به گزارش ایسنا، کیانیان درباره انتظار مخاطب از هنرمندان برای جهتگیری سیاسی، سانسور در فیلمها و کمبودهای سینمای ایران گفتوگویی با خبرنگار انصاف نیوز داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
نظرتان درباره انتظار برخی از مردم که از هنرمندان میخواهند موضع سیاسی داشته باشند، چیست؟
سال ۱۴۰۱ به من میگفتند وسطباز. چون مواضعی که من داشتم نه شبیه براندازهای خارج از کشور و نه شبیه کسانی بود که داخل بودند و سیاسی حرف میزدند. حرفهای من اجتماعی بود و با آن دو دسته مسئله داشتم و از هر دو طرف حرفهایی میشنیدم.
سال ۱۴۰۱ سال خوبی برای هنرمندان نبود. موضوع حجاب مطرح شد. هنرمندانی در این زمینه به مشکل برخوردند و خود سیاستمداران باید این موضوع را حل میکردند. خانمها در راس جنبش ۱۴۰۱ بودند و آقایان نقش زیادی نداشتند اما من از خانمهایی که حقوق فردیشان را میخواستند، یعنی از حقوق فردی و اجتماعیشان (نه مسائل سیاسی) دفاع کردم.
«حجاب را تبدیل به خاکریز کردند»
در شرایط بحرانی همهچیز دوقطبی میشود. کسانی هستند که به تصلب باور دارند و میخواهند همهچیز زیر نظر خودشان و عده خاصی باشد، اگر طور دیگری فکر کنند شرایط راحتتر میشود. حجاب را تبدیل به خاکریز تبدیل کردند اما امروز در جامعه میبینیم هر کسی همانطور که بخواهد بیرون میآید و همهچیز از جمله حاکمیت هم سر جای خودش مانده و اتفاقی نیفتاده است.
سمت درست تاریخ را چه کسی تعیین میکند؟
وقتی بحث دوقطبیهای شدید پیش میآید، برخی از مردم این انتظار را دارند که هنرمند «سمت درست تاریخ بایستد» واکنش شما به این موضوع چیست؟
سمت درست تاریخ را چه کسی تعیین میکند؟ چه کسی گفته که تاریخ سمت درست و غلط دارد؟ مگر تاریخ را ما تعیین میکنیم؟ اینها یکسری سوالهای بنیادین و فلسفی هستند که باید بهشان فکر کرد. گفتمانی به عنوان تاریخ، سمت درست تاریخ و.. چه معنایی دارد؟ مخاطب فقط در لحظه دوست دارد بقیه شبیه او باشند و اگر کسی اینطور نباشد به او انگ میزنند.
از هنرمندان در کشورهای دیگر اطلاع دارید که آنها درباره شرایط کشورشان چطور و چقدر اظهارنظر میکنند؟ با توجه به اینکه میگویید مباحث اجتماعی در ایران به سیاست گره میخورند.
به طور مشخص و جزئی اطلاعی ندارم.
درباره آزادی بیان چطور؟
آزادی بیان و سانسور در هر کشوری تعریف خاص خودش را دارد. هیچ کشوری را سراغ نداریم که سانسور نداشته باشند. فقط گاهی آشکار و گاهی پنهان هستند.
یکبار به دعوت کمیته اسکار از طرف خانه سینما به آمریکا رفتیم. اولین سوالی که در یک جلسه مطرح شد درباره سانسور بود. من گفتم این مورد را جواب میدهم. گفتم سانسور یکسری باید و نباید است که هم شما دارید هم ما. حالا در بعضی کشورها بیشتر هستند بعضیها کمتر. گفتم شما طوری میپرسید که انگار خودتان هیچ باید و نبایدی ندارید!
سوال است که چرا در فیلمهای هالیوودی حتما باید پرچم آمریکا وجود داشته باشد؟ چرا در فیلمهای ابرقهرمانیشان هنگام بحران اقتصادی با پرچم آمریکا میآیند؟ این موضوع جزو قواعد آنهاست و اگر این کار را نکنند، جلوی فیلم را میگیرند.
۳ کمبود در سینمای ایران از نظر رضا کیانیان
سینمای امروز ایران چگونه است؟
اینطور شنیدم اما خوب است که شما هم تحقیق کنید. شنیدهام که در بحرانهای اقتصادی آمریکا به سینماگران کمک میکنند فیلم بسازند تا به مردم امید بدهند. ولی ارگانهای دولتی در ایران پول میگیرند و امید مدنظر خودشان را در جامعه ایجاد میکنند و بخش خصوصی در این زمینه، به همان دلیلی که گفتم نمیتواند سهمی داشته باشد.
چند سال است این مطلب را به طور مرتب تکرار میکنم که در سینمای ما سه چیز کم است:
اول: قهرمان نداریم. منظورم قهرمانهای کوچک است. یعنی آدمهای معمولی که بخواهند کاری انجام دهند و پیروز شوند. منظورم قهرمانهای روزمره مثل یک کاسب، پسر دانشجو، دختر خانهدار یا مخترع جوان، موزیسین، یک تئاتری است. آیا چنین افرادی را در فیلمهایمان داریم؟ اینها چه زمانی در فیلمهای ما پیروز میشوند؟
در سینمای خصوصی که معمولا همهچیز سیاه است و از طرف دیگر کمدیها را داریم که در سطح نازلی هستند. اگر هم قهرمانی در فیلمها باشند، کسانی هستند که در جنگ شهید شدند.
دوم: ما در سینمایمان شادی نداریم. منظورم این کمدیهایی نیستند که اکران میشوند. یعنی زن و شوهری که رابطه خوبی دارند، دختری که وقتی مدرسه و دانشگاه میرود شاد است. این موارد را در سینما و حتی سریالهایمان نداریم.
مورد سوم «رویا» است. ما در فیلمهایمان رویا نداریم. یعنی هر کسی بتواند برای خودش آیندهای را به عنوان رویا تصور کند و به آن برسد. ما چون نمیدانیم فردا یا یک ساعت دیگر چه اتفاقی میفتد، قیمت دلار چقدر میشود و…، نمیتوانیم برای فردایمان هم رویا داشته باشیم.
فیلمهای ما با سیاهی شروع و با سیاهی تمام میشوند/ مسئله جناحی است تا امیدوار کردن مردم
آیا در دهههای قبلی موارد موفقی داشتیم که رویا را به تصویر کشیده باشند؟
در دهه ۶۰ یکسری فیلمهایی داشتیم که اینطور بودند. مثلا خانم بنی اعتماد اگر در فیلمهایش از معضل اجتماعی میگفت، به این شکل بود که آن معضل میتوانست حل شود. الان فیلمهای سیاه ما طوری هستند که معضل اجتماعی نمیتواند حل شود. با سیاهی شروع و با سیاهی تمام میشوند.
آقای کیارستمی آیندهای را نشان میداد که میتوانست وجود داشته باشد. البته آن زمان هم فیلم تلخ داشتیم اما هر چقدر جلوتر آمدیم تلخیها ماندند.
درباره اینکه گفتید در آمریکا پول میدهند. آیا جایی در ایران وجود دارد که بتواند بودجهاش را صرف سینما کند؟
آقای پزشکیان گفته بود جاهایی هستند که پول بیخود میگیرند و در بودجه به آنها پول نمیدهد. کار خوبی است ولی سوال من این است که بودجه فرهنگی هنری کشور افزایش مییابد؟ نه متاسفانه.
کمیسیون فرهنگی مجلس، بودجه را تعیین میکنند اما نگرش آنها طوری است که بخواهند مردم را به زندگی امیدوار کنند؟ مسئله جناحها در میان است که هرکسی میخواهد دغدغه جناحی خودش را اعمال کند.
«باز هم سلحشور را انتخاب میکردم»/ «دوره آژانس شیشهای گذشته است»
اگر امروز و در شرایط فعلی قرار بود فیلم آژانس شیشهای ساخته شود، انتخاب شما کدام نقش بود؟
این سوال را که اگر قرار باشد فلان اتفاق شما چه کار میکردید، نمیتوانم هیچ وقت به آن پاسخ بدهم. چون آن «اگر» باید اتفاق بیافتد تا من بتوانم تصمیم بگیرم. آن زمان هم فکر نمیکردیم قرار است بعد از فیلم چه اتفاقی بیافتد.
در مصاحبهای گفتم آقای پزشکیان میخواهد کارِ آقای خاتمی را انجام دهد، درصورتیکه دورهاش گذشته است.
به نظرم دوره فیلم آژانس شیشهای هم گذشته است.
اگر اینطور بپرسم بهتر است. با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی امروز، کدام شخصیتِ آژانس شیشهای را انتخاب میکردید؟
باز هم سلحشور. زمانی که اکران شد، تهیهکنندگان فیلم گفتند از میدان انقلاب به پایین برای حاج کاظم کف میزنند و از میدان انقلاب به بالا برای سلحشور کف میزنند! من بازیگردان بودم و قرار نبود آن نقش را بازی کنم. سه روز مانده بود به فیلمبرداری، چون کسی را برای آن نقش پیدا نکردند، آقای حاتمیکیا نقش سلحشور را به من پیشنهاد کردند.


نظرات