• جمعه / ۲۱ شهریور ۱۴۰۴ / ۰۹:۵۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1404062112071
  • منبع : مطبوعات

غار اجنه در اینستا لو رفت!

غار اجنه در اینستا لو رفت!

چند وقتی است محتواهایی عجیب که ترکیبی از خرافه، شبه علم و تصاویر دستکاری شده و... هستند با عناوین جذابی مثل «حقایق جهان»، «مار ۲۰۰ متری» و... الگوریتم شبکه‌های اجتماعی را فتح کرده‌اند؛ اما این موج چه بلایی سر ما می‌آورد؟

به گزارش ایسنا، روزنامه خراسان نوشت:خسته از روز کاری در حال زیر و رو کردن اکسپلور اینستاگرام هستید، در یک ویدئوی تار، بی‌کیفیت، سیاه و سفید و لرزان که زمان و مکانش قابل راستی آزمایی نیست، مردی را می‌بینید که وسط خیابان ناگهان غیب می‌شود. روی ویدئو درشت نوشته: «پورتال جهان موازی در توکیو باز شد!» اگر روی این ویدئو مکث کنید یا برای دیگری بفرستید حتماً الگوریتم اینستاگرام مورد مشابهی را برای‌تان نمایش می‌دهد؛ عکسی از ماری که «۲۰۰ متر طول دارد». باور نمی‌کنید اما کنجکاو شده‌اید، لایک می‌کنید و چند اسکرول پایین‌تر با این ریلز مواجه می‌شوید: «یک ماجراجوی شجاع که ادعا می‌کند به «انتهای دنیا» رسیده، جایی پشت قطب جنوب که تمدنی ناشناخته زندگی می‌کند و دولت‌ها پنهانش می‌کنند». این‌ها نه سکانس‌ فیلم‌های تخیلی هالیوودی‌اند، نه داستان‌های علمی‌تخیلی؛ بلکه بخشی از محتوایی هستند که در صفحات میلیونی اینستاگرام و کانال‌های یوتیوب منتشر می‌شوند. صفحاتی که با وعده‌هایی مثل «حقایق پنهان»، «فکت‌های ماورایی» و... میلیون‌ها فالوئر و میلیاردها بازدید جمع کرده‌اند و از این راه، جیب‌شان پر می‌شود. اما سؤال اصلی این‎جاست: چرا این‌همه آدم حتی کسانی که می‌دانند محتوا ساختگی است، باز هم چشم از این ویدئوها برنمی‌دارند؟ چگونه این پست‌های پر از افکت، هوش مصنوعی و ادعاهای بی‌سند، به ماشین تولید لایک، فالو و درآمد تبدیل شده‌اند؟ در این پرونده، از مغز انسان تا الگوریتم پلتفرم‌ها را زیر ‌ذره‌بین می‌بریم تا بدانیم چرا باید پیش از فشردن دکمه لایک، کمی مکث کرد.

انواع کاسبی از ترس و تعجب
اگر فضای مجازی را به یک بازار شلوغ تشبیه کنیم، این روزها دکان‌هایی بیشترین مشتری را دارند که بلندترین صدای «هیجان و راز» را پخش می‌کنند؛ بدون آن‌که صحت و سقم ماجرا برای‌شان مهم باشد. صفحات و کانال‌هایی که ترکیب ماهرانه‌ای از داستان‌سرایی فول‌اکشن، تصویرهای آشکارا دستکاری‌شده و وعده کشف «حقایق ممنوعه» را به خوراک روزانه کاربران تبدیل کرده‌اند. در این بازار پرزرق‌وبرق، ژانرهای اصلی کاملاً شناخته شده‌اند:

پورتال‌های زمان و مکان  ناگهان وسط یک کوچه در توکیو یا جاده‌ای خاکی در برزیل، گردبادی عجیب شکل می‌گیرد و آدم‌ها یا وسایل نقلیه را به «جای دیگر» می‌بلعد. فیلم‌ها تار، کوتاه و پر از لرزش دوربین‌اند؛ کات‌های ناشیانه گاهی به چشم می‌آید اما مهم این است که هنوز مشتری پای کار است.
موجودات ماورایی  هیولاهای غول‌آسا که از مه بیرون می‌آیند، مارهای ۲۰۰ متری که در رودخانه چینی مشاهده شده‌اند، یا شبح‌ انسان‌هایی با چشمانی درخشان که در غارهای کوهستانی پرسه می‌زنند. البته همیشه پای هیولا در میان نیست؛ گاهی هم در این پست‌ها پری دریایی، آدم کوتوله و ... پیدا می‌شود.
بشقاب‌پرنده‌ها و فضایی‌ها  ویدئوهایی که مدعی‌اند در آسمان شهری کوچک در تگزاس یا صحرای نامیب، چراغ‌های عجیب و اجسام فلزی پرنده ضبط شده است. گاهی هم موجودات خاکستری‌رنگی در گوشه تصویر «تصادفاً» دیده می‌شوند.
نظریه‌های توطئه  تمدن‌های ممنوعه پشت قطب جنوب، تونل‌های مخفی زیر هرم بزرگ جیزه که دولت‌ها سانسورش می‌کنند و شواهدی که «ناسا نمی‌خواهد بدانید» ژانر بعدی این محتواهای عجیب و بی‌در و پیکر هستند.
ماجراجویی‌های ساختگی  گاهی هم با لایو یا ویدئوهای جوانان به ظاهر شجاعی طرف هستیم که در دل جنگل‌های تاریک یا قبرستان‌های قدیمی و متروکه فیلم می‌گیرند و مدعی‌اند چیزهایی دیده‌اند که با عقل جور در نمی‌آید. در بیشتر اوقات هم مخاطب یا درست و حسابی چیزی که آن‌ها مدعی‌اش هستند را نمی‌بیند یا برایش واضح است که فیلم‎بردار همدستی در پشت صحنه دارد تا از قبرستان متروک به‌جای ارواح و اجنه به سمتش سنگ پرتاب کنند و جیغ بزنند.
وجه مشترک همه این محتواها مثل امضای دیجیتال‌شان است: تصاویر بی‌کیفیت یا به‌وضوح ساخته‌شده با هوش مصنوعی، قاب‌بندی غیرحرفه‌ای اما حساب‌شده که باید حس فیلم یکهویی را تداعی کنند، روایت‌هایی نیمه‌کاره که درست قبل از پاسخ دادن به بزرگ‌ترین سؤال، ویدئو را می‌بندند. در کپشن‌ها و تیترها، احساسات روی حالت «حداکثر» تنظیم شده: باورنکردنی! افشا شد! فیلم ممنوعه! و... این محتواها یک اصل را خوب بلدند: هرچه بیشتر در تعلیق بمانی، بیشتر درگیر می‌شوی. و این همان حلقه طلایی است که الگوریتم‌ها را به چرخش درمی‌آورد و جیب سازندگان را به لطف تبلیغات و اسپانسرها پر می‌کند.


«ترس امن»، منشأ علاقه ما به ماجراهای ساختگی
مغز ما عاشق ماجراهایی است که در مرز خطر و امنیت بازی می‌کنند. دیدن فیلمی از یک موجود ناشناخته در جنگل یا شنیدن روایت بازشدن پورتال زمان، آدرنالین را بالا می‌برد بدون آن‌که واقعاً خطری تهدیدمان کند. این همان «ترس امن» است که از داستان‌های ترسناک شب‌های کودکی تا فیلم‌های وحشت امروز، همیشه خریدار داشته. فرقش این‎جاست که حالا این ترس در کف دستمان جا شده و با یک اسکرول برمی‌گردد؛ البته چند دلیل دیگر هم برای این علاقه وجود دارد.
اثر شگفتی، سوخت موتور کنجکاوی
روان‌شناسان می‌گویند وقتی چیزی ما را به شدت شگفت‌زده کند، مغزمان دوبرابر فعال می‌شود. دیدن بشقاب‌پرنده‌ای که گویا بالای خانه‌ای در مکزیک پرواز می‌کند یا فیلم مبهم موجودی شبیه پری دریایی در ساحل، این «اثر شگفتی» را فعال می‌کند. حتی اگر عقل بگوید «این قلابی است»، کنجکاوی فرمان را به دست می‌گیرد: شاید این یکی واقعی باشد، نباشد هم جذاب است!
میل دیرینه به داستان‌پردازی
انسان هزاران سال است که در کنار آتش داستان گفته و شنیده. از اسطوره‌های باستان تا افسانه‌های محلی، روایت بخش جدانشدنی فرهنگ است. محتوای عجیب اینستاگرامی همان فرمول کهن را استفاده می‌کند: یک راوی (سازنده محتوا)، یک قهرمان یا شاهد ماجرا، و یک راز بزرگ که هنوز کامل فاش نشده. همین ناتمام گذاشتن ماجرا، مخاطب را به جست‌وجوی شواهد بعدی وادار می‌کند.
خلأ سرگرمی سالم
در بسیاری از جوامع، از جمله جامعه ما، بخشی از مردم منابع رسمی خبر و سرگرمی را یا غیرجذاب می‌دانند، یا به آن‌ها بی‌اعتمادند. اما محتوای عجیب و پرهیجان، این خلأ را با رنگ و لعاب و موسیقی مهیج پر می‌کند. چه بهتر که کسی از آن‌ها مدرک جدی نخواهد!
میراث باورهای سنتی و خرافات
افسانه‌های اجنه، ارواح، موجودات ناشناخته و نشانه‌های ماورایی، همیشه بخشی از حافظه جمعی فرهنگ‌ها به ویژه در کشور ما بوده است، مثل قصه‌های پدربزرگ‌ها درباره حضور در عروسی اجنه. برای همین در مواجهه با محتوایی خرافی و عجیب در اینستاگرام و یوتیوب، بسیاری از مخاطبان در ناخودآگاه خود، این داستان‌ها را «آشنا» می‌یابند. دیدن ویدئوی «غار اجنه» یا «پری دریایی» برایشان نه فقط یک سرگرمی، که ادامه روایت‌هایی است که سال‌ها از زبان بزرگ‌ترها شنیده‌اند.


چرا چنین محتوایی در اکسپلور ما سبز می‌شود؟
الگوریتم‌های اینستاگرام، یوتیوب و تیک‌تاک شبیه یک فروشنده پرتجربه‌اند که خوب می‌داند چه جنسی را جلوی چشم مشتری بگذارد تا باز برگردد. آن‌ها اساس کارشان را روی «زمان ماندگاری» و «تعامل» گذاشته‌اند؛ یعنی هرچه بیشتر لایک کنید، کامنت بگذارید، یا حتی روی یک ویدئو مکث کنید، سیستم نتیجه می‌گیرد که این جنس باب میل شماست و مشابهش را بیشتر بهتان نمایش می‌دهد. محتواهای عجیب، به‌واسطه قدرت بالای برانگیختن احساسات؛ ترس، تعجب یا حتی خنده عصبی، همیشه در صدر پیشنهادهای این الگوریتم‌ها قرار می‌گیرد. یک ویدئوی دوقلو از «مار غول‌آسا در چین» و «پورتال پشت قطب جنوب»، ظرف چند ساعت می‌تواند به میلیون‌ها کاربر برسد، چون هر واکنش کوچک شما، مثل رساندن بنزین به آتش، آن را در رتبه بالاتر می‌نشاند. اما همه چیز فقط درباره دیده شدن نیست؛ پشت این چرخه موتور دیگری کار می‌کند: انگیزه مالی. بازدید بالا به معنای درآمد مستقیم از تبلیغات، اسپانسرها و گاهی حتی فروش محصولات یا لینک‌های وابسته است. در نتیجه، تولیدکننده محتوا هر بار باید «بمب عجیب‌تر» بسازد تا هم با الگوریتم دوست بماند و هم حساب‌بانکی‌اش چاق‌تر شود.


چرا حتی وقتی باور نمی‌کنیم، باز می‌بینیم؟
شاید فکر کنید که فقط آدم‌های خرافاتی این محتواها را دنبال می‌کنند، اما واقعیت پیچیده‌تر است. بخش بزرگی از مخاطب، حتی وقتی خودش هم می‌داند ویدئو ساختگی است، باز روی آن کلیک می‌کند. چرا؟
۱. جنبه سرگرمی: تماشای یک ریلز با «غار اجنه» یا «بشقاب‌پرنده» گاهی درست مثل دیدن یک کمدی بی‌کیفیت تلویزیونی است: می‌دانیم جدی نیست، اما وقت‌کُشی بدی هم نیست.
۲. مصرف طنزگونه: بعضی‌ها این ویدئوها را صرفاً برای مسخره کردن یا ساخت میم به دوستان‌شان می‌فرستند؛ اما هر ارسال برای الگوریتم مثل یک پاداش است.
۳. اثر FOMO: اما دلیل آخر ترس از جا ماندن یا فومو است. یعنی کسی دوست ندارد وقتی همه درباره یک «موجود ناشناخته» حرف می‌زنند، او بی‌خبر باشد. این حس، حتی کاربر شکاک را هم به صف بینندگان می‌کشاند.

بلایی که ریلزهای خرافی سرمان می‌آورند!
دیدن چند ویدئوی «پری دریایی» یا «اجنه فلان کوهستان» شاید در همان لحظه فقط لبخندی روی لب‌تان بنشاند یا کمی ضربان قلب‌تان را بالا ببرد، اما این عادت به ظاهر بی‌آزار، اگر تکرار شود، اثرات جدی‌تری برجا می‌گذارد.
ترس و اضطراب پنهان: مغز ما، حتی وقتی می‌داند چیزی واقعی نیست، باز هم به تصاویر و داستان‌های ترسناک واکنش می‌دهد. دیدن مداوم محتوای هراس‌آور می‌تواند حس ناامنی و اضطراب عمومی ایجاد کند؛ احساسی که گاهی بی‌دلیل همراهتان می‌ماند.
کاهش تفکر انتقادی: اگر بارها محتوای ساخته‌شده را بدون بررسی بپذیرید، کم‌کم عادت پرسشگری و ارزیابی منبع را از دست می‌دهید. نتیجه؟ راحت‌تر با جملاتی مثل «همه می‌گن» قانع می‌شوید.
گسترش شبه‌علم: وقتی ادعاهای نادرست و بی‌اساس با لحن قاطع و جذاب پخش شوند، مرز بین علم و خیال کمرنگ می‌شود. حتی در بحث‌های جدی، این «دانش جعلی» به‌عنوان سند ارائه می‌شود.
ترویج شایعه: وقتی کاربران هر روز با «راز لو رفته» جدیدی بمباران شوند، یا آن را باور می‌کنند و اشتباه پخش می‌کنند، یا به نقطه‌ای از بی‌اعتمادی می‌رسند که حتی خبرهای واقعی را هم جدی نمی‌گیرند. هر دو حالت، فضای اجتماعی را ملتهب و گنگ می‌سازد. خلاصه این موج محتوای عجیب و شبه‌علمی فقط یک بازی بی‌ضرر در تلفن همراه نیست. آرام و تدریجی، هم میدان ذهنی فرد را اشغال می‌کند و هم چشم‌انداز فکری جامعه را تغییر می‌دهد.


چطور جلوی اثر محتوای فیک را بگیریم؟
اگر بخش‌های قبل هشدار دادند که محتوای فیک فقط یک سرگرمی بی‌ضرر نیست، حالا وقتش رسیده سراغ دو پرسش حیاتی برویم: چطور این محتوا را از چند کیلومتری بشناسیم و اگر با آن روبه‌رو شدیم، چه کنیم؟
نشانه‌های بصری را بشناسیم
در اولین گام خیلی مهم است بدانیم یک ویدئوی ساختگی چه ویژگی‌های فرمی دارد؛ در چنین ویدئوهایی تصاویر بیش از حد تار، لرزان یا با برش‌های ناگهانی است که جزئیات کلیدی را پنهان می‌کنند؛ ضمن این‌که سایه‌ها با منبع نور همخوانی ندارند یا جهت حرکت اجسام غیرطبیعی است. در ضمن الگوهای تکرارشونده در پس‌زمینه وجود دارد که نشانه استفاده از هوش مصنوعی یا نرم افزار ادیت است.
نشانه‌های محتوایی را جدی بگیریم
چنین محتواهایی تیترهای بیش از حد هیجانی دارند، ادعاهای‌شان بی‌منبع یا با منابع غیرقابل‌بررسی است؛ روایت‌شان هم نیمه‌کاره است، یعنی قطع داستان پیش از رسیدن به پاسخ یا نتیجه‌گیری، برای تشویق به دنبال‌کردن قسمت بعد.
از منابع خوب کمک بگیریم
وب‎سایت‌های بررسی حقیقت، رسانه‌های معتبر علمی و جست‌وجوی معکوس تصویر (Google Reverse Image) از بهترین ابزارهایی هستند که با چند کلیک می‌توانند پشت صحنه یک «راز» را لو بدهند. حتی یک جست‌وجوی ساده نام مکان یا رویداد ادعایی هم می‌تواند فیک بودن را روشن کند.
واکنش آگاهانه
در ضمن نباید چنین ویدئوهایی را منتشر کنیم؛ حتی اگر از سر شوخی یا انتقاد باشد، اشتراک‌گذاری ناخواسته همان کاری را می‌کند که سازنده محتوا می‌خواهد: بیشتر دیده شدن. از طرفی باید در مدارس، دانشگاه‌ها و خانواده‌ها یاد بدهیم که هر محتوای جذابی لزوماً درست نیست. مهارت پرسشگری، ارزیابی منبع و درک الگوریتم‌ها بخشی از این سواد است. اگر دیگران چنین محتوایی را فرستادند در چت شخصی یا در گروه‌های دوستانه و خانوادگی، به جای تأیید سریع، بحث سازنده ایجاد کنیم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha