آنچه كه در پي ميآيد پنجمين و آخرين بخش از مقاله دكتر ناصر براتي، عضو هيأت علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه بينالمللي امام خميني است، كه با عنوان «چالشهاي رودرروي شهرسازي در ايران در آستانه قرن 21» پيش از اين در ششمين شماره مجله «باغ نظر» منتشر شده است.
دكتر ناصر براتي، در اين بخش از مقاله خود نقصانهاي نظام مديريت شهري را به عنوان پنجميين چالش رو در روي شهرسازي در ايران مورد بررسي قرار ميدهد.
نظام مديريت شهري: پنجمين چالش
مديريت شهري و نظام و ساختار حاكم بر آن از مهم ترين چالشهاي مرتبط با شهر و شهرسازي و شهرداري در ايران است. نظام مديريت شهري ميتواند بر ارتباط بين انسان و محيط، كيفيت محيط زيست شهري، توسعه اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي شهرها، چگونگي روابط متقابل سياسي - اجتماعي و... تأثير مستقيم و عظيمي بگذارد. در صورت برقراري يك نظام درست مديريت شهري ميتوان انتظار داشت كه بهرهوري افزايش يافته، موانع رشد و توسعه رفع شده يا حداقل تضعيف شوند، همكاري و مشاركت عمومي جلب شده و آرمانها و خواستههاي عمومي در مورد شهر، در شرايط رقابتآميز امروز، محقق گردند. نظام مديريت شهري همچنين تأثير بسيار زيادي بر چرخه توليد و بازتوليد دانش شهرسازي دارد؛ زيرا بسياري از توليدات علمي- پژوهشي و فني در مورد شهر به سفارش مديريتهاي شهري انجام ميشوند. مي توان گفت که در مجموع دو گرايش عمده براي مديريت شهري قابل تصور است: مديريت تخصص محور و مديريت برنامه محور.
در نوع اول شهردار، يا مدير شهري، خود متخصص و كارشناس با تجربه شهرسازي است و لذا با كليه مسائل شهر آشناست و بر اساس دانش و علم خود به رتق و فتق امور شهر ميپردازد. در مديريت از نوع دوم مديريت شهري يك مديريت غير تخصصي و عمدتاً سياسي است؛ ولي مدير شهر خود را تابع بيشك و شبهه برنامههاي موجود شهر دانسته و توان و هنر خود را در تحقق اهداف، سياستها و برنامههاي موجود شهر متجلي مي بيند.
شهرنشيني قاجاريه: محله وند
شهرنشيني پهلوي: خانه وند
شهرنشيني معاصر: چندپاره + رويكرد صرف كالبدي
متأسفانه، شهرنشينان در شهرهاي كشور نيز با فرهنگ و نگرش خاص و تاريخي خود، نسبت به شهر و شهرداري، آمادگي مشاركت در برنامهها (طرحها)ي شهري را ندارند. شهرنشين ايراني كه تا دوران قاجاريه و در يك شرايط خاص و بر پايه ارتباطات قومي و قبيلهاي، تا حد "محله وند"، پيش آمده بود (از جمله ن. ک. به: براتي (الف) 1382؛ سيد محمد علي کامروا 1384). با روي كار آمدن حكومت پهلوي و پاشيده شدن نظام محلهاي درشهرها مجبور به عقب نشيني گرديده و تبديل به "خانهوند" گرديد. زماني كه اين شرايط را با مديريت چندپاره شهري، كه در آن دستگاهها و جناحهاي مختلف ، هريك به فراخور حال، و بدون هماهنگي، در مقدرات و توسعه بخشي ي شهرها دخالت مستقيم مينمايند [مثلا در روند تدوين برنامه توسعه راهبردي شهر قزوين مشخص گرديد که تعداد دستگاه هايي که در اداره و توسعه شهر، به طور مستقيم شرکت و مداخله دارند، حدود 60 واحد است!]، تركيب كنيم، و رويكرد صرف كالبدي معمار- شهرسازان را به آن بيافزاييم، كاملاً مشخص ميشود كه چرا وضعيت شهرهاي ما به اينجا كشيده شده است. شرايطي كه تقريباً هيچ كس از آن راضي و خشنود نيست (از جمله ن. ک. به: سيد محمد علي کامروا 1384: 59-25).
در يک نظام سياسي تمرکزگرا، با منابع کافي مالي، مثل شرايط دوران پهلوي، همه حقوق و اختيارات مربوط به شهر، به طور اساسي در انحصار دولت يا شهرداري است. بنابر اين همه وظايف نيز به عهده دولت يا شهرداري قرار مي گيرد. در چنين شرايطي مردم، چون براي استفاده از خدمات، هزينه چنداني نمي پردازند، و در معادلات و تصميم گيري ها نيز نقشي ندارند، حقي هم براي اظهار نظر و مشارکت براي خود قائل نيستند، به اين لحاظ، وظيفه اي نيز در برابر دولت و مديريت شهري براي خود متصور نخواهند بود. اين امر مي تواند بالطبع در مورد شهر و اداره و نگهداري از آن نيز صادق باشد (سيد محمد علي کامروا 1384: 38؛ Henry Sanoff 2000). اين شرايط، به گونه اي، به دوران بعد از انقلاب رسيد که توقعات از شهرداري ها بسيار بالاتر رفته بود، در حالي که مردم همچنان رغبتي به همياري و مشارکت با شهرداري ها را نداشتند؛ و در عين حال منابع مالي شهرداري ها نيز بسيار محدود بود (کامروا، 1384: 199-198). پس از سرنگوني نظام پهلوي، در فقدان يک نظام مديريت شهري واحد، يا حداقل هم آهنگ، مديريتهاي شهري براي حفظ خود و انجام حداقل كارهايي كه، با توجه به كليه شرايط موجود، برايشان قابل انجام بود، به اعمالي چون فروش به اصطلاح مازاد تراكم، تغييرات ضدبرنامهاي كاربريها، چشم پوشي و در واقع، تشويق به انجام خلافکاري در امور معماري و شهرسازي و سپس اخذ جريمه از خلافکاران، به عنوان يکي از مهم ترين منابع درآمدي! و توافق با مالكين و سرمايهگذاران بر سر تعيين کاربري ها، (و در واقع تغيير آنها) به جاي پايبندي به برنامه هاي از قبل تهيه شده، روي آوردند (همان: 188-126).
بر خلاف بيشتر كشورهاي جهان، شهرداران ما، برنامه محور نبوده بلكه برنامه گريز هستند
در مقايسه با كشورهاي توسعه يافته، شهرداري در کشور ما هم، علي القاعده، بيشتر جنبه سياسي دارد، ولي برخلاف بيشتر کشورهاي جهان، شهرداران ما، برنامه محور نبوده بلکه، برعکس، برنامه گريز هستند. چنين شرايطي موجب مي شود که هر شهرداري، با چشم پوشي از هرگونه برنامه بلند، و حتي ميان مدت، با اعمال نظرات و سلايق شخصي خود شهر را به جهت خاص و متفاوتي هدايت نمايد. اين در حالي است که، تقريباً هيچ يک از شهرداران ما از زمان ظهور بلديه ي تهران تا کنون، شهرساز نبوده اند!
روزمرگي، مداخلات مستقيم و غير مستقيم ساير نهادها در مديريت شهري
مطالبات و توقع نادرست مردم و ساكنان شهرها از شهرداريها
عدم انتخاب مستقيم شهردار از سوي مردم، جو سياسي شوراها
دو موضوع ديگر به شدت مديريتهاي شهري در كشور ما را به خود مشغول ميكنند: اول- درگيري بيش از حد با مسائل روزمره و دوم- مداخلات مستقيم و غير مستقيم بسياري از نهادهاي رسمي و غير رسمي در قلمروي مديريتي آنها. به علت پايين بودن سطح دانش عمومي در عرصه شهر و شهرداري، مطالبات مردم و ساكنان شهرها نيز از شهرداري ها نادرست و غير واقعي است. مثلاً از شهرداري ها در مورد هر امري در سطح شهر توقع وجود دارد و يا نتيجه يك تحقيق دانشگاهي نشان داده است كه بسياري از مردم، آقاي كرباسچي را بهترين شهردار تهران شمردهاند؛ در حالي كه آقاي كرباسچي با ابداع پديدههايي چون: "فروش مازاد تراكم" و "توافق با مالكين"، در عرصه تغيير كاربري ها و يا مواردي اينچنين، بيشترين تأثير منفي را بر مقوله شهرسازي، نه تنها در تهران، بلكه در سراسر ايران، داشته است (همان: 29-27). در شرايط فعلي شوراهاي اسلامي شهرها نيز قادر نبودهاند تأثير لازم را بر اين روند داشته باشند. بويژه آنكه انتخاب شهرداران به وسيله شوراها، و در يك جو عموماً سياسي انجام ميشود، و مردم خود مستقيماً در انتخاب شهردارها نقشي ندارند.
سوء ظن نظام مديريت شهري به شهرنشينان و عدم استقبال از مشاركت واقعي مردم در اداره شهر
از خصوصيات ديگر مديريتهاي شهري در ايران سوءظن به شهرنشينان و عدم استقبال آنها از مشاركت واقعي مردم شهر در اداره و مديريت شهر است. احساس "خود صاحبخانه" بيني در بين شهرداران و "خود مستاجر" بيني در بين شهرنشينان، که سابقه اي تاريخي دارد، اين وضعيت را به طور مستمر تداوم بخشيده و نهادينه ميكند. (از جمله ن. ک. به: عليرضا ربيع 1383: 246؛ حسن احمدي 1383: 29-10).
نبود نظام ارزيابي برنامهها و طرحهاي انجام شده توسط شهرداريها در طول زمان
موضوع ديگري كه نظام مديريت شهري در ايران را به شدت تحت تأثير قرار ميدهد، عدم وجود نظام ارزيابي برنامهها و طرحهاي انجام شده توسط شهرداريها در طول زمان است. اگر از برخي اظهار نظرهاي سياسي بگذريم، به طور كلي شهرداريها، بويژه در مورد كارهايي كه خودشان انجام دادهاند، تمايلي به ارزيابي به روش علمي ندارند و جالب اين است كه مردم و شوراهاي شهر نيز اين موضوع را جزو مطالبات و حقوق خود محسوب نميكنند. مسلماً ارزيابي علمي برنامهها و طرحهاي در حال اجرا يا اجرا شده در شهرها ميتوانست تأثير بسياري بر روند توليد دانش و رسيدن به يک نظام مناسب مديريت شهري در ايران داشته باشد.
برنامهها در خفا تهيه ميشوند
به شكل قطرهاي بر ملا ميگردند
به شكل گسترده، در مرحله اجرا، با موانع متعدد روبرو ميشوند
در شيوه وارداتي برنامه ريزي و مديريت شهري و اعمال نتايج آن از بالا به پايين، در حالي که تعريف مشخصي از حيطه هاي قدرت ارائه نشده و جاي شهروند آگاه، صاحب حقوق و موظف کاملاً خالي است، امروزه در شهرهاي ما، شرايط خاصي حاکم است که در آن ابهام، همراه با بي اعتمادي و آشفتگي به چشم مي خورد. در اين فضاي خاص، برنامه ها در خفا تهيه مي شوند، به شکل قطره اي برملا مي گردند و به شکل گسترده، در مرحله اجرا، با موانع متعدد روبرو مي شوند (براي نمونه ن.ک. به: پيران(الف)1384: 31-30)
ابهام، سردرگمي و پرسشهاي بي پاسخ
همان گونه که قبلا گفته شد اينگونه ابهامات باعث سردرگمي گسترده اي در کليه شئون مرتبط با شهرسازي و مديريت شهري مي شود. بدين دليل، سئوالاتي از جمله اينکه: آيا مديريت شهرها در حيطه اختيارات دولت مرکزي است؟ آيا مديريت شهري در حيطه اختيار مسئولان محلي است؟ آيا مردم اصولاً نقشي در مديريت شهري دارند؟ اگر دارند محدوده اين نقش کجاست؟ آيا ما در عرصه مديريت شهري داراي نظام و روش خاص بومي هستيم يا مي خواهيم بر پايه تجربيات کشورهاي توسعه يافته عمل کنيم؟ آيا برنامه ريزي شهري و نظارت بر اجراي آنها جزئي از نظام مديريت شهري است؟ و صدها سئوال ديگر در همين عرصه همچنان بدون پاسخ باقي مانده اند و در چنين فضاي وهم آلودي برنامه ها و طرح هايي که براي توسعه شهرها تهيه مي شوند بيشتر در حکم انداختن تير به تاريکي هستند. (ن. ک. به: دهقان بهرامي نژاد 1383: 70-63).
دوگانگي مباني نظري و تئوريك
نبود ابزار اجرايي انجام مسووليتهاي متعدد
مديريت شهري ما با تحميل وظايف متنوع و متعدد و بدون در اختيار داشتن ابزارها و امکانات لازم براي انجام آنها؛ در کنار انتظارات بي پايان مردم از آنان، با يک موقعيت دشوار و بحراني رودررو هستند. شايد علت اينکه تئوري هاي غربي در برنامه ريزي هاي شهري، که در قالب پيشنهادات طرح هاي شهرسازي، از سوي مهندسان مشاور شهرساز، ارائه مي شوند، اصولاً اجرا نمي گردند آن باشد که علاوه بر دوگانگي پشتوانه هاي ايدئولوژيک و تئوريک آنها با نظام فکري و ايدئولوژيک در ايران، اصولاً ابزارها و لوازم نرم افزارانه و سخت افزارانه اجراي آنها، که فقط در جوامع پيشرفته ي فراصنعتي غربي وجود دارند، در ايران موجود نباشند. (از جمله ن. ک. به: علي عسگري، 1382: 28)
چالش دو رويكرد برنامهريزي و مديريت شهري در دهههاي 70 و 80
رويكرد فن سالارانه، علمي و تخصصي
مديريت و برنامهريزي مبتني بر دموكراسي
برنامه ريزي و مديريت شهري در طول دهه هاي 70 و 80 ميلادي هميشه با دو گرايش عمده و ضمناً متضاد رو به رو بوده است. از يک سو، يک نگرش، برنامه ريزي و مديريت شهري را فعاليتي فن سالارانه و علمي و تخصصي قلمداد کرده است و از اين رو آنرا تنها در حيطه مديران و کارشناسان شهري دانسته، و از سوي ديگر، و در برابر اين طرز تلقي، برداشت ديگري از برنامه ريزي و مديريت شهري وجود داشته که مي توان آنرا مديريت و برنامه ريزي مبتني بر دموکراسي ناميد. در اين نوع اخير، برنامه ريزي و مديريت شهري فعاليتي سياسي و اجتماعي است که تصميم سازي و تصميم گيري در آن فقط با مداخله و مشارکت همه عناصر متأثر از [و تأثير گذار بر] شهر ممکن و عملي است (مدني پور، 1382: 27). در اين حالت افراد ساکن شهر در واقع سهامداران اصلي شهر هستند و برنامه ريزي ها و سياستگذاري ها از پايين به بالا و از بالا به پايين بوده و کليه تصميمات مربوط به مقدرات شهر با مشارکت و مداخله کليه اين "سهامداران" صورت پذيرفته و اجرا مي شوند. در چنين حالتي وظيفه شهرسازان (برنامه ريزان شهري) ارائه و شکل دهي به چارچوبي است که کليه گروه ها، افراد و سازمان هاي ذيربط، ذي صلاح، ذي مدخل و ذي نفوذ به همکاري، تشريک مساعي و تعامل بپردازند (همان). نظام برنامه ريزي در اين حالت به وسيله اي تبديل شده است که از طريق آن بتوان بين منافع متضاد گروه ها و افراد مختلف و تأثيرگذار و تأثيرپذير از شهر ميانجيگري کرده و بدين ترتيب به آينده شهر شکل داد (همان: 28).
مديريت شهري در ايران در مورد اجراي برنامه ها و طرح هاي توسعه خود با معضلات متعدد و پيچيده اي چون:
نارسايي و ناکارآمدي قوانين (اغلب سلبي بودن قوانين)،
تعدد نهادها و ارگانهاي تأثيرگذار بر مقدرات و توسعه شهر،
عدم اعتماد دو جانبه بين شهرداري ها و مردم
و عدم وجود تمايل به مشارکت آگاهانه و فعالانه ساکنان شهرها،
نارسايي و کمبود در مورد اطلاعات و کارشناسان خبره و کارآمد،
عدم وجود امکانات فني،
و مشخص نبودن منابع مالي و نظام مديريتي- اجرايي براي پياده نمودن و تحقق عملي برنامه ها و طرح ها،
روبروست (براي نمونه ن. ک. به: رضا احمديان1382: 15-13 ). با اين شرايط کسي نمي تواند انتظار داشته باشد که شهرداري ها يا مديريت شهري ما گره اي از مسائل عميق و پيچيده شهرها باز کنند.
* جمع بندي و نتيجهگيري
ظهور مجموعه عناصري تحت عنوان شهر در جامعه بشري بسيار مهم تلقي ميشود نه تنها به خاطر اينكه بناهاي شاخصي در آنها ساخته شدهاند، كه امروزه برخي از آنها قابل مشاهده هستند، بلكه اهميت اين مكانها بدين علت است كه هر جامعهاي براي رسيدن به يك فضاي شهري و مدني ميبايد مراحل متعددي را پشت سر گذاشته و مسائل و مشكلات متعدد و پيچيدهاي را در عرصههاي مختلفي چون فرهنگ و جهانبيني، نظام سياسي- مديريتي، نظام اجتماعي - اقتصادي، علم و فناوري، و ... را حل كرده باشد. شهر در جامعه امروز بشري فضايي است كه در آن بهرهوري به حد اعلي و مشكلات و تنشها به حداقل خود رسيده باشد تا انسان در اين محيط رشد كرده، به كمال خود نزديك و نزديكتر شود. بقيه فضاهاي مشابه را بايد "شبه شهر" يا "ناشهر" ناميد.
هر چند نقش گذشته و تاريخ را در موجوديت شرايط كنوني شهرها نميتوان به هيچ وجه انکار کرد، در عين حال نقش و رسالت هر عصر و نسلي را در شكلدهي به آينده را نيز نميتوان از نظر دور داشت.
نسل حاضر در ايران، براي تحقق آرمان هاي خود در مورد شهر، شهرسازي و مديريت شهري بايد ساختارهاي کهنه عيني و ذهني در اين حوزه را کنار بزند. بايد پيوند ناگسستني بين انسان و محيط را درک کرده و در معادلات توسعه شهري سهم بر جسته اي براي آن قائل شوند. مثلث کارفرما- مشاور- کالبد شهر که زير بناي توسعه شهري در حال حاضر است مي بايد به شش ضلعي مردم- کارفرما- طبيعت- فرهنگ- شهر- مشاور تغيير داده شود.
آموزش رشته شهرسازي مي بايد از گرايش به سمت مهندسي مکانيک به سوي مهندسي اجتماعي يا بهتر بگوئيم مهندسي تمدن تغيير جهت بدهد.
مسئولان مملکت نبايد از تأثير عظيم شهر، در سطوح کلي و جزئي، بر مردم و بويژه کودکان، نوجوانان و جوانان غافل باشند. يک روز زندگي در شهر مي تواند به اندازه يک سال سخنراني و اندرز تأثيرگذار باشد. به همين ميزان يک شهر بد با مديريت چند پارچه و ناهماهنگ، و گاه متضاد شهري، نامناسب و بريده از مردم مي تواند به شدت مخرب و ويرانگر باشد و ارکان يک جامعه سالم را به تدريج فرو بريزد.
از هر زاويه و جنبه اي که به مديريت شهري نظر کنيم چاره اي نخواهيم داشت مگر اتکاء به مديريت واحد شهري يا، حداقل مديريت هماهنگ شهري، که در آن کليه نهادهاي تأثيرگذار بر شهر، در بخش هاي دولتي، عمومي و خصوصي، همراه با مردم، در يک چارچوب مديريت فرا بخشي قرار گرفته و با هم هماهنگ عمل نمايند. ارتباط نامتعادل فعلي، بين دولت، مديريت هاي شهري، مردم، مشاوران حرفه اي و دانشگاه ها بايد اصلاح گردد.
مراکز معتبر و مستقل پژوهشي بايد بسيار توسعه پيدا کنند و شهرداران و شوراهاي اسلامي شهرها و روستاها بايد از انديشکده ها (اتاق هاي فکر) در فرآيندهاي اداره و توسعه زيستگاه هاي انساني استفاده کنند.
ديوارهاي دوئيت و بدبيني، بين ساکنان شهرها و مديريت هاي شهري، با اتکاء به شفاف سازي بايد فرو بريزند و شهرنشيني بايد به شهروندي تغيير يابد.
بايد، در زمينه هاي مختلف شهر و مديريت شهري، نگاه و رويکرد کل گرايانه جانشين نگاه و رويکرد بخشي و جزء گرايانه شود
و تمام اين اقدامات عملي نخواهند شد مگر مفاهيمي چون: شهر، شهرسازي، شهرداري، مديريت شهري، شهروندي،... مشخص و در طول زمان بازتوليد شوند.
منابع
• احمدي، حسن(1383) موانع مشارکت شهروندان در فرآيند شهرسازي مجموعه مقالات همايش مسايل شهرسازي ايران، ج.2، صص30-10، دانشگاه شيراز.
• احمديان، رضا (1382) طرح هاي توسعه شهري ناکارآمد و تحقق ناپذير ماهنامه شهرداريها، ش50، صص 18-12.
• ارجمند نيا، اصغر (1381) جاپاي بوم شناختي:مباني، مفاهيم و راهبردها فصلنامه مديريت شهري، ش. 12-11، صص 113-106.
• اردشيري، مهيار (1383) تنگناهاي ساختاري در نظام برنامه ريزي کشور مجموعه مقالات همايش مسائل شهرسازي ايران، دانشگاه شيراز، ج.3.
• اسماعيلي، شبنم و ديگران (1384) مدخل هاي پيدايش شهر فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم؛ زمستان 84، صص 129-117.
• ارشاد ؟ (1383) متن سخنراني مجموعه مقالات همايش مسائل شهرسازي ايران، دانشگاه شيراز، ج.1.
• اعتضادي، لادن (1384) شهر ايراني يک مفهوم فصلنامه انديشه ايرانشهر؛ زمستان84، صص 136-130.
• اطهاري، کمال و ديگران (1383) گفتگو براي شناخت جامعه ايراني با دکتر مجتبي صدريا فصلنامه انديشه ايرانشهر، صص 82-78، ش. يکم؛ پاييز83.
• برادران مهاجري، شيما (1385) فضاي شهري و عصر ارتباطات در رويکردي به تغزل و تکنولوژي سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي، ج.دوم، صص 239-229.
• براتي، ناصر (الف) (1382) نگاهي نو به مفهوم شهر از نظرگاه زبان و فرهنگ فارسي فصلنامه هنرهاي زيبا، ش. 13، صص 15-4.
• براتي، ناصر (ب) (1382) زبان، تفکر و فضا: پيش درآمدي بر نگره هاي بعد از مدرنيزم به محيط زيست انتشارات سازمان شهرداري هاي کشور
• براتي، ناصر (الف) (1383) جهان بيني کل نگر در برابر رويکرد جزءگرايانه در شهرسازي فصلنامه باغ نظر، شماره 1، پژوهشکده نظر، صص 24-7، بهار83.
• براتي، ناصر (پ) (1382) ساختارشکني در برنامه بازسازي شهر زلزله زده بم ضميمه ماهنامه شهرداريها، ش. 58، صص 89-86.
• براتي، ناصر و ديگران (1382) اجزاء و عناصر محيطي در زبان فارسي و مقايسه لغات نمونه در زبانهاي فارسي، انگيسي و فرانسه گزارش تحقيق منتشر نشده، دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران.
• براتي، ناصر (ب) (1383) ذهنيت انسان در مورد محيط زيست شهري: نمونه موردي شهر قزوين گزارش تحقيق منتشر نشده، دانشکده معماري و شهرسازي دانشگاه بين المللي امام خميني.
• بهرامي نژاد، دهقان (1383) مفهوم مديريت شهري مجموعه مقالات همايش مسايل شهرسازي ايران، ج. دوم، دانشگاه شيراز.
• پاکزاد، جهانشاه (1384) تأملي بر مفهوم شهر در ايران فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم؛ زمستان 84، صص 104-94.
• پاکشير، عبدالرضا (1383) مشکلات برنامه ريزي در ايران از ديدگاه توسعه پايدار شهري همايش مجموعه مقالات همايش مسايل شهرسازي ايران،ج.3، صص102 -83، دانشگاه شيراز.
• پيران، پرويز (الف) (1384) حرف ها و حديث شکل گيري پژوهش شهرشناسي ايران فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم، صص20-8، زمستان.
• پيران، پرويز (ب)، (1384) نقد، پرسش و پاسخ فصلنامه ايرانشهر، شماره ششم، زمستان 84، صص 55-35.
• پيران، پرويز (پ)، (1384) نظريه آبادي جانشين نظريه شهر فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم، صص92-56، زمستان 84.
• تاج بخش، کيان (1384) گزارش کارگاه شماره 2: شهرشناسي در ايران فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم، صص 40-39، زمستان 84.
• ترابي، مرضيه (1384) مفهوم شهر: تقدم خاطره جمعي و وقايع تاريخي بر ويژگي هاي کالبدي فضا در ايران فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره ششم، ،صص 116-105، زمستان 84.
• توسلي، محمود (1379) شهر:کانون فرهنگ فصلنامه هنرهاي زيبا، ش.7، صص 36-34.
• تي هال، ادوارد (1376) بعد پنهان ترجمه منوچهر طبيبيان، دانشگاه تهران، تهران.
• حائري، محمد رضا (1383) زلزله در انديشه: دعوت به بازبيني در مفاهيم معتبر فصلنامه انديشه ايرانشهر، شماره يکم؛ پاييز 83، صص 12-10.
• حبيبي، سيد محسن (1379) شهرسازي: تخيلات و واقعيات دانشگاه تهران، تهران.
• حبيبي، سيد محسن (1379) جامعه مدني و حيات شهري فصلنامه هنرهاي زيبا، ش.7، صص 33-21.
• حبيبي، سيد محسن (1375) از شار تاشهر: تحليلي تاريخي از مفهوم شهر و سيماي کالبدي آن؛ تفکر و تأثر دانشگاه تهران، تهران.
• حبيبي، سيد محسن و ديگران (1385) شرح جريان هاي فکري معماري و شهرسازي در ايران انتشارات دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران.
• دهخدا، علي اکبر (1377) لغت نامه دهخدا زير نظر محمد معين و سيد جعفر شهيدي، مجلدات پنجم و نهم و دهم، انتشارات مؤسسه لغت نامه دهخدا.
• ربيع، عليرضا (1383) شهرسازي و عدالت اجتماعي - علل فرسايش بافت هاي سنتي: ضرورت بازبيني طرح هاي جامع مجموعه مقالات همايش مسايل شهرسازي ايران، دانشگاه شيراز، صص 257-240.
• روزنامه آينده نو (1385) سه شنبه، 4 مهر، ص 12.
• سازمان برنامه و بودجه (1374) پيشينه برنامه ريزي در ايران، مرکز مدارک اقتصادي-اجتماعي.
• شفائي، سپيده (1383) معماري و شهر، مسئوليت و آگاهي، امروز و آينده شهر ايراني فصلنامه انديشه ايرانشهر، ش. دوم، ص 17، پاييز83.
• شيعه، اسماعيل (1383) اجراي برنامه هاي صنعتي سنگين و نقش آن در افزايش مشکلات شهرسازي در شهرهاي محل اجراي اين برنامه مجموعه مقالات همايش مسايل شهرسازي ايران، دانشگاه شيراز، صص 467-448.
• طاهباز، منصوره (1385) عوامل تفاوت بنيادي معماري اسلامي و معاصر ايران سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي، ج. اول، صص 289-260، بم.
• عزيزي، محمد مهدي (1379) سير تحول سياستهاي مداخله در بافتهاي کهن شهري در ايران فصلنامه هنرهاي زيبا، ش.7، صص 46-37.
• عسگري، علي (1382) نظريه پردازي در برنامه ريزي و مديريت شهري ماهنامه شهرداريها، ش. 53، صص 28-25.
• عظيمي، حسين (1378) ايران امروز در آينه مباحث توسعه دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.
• فلاح، پسند علي (1383) شهرشناسي جامع نگر، يا شهرسازي جزيي نگر؟ فصلنامه انديشه ايرانشهر، ش. يکم، صص 24-22، پاييز 83.
• کامروا، سيد محمد علي (1384) مقدمه اي بر شهرسازي معاصر ايران انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
• ماهوش، مريم (1385) چگونگي پيدايي باور ديني در اثر معماري سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي، ج. دوم، صص 427-403.
• مشهودي، سهراب (1383) سير تحول شهرسازي معاصر ايران فصلنامه انديشه ايرانشهر، صص 24-14، پاييز 83.
• عبداله زاده، حسن (1381) هويت جمعي ويژه نامه مجله دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي، دانشگاه فردوسي، مشهد.
• کريمي، اصغر (1385) احداث شهرکهاي اقماري در ايران پيش از اسلام، نمونه: مدائن سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، صص 69-46، بم.
• موسوي، سيد علي (1382) بررسي و ارزيابي عوامل موثر بر ميزان تحقق پذيري طرح هاي جامع و تفصيلي شهرها: استان آذربايجان شرقي پايان نامه منتشر نشده، دانشکده هنر دانشگاه تربيت مدرس.
• مدني، پور علي (1379) طراحي فضاي شهري: نگرشي بر فرآيندي اجتماعي و مکاني مترجم فرهاد مرتضايي، شرکت پردازش و برنامه ريزي شهري (شهرداري تهران).
• مدني، پور علي (1382) برنامه ريزي و مديريت: از قلمرو علم تا ميدان سياست ماهنامه شهرداريها، ش. 57، صص 30-27.
• محسنيان، راد مهدي (1380) ارتباط شناسي سروش، تهران.
• مفيد، حسين (1385) ميراث فرهنگي در آئينه حدوث زمان سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي، جلد نخست، صص 376-365.
• مطوف، شريف (1385) چالش هاي نظري در بازسازي خرمشهر سومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، سازمان ميراث فرهنگي، ج.دوم، صص 86-67.
• وبر، ماکس (1369) شهر در گذر زمان ترجمه شيوا کاوياني، شرکت سهامي انتشار، تهران.
• ياراحمدي، امير (1378) بسوي شهرسازي انسانگرا شرکت پردازش و برنامه ريزي شهري (شهرداري تهران).
•
Barati, Nasser (1997) Holistic Reading into Structure of the Built Environment Unpublished Ph.D Thesis, Heriot-Watt University, Edinburgh, G. Britain.
•
Eysenck, Michael W. & Others (2000) Cognition Psychology: A Student`s Handbook 4th edition, Psychology Press.
•
Halseth, Greg & Others (2000) Children`s cognition mapping: a potential tool for neighbourhood Planning Environment and planning B: Planning and Design, Vol. 27, pp 565-582.
•
Sanoff, Henry (2000) Community Participation Methods in Design and Planning John Wiley & Sons, Inc.
انتهاي پيام
نظرات