نوجوانی، فصلی از زندگی است که باید مملو از شور و شوق و جستجوی هویت باشد؛ اما به نظر میرسد نوجوانان امروزی در میان انبوهی از بایدها و نبایدها گرفتار شدهاند. فشارهای تحصیلی و رقابت برای ورود به دانشگاه از یک سو و کشمکش برای یافتن جایگاه خود در خانواده و جامعه از سوی دیگر، زندگی آنها را به میدانی پرچالش تبدیل کرده است.
امروزه، نوجوانان با حجم زیادی از اطلاعات و ارزشهای متضاد روبهرو هستند. از یک طرف، فرهنگ سنتی و بومی خود را دارند که به آنها هویت میبخشد و از طرف دیگر، جذابیتهای فرهنگ جهانی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این دوگانگی به چالشی بزرگ در مسیر شکلگیری هویت مستقل آنها تبدیل شده است.
نوجوانان در این دوره حساس به دنبال شناخت خود و جایگاهشان در دنیای پیچیده اطرافشان هستند؛ آنها میخواهند به هویت خود دست یابند، اما فشارهای اجتماعی و انتظارات غیرواقعی میتواند بر روحیه و اعتماد به نفس آنها تأثیر منفی بگذارد. در این میان، نقش خانواده و آموزش و پرورش بسیار حیاتی است. حمایت و هدایت صحیح میتواند به نوجوانان کمک کند تا با اعتماد به نفس و آگاهی بیشتری به سمت آینده گام بردارند.
سارا، دانشآموز ۱۶ ساله با چشمانی پر از رؤیا میگوید: احساس میکنم در قفسی طلایی گیر افتادهام. همه برایم برنامهریزی میکنند اما کسی نمیپرسد خودم چه میخواهم؛ از صبح تا شب در مدرسه و کلاس کنکورم، اما هیچکدام از اینها مرا خوشحال نمیکند.
وی که علاقه شدیدی به هنرهای تجسمی دارد، ادامه میدهد: هفته گذشته به پدر و مادرم گفتم میخواهم رشته هنر بخوانم. آنها آنقدر ناراحت شدند که گویی مرگ کسی را خبر دادهام. مادرم گفت فقط بچههای بیاستعداد هنر میخوانند و باید به رشته تجربی بروم؛ اما من واقعاً عاشق نقاشی و طراحی هستم. وقتی نقاشی میکنم، احساس میکنم زندهام؛ انگار تمام وجودم با هنر پیوند خورده است.
سارا از تنهاییاش میگوید: در شبکههای اجتماعی صدها دوست دارم، اما در دنیای واقعی کسی را ندارم که حرف دلم را بزنم. پدر و مادرم همیشه میگویند درس بخوان تا دکتر بشوی، اما نمیفهمند که من روحیهام با پزشکی سازگار نیست. گاهی آنقدر درگیر این تضادها میشوم که شبها نمیتوانم بخوابم؛ فکر میکنم اگر خانوادهها کمی بیشتر به علایق واقعی نوجوانان توجه کنند، بسیاری از این مشکلات حل خواهد شد.

امیرعلی، نوجوان ۱۷ ساله با انرژی خاصی از علایقش صحبت میکند: من عاشق تکنولوژی و برنامهنویسی هستم؛ در فضای مجازی با دوستانم پروژههای مختلفی انجام میدهیم؛ اما وقتی در مدرسه از آینده شغلی صحبت میکنم، معلمان میگویند اول کنکور را بگذران بعد به این چیزها فکر کن. انگار نمیفهمند که دنیا چقدر سریع در حال تغییر است و اگر ما همزمان با تحصیل، مهارتهای عملی یاد نگیریم، در آینده موفق نخواهیم بود.
او از فشارهای اقتصادی خانواده میگوید: پدرم کارگر است و همیشه نگران هزینهها، من میبینم که چقدر سخت کار میکند و این فشار روانی زیادی به من وارد میکند. احساس میکنم باید زودتر بزرگ شوم و کمکحال خانواده باشم؛ اما از طرفی میدانم که اگر میخواهم در آینده موفق شوم، باید به تحصیلم ادامه دهم، این دوگانگی واقعاً آزاردهنده است. بعضی وقتها احساس میکنم بین علایقم و مسئولیتهایم گیر کردهام.
امیرعلی در مورد فضای مجازی میگوید: این فضا هم نعمت است هم نقمت. از یک طرف میتوانم با دنیا در ارتباط باشم، از دانش روز مطلع شوم و با افراد همفکر ارتباط برقرار کنم و از طرف دیگر هر روز با اخبار نگرانکننده و اطلاعات مختلفی روبهرو میشوم که گاهی باعث سردرگمیام میشود. فکر میکنم ما نوجوانان نیاز داریم که راهنمایی شویم تا بتوانیم از این فضا درست استفاده کنیم و تحت تأثیر اطلاعات نادرست قرار نگیریم.
نیازمند ایجاد دیالوگ بین نسلی هستیم
نوجوانان امروز در موقعیتی پارادوکسیکال قرار دارند. از یک سو جهانی شدن، ارزشها و فرصتهای جدیدی پیش پای او گذاشته و از سوی دیگر ساختارهای سنتی جامعه انتظارات مشخصی از او دارد؛ این موقعیت او را در میانه سنت و مدرنیته قرار داده است.
یک جامعهشناس با بررسی دغدغههای جوانان و نوجوانان ایرانی، گفت: بر اساس پژوهشهای میدانی ما، بیش از ۷۰ درصد نوجوانان ایرانی احساس میکنند که میان ارزشهای خانوادگی و آنچه در دنیای مدرن میبینند، گرفتار شدهاند.
عباس عابدی با بیان اینکه این تعارض به ویژه زمانی شدت میگیرد که سیستم آموزشی نتواند پلی میان این دو جهان ایجاد کند و نوجوانان را در این دوگانگی رها کند، افزود: سیستم آموزشی فعلی همچنان بر محفوظات و آزمونمحوری تأکید دارد.
وی بیان کرد: نوجوان امروز به جای صرف وقت برای حفظ کردن اطلاعات، نیازمند پرورش خلاقیت و مهارتهای زندگی است.
این جامعهشناس بر لزوم بازنگری در نظام آموزشی تأکید کرد و افزود: نیاز داریم که آموزشها بر مبنای مهارتهای زندگی، تفکر نقاد و خلاقیت طراحی شوند تا نوجوانان بتوانند در دنیای پیچیده کنونی با اطمینان تصمیمگیری کنند.
وی همچنین به شکاف نسلی اشاره و اظهار کرد: شکاف بین نسل والدین و نوجوانان امروز به مراتب عمیقتر از گذشته است. والدین با معیارهای دوران خودشان سعی دارند نوجوانان عصر دیجیتال را تربیت کنند و این خود منبع تعارض و سردرگمی است.
عابدی با اشاره به اینکه این شکاف میتواند باعث ایجاد احساس عدم درک و تنهایی در نوجوانان شود و به آنها فشار مضاعفی وارد کند، ایجاد دیالوگ بین نسلی را بسیار ضروری دانست و گفت: ما نیازمند فضایی هستیم که نوجوانان بتوانند آزادانه نظرات و تجربیات خود را بیان کنند و در تصمیمگیریهای مربوط به زندگیشان مشارکت داشته باشند.
وی در همین خصوص پیشنهاد داد: شوراهای نوجوان در مدارس، محلات و حتی در سطح ملی تشکیل شود تا نوجوانان در فرآیندهای تصمیمگیری مؤثر باشند و صدای آنها شنیده شود.

این جامعهشناس همچنین بر نقش حیاتی مشاورههای روانشناختی و اجتماعی در حمایت از نوجوانان تأکید کرد و افزود: نوجوانان به فضایی نیاز دارند که در آن بتوانند احساسات و چالشهای خود را با متخصصان در میان بگذارند و راهکارهایی برای مدیریت استرس و اضطرابهای ناشی از فشارهای اجتماعی و خانوادگی پیدا کنند.
عابدی خاطرنشان کرد: اگر به این نیازها توجه نشود، آسیبهای جدیتری نظیر افسردگی، اضطراب و مشکلات هویتی در نوجوانان افزایش خواهد یافت.
وی تصریح کرد: توجه به سلامت روان نوجوانان باید به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود، چراکه آینده هر جامعهای به سلامت و توانمندی نسل جوان آن بستگی دارد.
من کیستم
دوره نوجوانی دوره شکلگیری هویت است. نوجوان در این مرحله در جستوجوی پاسخ به سؤال «من کیستم؟» است؛ اما در جامعه ما، این فرآیند طبیعی با موانع متعددی روبرو شده است. فشار سیستم آموزشی، انتظارات خانواده و تضادهای فرهنگی، همگی باعث شدهاند که بسیاری از نوجوانان در شکلگیری هویت مستقل با مشکل مواجه شوند.
رضا موسوی یک روانشناس با نگرانی از افزایش اختلالات روانی در نوجوانان گفت: در مطبم روزانه با نوجوانانی روبرو میشوم که از اضطراب، افسردگی و اختلالات خوردن رنج میبرند.
وی افزود: اینها تنها نشانههای بیرونی مشکلات عمیقتری هستند که ریشه در فشارهای محیطی دارند، متأسفانه بسیاری از خانوادهها تا زمانی که مشکل حاد نشده، برای کمک اقدام نمیکنند این در حالی است که مداخله به موقع میتواند از تبدیل شدن این مشکلات به بحرانهای جدی جلوگیری کند.
این روانشناس به ارائه راهکارهای عملی پرداخت و گفت: خانوادهها باید بیاموزند که فضای امنی برای گفتوگو ایجاد کنند. نوجوان باید بداند بدون ترس از قضاوت میتواند نظرات و احساساتش را بیان کند؛ همچنین لازم است به نوجوانان مسئولیت داده و به آنها اعتماد کنیم.
وی اظهار کرد: همچنین مدارس باید برنامههای منظمی برای آموزش مهارتهای زندگی و سلامت روان داشته باشند؛ آموزش مهارتهایی مانند حل مسئله، مدیریت هیجان، تصمیمگیری و تفکر نقاد باید در برنامه درسی گنجانده شود.
موسوی در ادامه بر اهمیت توجه به سلامت روان نوجوانان تأکید کرد و گفت: سلامت روان نوجوانان سرمایهگذاری برای آینده کشور است؛ باید برنامههای غربالگری و مداخله به موقع در مدارس اجرا شود و دسترسی به خدمات روانشناسی برای همه نوجوانان فراهم باشد. نوجوانانی که از سلامت روان برخوردار باشند، میتوانند در آینده شهروندانی مؤثر و سازنده باشند.
نوجوانان امروزی در میانه دو دنیای سنت و مدرنیته قرار دارند و این وضعیت آنها را با چالشهای فراوانی مواجه کرده است. این نسل با بار سنگین انتظارات خانواده و جامعه و همچنین فشارهای تحصیلی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکند، در حالی که به دنبال شناخت هویت و جایگاه خود در دنیای پیچیده اطرافشان هستند.
نظام آموزشی کنونی که بر محفوظات و آزمونمحوری تأکید دارد، نمیتواند نیازهای واقعی نوجوانان را برآورده کند؛ آنها به مهارتهای زندگی، تفکر نقاد و خلاقیت نیاز دارند تا بتوانند در دنیای پیچیده کنونی با اطمینان تصمیمگیری کنند. همچنین، شکاف نسلی بین والدین و نوجوانان به افزایش احساس تنهایی و فشار روانی در این گروه سنی منجر شده است.
ایجاد دیالوگ بین نسلی و فضایی برای بیان نظرات نوجوانان ضروری است؛ تشکیل شوراهای نوجوان در مدارس و محلات میتواند به آنها کمک کند تا در فرآیندهای تصمیمگیری مؤثر باشند و صدای خود را به گوش جامعه برسانند. علاوه بر این، حمایتهای روانشناختی و اجتماعی برای مدیریت استرس و اضطرابهای ناشی از فشارهای اجتماعی و خانوادگی حیاتی است.
انتهای پیام


نظرات