• سه‌شنبه / ۸ مهر ۱۴۰۴ / ۱۲:۰۵
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1404070805113
  • خبرنگار : 51050

یک پژوهشگر:

جهان‌شمول بودن شخصیت مولانا ریشه در دغدغه‌های انسانی وی دارد

جهان‌شمول بودن شخصیت مولانا ریشه در دغدغه‌های انسانی وی دارد

ایسنا/خراسان رضوی یک پژوهشگر و دانش‌آموخته دکتری ادبیات فارسی گفت: جهان‌شمول بودن شخصیت مولانا ریشه در ماهیت انسانی و فرافرهنگی بودن اندیشه‌های وی دارد. پرداختن به دغدغه‌های همگانی، او را از محدودۀ یک شاعر بومی یا حتی یک متفکر اسلامی فراتر برده و به چهره‌ای جهانی بدل کرده است.

حامد مهراد در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به اینکه رابطۀ مرید و مراد در اندیشه مولانا یکی از بنیادی‌ترین ارکان تربیت سلوکی به شمار می‌آید، اظهار کرد: مولانا نیز همچون بسیاری از مشایخ و عارفان پیش از خود، بر این باور بود که سالک برای پیمودن راه حقیقت نیازمند راهنمایی است که نه صرفاً آموزگار دانایی نظری، بلکه مجسمۀ زندۀ سلوک عملی و معنوی باشد. در آثار او، از جمله در مثنوی و غزلیات شمس، پیوند مرید و مرادی به‌مثابه پیوندی حیاتی و وجودی طرح می‌شود که نه بر پایۀ اطاعت کورکورانه، بلکه بر اساس عشق، تحول درونی و تجربۀ مشترک حقیقت است.

وی در خصوص نقش تعیین کننده شمس تبریزی در حیات مولوی ادامه داد: پیش از ملاقات با شمس، مولانا شخصیتی ممتاز در فقه، حدیث و علوم دینی بود اما در مواجهه با شمس، افقی تازه در تجربۀ عرفانی او گشوده شد. شمس با شخصیت کاریزماتیک و رویکرد انتقادی خود نسبت به دانش رسمی و عادات فکری زمانه، توانست مولانا را از محدودۀ عالِم دینی به عرصۀ پهناور عشق وارد کند. این دگرگونی نه صرفاً یک تحول فکری، بلکه نوعی انقلاب روحی بود که ریشه در همان رابطۀ مریدی و مرادی داشت. رابطه‌ای که در آن مولوی از شمس الهام گرفت اما در ادامه از مقام مریدی فراتر رفت و خود به مرادی بزرگ در تاریخ عرفان تبدیل شد.

دانش‌آموخته دکتری ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی افزود: به بیان دیگر، رابطۀ مولوی و شمس الگویی بارز از مرید و مرادی است که در آن، مراد نه‌تنها هدایتگر سلوک معنوی مرید است، بلکه جرقه‌ای برای زایش خلاقیت ادبی و هنری نیز به شمار می‌آید. از دل همین تجربۀ وجودی، آثار سترگی چون «دیوان شمس» پدید آمدند که امروز از شاهکارهای بی‌بدیل عرفان و ادبیات جهانی محسوب می‌شوند.

کارکرد تمثیل در آثار مولانا، بیان هرچه موثرتر تجربه عرفانی به مخاطب است

 مهراد در پاسخ به این پرسش که چرا مولوی قصه‌های مثنوی را به شکل رمزی و تمثیلی بیان می کند، پاسخ داد: قصه‌پردازی در مثنوی معنوی، صرفاً برای سرگرمی یا روایت تاریخ نیست بلکه ابزاری برای بیان مفاهیم پیچیدۀ عرفانی و فلسفی است. مولوی به‌خوبی می‌دانست که آموزه‌های عمیق معنوی را نمی‌توان به زبان مستقیم و منطقی عرضه کرد، زیرا این زبان محدود به حوزۀ عقل و استدلال است، حال آنکه تجربۀ عرفانی از جنس شهود و ذوق است. از این رو، او به زبان رمز و تمثیل روی می‌آورد تا لایه‌های پنهان معنویت را به صورتی قابل دریافت برای ذهن و جان مخاطب آشکار کند.

وی افزود: تمثیل‌های مثنوی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که خواننده را از ظاهر روایت به باطن معنا سوق دهند. قصه‌هایی همچون داستان طوطی و بازرگان، موسی و شبان یا فیل در تاریکی، هر یک نمایانگر مفاهیم بنیادینی چون آزادی روح، ارزش صداقت و محدودیت‌های ادراک انسانی‌اند. این شیوه سبب می‌شود که مخاطب نه صرفاً شنونده بلکه شریک در فرایند معناسازی باشد. رمز و تمثیل در مثنوی، دستگاهی معرفتی است که مخاطب را از سطح داستان به عمق حقیقت هدایت می‌کند. همین ویژگی سبب شده است که مثنوی در طول قرون متمادی نه‌تنها متن عرفانی، که اثری تربیتی و انسان‌شناسانه برای فرهنگ‌های گوناگون باشد.

تأکید مولوی بر عشق به‌عنوان جوهر حیات، از عوامل جهان‌شمولی شخصیت او به‌شمار می‌رود

این دانش‌آموخته دکتری ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی با تاکید بر اینکه جهان‌شمولی شخصیت مولانا بیش از هر چیز ریشه در ماهیت انسانی و فرافرهنگی اندیشۀ او دارد، خاطرنشان کرد: مولوی اگرچه در بستر فرهنگی و دینی خاصی پرورش یافته، اما آموزه‌های اصلی‌اش به پرسش‌ها و نیازهای بنیادین انسان می‌پردازد. پرسش‌هایی دربارۀ عشق، رنج، مرگ، معنا و پیوند انسان با هستی.

او ادامه داد: همین پرداختن به دغدغه‌های همگانی، او را از محدودۀ یک شاعر بومی یا حتی یک متفکر اسلامی فراتر برده و به چهره‌ای جهانی بدل کرده است. یکی از عوامل اصلی این جهان‌شمولی، تأکید مولوی بر عشق به‌عنوان جوهر حیات است. عشق در نگاه او مرزهای دین، نژاد و فرهنگ را درمی‌نوردد و تجربه‌ای مشترک و قابل فهم برای همۀ انسان‌هاست. او عشق را نیرویی کیهانی می‌بیند که هم انسان را دگرگون می‌کند و هم ضامن پیوند او با حقیقت است.

مهراد در ادامه برشمردن عوامل، اظهار کرد: عامل دیگر جهان‌شمولی مولانا، نگاه انسان‌گرایانه و روان‌شناسانۀ اوست. مولانا با زبان شعر، عمیق‌ترین لایه‌های روان آدمی را توصیف می‌کند؛ از اضطراب و ترس گرفته تا امید و شوق. همین جنبه سبب شده که آثارش در روزگار معاصر نیز برای روان‌شناسان، فیلسوفان و اندیشمندان حوزۀ معنویت جذابیت ویژه داشته باشد. در نهایت، باید گفت جهان‌شمولی مولوی از آن روست که او بیش از هر چیز بر «انسان» تأکید می‌کند؛ انسانی که فراتر از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی، در جست‌وجوی حقیقت و آرامش است. به همین دلیل است که اشعار و اندیشه‌های او از آسیای میانه و ایران تا اروپا و آمریکا خوانده و بازخوانده می‌شوند و همچنان الهام‌بخش نسل‌های گوناگون‌اند.

دلایل دگرگونی بنیادین شخصیت مولانا پس از دیدار با شمس

وی در پاسخ به این پرسش که چرا و چگونه مولانا بعد از آن دیدار معروف با شمس، تحت تاثیر او قرار می‌گیرد، عنوان کرد: دیدار مولانا با شمس تبریزی یکی از نقاط عطف در تاریخ عرفان ایرانی و ادبیات فارسی است. پرسش اساسی این است که چرا مولانا با وجود جایگاه علمی و اجتماعی رفیعش، تا این حد مجذوب شمس شد و چگونه این دیدار به دگرگونی بنیادین شخصیت او انجامید.

مهراد ادامه داد: نخست باید توجه داشت که مولانا پیش از ملاقات با شمس، فقیه و مدرسی نام‌آور بود که در علوم رسمی و تعلیمی تبحر داشت، اما روح او تشنۀ تجربه‌ای عمیق‌تر و شورمندانه‌تر از حقیقت بود. به بیان دیگر، درون مولانا ظرفیت بالقوۀ یک تحول عظیم وجود داشت که نیازمند جرقه‌ای بود تا بالفعل شود. شمس با شخصیت کاریزماتیک، نگاه انتقادی به ظواهر دینی و تأکید بر عشق به‌عنوان محور سلوک، همان جرقه را فراهم کرد.

وی افزود: عامل مهم دیگر، بی‌پروایی شمس در شکستن قالب‌های رایج علمی و اجتماعی بود. او مولانا را از دایرۀ محفوظات و علوم رسمی بیرون کشید و به تجربۀ بی‌واسطۀ حقیقت دعوت کرد. این مواجهه برای مولانا تکان‌دهنده، اما در عین حال رهایی‌بخش بود؛ زیرا او را با ساحتی از معنویت روبه‌رو کرد که با زبان کتاب و درس به دست نمی‌آمد.

این دانش‌آموخته دکتری ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی گفت: از حیث روان‌شناختی نیز می‌توان گفت که شمس نقشی آینه‌وار برای مولانا ایفا کرد. او وجوه پنهان شخصیت مولانا، استعدادها، توان عاشقی و میل به رهایی از قید و بندها را آشکار ساخت. به همین دلیل تأثیر شمس صرفاً آموزشی یا فکری نبود، بلکه تحولی وجودی و وجودشناسانه بود. در نتیجه، دیدار مولانا و شمس را باید نه فقط ملاقات دو فرد بلکه برخورد دو افق دانست؛ افق دانش رسمی و افق شور عاشقانه. مولانا با تأثیرپذیری از شمس توانست این دو را درهم آمیزد و به چهره‌ای بدل شود که هم عارف و شاعر و هم آموزگار جهانی عشق و حقیقت است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha