علیاکبر عباسی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: در کتاب تاریخ تشیع در اصفهان سعی کردهام سیر تدریجی رشد تشیع را از بدو ورود اسلام به این شهر تا زمانی که تشیع در اصفهان بهطور صد درصدی تثبیت شد، یعنی تا اواسط دوره صفوی، مورد بحث، بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهم.
وی با اشاره به روند ورود اسلام به اصفهان افزود: براساس گزارشها و اخباری که در کتابهایی همچون فتوحالبلدان بلاذری، تاریخ طبری، اخبار الطوال دنیوری و منابع مشابه آمده و این منابع نیز خود از منابع متقدمتر همچون آثار ابوالحسن مدائنی یا فتوح اصفهانهایی که در قرون پیشتر و در زمان نگارش تکنگاریها وجود داشته، بهره بردهاند، تاریخ فتح اصفهان متفاوت گزارش شده است. به نظر میرسد فتح این شهر در نیمه دوم خلافت عمر اتفاق افتاده و شاید تثبیت آن در عهد عثمان صورت گرفته باشد. با این حال اسلام آوردن مردم اصفهان فرآیندی تدریجی بود و در آن زمان بحثی از تشیع و تسنن در میان نبود و کلیت ورود اسلام، فارغ از گرایشهای مذهبی مطرح بود.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان بیان کرد: برخی خاندانهای اصفهانی حتی در همان سدههای نخست اسلام نیز هنوز مسلمان نشده بودند. به گونهای که در اوایل قرن دوم هجری خاندان مهران که خاندانی با نفوذ بودند و جدّ ابونعیم اصفهانی نیز به این خاندان تعلق داشت حدود یک قرن پس از ورود اسلام به اصفهان مسلمان شدند. مهران که اسلام آورد، پیروان و وابستگانش نیز به تبعیت از او مسلمان شدند. در همان حال، آتشکدههای متعددی همچنان در اصفهان پابرجا بود، بهگونهای که المسالک و الممالک یاد میکند حتی تا قرن چهارم نیز آتشکدهها در این شهر وجود داشتند، بنابراین طبیعی است که گسترش اسلام در اصفهان بهصورت دفعی و یکباره نبود، بلکه روندی تدریجی داشت. تشیع نیز با فاصلهای بیشتر و بسیار تدریجیتر در این شهر گسترش یافت.
عباسی ادامه داد: نخستین نشانههای تشیع را نمیتوان به دوران خلفای راشدین نسبت داد. حتی درباره اینکه چه تعداد از مردم در آن دوران مسلمان شده بودند یا چه میزان تمایلات شیعی یا ناصبی داشتند، اطلاعات قطعی در دست نیست. تنها گزارشهایی وجود دارد از حاکمانی که امام علی(ع) برای اصفهان تعیین کرده بود و آنان تمایلات شیعی داشتند، اما اینکه در عمل توانسته باشند تبلیغ گستردهای برای تشیع داشته باشند، بعید به نظر میرسد. اگر هم اقداماتی صورت گرفته باشد، بسیار محدود و نه چندان تأثیرگذار بوده است. برای مثال در منابع تاریخی از برخی شخصیتها مانند نص بن مزاحم و مخنف ابن سلیم ازدی یاد شده، اما در مجموع نمیتوان درباره گرایشهای مذهبی مردم اصفهان در دوران ورود نخستین اسلام سخن قطعی گفت. نه از حس ناصبی و نه از گرایشهای شیعی در منابع آن عصر گزارشی صریح وجود ندارد.
وی تصریح کرد: در دوره اموی، حس ناصبی در اصفهان شکل گرفت؛ گرایشی که متضمن طرفداری از بنیامیه و در عین حال نوعی دشمنی با علویان بود. این جریان بهنوعی از تسنن اعتدالی فاصله داشت و رنگوبویی ضدشیعی پیدا کرده بود و در اصفهانِ دوره اموی رواج یافت و تا چند قرن پس از آنان نیز آثارش باقی ماند. دلیل این امر را میتوان در توجه و علاقه شدید امویان به اصفهان جستوجو کرد. حاکمانی که امویان برای این شهر انتخاب میکردند، همفکر و همجهت با خود آنان بودند و داوطلبان بسیاری برای حکومت اصفهان وجود داشت، بهویژه به دلیل شرایط خاص اقتصادی و کشاورزی این شهر و درآمدهای سرشار آن، تقاضای حکومت بر اصفهان زیاد بود و همین امر باعث شد تا امویان نزدیکترین افراد خود را به حکومت این شهر بگمارند. این روند موجب شکلگیری و تقویت حس ناصبی در اصفهان شد.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان افزود: به همین دلیل اصفهان در قرون نخست اسلامی به داشتن تفکر ناصبی شهرت یافت. در کتاب به شواهد و روایاتی که در اینباره مطرح شده و نیز نقد و بررسی آنها پرداختهام و نشان دادهام که چگونه با وجود فضای ناصبی اصفهان، از قرن سوم هجری به بعد بهتدریج رگههایی از تشیع در این شهر پدیدار شد.
عباسی با بیان اینکه در این اثر نقش شخصیتها و مؤلفان مؤثر بر تشیع اصفهان در قرون سوم و چهارم و نیز حکومتها و وزرای شیعی بررسی شده است، توضیح داد: بزنگاهها و رخدادهای سیاسی مهمی همچون پیدایش آلبویه، حمله مغول، خاندانهای تأثیرگذاری مانند جوینیان و اقداماتی که در سطح ایران برای رسمیتبخشیدن به تشیع انجام شد، به تفصیل در کتاب مورد تحلیل قرار گرفته است. روندهای تدریجی و شتابگیریهای تاریخی تشیع در اصفهان، از جمله در دوره ایلخانان و سپس در عصر صفوی، مرحله به مرحله توصیف و ریشهیابی شده است.
وی با اشاره به چرایی نگارش این کتاب با وجود آثار مشابه گفت: پیش از این دست کم دو پژوهش مهم در این زمینه منتشر شده است. یکی از آنها کتاب تاریخ تشیع اصفهان تألیف فقیه ایمانی است که هرچند کتابی ارزشمند است و از مطالب آن بهره بردهام، اما بررسی انتقادی منابع به شکلی که مورد انتظار جامعه دانشگاهی باشد در آن دیده نمیشود. برخی گزارشهای ضعیف یا فاقد اعتبار، همچون حضور مالک اشتر در اصفهان یا آمدن امام حسن(ع) به این شهر یا حضور ایشان در نبرد قادسیه و نقش معنوی در پیروزی مسلمانان، بدون نقد و تحلیل در آن ذکر شده است، همچنین حجم گسترده اثر برای مخاطبانی که به دنبال اطلاعات تحقیقیتر و اجمالیتر بودند، سنگین بود و ضرورت تألیف کتابی جدید احساس میشد، به خصوص برای پیچهای تاریخی و بیان دورانی که رشد تشیع شتاب گرفته و دلایل این شتابگیری همچون حکومت ایلخانان مغول یا اینکه چرا در زمان طهماسب تشیع تثبیت شد با وجود این که در زمان اسماعیل این اتفاق رخ نداد.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان ادامه داد: کتاب ارزشمند دیگری نیز به قلم موحد ابطحی با عنوان تاریخ تشیع و حوزههای علمیه در اصفهان در دو جلد منتشر شده است که بهویژه بر نقش حوزههای علمیه تمرکز داشته و منابع فراوانی را بررسی کرده است، اما این کتاب نیز مفصل بوده و در برخی موارد بررسی انتقادی گزارشها بهطور کامل صورت نگرفته است.
عباسی خاطرنشان کرد: به همین دلیل بنده کوشیدم اثری مختصرتر، اما با رویکردی انتقادی نسبت به منابع بنویسم؛ کتابی که ضمن حفظ جامعیت تاریخی از نخستین نشانههای تشیع در اصفهان تا تثبیت کامل آن در اواسط دوره صفوی، تحلیلی مستند ارائه دهد. نتیجه این تلاش، اثری است حدود ۲۰۰ صفحه (بدون احتساب فهرست منابع و فهرست مطالب) که دورههای مختلف تاریخی، نقاط عطف و دلایل شتابگیری یا تثبیت تشیع در اصفهان را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
انتهای پیام
نظرات