به گزارش ایسنا، هفت صبح نوشت: ایرانیان از پایهگذاران کشاورزی جهان؛ حیوانات، خاصه سگ را اهلی کردند تا کمکحال زندگی روزمرهشان باشد. متون زرتشتی مانند «وندیداد» (قرن پنجم پیش از میلاد) سگها را نگهبانان مقدس و یاران گلهها میدانست که در طبیعت بودند و باید با خوراک و مراقبت مناسب نگهداری میشدند.
تندیسهای سنگی ۲۵۰۰ ساله کشفشده از تختجمشید که امروزه در موزه ملی ایران نگهداری میشوند، شباهت شگفتانگیزی به دو نژاد بومی سرابی و قهدریجانی دارند و نشاندهنده این رابطه متعادل است. هنوز در روستاهای ایران، سگ یاری وفادار باقی مانده، اما رابطه انسان و سگ در آن ایام و در آن شرایط اجتماعی و زیستی برای هدفی مشخص بود و با آپارتمانهای تنگ و کوچک امروزی تفاوت داشت، کسی حیوان را سر میز غذا یا در رستوران نمیبرد و هیچکس سگ را پسرم یا دختر مامان صدا نمیکرد.
در خیابانهای تهران، سرایداران گاه با اکراه، گاهی با تمسخر، گاه با اشتیاق از پولی که از این راه در میآورند سگها را به گردش میبرند. حتی شرکتهای تجاری سگگردانی نیز با دریافت هزینههای بالا، این خدمات را ارائه میدهند، «چوپانی مدرن»، که فقط هزینهبر است و هدفی جز نمایشطلبی ندارد.
تقلیدی پرهزینه و بیریشه
سگ در فرهنگ ایران نه یک حیوان خانگی تزئینی، بلکه شریکی برای بقا بود. این رابطه در دنیایی که دامداری و کشاورزی ستون اقتصاد بود از احساساتگرایی بیهدف نشات نمیگرفت. نژادهایی چون سرابی در آذربایجان و قهدریجانی در اصفهان، حاصل صدها سال پرورش انتخابی برای قدرت، استقامت و وفاداری بودند. اما کسی سگ را سر میز غذا نمیآورد، یا برایش لباس پشمی سفارش نمیداد. حیوانی که کار میکند، پاداش میگیرد و محیطی متناسب با نیازهایش دارد.
چرخش فرهنگی در قرن اخیر
آپارتماننشینی، مهاجرت گسترده به شهرها و کمرنگ شدن اقتصاد روستایی، سگ را از فضای باز و نقش فعال، به گوشهای از خانه کشاند. این تغییر در ابتدا برای برخی خانوادهها بهانهای برای همنشینی با یک موجود زنده و جبران خلأ عاطفی بود، اما در دو دهه اخیر بهشکل دیگری بروز کرد و نگهداری از سگ بهعنوان نشانهای از سبک زندگی پدیدار شد.
پدیده داگواکر و «چوپان مدرن»
در این فضای تازه، شغل تازهای متولد شد: «چوپانی مدرن». سرایداران، کارگران افغان یا جوانانی که بهدنبال درآمد موقت بودند، تبدیل به «چوپانهای مدرن» شدند. چوپان سنتی بر گلهای کار میکرد که بخشی از سرمایه زندگیاش بود؛ اما چوپان مدرن، سگ را صرفاً برای ساعتی گردش میدهد، بیآنکه ارتباطی عاطفی یا مسئولیتی پایدار نسبت به او داشته باشد.
عصرها، در خیابانهای قیطریه، نیاوران یا فرمانیه، میتوان صفی از سگها را دید که هر یک قلادهای رنگارنگ بر گردن دارند و فردی با چهره خسته آنها را میکشد یا دنبال خود میبرد. گاهی تعدادشان آنقدر زیاد است که رهگذران با ترس کنار میروند. این صحنه برای کسی که از سگ میترسد، چیزی کمتر از یک کابوس نیست.
پیامدهای اجتماعی و روانی
در فضای عمومی، صدای پارس ممتد، حضور سگها در محل بازی کودکان و آلودگی ناشی از ادرار و مدفوع، بهتدریج حساسیت و نارضایتی عمومی را افزایش میدهد. در محلههایی که فضای سبز محدود است، همین حضور گاه به درگیری لفظی میان صاحبان سگ و دیگر شهروندان منجر میشود. وضعیت برای خود سگها نیز مطلوب نیست. آنها که برای دویدن و فعالیت در فضای باز خلق شدهاند، ناچارند روزها را در محیطی محدود، در آپارتمانهای کوچک که جا برای انسان و وسایلش هم به زور دارد، بدون تحرک سپری کنند.
تقلید و بحران هویت؛ نگاهی جامعهشناختی
گاهی افراد از کالاها و رفتارها برای نمایش موقعیت اجتماعی خود استفاده میکنند. در ایران امروز، سگهای نژاد خارجی گرانقیمت درست مثل کیف و کفش لوکس، بخشی از ویترین سبک زندگی برخی افرادشده، به ابزاری برای نمایش «مدرن بودن» بدل شدهاند، حتی اگر صاحب آن از عهده مخارج یا مراقبت اصولی برنیاید. این روند، نشانهای از بحران هویت فرهنگی است.
تقلید از سبک زندگی غربی، بدون انتقال زیرساختها، آموزشها و قواعدی که آن سبک را امکانپذیر میکند. در غرب، قوانین مشخصی برای محل گردش سگ، جمعآوری فضولات و محدودیتهای نژادی وجود دارد. در ایران، این بخشها یا غایباند یا بهشدت ضعیف اجرا میشوند که در نتیجه ترکیبی ناهمگون از رفتارهایی است که نه با فرهنگ بومی همخوانی دارد و نه با معیارهای مدرن سازگار است. چوپانی مدرن اگر تنها تقلیدی پرهزینه باقی بماند، نه تنها گذشته پرافتخار رابطه انسان و سگ را به فراموشی خواهد سپرد، بلکه به حیوان و جامعه توأمان آسیب میزند.
انتهای پیام
نظرات