شرایط اضطراری به شیوههایی بر ما تاثیر میگذارند که همیشه بلافاصله متوجه آنها نمیشویم. چه با سیل، آبوهوای نامساعد، تصادفات یا تحولات گستردهتر اجتماعی مواجه شویم، افراد واکنشهای روانشناختی عمیقی را تجربه میکنند که نیاز به توجه و مراقبت مناسب دارد. در این مواقع، اضطراب و افسردگی تشدید میشوند و استرس پس از سانحه به شیوههایی بروز میکند که میتواند توانایی عملکرد فرد را برای ماهها یا حتی سالها مختل کند.
وقتی افراد به حمایت نیاز دارند، دسترسی محدود میشود و خدمات تحت فشار قرار میگیرد و افرادی که در مواقع اضطراری دچار بحران سلامت روان میشوند، اغلب نمیتوانند به مراقبتی که به شدت به آن نیاز دارند، دسترسی پیدا کنند.
درک تاثیر شرایط اضطراری بر سلامت روان
انواع مختلف بلایا، واکنشهای روانشناختی خاصی ایجاد میکنند، هرچند موارد مشترکی در همه آنها وجود دارد. وقتی کسی تصادف رانندگی، آتشسوزی خانه یا بلایای طبیعی را تجربه میکند، سیستم عصبی وی وارد حالت آمادهباش شدید میشود. این واکنش جنگ یا گریز، برای بقا فوری مفید است، اما اگر هفتهها و ماهها ادامه یابد، مشکلساز میشود.
اختلال استرس حاد اغلب بلافاصله پس از وقایع آسیبزا ایجاد میشود. افراد نمیتوانند به راحتی بخوابند، درگیر افکار مزاحم میشوند و اضطراب طاقتفرسا آنان را فرا میگیرد. برخی از افراد به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) کامل مبتلا میشوند و برخی دیگر با غم و اندوه پیچیدهای دستوپنجه نرم میکنند، به ویژه هنگامی که شرایط اضطراری شامل از دست دادن زندگی میشود.
اثرات ثانویه نیز به همان اندازه ویرانگر هستند. فشارهای مالی پس از بلایا، وحشت وجودی را برمیانگیزند. آوارگی و بیخانمانی بحران هویت ایجاد میکنند. اختلال در روالهای عادی، ساختاری که بسیاری از مردم برای ثبات به آن وابسته هستند را در هم میشکند. کودکان پسرفت میکنند، وابسته یا پرخاشگر میشوند. خانوادهها دچار فروپاشی روابط میشوند و اثر دومینوی روانی، آسیبهای جانبی ایجاد میکند که بسیار فراتر از وضعیت اضطراری اولیه است.
موانع دسترسی به سلامت روان
دسترسی به خدمات سلامت روان در مواقع اضطراری با موانع متعددی روبرو است. مسافت، مشکلات حملونقل، محدودیتهای مالی، زمانهای ملاقات غیرقابلانعطاف و انگ اجتماعی، همگی مانع از درخواست کمک توسط افراد میشوند. افرادی که در شرایط اضطراری آواره میشوند، دسترسی به شبکههای حمایتی آشنا و ارائهدهندگان خدمات درمانی مورد اعتماد را از دست میدهند و موانع زبانی بر جوامع مهاجر تاثیر میگذارد.
علاوه بر این، خود کارکنان اورژانس نیز آسیبهای روانی شدیدی را تجربه میکنند. امدادگران، آتشنشانان، کارکنان اداره پلیس و کارکنان مراقبتهای بهداشتی شاهد موارد وحشتناکی هستند که غیرنظامیان به ندرت با آن مواجه میشوند. استرس انباشته، آسیبهای نیابتی و آسیبهای اخلاقی، پیامدهای ویرانگری را به همراه دارند، با این حال، این متخصصان اغلب به دلیل فرهنگ محل کار که برای سرسختی و تابآوری ارزش قائل است، درخواست حمایت را به تعویق میاندازند.
ایجاد سیستمهای سلامت روان که قادر به تحمل استرس فاجعهبار باشند، نیازمند سرمایهگذاری اساسی و تغییرات سیستماتیک است. افزایش بودجه، خدمات سلامت روان را قادر میسازد تا قبل از وقوع شرایط اضطراری، ظرفیت خود را گسترش دهند. آموزش بیشتر متخصصان سلامت روان، به ویژه در مداخله در بحران و مراقبتهای مبتنی بر تروما، سیستمها را برای مدیریت افزایش تقاضا مجهز میکند.
بر اساس گزارش منس پروسپریتی کلاب، تقویت ارتباط بین خدمات رسمی و سازمانهای اجتماعی، شبکههای یکپارچهای ایجاد میکند که در آن افراد به راحتی بین سطوح پشتیبانی حرکت میکنند. خدمات سلامت روان دیجیتال دسترسی را فراتر از محدودیتهای جغرافیایی و زمانی سنتی گسترش و برنامههای سلامت روان در محل کار و حمایت روانی مبتنی بر مدرسه، تابآوری جامعه را بهطور پیشگیرانه افزایش میدهند.
انتهای پیام
نظرات