• چهارشنبه / ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ / ۱۱:۵۰
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8711-18025
  • خبرنگار : 71128

مهندسي فرهنگي/ مفاهيم علوم اجتماعي - ارزش شناسي/‌11 بررسي علل پيروي و عدم پيروي از هنجارها

مهندسي فرهنگي/ 
مفاهيم علوم اجتماعي - ارزش شناسي/‌11 
بررسي علل پيروي و عدم پيروي از هنجارها

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد، ويرايش نخست يازدهمين بخش از مقاله‌ي «ارزش شناسي» از مجموعه‌ي مقالات آشنايي با مفاهيم علوم اجتماعي، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان‌ اجتماعي ‌است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران تدوين شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به دنبال بررسي موضوع مهندسي فرهنگي و اهميت هدايت و راهبري ارزش‌ها در اين زمينه به بررسي اين مفهوم مي‌پردازد.
در بخش‌هاي پيشين به ارائه‌ي تعاريف مختلف از ارزش و  تمايز دو مفهوم ارزش و قضاوت ارزشي، تعريف ارزش از منظر روانشناختي، فلاسفه، جامعه‌شناسان و به بررسي برخي از طبقه‌بندي ارزش‌ها از منظر جامعه‌شناسان و همچنين رابطه ارزش با مفاهيم اجتماعي ‌پرداخته شد. در اين مقاله نيز به ادامه بحث پيشين يعني ارتباط ارزش‌ها و مفاهيم مرتبط اجتماعي مي‌پردازيم.


ارتباط ارزش‌ها و مفاهيم مرتبط اجتماعي

 

علل پيروي از هنجارها

اگرچه يك علت پيروي از هنجار فايده آن براي اهداف انسان‌ها و ارضاي نيازهايشان در قالب روابط اجتماعي است اما:
اولا: تمام افراد يك جامعه درباره همه هنجارها و علت‌هاي آن وقوف ندارند و از بسياري از هنجارها بدون آگاهي از كاركرد و فايده آن پيروي مي‌كنند.
ثانيا: آن جا كه از كاركرد هنجارها نيز متقاعد نيستند و فايده‌اي در آن نمي‌بينند، بلكه برعكس حتي ضرر هم در پيروي از آن حاصل‌شان مي‌شود، جرات مخالفت و عدم پيروي را ندارند. علت اين امر در هم‌شكلي است. اما علل پيروي از هنجار چيست؟
اولين و مهم‌ترين عامل موثر در پيروي از هنجار در صورت متقاعد نبودن و يا عدم آگاهي از كاركرد، ترس و نگراني از مجازات‌هاي بالاخص غيررسمي است. پوزخند، نيش زدن، متلك گفتن اطرافيان و ترس از آن و ترس از «انگشت‌نما شدن كه به صورت احساس خجالت يا صور ديگر تاثير مي‌گذارد، عامل اصلي فشار است كه خود مبتني بر نياز به احترام و حفظ آبرو است. يعني وقتي يك انسان در حضور جمع، از جانب اكثريت افراد مورد توبيخ قرار ‌گيرد آبرو و احترامش را از دست مي‌دهد.» اين امر هزينه بسيار گزافي است براي يك فرد. اين عامل عموما به صورت فشار و اجبار تاثير مي‌گذارد.
عامل ديگر كه بيشتر در جهت توليد ميل دروني به پيروي از هنجار تاثير مي‌گذارد، احساس بي‌عدالتي نسبي يا محروميت نسبي و عقب ماندن از ديگران است. وقتي پديده‌اي در يك گروه يا جامعه تبديل به هنجار شد و يا مردم احساس كردند كه به زودي هنجار خواهد شد، يعني اكثريت از آن پيروي مي‌كنند و يا پيروي خواهند كرد، عده زيادي مي‌خواهند از آن محروم نباشند. مثلا وقتي انسان با همسرش با خانواده‌هايي رفت و آمد مي‌كند كه همسران آن‌ها بيني خود را عمل جراحي پلاستيك كرده‌اند، ماشين جديد دارند و يا ...، به تدريج در يك فاصله زماني كوتاه همسر خود آن شخص نيز به اين پديده‌ها ابراز تمايل مي‌كند. در هر دو مورد فوق ترس از مجازات و پوزخند در صورت عدم پيروي از هنجار و احساس محروميت نسبي عامل و علت اصلي نياز به احترام است.
كاركرد اين دو عامل و تاثير نياز به احترام بر روي پيروي از هنجار در واقع به اين بستگي دارد كه آيا آن هنجار يا روش‌هاي مناسب دروني شده است، يا اين كه با زور قانون، مردم مجبور به پيروي از آن مي‌شوند. در مورد اول در صورتي كه حتي هيچ قانون و ضابطه نوشته شده‌اي براي الزام به پيروي از هنجار وجود نداشته باشد، اكثريت نزديك به اتفاق مردم از آن پيروي مي‌كنند و كسي جرات عدم پيروي ندارد (با اين كه هيچ مجازات نوشته شده‌اي هم براي آن وجود ندارد). اما در مورد دوم حتي اگر مجازات‌هاي سنگين هم وضع شود، ميزان عدم پيروي بسيار بالا است و مسئولين دولت بايد هزينه بسيار زيادي براي كنترل بپردازند. هزينه تعداد بسيار زياد نيروهاي انتظامي و ابزار لازم، زندان‌سازي، زندان‌داري، زندان‌باني، تعداد قضات و وكلا و ... با وصف اين، در اداره جامعه ناموفقند. به همين علت همواره كوشش بر آن است كه هنجار از درون، از طريق خود مردم تعيين و پذيرفته و سپس به قانون تبديل شوند، تا هم ضمانت اجرايي داشته و هم هزينه كنترل آن براي دولت كم باشد و مردم خودشان از طريق فشار هنجاري، يكديگر را كنترل نمايند. (رفيع پور، 1378)

علل عدم پيروي از هنجار 

عدم پيروي از هنجار ابعاد مختلفي دارد. گاه اين عدم پيروي به عده خاص و محدودي از اعضاي جامعه مربوط مي‌شود و گاه به تعداد بيشتر. گاه عدم پيروي تنها شامل يك يا چند هنجار معدود مي‌گردد و گاه به اكثر قواعد غيررسمي و رسمي. ماكس وبر اشاره مي‌كند كه : «از نظر يك جامعه‌شناس ـ بر عكس يك حقوقدان ـ حاكم بودن و حاكم نبودن يك نظم (بين رعايت و عدم رعايت هنجارها) دو وجه كاملا متمايز نيست بلكه مرزهاي آن روان است و در هم تداخل دارند و حتي مي‌تواند دو نظم كاملا متضاد در كنار يكديگر وجود داشته باشد.»
او انواع ناهنجاري‌ها را به طور ضمني به مراحل زير تجزيه مي‌كند كه مي‌تواند مبناي يك طبقه‌بندي قرار گيرد:
الفـ) خطاهاي جزئي كه از انسان سر مي‌زند و انسان در بخش‌هايي از روابط اجتماعي كار خلاف انجام مي‌دهد.
بـ) وقتي انسان‌ها كار خلاف انجام مي‌دهند، اما خود را خوب، درستكار و مانند يك شخص معصوم جلوه مي‌دهند.
پـ) وقتي چندين طرز تفكر و برداشت از محتوا و منظور نظم در كنار يكديگر در جامعه به وجود مي‌آيند كه گاه مي‌تواند بر ضد يكديگر باشند. يعني چندين نوع نظم در كنار يكديگر و يا در تضاد با يكديگر. اين وضعيت آن اندازه مي‌تواند پيشرفت كند كه حتي يك انسان مي‌تواند رفتارش را با چند نظم كه با هم متضاد هستند تطبيق دهد. اين وضعيت يك وضعيت «تضاد هنجاري» است كه موجب رفتاري خلاف رفتار معمول مي‌شود.
تـ) نوع آخر و حاد از نابهنجاري كه «وبر» به آن اشاره مي‌كند؛ زماني‌كه دور زدن و يا عدم رعايت محتوا و منظور يك نظم (يعني عدم رعايت هنجارها)، معمول و خود يك قاعده شده باشد، در آن صورت آن نظم اعتبارش يا محدود و يا نهايتا به طور كامل از دست رفته است. اين در واقع همان وضعيت آنومي (anomie) است كه دوركيم نيز به طور مبسوط آن را تحليل كرده است.
اگر اكثريت اعضاي جامعه از هنجارهاي اساسي جامعه پيروي نكنند، نظم اجتماعي به هم مي‌خورد و جامعه دچار بيماري آشفتگي اجتماعي يا آنومي مي‌گردد. اين پديده اگرچه از سوي دانشمندان كلاسيك جامعه‌ شناسي نظير دوركيم و مرتون بررسي گرديده است، اما نظريات اين دانشمندان براساس شرايط اجتماعي كشورهاي خود به وجود آمده كه از نظر ميزان آنومي نسبتا محدود بوده است. در صورتي كه آنومي و آشفتگي اجتماعي، امروزه يك بيماري مهلك اجتماعي در كشورهاي جهان سوم و كشور ما است كه ابعاد آن بسيار گسترده‌تر از آنومي در كشورهاي فرانسه و آمريكا است.
اما در مجموع علل عدم پيروي از هنجار موارد زير است:
1ـ عدم وجود هنجار:
اولين علت عدم پيروي از هنجار و آشفتگي اجتماعي، عدم وجود هنجار براي آن بخش از روابط اجتماعي است. فرض كنيم در يك مغازه برنج به قيمت ارزان توزيع مي‌شود و مردم فقير به آن جا هجوم مي‌آورند، اما نه صاحب مغازه و نه كسي از بين مردم كوشش نمي‌كند تا مردم را بر اساس قاعده در صف بگذارد و به آن‌ها برنج بدهد.
2ـ اطلاع از هنجار:
گاه هنجارها براي تنظيم روابط وجود دارد، اما مردم و اعضاء يك جامعه از آن مطلع نيستند و علت اين بي‌اطلاعي متفاوت است. از يك طرف ممكن است در جامعه يك سيستم اطلاع دهنده نظير تلويزيون وجود نداشته و يا كاركرد نداشته باشد. از طرف ديگر ممكن است در شخص گيرنده و عمل كننده موانع كسب اطلاع وجود داشته باشد. مثلا آموزش يا قدرت تفكر ناكافي كه كفاف درك آن هنجارها را بدهد و يا عادات و آموزش در هنجارهاي قبلي به گونه‌اي كه مانع تشخيص يا درك هنجارهاي جديد شود. اين مساله بالاخص در زمان‌ها و مكان‌هايي پيش مي‌آيد كه افراد زياد با فرهنگ‌هاي مختلف (كه قبلا با هم روابط نزديك نداشته‌اند) گرد هم آيند و در نتيجه انواع هنجارهاي متفاوت در مقابل هم قرار گيرند. نمونه آن را مي‌توان در ترمينال‌ها مشاهده كرد. به همين علت نيز در اين نقاط انحرافات اجتماعي بيشتر است.
3ـ تغيير ناگهاني:
بر اساس نظريه دوركيم وقتي نيازهاي انسان‌ها به طور ناگهاني گسترش يابد و انسان‌ها به طور ناگهاني با شرايط جديد از نيازها روبه رو شوند، آشفتگي اجتماعي روي مي‌دهد. دوركيم خيلي به جا مي‌افزايد كه اين شرايط بالاخص در زمان‌هاي ركود اقتصادي ناگهاني و يا رشد سريع اقتصادي پيش مي‌آيد و به افزايش انحرافات اجتماعي منجر مي‌شود. اين امر خود موجب تغيير و تزلزل جاي‌گاه‌هاي باثبات و شرايط اجتماعي مستحكم و پايدار مردم مي‌گردد و آن‌ها را از شهرهاي مختلف و فرهنگ‌هاي مختلف به مراكز ارضاي نياز مي‌كشاند و پديده مهاجرت و آمدن افراد زياد با فرهنگ‌هاي مختلف در يك مكان را به وجود مي‌آورد.
4ـ محدوديت امكان ارضاي نياز:
مرتون نظريه دوركيم را در اين جهت توسعه مي‌بخشد و مي‌گويد: اگر در يك جامعه بين اهداف و ارزش‌هاي فرهنگي از يك طرف و امكانات اجتماعي براي دست‌يابي به اين اهداف و ارزش‌هاي فرهنگي از طرف ديگر فاصله زياد بيفتد، آن عده از اعضاي جامعه كه دچار اين شرايط شوند، از هنجارها پيروي نخواهند كرد.
مثلا اگر در يك جامعه ارزش‌هاي مادي گسترش يابند و نيازهاي روزافزون به انواع كالاها (اتومبيل جديد، خانه جديد و ... ) به وجود آيد، اما درآمد افراد براي دستيابي به اين كالاهاي با ارزش شده كافي نباشد، افراد از قواعد و هنجارهاي موجود اجتماعي پيروي نمي‌كنند، زيرا اين قواعد در واقع مانند يك زنجير به پاي آن‌ها، مانع از دستيابي به اين اهداف مي‌شوند. تيپولوژي رفتاري مرتون در ماتريس پيوست به انتهاي پيام آمده است. (همان منبع)

1ـ4- هم‌نواها كساني هستند كه بين اهداف و امكانات و ابزار رسيدن به اهدافشان هماهنگي وجود دارد يعني اين افراد هم اهداف جامعه را مي‌پذيرند و هم ابزار و وسائل رسيدن به اين اهداف را.
2ـ4- نوآوران كساني هستند كه اهداف جامعه را مي‌پذيرند اما وسائل و ابزار رسيدن به اين اهداف را نپذيرفته و آن را ناكارآمد مي‌دانند. مثلا يك شخص دوست دارد در يك جامعه خانه مجلل، ماشين شيك و احترام اجتماعي بالا داشته باشد، اما طرق معمول تلاش و كوشش فردي بر اساس روش‌هاي موجود و مشروع در جامعه را براي دست‌يابي به اهدافش مناسب نمي‌بيند.
3ـ4- شعائرگراها افرادي هستند كه ابزار، امكانات و وسائل رسيدن به اهداف را مي‌پذيرند اما خود اهداف از نظر آن‌ها پذيرفته نيست. مثلا وقتي يك شخص در يك مجلس ختم شركت مي‌كند، اما نه اعتقادي به دين دارد و نه به گفته‌هاي كشيش و روحاني. يا وقتي كارمند يك وزارت‌خانه مرتبا سركار مي‌آيد، اما اعتقادي به آن سازمان و اهدافش ندارد.
4ـ 4- عزلت‌نشين‌ها كساني كه نه اهداف را قبول دارند و نه ابزار و وسائل و امكانات رسيدن به اين اهداف را. گروه‌هاي بي‌تفاوت در اين طبقه جاي دارند.
5ـ 4- طغيان‌گراها، افراد اين گروه مانند عزلت‌نشين‌ها نه اهداف را قبول دارند و نه ابزار و وسائل رسيدن به اين اهداف را اما در تفاوت با عزلت‌نشين‌ها، اين گروه اهداف و امكانات ديگري را جايگزين اهداف و وسائل سابق مي‌كنند.

ادامه دارد...

تدوين: مختار نائيجي
دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس تهران
خبرنگار علوم اجتماعي سرويس مسائل راهبردي ايران

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha