخوانده، میتواند راهی برای پاسخ دادن به نیاز هر دو سوی این ماجرا باشد؛ هم برای کودک و هم برای زوجهایی که در آرزوی والد شدن هستند. در واقع، فرزندخواندگی سابقهای طولانی در تاریخ انسان داشته و ریشه در نیازهای روانی، اجتماعی و حتی فرهنگی جوامع مختلف دارد.
در جامعه امروز، با توجه به هزینههای بالای درمان ناباروری، شکست در روشهای پزشکی و دسترسی محدود به امکانات درمانی برای بسیاری از خانوادهها، فرزندخواندگی به گزینهای جدی تبدیل شده است. با این حال، هنوز هم در بسیاری از موارد، فرزندخواندگی موضوعی ناشناخته یا مبهم است و بسیاری از خانوادهها درباره آن اطلاعات درستی ندارند یا تحت فشار باورهای اجتماعی، از این گزینه فاصله میگیرند. این در حالی است که تجربه والدگری از طریق فرزندخواندگی، میتواند تاثیرات روانی مثبتی بر زوجها بگذارد و کیفیت روابط خانوادگی را بهبود دهد. بنابراین شناخت تجربههای این خانوادهها میتواند به مشاوران، روانشناسان و سیاستگذاران کمک کند تا حمایتهای بهتری ارائه دهند.
در همین زمینه، ماریه دهقان منشادی، استادیار گروه روانشناسی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی یزد، به همراه سه تن از همکارانش، پژوهشی را درباره تجربههای روانی زوجهای نابارور دارای فرزندخوانده انجام دادهاند. این تحقیق به بررسی احساسات، چالشها، و تغییرات روانی این زوجها پس از ورود کودک به زندگیشان میپردازد و تلاش دارد از دل گفتوگو با آنها، تصویری واقعی و دقیق از این مسیر ارائه دهد.
پژوهشگران با ۱۸ زوج نابارور که به دلایل مختلفی مانند اختلالات هورمونی یا عفونی قادر به فرزندآوری نبودند و از طریق بهزیستی یزد فرزندخوانده پذیرفته بودند، مصاحبههایی انجام دادند. این گفتوگوها تا زمانی ادامه یافت که اطلاعات جدیدی به دست نمیآمد و پژوهش به نقطه اشباع رسید.
نتایج بهدستآمده از این مصاحبهها نشان دادند که زوجها تجربههای روانی گستردهای را پشت سر گذاشتهاند. احساس موفقیت در نقش پدر و مادری، غلبه بر مشکلات روانی ناشی از ناباروری، و بهبود روابط عاطفی از جمله نکات مثبتی بود که مشارکتکنندگان بیان کردند. در کنار آن، برخی زوجها از مشکلاتی مثل عدم پذیرش کودک توسط اطرافیان، فشارهای اجتماعی، یا بحرانهای اولیه پس از ورود کودک به خانه گفتند.
پژوهش همچنین نشان داد که ورود فرزندخوانده به زندگی زوجها، باعث بروز تغییراتی در روابط بینفردی، احساسات و هویت روانی آنها میشود. برخی از زوجها برای پذیرفتن نقش والدگری نیاز به زمان و حمایت داشتند و حتی با احساساتی مثل شک، ترس، و تردید روبرو بودند. اما در نهایت، بسیاری از آنها از این تصمیم راضی بودند و آن را قدمی مهم در زندگیشان میدانستند.
این تحقیق به خوبی نشان میدهد که فرزندخواندگی تنها راهی برای داشتن فرزند نیست، بلکه میتواند نقش درمانی نیز ایفا کند. پژوهشگران در یافتههای تکمیلی خود اشاره کردهاند که بسیاری از چالشهای زوجهای نابارور پس از پذیرش فرزند، با حمایت روانی، آموزش مهارتهای زندگی و تقویت روابط اجتماعی قابل کنترل است. از سوی دیگر، تعامل زوجها با اطرافیان و نحوه مواجهه با قضاوتها و نگاههای بیرونی نیز بر تجربه آنها از فرزندخواندگی تأثیر مستقیم دارد.
از نکات مهم این تحقیق، توجه به ابزارهای تطابقی زوجها برای کنار آمدن با شرایط جدید بود؛ از دعا و توسل گرفته تا مراجعه به مشاوران و استفاده از راهکارهای علمی برای مدیریت استرس. پژوهشگران تأکید کردهاند که آمادگی روانی برای فرزندخواندگی باید بخشی از برنامههای مشاورهای و درمانی برای زوجهای نابارور باشد.
این یافتههای علمی پژوهشی در دوماهنامه تخصصی «طلوع بهداشت یزد» که زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد فعالیت میکند، منتشر شدهاند. نشریه مذکور یکی از نشریات معتبر حوزه سلامت در کشور است که به انتشار پژوهشهای علمی و کاربردی میپردازد.
انتهای پیام
نظرات