به گزارش ایسنا، روزنامه قدس نوشت: مدتی پیش وقتی در یکی از سایتهای خبری خواندم که در لندن برای خرید یک عروسک، صف کشیده بودند و آخر ماجرا، کار به درگیری میان کارکنان و مشتریان کشیده، مثل خیلی از ایرانیها اولین چیزی که از ذهنم گذشت این بود: «مگه چی داشت؟». حالا درست است که با آن ظاهر عجیبوغریب، ترکیبی از شیطنت و بانمکی است و در نگاه اول خاص و منحصربهفرد به نظر میرسد، اما برای ما که در کشورمان چنین صحنههایی معمولاً وقتی پیش میآید که یا چیزی رایگان است یا رویش تخفیف ۸۰ درصد خورده، خب... حق بدهید برای یکلحظه شاخ دربیاوریم! بهخصوص وقتی میفهمیم همین عروسک را تا ۱۰۰ پوند هم فروختهاند.
از کجا آمد؟
«لابوبو» یا «لبوبو» نخستینبار نه توی فروشگاههای زنجیرهای دیده شد، نه توی کمپینهای بازاریابی. عروسک معروف امروزی، روزگاری توی دفتر نقاشی دوران نوجوانیِ خالقش جا خوش کرده بود. «کاسینگ لونگ» هنرمند اهل هنگکنگ، سال ۲۰۱۵ این عروسک پشمالو، خندان و کمی هم ترسناک را با دندانهای بیرونزدهاش خلق کرد و اسمش را گذاشت: LABUBU، این موجود بامزه قرار بود بخشی از یک مجموعه به اسم The Monsters باشد؛ چیزی مخصوص نمایشگاههای هنری و مجموعهداران اسباببازیهای هنری (آرتتوی) اما خب، مثل خیلی از چیزهای دیگر در دنیای امروز، فضای مجازی و سلبریتیها سرنوشتش را عوض کردند. بهخصوص از سال ۲۰۱۹ که کمپانی «پاپمارت» وارد ماجرا شد و با استفاده از روش معروف «جعبههای کور»، ماجرا را هیجانانگیزتر کرد. در بحث فروش و بازاریابی، جعبه کور یعنی شما یک جعبه میخرید، اما نمیدانید کدام مدل لبوبو قرار است از آن بیرون بپرد. مثل همان تخممرغ شانسیهای قدیمی، فقط گرانتر و اینبار با هدف جذب کلکسیونرهای حرفهای. قیمت اولیه هر لبوبو حدود ۱۳ تا ۱۵ دلار بود. اما آنهایی که کمیاب بودند، بهسرعت بازار سیاه پیدا کردند؛ تا جایی که قیمت بعضیشان به ۹۰ دلار هم رسید. بعد هم که به ابزار تزئینی و نمایشی همراه کیف و لباس تبدیل شدند. در ایران خودمان که خیلیها هیچوقت از قافله عقب نمیمانند، لبوبو وارد ویترین بعضی فروشگاههای ایرانی و همراه مدپوشان و مدداران شد تا حتی بدون ترفند «جعبه کور»، قیمت بعضی مدلهای آن به رقمهایی بین ۳ تا ۲۰میلیون تومان برسد. یعنی لبوبو عملاً از یک اسباببازی پشمالو، به کالایی تجملاتی و لوکس که میشد با آن پز داد، تبدیل شد.
زشت ولی بامزه
همانطور که پیشتر گفتیم یکی از دلایلی که لبوبو اینقدر گل کرد، همین ترکیب عجیبوغریبش بود. یک موجود پشمالوی ریزنقش با دندانهایی بیرونزده و قیافهای که معلوم نیست بامزه است یا ترسناک. همین تضاد موجب شد توی دل خیلیها جا باز کند و چشم خیلیها را بگیرد. در ایران خودمان خیلی از کاربران فضای مجازی با دیدن آن نوشتند: «این چقدر شبیه سمندونه... دقیقاً همونقدر زشت، ترسناک ولی بامزه!» البته نباید فراموش کرد که توی دنیای امروز، اگر قرار باشد چیزی گُل کند و به اصطلاح ترند شود، بدون امضای سلبریتیها و اینفلوئنسرها معمولاً راه به جایی نمیبرد. لبوبو هم دقیقاً همین مسیر را رفت؛ یعنی جدای از ویژگیهای ظاهری نسبتاً خاصش، با کمک موج سنگین اینفلوئنسرها از یک عروسک هنری خاص، تبدیل به پدیدهای همهگیر شد.
ماجرا هم زمانی جدی شد که یک عضو گروه بلکپینک، در سال ۲۰۲۴ عکسهایی منتشر کرد که از لبوبو بهعنوان آویز کیفهای لوکسش استفاده کرده بود. پس از آن، اینفلوئنسرها یکییکی وارد بازی شدند و لبوبو همسفر همیشگی کیفهای برندی مثل هرمس و شنل شد. درنتیجه ویدئوهای مربوط به رونمایی و جعبهگشایی لبوبوهای جدید در حالتهای مختلف میلیونها بازدید گرفتند. جالب است بدانید کاربران لقب «زشت اما بامزه» را برایش انتخاب کردند؛ لقبی که نهتنها توهین نبود، بلکه خودش یک تعریف خیلی خاص محسوب میشد و البته همین تضادِ خندهدار موجب شد لبوبو خیلی زود راه خودش را به دل کلکسیونرها، طرفداران مد و حتی آدمهایی که فقط دنبال چیزهای متفاوت بودند هم باز کند.
هشتگهایی مثل #Labubu و #PopMart هنوز هم پر از عکسهایی است که آدمها با وسواس و خلاقیت تمام، پوششها و تیپ روزمرهشان را با لبوبو، هماهنگ و یکدست کردهاند. بر پایه گزارش رسمی پاپمارت، تا سال ۲۰۲۴ فروش کل محصولات کاسینگ لونگ، از مرز ۱۵۰ میلیون دلار گذشته و بعضی نسخههای خاص و امضادار لبوبو در بازار کلکسیونرها تا ۵هزار دلار هم قیمت خوردهاند.
اثر واگن
در اینکه موج تبلیغ فضای مجازی و هجوم سلبریتیها پشت سر لبوبو بود شکی نیست، اما واقعاً همه ماجرای جذب آدمها به عروسک ترسناک و بامزه همین بود؟ روانشناسان برای توجیه این ماجرا از اصطلاح «اثر واگن» یا «ارابه موسیقی» استفاده میکنند. این اثر میگوید وقتی میبینیم دیگران در حال انجام کاری هستند، احتمال اینکه ما هم به آن بپیوندیم بالا میرود؛ حتی اگر اولش میلی نداشته باشیم. یعنی وقتی افراد میبینند گروه زیادی از مردم یک رفتار یا انتخاب خاص دارند، آنها هم تمایل دارند همان رفتار را تکرار کنند. مثل همان کاربری که نوشت: «اول به نظرم خیلی زشت بودن، بعد کمکم بامزه شدن... الان نمیدونم سلیقهام واقعاً مال خودمه یا نه!». فراتر از روانشناسی، جامعهشناسان هم با نظریه «مصرف نمایشی» به ما یادآور میشوند گاهی ما کالا نمیخریم که چیزی خریده و نیاز اقتصادیمان را رفع کرده باشیم؛ بلکه میخریم که «خود» را نمایش دهیم. یعنی خریدهایی مثل لبوبو که میتوان با آن در ویدئوهای اینستاگرامی ژست گرفت، ابزاری برای نشان دادن «خاص بودن» یا «همقدم بودن با ترندها» است. حتی اگر آن کالا واقعاً نیازی را برطرف نکند. البته در دنیای امروز، مصرف بیش از آنکه پاسخ به نیاز باشد، تبدیل به ابزار هویتیابی، دیده شدن و تعلق شده است. بیشک لبوبو هم به عنوان یکی از همین موارد و صد البته به خاطر همان قابلیت دیده شدن، فراگیر شدن و شرکت در گفتوگوهای جمعی محبوب شده است. شرکتها و واسطههایی که در این میان سودهای کلانی به جیب زدند و خواهند زد درواقع با اطلاع از همینهایی که بالاتر گفتیم و به کمک بازاریابی دیجیتال و امروزی لبوبو و ما را به جایی که امروز هستیم رساندند... خدا میداند چند لبوبو و امثال لبوبوی دیگر هنوز در راهاند!
انتهای پیام
نظرات