• دوشنبه / ۲۱ مهر ۱۴۰۴ / ۰۹:۵۵
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1404072113358
  • منبع : مطبوعات

وقتی مردانگی سمی می‌شود!

وقتی مردانگی سمی می‌شود!

تصویر جامعه ما از نقش پدری، مردهایی است که کم نمی‌آورند، غافل از این‌که شرایط سخت اقتصادی و چالش‌های زندگی می‌تواند هرکسی را فرسوده کرده؛ به‌خصوص کسانی را که چندان به خودشان اهمیت نمی‌دهند و ناگهان فروریختن‌شان یک خانواده را درگیر می‌کند.

به گزارش ایسنا، روزنامه خراسان نوشت: پشت فرمان، در ترافیک بعدازظهر، به چراغ قرمز خیره مانده است. دست‌ها روی فرمان جا مانده و صدای بوق‌ها از دور به گوش می‌رسد. در ذهنش فهرست طولانیِ کارهای امروز می‌چرخد: هزینه مهد، قسط خانه، فشار مدیر، مکالمه نیمه‌تمام با همسر و تهِ همه‌ این‌ها، خستگی‌ای که هیچ استراحتی درمانش نمی کند. چیزی شبیه سنگینیِ نامعلوم در قفسه‌سینه‌اش نشسته. مدت‌هاست وقتی برای خودش ندارد. آخرین‌بار که چیزی برای دل خودش خریده، یادش نمی‌آید. اصلاً در این تورم و گرانی خودش اولویتی ندارد. همه از او  انتظار دارند «محکم» بماند، انگار مرد بودن یعنی انکارِ خستگی. اما پشت این چهره‌ آرام، ذهنی نشسته که هر روز کمی بیشتر فرسوده می‌شود؛ همین‌طور که در فکر است خودروهای پشت سر بوق می‌زنند، یکی بدوبیراهی می‌گوید اما مرد حوصله پاسخ هم ندارد؛ چنین لحظه‌ای می‌شود فرسودگی، وقتی انتخاب از بین حالت‌های مختلف برایت فرقی ندارد؛ وقتی کم آوردی. 

وقتی مردانگی سمی می‌شود 
خیلی وقت‌ها تصویری که از مردان می‌سازیم، اشتباه است؛ تصویری که نقش‌های سنگینی به آدم‌ها تحمیل می‌کند؛ مثل همان عبارت کلیشه‌ای «مرد که گریه نمی‌کند» که از کودکی به پسرها می‌گویند. مردی را تصور کنید که از همان کودکی یادش داده‌اند احساساتش را قورت بدهد. بزرگ‌تر که شد، همان دستورهای ساده به زبانی تازه بازنویسی شدند مثل این‌که: «مرد که خستگی نمی شناسد»، این جمله‌ها مثل تابلوهای راهنما در ذهنش مانده‌اند و حالا تبدیل شده‌اند به دیوارهایی ضخیم بین او و خودش. جامعه مرد را بیشتر با توانِ تحمل می‌سنجد تا با ظرفیت احساسی. در مدرسه، سربازی، محل کار و در نهایت خانواده همه چیز حول مسئولیت‌پذیری می‌چرخد نه مراقبت از خود. هرچند درک نقش اهمیت زیادی دارد اما افراط در تعریف مسئولیت طوری مردان را از خود غافل می‌کند که تمام خانواده هزینه‌اش را می‌دهد. این تعریف اشتباه از جایگاه پدر و مرد خانواده، ریشه‌ همان سکوتی است که در رفتار روزمره مردان وجود دارد، مردهایی که رنج جسمی و روحی‌شان را مخفی می‌کنند. مردانی که احساسات‌شان را می‌بلعند تا قوی به نظر برسند، بی‌آن‌که بدانند همین نادیده گرفتن‌ها آغاز  آهسته‌ترین نوعِ فرسودگی از درون است.  


فرسودگی یعنی فراموشی از خود
در روان‌شناسی  فرسودگی، فقط به خستگی کاری محدود نیست؛ بیشتر نوعی تحلیل‌رفتنِ روان است. روان‌شناسان می‌گویند این حالت، حاصلِ فشار مداوم و ناتوانی در بازیابیِ انرژی است؛ فرایندی تدریجی که در آن فرد همچنان فعال است اما انگیزه‌ها در او فروپاشیده‌اند. ادامه می‌دهد بدون آن‌که شوقی داشته باشد. در ظاهر ممکن است فقط «بی‌حوصلگی» دیده شود، اما ریشه عمیق‌تر است. فراموشی‌های کوچک زیاد می‌شود، تمرکز افت می‌کند و جمله‌های نیمه‌کاره در گفت‌وگوها زیادند. بدن هم شروع می‌کند به هشدار دادن‌، مثل سردردهای بی‌دلیل، بی‌خوابی، یا خستگی‌ای که حتی با یک روز استراحت از بین نمی‌رود. یکی از نشانه‌های شاخص، بی‌تفاوتی احساسی است؛ فرد احساس می‌کند میان خود و دیگران دیواری نامرئی کشیده شده. کار را انجام می‌دهد، حرف می‌زند، می‌خندد، اما نه از سر میل، بلکه از روی عادت. در بسیاری از مردان، فرسودگی نه با سکوت که با شوخ‌طبعی افراطی پنهان می‌شود؛ طنز برای این که کسی نفهمد چقدر درون‌شان تهی است. یا برعکس، در قالب پرخاش‌های ناگهانی بروز می‌کند، چون ظرفیت تحملِ کوچک‌ترین ناکامی از بین رفته. فرسودگی با افسردگی تفاوت دارد؛ در افسردگی، غم آشکار است، اما در فرسودگی، بی‌احساسی تسلط دارد. آدم هنوز می‌دود، کار می‌کند، حتی موفق به‌نظر می‌رسد، ولی درونش خاموش است؛ چیزی در سکوتِ ذهن فرو ریخته. 


فرسودگی یک قربانی ندارد 
فرسودگی فقط خستگی یک نفر نیست، زنجیره‌ای خاموش از فروپاشی‌های کوچک در اطراف او به‌راه می‌افتد. مردی که روزبه‌روز از شوق زندگی تهی‌تر می‌شود، دیگر حضور عاطفی ندارد؛ در خانه هست اما حواسش نیست. پاسخ‌ها کوتاه می‌شوند، سکوت‌ها کش‌دار  و محبت بدل به وظیفه‌ای مکانیکی. فرزندان، بی‌آن‌که بفهمند، اضطراب خاموش پدر را به ارث می‌برند؛ همسر، در میان بی‌تفاوتی یا پرخاش‌های لحظه‌ای، احساس می‌کند تنها مانده. در چنین وضعی، «فرسودگی عاطفی» به شکلی واگیردار عمل می‌کند؛ وقتی مرد نمی‌تواند احساسات خود را ترمیم کند تصمیم‌ها از سر خستگی گرفته می‌شوند، شوخی‌ها بوی بی‌حوصلگی می‌دهند و هر گفت‌وگو زمینه‌ای است برای سوء‌تفاهم تازه. در سطح اجتماعی، همین مرد خسته در محل کارش کارایی کمتری دارد، در رانندگی صبور نیست، در روابط دوستانه خاموش‌تر است و چالش وقتی جدی‌تر می‌شود که در موقعیتی دو فرد فرسوده برابر هم قرار بگیرند و... 

مسیر پیروزی در جنگ با فرسودگی 
بازگشت از فرسودگی با دستورالعمل‌های پیچیده شروع نمی‌شود؛ با یک مکث آغاز می‌شود. مکث برای دیدن خود. آن لحظه‌ای که مرد می‌فهمد ادامه دادن بدون احساس، نوعی زنده‌ماندنِ بی‌حضور است. نخستین گام، اجازه دادن به خستگی است؛ نشستن، نفس کشیدن و اعتراف به خسته بودن. در گام بعد، استراحت ذهنی معنا پیدا می‌کند؛ نه فقط خواب، که رهاییِ آگاهانه از اضطراب. گاهی پیاده‌رویِ طولانی، نوشتن، یا هر فعالیت خلاقانه‌ای که ذهن را از چرخیدن در مدار تکرار بیرون بکشد، می‌تواند نخستین نجات باشد. گفت‌وگوهای بی‌قضاوت با دوستان نزدیک و مراجعه به درمانگر، نه نشانه‌ ضعف که تمرینی برای بازسازی توانِ تجربه است و اما بازتعریفِ مرد بودن شاید مهم‌ترین مرحله بهبودی باشد. قوی بودن، یعنی صادق‌بودن با خود، نه پنهان کردنِ درد. در این بخش جامعه باید همراهی کند؛ تعاریف را تغییر بدهیم؛ خانواده‌ها باید بدانند بد نیست گاهی پای درددل پدرها بنشینند؛ پدرها را بدون درد و رنج تصور نکنند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha