به گزارش ایسنا، به نقل از انصاف نیوز، رضا دبیرینژاد میگوید در ایران پساجنگ که هویت ملی اهمیت دوچندان یافته، همین برندینگ و روایتپردازی از تاریخ مقاومت و دفاع میهنی ایرانیان است که در بزنگاهها، به تقویت انسجام ملی و سپس تولید قدرت ملی میانجامد.
موزه؛ تفننی از سر شکمسیری یا ضرورتی اجتماعی فرهنگی
رئیس موزه هنرهای معاصر تهران به شعار ۲ سال پیش شورای بینالمللی موزهها، آیکوم اشاره کرد و گفت: در سالهای اخیر موزهها در حال پیداکردن نقش خود در زیست بهتر یا به بیان خودشان بهزیستی جوامع بودهاند.
موزه دیگر فقط یک امر تفننی نیست و باید در جهت بهبود حال جامعه قدم بردارد. نقشآفرینی موزه در حیات اجتماعی هم بسته به جایگاه و موضوع هر موزه متفاوت میشود.
برای مثال اگر امروز ما بحران محیط زیستی داریم، موزههای محیطزیستی قرار است نقش اجتماعی بازی و توجهها را به بحران محیط زیست معطوف کنند. در این نگاه، موزه محیط زیستی دیگر فقط محل نمایش نمونههای تاکسیدرمی نیست.
رضا دبیرینژاد ادامه داد: با همین الگو میتوانیم برای موزههای فرهنگی هم فکر کنیم.
واقعیت این است که اگر امروز از وسعت ایران و هویت ایرانی یا حتی از مسائل ایران حرف میزنیم، موزههای تاریخی و میراث فرهنگی باید در این مسیر حرکت کنند. موزه نمیتواند یک جزیره منفک از جامعه باشد و در خلأ حرکت کند.
موزه یک نهاد اجتماعی است که متاثر از وضعیت جامعه است. موزهها در هر شرایط تاریخی دست به انتخاب میزنند، روایتگری و روایتپردازی میکنند یا چیزی را نمایش میدهند. این انتخاب و روایت و نمایش تحت تاثیر شرایط و وضعیت تاریخی جامعه متفاوت میشود.
دیگر اینکه موزهها در اکوسیستم گردشگری، بخشی از جاذبه و رونق گردشگری هستند و به نوبه خود میتوانند به رونق اقتصاد گردشگری کنند. موزه به این معنا، میتواند به اقتصاد گردشگری کمک کند و کمک به اقتصاد گردشگری، کمک به اقتصاد جامعه هم هست.
سوم هم اینکه اگر میگوییم هنر و هنردرمانی میتواند به بهبود حال جامعه و افزایش آرامش آن کمک کند و دردهای جامعه را التیام دهد، موزههای هنری یکی از این ابزارها هستند.
بنابراین در سه عرصهای که آمد، موزه میتواند به یک مکمل اجتماعی برای زیست بهتر تبدیل شود.
موانع موزهها در ایفای نقش اجتماعی
آقای دبیرینژاد در پاسخ به این پرسش خبرنگار انصاف نیوز که آیا موزههای کشور، این نقش اجتماعی و فرهنگی را ایفا میکنند، پاسخ داد: واقعیت این است که گاهی برخی از موزههای ما منفک از شرایط اجتماعی عمل میکنند و کاری ندارند که حال جامعه اطرافشان چگونه است.
رئیس موزه هنرهای معاصر تهران گفت: من موزهدار صبح که در تاکسی نشستهام باید فکر کنم نسبت محل کار من با این راننده تاکسی و آن مردم در خیابان چیست و چطور میتوانم او را با همه چالشها و نیازهایش مخاطب قرار دهم. اگر هر کدام از ما به این پرسش پاسخ دهیم، حتما نقش اجتماعی موزهها پررنگتر میشود.
ضمنا عدد کلی بازدید موزهها در سطح کشور عدد قابل اعتنایی است و نشان میدهد بالاخره موزهها کارکردهای خود را دارند. با چند اقدام و از جمله تقویت پیوند رسانه و موزه، میتوانیم کیفیت این کارکرد را بیشتر کنیم.
او با تایید کمکاری موزههای دانشگاهی و تخصصی کشور در نقشآفرینی اجتماعی، دلیل کمکاری را عدم احساس نیاز و فقدان شرایط لازم دانست.
دبیرینژاد گفت: موزهای که میخواهد کنشگری اجتماعی کند، باید یک تفکر اجتماعی هم درون خود داشته باشد اما اغلب موزههای ما در حد نگهبان و جمعدار اموال و حفظات فیزیکی نیرو دارند.
موزهداری که میخواهد کنشگری اجتماعی داشته باشد باید امکانات و بودجه متناسبش را هم داشته باشد. از لیوان خالی نمیتوانید توقع رفع تشنگی کنید.
واقعیت این است که ما به موزهها به عنوان یک ظرف خالی نگاه کردهایم و برای همین هم از موزهها هیچ محتوایی بیرون نمیآید.
غفلت از برندسازی؛ ۹۵۰ موزه کشور ۵ اثر شناخته شده ندارند!
رئیس موزه هنرهای معاصر تهران گفت: من همیشه این مثال را زدهام و باز هم تکرارش میکنم.
«برند مونالیزا» متعلق به موزه لوور نیست و همه فرانسه از آن بهرهبرداری میکند
خیلی از آدمها، خیلی از ایرانیان به پاریس میروند تا موزه لوور را ببینند و به لوور میروند تا مونالیزا را ببینند. اینکه از دیدن مونالیزا چه چیزی یاد میگیرند اصلا موضوعیت ندارد، موضوع این است که میتواند بگوید این تابلو را از نزدیک دیده است.
اگر به خیابان برویم و سوال کنیم، مردمی که هیچکدام از موزهها و آثار موزهای ایران را نمیشناسند، حتما مونالیزا را میشناسند اما از میان ۹۵۰ موزه داخل کشور، شما ۵ اثر را نمیتوانید نام ببرید که مردم بشناسند.
از تولید محصول و آیکونیک کردن و روایتپردازی میراث فرهنگی این کشور غفلت کردهایم.
دبیرینژاد در جواب این سوال خبرنگار انصاف نیوز که چرا موزه لور توانسته و ما نتوانستهایم، گفت: مونالیزا متعلق به لوور نیست و متعلق به آن جامعه است.
از صف توریستی که مقابل لوور صف کشیده، فقط لوور بهره نمیبرد. از آن دکه گوشه میدان تا رستوران و تاکسی و اقامتگاه هم بهرهمند میشوند.
شبکه مترو پاریس هم از حضور این توریست منتفع شده. آن جامعه این را درک کرده و بنابراین مترو پاریس برای مونالیزا تبلیغ میکند، دکه گوشه میدان پازل و مدالش را میفروشد و… همه شهر دارد با مونالیزا و ۱۰ اثر برتر لووز کار میکند.
لوور رمان و فیلم سفارش نداده اما راز داوینچی نوشته میشود و فیلم مونالیزا ساخته میشود و… این تکثیر، مونالیزا را برند و آیکونیک کرده است.
«پس از پخش جیران، بازدید کاخ گلستان ۴ برابر شد»
دبیرینژاد به پخش سریال جریان اشاره کرد و گفت: بچههای کاخ گلستان میگفتند پس از پخش جیران تعداد بازدیدکنندگان ۴ برابر شده است.
برای مردم سوال بوده که جیران کجا زندگی میکرده، اتاقش کجا بوده، فلان اتفاق کجا رخ داده و…
میخواهم بگویم در ایران هم میتوانیم به این سمت برویم؛ به نظرم متولیان موزهها باید قدم اول را بردارند و آن تصویر اولیه را در اختیار مولفان و تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی قرار دهد تا این چرخه به تدریج شکل بگیرد.
موزهداری دولتی، مانع بزرگ برندسازی
این کارشناس میراث فرهنگی، یکی از موانع برندسازی موزهای در ایران را ساختار مالکیت و مدیریت دولتی یا حکومتی موزهها عنوان کرد و ادامه داد: این ساختار دولتی اجازه برندینگ موزهای و فردی را نمیدهد.
دامنه تغییرات گسترده است و مدیران و کارشناسان موزهها به سرعت تغییر میکنند. ضمن اینکه سیستم بروکراسی دولتی ما هم روی برند شدن افراد حساسیت دارد و برای این کار سرمایهگذاری نمیکند. در حالیکه در خیلی از موزههای بزرگ دنیا، این ثبات و حضور طولانیمدت مدیر و کارشناس است که اجازه میدهد افراد به برندهای موزهای تبدیل شوند.
دبیرینژاد عدم شناخت نهادهای متولی از اهمیت سرمایه انسانی در موزهها را از مهمترین دلایلی دانست که اجازه نداده موزهداران ایرانی با روایتپردازیهای مختص خود در جامعه شناخته شوند.
موزه و هویت ملی و دفاع میهنی
رئیس موزه هنرهای معاصر تهران درباره بحثهای هویتی مطرحشده بعد از جنگ ۱۲ روزه به انصاف نیوز گفت: سالهاست از ظرفیت موزه در تقویت هویت ملی صحبت کردهایم اما هیچگاه به سمتش نرفتهایم. حتی در دورهای فکر کردهایم که موزه و موزهداری امری آرکائیک و مذموم است و آن را رها کردهایم.
دبیرینژاد ادامه داد: یکی از نقشهای مثلا موزه ملی، تقویت هویت ملی است و برای همین هم سالهاست که عدهای فریاد میزنند باید موزه ملی را تقویت و به روز کرد.
موزه ملی باید به ما بگوید ایران یعنی چه و ایرانی بودن یعنی چه؟ موزه چه موزه ملی باشد چه موزه دفاع مقدس باشد چه هر موزه تاریخی دیگری، باید بتواند روایتپردازی کند. باید روایت کند که ایران چگونه از این تلاطمهای تاریخی گذر کرده است؟ این نسبتی است که باید بین موزه و هویت ملی برقرار باشد.
ما اولین بار نیست که مورد هجوم قرار گرفتهایم. من به خاطر دارم که زمانی بحث از تاسیس یک موزه ملی دفاع مقدس بود و قرار شد غیر از پرداختن به جنگ ۸ساله، بخشی از روایت به مرور هجومهای تاریخی به این سرزمین بپردازد و به مخاطب بگوید چگونه ایران این هجومها را پشت سر گذاشته است.
ما به دلیل موقعیت ژئوپلتیکمان تقریبا هیچ دوره بدون جنگی نداشتهایم اما این دفاع میهنی هیچوقت تبدیل به روایتی نشده که در بزنگاهها بتوانیم بازخوانیاش کنیم.
این موزهدار با تاکید بر غفلت از برندسازی گفت: ما نتوانستهایم حتی یک برند از دفاع میهنی ایرانیان بسازیم و بپردازیم. چند اثر داریم که تبدیل به یک نشانه آشنا شده باشد که در هنگامه دفاع میهنی بتوانیم به سراغش برویم و به کارمان بیاید.
او ادامه داد: برای روایتپردازی آثار موزهای بیش از اینکه به متخصصین تکرشتهای نیاز داشته باشیم، به متخصصین چند رشتهای از رسانه و نویسندگان و هنرمندان… نیاز داریم تا از دل این خلق جمعی، روایتی بسازیم که عِرق ملی و هویت ملی را تقویت کند.
انتهای پیام


نظرات