فهم اینکه کدام عوامل یا مؤلفهها در اثربخشی این نظامها از دیدگاه کاربران و یادگیرندگان میتواند مهم تلقی شود، به این گونه مؤسسات کمک خواهد کرد تا خط مشی مناسبی را برای سرمایهگذاری روی عوامل اثربخش و طراحی مجدد عوامل غیر اثربخش به کارگیرند. محققان در پژوهشی با عنوان «مقایسه تأثیر سه روش آموزش حضوری، الکترونیکی و تلفیقی بر یادگیری و یادداری دانشجویان رشته علوم تربیتی» آوردهاند، کاربرد اینترنت به طور عام و شبکه وب به طور خاص در فرایند آموزش و یادگیری یکی از ابعاد مهم ظهور و گسترش فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات به شمار میآید.
این پژوهش توسط حمیدرضا مقامی دانشجوی دکتری تکنولوژی آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی، اسماعیل زارعی زوارکی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، علی دلاور عضو هیات علمی گروه کند و کاوهای پژوهشهای اجتماعی و داریوش نوروزی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده که نشان میدهد، آنچه بر اهمیت استفاده از آموزش الکترونیکی در عرصه آموزش میافزاید، همراهی و هم افق شدن این فنآوری با دیگر ابعاد حیات اجتماعی و به ویژه با نظریهها و رویکردهای جدید یادگیری است.
در چند دهه اخیر معرفتشناسی به طور کل و یادگیری به طور خاص شاهد ظهور دیدگاهها و نظریههایی بوده است که به طور جدی معرفتشناسیهای حضوری و نظریههای یادگیری پیشین را به چالش کشانده است؛ به گونهای که برخی، آنها را علائم ظهور پارادایم جدیدی در تعلیم و تربیت میدانند. برای تبیین یادگیری و آموزش رویکردهای مختلفی در این حوزه مطرح و مفاهیم و اصول مهمی توسط آنها تدوین شده است.
رویکردهای اثرگذار در جریان آموزش مانند رویکردهای رفتارگرایی، شناختگرایی، ساختنگرایی و اخیرا ارتباطگرایی است. رویکرد رفتارگرایی، یادگیری را فرایندی تلقی میکند که در آن فرایند، رفتار با تجربههای محیطی تغییر میکند. بنابراین آنها تقویت رفتار را پیشنهاد و سعی میکنند با این شیوه یادگیری را افزایش دهند. در همین راستا رویکرد شناختگرایی دیدگاه متفاوتی نسبت به یادگیری دارد آنها بر این باورند که یادگیری یک فرایند درونی است که ممکن است به صورت تغییر رفتار آشکار ظاهر نشود.
از نظر ساختنگرایی اطلاعات جدید با توجه به ساختار کنونی دانش، ادراکات و مهارتهای ذهنی یادگیرنده باعث یادگیری میشود. با توجه به گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات نیاز به تغییر ساختار در آموزش رویکرد ارتباطگرایی به صورت فرایند شکلدهی به شبکه دانش و شناخت، در میان شبکههایی از افراد و فناوری توزیع شده روی میدهد. طراحان آموزشی این دوره توجه دارند که استفاده از فنآوری به تنهایی نمیتواند ما را در رسیدن به اهداف آموزشی یاری کند؛ نکته اصلی، بازاندیشی در مورد فرایند یادگیری است.
واقعیت این است که در حال حاضر در اولین موج توسعه و ایجاد دروس برخط قرار نداریم. هرچند تمرکز در دوران نوپایی یادگیری برخط عمدتا در حوزه آشنا کردن مدرسان با فنآوری و نحوه تولید فنی دروس بود؛ اکنون دستاندرکاران آموزش مجازی به دنبال مشخصتر کردن روشها برای عملکردی اثربخش هستند. به عبارت دیگر یادگیری الکترونیکی منحصر به استفاده از فنآوری نمیشود. بلکه باز تعریفی از چگونگی انتقال دانش، مهارتها و ارزشها به یادگیرندگان است.
با توجه به افزایش روزافزون اطلاعات در عصر حاضر و رشد و تکوین الگوهای آموزشی و تحولی که در مفهوم یادگیری رخداده است، تغییر رویکرد آموزش از شیوههای حضوری به روند آموزش الکترونیکی در جهت استفاده از امکانات منابع الکترونیکی و آموزش مجازی اهمیت بسیاری یافته است. در سالهای اخیر رویکرد مستقل نظام آموزشی با ظهور تکنولوژیهای جدید نظیر چند رسانهایها و فرارسانهایها دستخوش تغییرات اساسی شده است.
تکنولوژی به گونهای مداوم تدریس و یادگیری را دچار تغییر و تحول نموده است و نظامهای آموزشی از رویکرد مستقل نظام آموزش حضوری، نظام آموزش از راه دور به رویکرد تلفیقی روی آوردهاند. آموزش الکترونیکی پس از ناکارآمدی آموزشهای حضوری معمول، برای پاسخگویی به نیاز روزافزون تقاضای آموزشهای رسمی در کشورهای مختلف به وجود آمد و همین نکته نیز، هدف از طرح این روش جدید یادگیری بود. یعنی دستیابی به روشی که در آن بتوان از هر جا و در هر زمان با هزینه مالی کمتری به تعلیم تعداد بیشتری یادگیرنده پرداخت؛ اما چندی نگذشت که تجربیات آموزش فقط الکترونیکی، در مؤسسات مجازی در جهان، نقاط ضعف این رویکرد را نشان داد. با نگاهی به نظریات جدید در حوزه تعلیم و تربیت در مییابیم که امروزه آموزشی سودمند تلقی میشود که مبتنی بر نیازهای یادگیرنده طراحی شده باشد.
شاید روزی تلاش بر این بود که با ارتقاء فنآوری و گسترش و توسعه سیستم مدیریت یادگیری بتوانیم آن را به آموزش حضوری و کیفیت آن نزدیک نماییم اما تحقیقات امروز به دنبال توسعه فنآوری به منظور رفع نواقص و کاستیهای آموزش حضوری توسط آموزش الکترونیکی هستند.
یکی از نقایص مهم آموزش حضوری وجود محدودیت در توجه آموزگار به نیازهای متفاوت و متنوع یادگیرندگان است که اگر عدم آمادگی آموزگار در پاسخگویی به بسیاری از این نیازهای متنوع، آن هم با فرض امکان کشف نیازها را به این نقص بیفزاییم حل این معضل را در آموزش حضوری تا حدود زیادی غیرممکن مییابیم. تا چندی پیش افراد برای آموزش و یادگیری نیاز به زمان و مکان مشخصی داشتند که دور هم جمع شوند ولی امروزه با پیشرفت فناوریهای رایانه و شبکه تا حدودی این نیاز از بین رفته است و هرکسی به زودی قادر خواهد بود هر چیزی را در هر زمانی و مکانی یاد بگیرد.
این امر در سایه نظام جدیدی از آموزش صورت میگیرد که آموزش الکترونیکی نامیده میشود. اینکه آیا دانشجویان در محیطهای تلفیقی نسبت به سایر روشها مانند برخط و حضوری پیشرفت بالاتری دارند یا خیر؟ به طور کامل مشخص نیست اما نتایج تحقیقات دانشگاه فلوریدا نشان میدهد که دروس تلفیقی نسبت بالاتری نسبت به دروس حضوری و آنلاین دارند.
بازشناسی محسوس یادگیری تلفیقی امکانپذیر نیست. یادگیری تلفیقی، ترکیب متفکرانه تجارب یادگیری حضوری و مجازی است. اصل اساسی این رویکرد این است که ارتباطات شفاهی حضوری و ارتباطات نوشتاری مجازی را به طور مناسبی تلفیق نماید، به طوری که نقاط قوت هریک از آنها در درون یک تجربه یادگیری اکتشافی مناسب با زمینه و اهداف مورد نظر آموزشی ترکیب شود.
به طورکلی باید گفت که برای بهبود کیفیت فرآیند تدریس و یادگیری باید شیوههایی برگزیده شوند که انگیزش تحصیلی یادگیرندگان را تحریک کند، آنها را در به دست آوردن توانمندیهای حرفهای یاری دهد و اضطراب حاصل از یادگیری و امتحان را در آنها کاهش دهد. یکی از راهکارها در این زمینه، استفاده از فنآوریهای نوین و آموزش مجازی است. یکی از بخشهای حیاتی در یادگیری تلفیقی شامل برخی از عناصر کنترل دانشآموز مانند زمان، مکان، مسیر و سرعت است بنابراین زمان یادگیری محدود بهروز، مدرسه یا سال تحصیلی نیست.
مکان یادگیری محدود به دیوارهای کلاس درس نیست. مسیر یادگیری محدود به شیوههای آموزشی مورد استفاده معلم نیست. سرعت یادگیری دیگر، محدود به کل دانش آموزان کلاس نیست. آموزش سنتی، برنامه آموزش منسجمی است که براساس دستورالعمل معلم و برنامه حضوری متمرکز است.
این مقاله در مجله پژوهش در نظام آموزشی منتشر شده است.
انتهای پیام
نظرات