محمد نیازی چهارشنبه ۱۲ آذر در نشست خبری گروه نمایشی باردو که در مرکز مدیریت رسانه فراهنگ مشهد برگزار شد اظهار کرد: رسالت تئاتر آن است که بر پایهٔ نیازهای روز حرکت کند و بازتابی هنری از وضعیت جامعه روی صحنه بیاورد.
وی درباره ساختار نمایش باردو بیان کرد: نمایش باردو بر اساس سه دورهٔ تاریخی ۱۳۲۰، ۱۳۶۲ و ۱۴۰۴ بنا شده است. هر دوره زبان، لحن، شیوهٔ زندگی و بیان عشق مخصوص به خود را دارد؛ تفاوتهایی که بهطور کامل در متن نمایشنامه و فرم اجرایی منعکس شده است. موسیقی نیز همراه با این سیر زمانی تغییر میکند؛ قطعات در بستر زمانی خود اجرا میشوند و تحولِ موسیقایی ۸۰ سال اخیر در ساختار اثر قابل مشاهده است. در انتخاب موسیقیها، دقت شده تا روند تحول تاریخی، نهفقط در روایت زبانی، بلکه در تجربهٔ شنیداری مخاطب نیز دیده شود.
این کارگردان تئاتر گفت: دو محور اصلی بر نمایش وطن و موسیقی است. در کنار بازیگران، موسیقی پیانو نقش یک کاراکتر محوری را بازی میکند؛ سازی که ملودی آن، عاشقانه و زخمی، در سه مقطع زمانی جریان مییابد و در پایان، صدای ماندگار تاریخ را بازتاب میدهد.
نیازی انسان را در این نمایش، کانون اصلی هنر مدرن دانست و اظهار کرد: انسانی که همه تلاشهای آموزشی، تربیتی و رفاهی برای تعالی او شکل میگیرد. در گذشته، تمرکز بیشتر آثار بر بعد فردی شخصیتها بود، اما امروز انسان تنها در بستر اجتماع معنا پیدا میکند.
وی یکی از ویژگیهای جذاب باردو را همجواری دو قطب متضاد عنوان کرد و افزود: رنج جنگ در کنار روشنایی عشق. این تضاد، روح اثر را ساخته و آن را به تجربهای شیرین تبدیل کرده است.
این کارگردان تئاتر بیان کرد: این نمایش تجربهای تازه در کارنامهٔ گروه است؛ تجربهای که از تئاتر موزیکال فاصله گرفته و در قالب موسیقی، نمایش اجرا میشود. در این فرم، قطعات موسیقی نه بهعنوان پسزمینه، بلکه بهعنوان کاراکترهای موثر حضور دارند. پیانو، پیانیست و روح موسیقی در دل درام عمل میکنند و روند روایت را پیش میبرند. قطعات آشنا و تاریخی موسیقی در هر اپیزود کاملاً با بافت داستان پیوند خورده و بهصورت کامل روی صحنه اجرا میشود.

در ادامه این نشست علی حاتمینژاد، نویسنده نمایش باردو درباره مفهوم نمایش اظهار کرد: در برخی فرهنگها، باردو به فاصله میان دو جهان اطلاق میشود؛ دالانی میان مرگ و ورود به جهانی دیگر. باور بر این است که انسان در لحظه مرگ، آرزو یا رؤیایی دارد که در جهان دیگر تحقق مییابد. ما نیز در این نمایش، از این مفهوم بهره بردیم تا روایتهایمان معنایی عمیقتر پیدا کند.
وی درباره نوع نگارش نمایشنامه خاطرنشان کرد: اصل نگارش در این نمایش این بوده که تاریخ در بطن روایت قرار نگیرد، بلکه در پسزمینه جاری باشد. در تئاتر، اگر بخواهیم مستقیم درباره خودِ تاریخ سخن بگوییم، شکست میخوریم، بنابراین تاریخ باید پشت روایت بایستد تا روایت در مرکز دیده شود.
حاتمینژاد افزود: در آثار نمایشی و سینمایی موفق، همین الگوها رعایت شده است و وقتی تماشاگر روی صحنه زندگی شخصیتها را میبیند، اثر دراماتیک قویتر عمل میکند. به همین دلیل، سه اپیزود نمایش باردو هرچند در بستر تاریخی رخ میدهند، اما تمرکز اصلی بر انسانها، دغدغههایشان و سیر تحولات زندگی آنان است.
این نویسنده درباره پیامی که نمایش به مخاطب منتقل میکند، گفت: دورانی که انتظار داشتیم یک اثر هنری پیامی را به طور صریح ارائه کند، گذشته است. امروز هنر وظیفه دارد بخشی کوچک از یک دغدغه یا معضل را پیش چشم مخاطب قرار دهد و او را به اندیشهورزی وادارد. آن لحظه که در سالن نفسها حبس میشود، آن گرهای که مارا رها نمیکند، همان نقطهای است که هنر وظیفهاش را انجام داده است.
وی تأکید کرد: باردو هیچگونه بیان شعاری ندارد و این نمایش روایتکننده مواجهه نسل جدید با بحران جنگ، است. این مواجهه، چه در شهرهایی که مستقیما زیر آتش بودهاند و چه در شهرهای دورتر، نیازمند تحلیل و پرداخت هنری بوده و بخشی مهم از ساختار نمایش را شکل داده است.

در ادامه این نشست احسان محسنی ثانی، تهیهکننده نمایش باردو اظهار کرد: اگر برای هنر امروز سه ضلع ترسیم کنیم، یک ضلع خالق اثر، ضلع دیگر مخاطب و ضلع سوم رسانه است. مشهد از گذشته، به سبب حضور استادان برجسته و هنرمندان توانمند، ظرفیتهای ارزشمندی در تئاتر داشته و بسیاری از استعدادها، چه کشفشده و چه در آستانه ظهور، نیازمند حمایت و میداندادن هستند.
وی افزود: تقویت اقتصاد هنر و همراهی رسانهها میتواند زمینهساز گشایشهای جدی در تئاتر مشهد باشد؛ گشایشی که نتیجهاش، رشد همزمان هنرمندان، مخاطبان و کیفیت آثار خواهد بود.
این تهیهکننده، یکی از اپیزودهای نمایش باردو را تحت تأثیر جنگ ۱۲ روزه اخیر دانست گفت: تجربهای که بدون هیچ سفارش یا حمایت رسمی و تنها بر پایهٔ مواجههٔ واقعی مردم با این رویداد نوشته شده است. این اثر از معدود آثاری است که جنگ را نه از نگاه ساختارهای رسمی، بلکه از چشم مخاطبی روایت میکند که خود درد را لمس کرده و اکنون میخواهد آن را بازگو کند.
انتهای پیام


نظرات