به گزارش ایسنا، تحقق عدالت از جمله شعارها و اهداف اجتماعیِ حاکم در جوامع بشری محسوب میشود. عدالت آموزشی از جمله شقوق اساسی عدالت است و از آن به عنوان زیربناییترین حقوق انسانی یاد میشود؛ تا جایی که در اصل ۳۰ قانون اساسی کشور ما نیز فراهم کردن وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه و گسترش وسایل تحصیلات عالی تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان به دولت محول شده است.
هرچند تعریف واحدی درباره عدالت آموزشی وجود ندارد، اما نرخ پوشش تحصیلی، نرخ ثبت نام، میزان دسترسی به معلم در مناطق شهری و روستایی، نسبت دختران به پسران، دسترسی به فضای آموزشی و نرخ بازده آموزشی را در ردیف شاخصها و مولفههای عدالت آموزشی برمیشمرند.
عدالت آموزشی همواره کانون توجه متخصصان تعلیم و تربیت بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستاوردهای کمی قابل توجهی در توسعه آموزش همگانی رقم خورد، به گونهای که امروز نرخ پوشش تحصیلی واقعی در تمام دورههای تحصیلی به ۹۴.۳ درصد و در دوره ابتدایی به ۹۸ درصد رسیده است. ۱۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دانشآموز که ۴۹ درصد آن دختران هستند، در ۱۱۰ هزار مدرسه مشغول به تحصیلاند، البته ذکر این نکته نیز ضروری است که پرچم ایران در دورترین نقاط کشور نیز بر فراز مدارس افراشته شده و در راستای تحقق دسترسی همگانی به تحصیل، حدود ۲۰۰ مدرسه تک دانش آموزی و ۵۰۰۰ مدرسه کمتر از ۱۰ دانشآموز داریم. یک میلیون معلم در نظام تعلیم و تربیت ارائه خدمت میکنند که بیش از ۸۱ درصدشان تحصیلات لیسانس، فوق لیسانس و دکترا دارند.
هرچند رشد شاخصهای علمی در عرصه دانشآموزی طی این سالها چشمگیر و قابل توجه بوده و پرورش افراد توانمند و مستعد در نظام نخبگانی کشور و کسب مقامهای جهانی در المپیادهای جهانی حاکی از ظرفیت و توان علمی بالای دانشآموزان در نظام تعلیموتربیت است؛ اما کیفیت آموزش در عموم مدارس کشور همواره محل بحث و تامل بوده است.
چندسالی است که اعلام نتایج کنکور و کسب رتبههای برتر از میان دانشآموزان مدارس خاص نیز این زنگ هشدار را به صدا درمیآورد که پایه های تحقق عدالت آموزشی سست شده و ادامه روند فعلی آموزشها در مدارس دولتی منجر به شکاف طبقاتی هرچه بیشتر در نظام تعلیم و تربیت شده و باید برای بهبود نشانگرهای کیفیت آموزشی و ارتقای عدالت چارهای اندیشید.
در میزگردی که اخیرا در خبرگزاری ایسنا با موضوع «عدالت آموزشی، با نگاهی به جایگاه مدارس دولتی در گردونه رقابتهای کنکوری» و با حضور احمد عابدینی( استاد دانشگاه و معاون سابق شورای عالی آموزش و پرورش)، عزتالله فولادی (دکترای تخصصی مشاوره از دانشگاه خوارزمی، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه آموزشوپرورش و مدیر سابق کمیسیون راهبری تحول بنیادین شورای عالی آموزشوپرورش) و ناصر کوهستانی
( مدرس و مشاور کنکور، دارای سابقه مدیریت آموزش و پرورش منطقه ۱۹ و ۲ تهران، معاون مدیرکل مشارکتهای مردمی سازمان مدارس غیردولتی و معاون سابق هماهنگی و نظارت مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور) برگزار شد، درباره شاخصها و مولفههای عدالت آموزشی، نسبت عدالت آموزشی با فعالیت مدارس غیردولتی، تنوع مدارس، نظام استعدادیابی و هدایت تحصیلی و کیفیت عملکرد معلمان به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایسنا: به عنوان پرسش نخست، نظر شما درباره عدالت آموزشی، چیست؟ عدالت آموزشی چه شاخصهها و مولفههایی دارد؟
عابدینی: پیش از هرچیز، معتقدم بدون تعریف شاخصها، امکان نتیجهگیری از بحث وجود ندارد. اگر شاخصی خوب یا بد است بر چه اساسی و با چه معیاری موضوعی را اندازه میگیریم و قضاوت میکنیم؟ اینکه چه تعریفی از یک موضوع داشته باشیم بسیار تعیینکننده است. در بحث «شاخصهای عدالت آموزشی»، ممکن است توزیع عادلانه و برابر را به عنوان یک شاخص در نظر بگیریم و ببینیم آیا امکاناتی که ما داشتهایم به صورت مساوی و عادلانه بین افراد تقسیم شده است یا خیر؟ یک شاخص دیگر میتواند «فرصت برابر دستیابی به امکانات» باشد.
مفهوم عدالت همان مفهوم عدالتِ مرسوم و رایج است که در اینجا قید "آموزش" نیز به آن افزوده و برجسته میشود. اینکه تعریف ما از عدالت، عدالت به معنای توزیع برابر و مساوی امکانات، تحصیلات و منابع باشد، نتیجه میتواند متفاوت باشد و اگر برداشت دیگری داشته باشیم نتیجه دیگری به دست خواهیم آورد. در بحث رتبه بندی معلمان هم همینطور است. پرداختی ها به معلمان در سطح دنیا توزیعی و برای همه یکسان نیست و در حال حاضر در دنیا معیار و مبنای پرداخت حقوق شان را امتیازی کردهاند. سوال این است که آیا عدالت توزیعی بهتر است یا عدالت امتیازی؟ بنده عدالت امتیازی را میپسندم، یعنی افرادی که علاقه، انگیزه، توانایی، استعداد و پشتکار بهتری دارند، امتیاز بالاتری کسب کنند.
در کلام بزرگانِ دین نیز عدالت، به معنای تساوی و توزیع یکسان امکانات بین همه افراد تعریف نمیشود، بلکه عدالت به معنی دادن حق هر کسی که استحاقش و ظرفیتش را دارد، تعریف میشود. اگر ما چنین تعریفی را بپذیریم به لحاظ مبانی، اتفاقا افرادی که استعداد، توانایی و انگیزه دارند را باید متمایز ببینیم و قطعا دولت موظف است حتی بر اساس قوانین موجود، امکانات و تسهیلاتی در اختیار آنها قرار بدهد تا بتوانند استعدادهایشان را شکوفا کنند.
ایسنا: آیا زمینههای لازم را جهت دسترسی به فرصتهای برابر تربیتی برای افردای که استعداد داشتهاند فراهم کردهایم؟
عابدینی: برداشتهای مختلفی از عدالت وجود دارد و باید روی مفهوم عدالت خیلی کار شود. آیا این امکانپذیر است که ما بخواهیم عدالت را توزیع کنیم؟ به طور مثال مدرسهای در تهران مانند البرز با نزدیک به ۲۰۰۰ دانشآموز و امکاناتی چون حیاط وسیع، آزمایشگاه، کتابخانه و ... داریم که ممکن است برخی دانشگاهها هم نداشته باشند. در سوی دیگر روستاهایی داریم که کل دانشآموزانش شاید به ۱۰ نفر نرسند. آیا میتوانیم با رویکرد همسان سازی تقلیلی، بگوییم که چون نمیتوانیم مدرسه ای چون البرز در آن روستا داشته باشیم، باید مدرسه البرز در تهران را تخریب کنیم و اجازه رشد به آن ندهیم؟ مبنای اجرای عدالت باید توزیعی باشد یا امتیازی؟.
اگر مدارس غیردولتی یا سمپاد جمع شوند، عدالت برقرار میشود؟
رشته تحصیلی ۶۰ درصد معلمان ربطی به کتابی که تدریس میکنند، ندارد
برخی تصور میکنند وجود مدارس غیردولتی، ضد عدالت آموزشی است. در چنین نگاهی، آیا اگر مدارس غیردولتی یا سمپاد جمع شوند با اینکه پشتوانه و مبنای قانونی دارند، عدالت برقرار می شود؟. در این میان تنها چیزی که به نظر بنده ظلم مضاعف است و تعجب میکنم که مسئولان در سایه این غفلت میتوانند نفس راحت بکشند این است که توجهی به مدارس دولتی نمیکنند و این فرار از مسئولیت است. ما باید یک معیار و شاخص اصلی در نظر بگیریم و استانداردهایی برای مدارس داشته باشیم.
ایسنا: تاثیر و نقشی که معلم میتواند در برقراری کیفیت و تحقق عدالت آموزشی ایفا کند، چیست؟
عابدینی: اتفاقا اولین و مهمترین شاخص عدالت آموزشی، معلم است. ما باید معلم واجد شرایط برای مدارس دولتی تامین کنیم. اکنون وضعیت معلمان ما مصیبت بار است و ۶۰ درصدشان درسی که تدریس می کنند با رشته تخصصی شان سازگار نیست. پیش از این، استانداردهای معلمی در شورای عالی به تصویب رسیده است. همخوانی رشته تحصیلی با رشته تدریسی یکی از همین استانداردهاست.
عدم توجه به اقتضائات بومی و محلی در تولید محتوای درسی
ایسنا: معلم را به عنوان شاخص مهم عدالت آموزشی برشمردید، شاخصهای دیگر عدالت آموزشی چه هستند؟
عابدینی: شاخص مهم دیگر، «فضای آموزشی» است. اگر فضا استاندارد و با تعداد دانش آموزان تناسب داشته باشد به عدالت آموزشی نزدیکتر شدهایم. سومین شاخص نیز «محتوا» است. نابرابری در محتوا چگونه است؟ در سند تحول گفته شده ما باید به سمت تنوع تولید براساس اقتضائات جامعه حرکت کنیم در حالی که محتوا یکسان است، مدارس ما تقریبا یکسان هستند، حالا در جایی امکانات بیشتر است در جایی کمتر، اما به اقتضائات بومی و محلی و ... در تولید محتوا توجه نمیشود.
مشکل، وجود مدارس دولتی و غیردولتی نیست، بلکه ناکارآمدی سیستم اداره مدرسه است
شاخص بعدی تسهیلات و امکاناتی است که در اختیار بچهها قرار میگیرد. ما همه فرایندهای آموزش را رها کردهایم، در حالی که اتفاقا عدالت آموزشی در همینجا مصداق دارد. ابتدا درون دادها مهم است، نه برون دادهای نهایی. تمرکز کنکور بر بروندادها است و ما ۱۲ سال دوره تحصیل یک دانش آموز را رها کرده و کنار میگذاریم. از آن سو، وظایف دولت را مطالبه نمیکنیم، اما نتایج کنکور که نهایت یک نقطه و ماحصل یک سال تلاش است را بررسی می کنیم.
باید حتما تعریف واحدی از عدالت آموزشی داشته و شاخصهای ارزیابی عدالتمان را فهرست کنیم. مشکل ما با توجه به این موضوعات، اصلا وجود مدارسی با نام دولتی و غیر دولتی و استعداد های درخشان نیست. مشکل اصلی ما در ناکارآمدی سیستم برای اداره مدارس است.
باید مبنا را درست کنیم؛ مشکل دولتی یا غیردولتی بودن مدارس نیست
فولادی: در پاسخ به سوال اول شما درباره عدالت آموزشی و تفاوتی که از این حیث میان مدارس مختلف اعم از دولتی و غیردولتی وجود دارد، بنده معتقدم باید نگاه بنیادی به مقوله عدالت داشته باشیم. مشکلات مرتبط با کیفیت و تحقق عدالت در دستگاه تعلیم و تربیت، ریشهای است و به دولتی یا غیردولتی بودن مدارس باز نمیگردد. اگر برخی دیدگاه و تفکرات که درباره مدارس غیردولتی وجود دارد صرفا زاییده افکار آن افراد باشد که بحث آن جداست، اما اگر مبنا، قانون باشد باید گفت که در اسناد مختلف به مدارس غیردولتی هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت توجه و سهم آن مشخص شده است. بنابراین باید مبنا را درست کنیم.
براین اساس، افرادی که در جایگاههای مختلف قرار میگیرند قرار نیست با دیدگاههای شخصیشان کار کنند، بلکه باید توانمندی، کارآمدی، تجربه و تخصصشان را برای اجراییسازی قوانین و اسناد تحولی به کار بگیرند. در مقوله عدالت آموزشی، همواره دوقطبیهایی چون دولتی و یا غیردولتی بودن مدارس، رایگان و پولی بودن آموزش و مانند آن مطرح است و طرفداران و مخالفانی دارد. چون در آموزشوپرورش به اجراییسازی اسناد و قوانین توجه نکردهایم، با اشکالات ساختاری و محتوایی مواجه شدهایم.
سنخیتی میان مبانی قانونی با برخی افرادی که بر مسندها مینشینند وجود ندارد
سند تحول بنیادین، زیرنظامهای سندتحول، نقشه جامع علمی کشور و سایر اسناد بالادستی گزارههای متعدد و مشخصی دارند و آنها میتوانند به عنوان خطمشیهای سیاستی ما را در پیمودن مسیر کمک کنند، اما متاسفانه وقتی از مبانی و قوانین عبور می کنیم هیچ سنخیتی میان این مبانی قانونی با برخی افرادی که بر مسندها مینشینند وجود ندارد و همین کار را مشکل و مسئله ایجاد میکند.
چند مواجهه در برخورد با دانش بشری وجود دارد؛ نخستین مواجهه، "خوب مطلق" است به این معنا که یک عده تمامیتگرا هستند و نگاه بیرونی و دانش بیرونی را مطلقِ خوب میدانند. در مقابل آنها گروهی وجود دارد که دانش بشری و تجربه بیرونی را "بد مطلق" میدانند و از راهبرد تقلیلگرایی استفاده میکنند. هر کدام از این دیدگاهها تبعاتی دارند. گروه سومی هم هستند که "سطحی نگری" را دنبال میکنند و گروه چهارم نگاه "پوپولیستی" دارند.
طبق اسناد بالا دستی چون سندتحول بنیادین، باید مشخصاً مناطق محروم و کم برخوردار در اولویتهای برنامههای راهبردی و برنامه ریزیهای اجرایی ما قرار بگیرد. مشکل ما نبود استانداردها و عدم وفاداری به قوانین و اسناد بالا دستی است.
خالی از لطف نیست اشارهای به ارتباط میان بیانیههای گام اول و گام دوم انقلاب با حوزه تعلیم و تربیت داشته باشم. بیانیه اول در سال ۱۳۷۹ توسط رهبری ابلاغ شد. بیانیه گام اول، مبانی رفتارهای تربیتی، آموزشوپرورش و نظام آموزش عالی است که در واقع نقش سازندگی و تربیت انسانی را بر عهده دارد. بیانیه گام اول با توحید محوری شروع میشود و طبعیتا ما هر برنامه راهبردی، مدیریتی و اجرایی که داشته باشیم باید بر محور توحید باشد.
مرحله دوم، انسان محوری و تکریم انسان است؛ چه مدل و الگویی را میتوان از این واضحتر در اسناد بین المللی و علمی پیدا کنیم که میتواند چراغ راه تمام کسانی باشد که در راه تعلیم و تربیت فعالیت میکنند. البته رهبری در همان بیانیه به صراحت میگویند که منظور ما اومانیسم نیست بلکه منظور تکریم و کرامت انسانی است. مرحله سوم، حیات پس از مرگ است. در تمام مسیرها و اتفاقاتی که بین روابط فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسیمان می افتد باید به این موضوع توجه شود. مرحله چهارم، استعداد بیپایان انسان است؛ انسانی که به عنوان دانشآموز هدف تعلیم و تربیت است از استعداد بیپایانی برخوردار است. پس نمیتوان بدون طراحی، برنامهریزی، حمایت و راهنمایی او را به نقطه مطلوبی رساند. مرحله پنجم، صلاح و رستگاری است و این صلاح و رستگاری به نوعی همه حوزهها را در خود دارد.
بیانه گام دوم انقلاب نیز بیانگر ورود انقلاب به مرحله دوم خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی است. بحث جبهه انقلاب، مقاومت، دین و دفاع ابدی از نظریه نظام انقلابی در بیانیه گام دوم مطرح شده است. این نظام انقلابی ویژگیهایی دارد که تاریخ مصرف ندارند. نظام تعلیم و تربیت یک رکن محقق شدن این بیانیه است بنابراین ما میتوانیم به عنوان مبانی به این بیانیه نیز توجه کنیم.
یکی از موکدات گام دوم انقلاب شناختن گذشته و درس گرفتن از تجربه هاست. هر کدام از مدیران ما که میآیند بدون آنکه به نقاط قوت گذشته توجه کنند تنها نقاط ضعف را مطرح میکنند. خب حالا که این نقاط ضعف را شناختیم برای آن چه برنامهای داریم و چقدر از آن غفلتهایی که در گذشته و جود داشته را میتوانیم پوشش بدهیم؟.
وجود ۲۳ نوع مدرسه غیرمنطقی است؛ تنها دو نوع مدرسه دولتی و غیر دولتی داریم
ایسنا: روایتها و دیدگاههای متفاوتی نسبت به تکثر مدارس در کشور مطرح است و هیچ گاه به صورت جدی بررسی و سروسامان نیافته است. عدهای معتقدند حدود ۲۳ نوع مدرسه مختلف در کشور داریم، برخی عدد ۱۸ را ذکر میکنند و برخی معتقدند دو دسته مدرسه بیشتر نداریم. دیدگاه شما درباره تنوع مدارس چیست؟ آیا تنوع مدارس مصداق عدالت آموزشی است یا برعکس ناعدالتی آموزشی را به همراه دارد؟
عابدینی: بله، اینکه گفته میشود ما ۲۳ نوع مدرسه داریم از نظر بنده غیرمنطقی است و مبنایی ندارد. با اغماض میتوانیم بگوییم دو نوع مدرسه بیشتر نداریم. این روش های اداره مدرسه است که تفاوت دارد. اگر بپرسند چند روش اداره مدرسه داریم، میتوانم بگویم که به تعداد مدارسمان روش اداره داریم. بنده به عنوان یک کارشناس ادعا میکنم به تعداد معلمین روش تدریس داریم و همینطور به تعداد مدیران، روش اداره مدرسه داریم.
اما درباره نوع مدارس، میتوان گفت دو نوع مدرسه دولتی و غیر دولتی داریم. البته باز هم دو نوع مدرسه نیست، بلکه قانون، یکسان است و شورای عالی مصوب کرده است. همه قوانین حاکم بر مدارس دولتی بر مدارس غیر دولتی هم حاکم است. محتوا همان است، کتابهای درسی هم همان است و تنها تفاوت در پول و هزینهای است که دریافت میکنند که البته میشود گفت آن هم نیست چراکه مدارس دولتی هم پول میگیرند با این تفاوت که رقم کمتری است. حتی مدارس استعدادهای درخشان ما هم حداقل معادل نیمی از شهریه مدارس غیردولتی را دریافت میکنند. این رقمها کجا میروند و در کجا توزیع میشوند.
ماراتنهای گزینشی برای غربال دانشآموزان تیزهوش
کوهستانی: بنده مخالف تنوع مدارس هستم، در همه جای دنیا این موضوع وجود دارد، اما عدد و اندازه دارد. ما امروز به روایتی حدود ۲۳ نوع مدرسه در کشور داریم در حالی که در همه جای دنیا دو نوع مدرسه دولتی و غیردولتی وجود دارد. قطعاً ما در کشور با تعدادی تیزهوش و نخبه مواجه هستیم، اما چه میزان و چه اندازه؟ اواخر دهه ۸۰ و ۹۰ یکشبه بهطور مثال ۱۰۰ مدرسه تیزهوشان تأسیس میشد؛ قبل از این، این میزان تیزهوش و نخبه کجا بودند؟.
گذشته از این، ما یک ماراتن گزینشی در پایه ششم داریم. بچهها یکبار به طور کامل غربال میشوند و به مدارس تیزهوشان، نمونه، غیردولتی و... می روند. یک ماراتن دیگر هم در پایه نهم داریم؛ بنابراین باید هم امروز ۲۹ نفر از قبولشدگان کنکور از دانشآموزان تیزهوشان باشند. باتوجه به این شیوه غربالگری و جداسازی ها تازه باز هم این سوال مطرح است که پس چرا هر ۴۰ نفر اول کنکور، تیزهوشانی نیستند؟.
فضاسازی پیرامون رتبههای برتر کنکوری و سهم مدارس در گردونه رقابتها؛ به مردم آدرس غلط ندهیم
ایسنا: با اعلام نتایج کنکور سراسری و جایگاه نفرات برتر، دوباره همانند سالهای گذشته موجی در مزمت تحصیل نفرات برتر کنکور در مدارس خاص و غیردولتی به راه افتاد؛ بسیاری به رشد و توسعه مدارس غیردولتی انتقاد و نسبت به عقب ماندن مدارس دولتی از گردونه رقابتهای کنکوری هشدار دادند و آن را برابر با کاهش کیفیت آموزشی دانستند. نظر شما در این زمینه چیست؟ آیا جایگاه مدارس غیردولتی باید بازنگری شود؟
عابدینی: بله، درست است، فضاسازیهایی پیرامون کسب رتبههای اول کنکوری و سهم مدارس مختلف از آن در جراید صورت گرفته بود اما به طور کلی باید بگویم که نباید به مردم آدرس غلط بدهیم؛ ریشه نابرابری آموزشی را باید در جای دیگری جستوجو کرد. در هفتههای گذشته به موضوعاتی چون تاثیر تنوع مدارس رنگارنگ و به شدت تبعیض آمیز، جداسازی دانشآموزان و خدماتی که در اختیار این دانش آموزان قرار گرفته است اشاره و گفته شده بود که در تشدید شرایط ناعادلانه موجود دخیل است.
تصویب آییننامه مدارس استعدادهای درخشان و موضعگیری برخی افراد مبنی بر منحل کردن این مدارس را در سالهای گذشته از سر گذراندهایم. بنده عنوان چنین مواضعی را " همسانسازی تقلیلی- همسانسازی افزایشی" میگذارم. در قبال مدارس سمپاد که به نوعی نیمهدولتی هستند، دو رویکرد بیشتر نمیتوان داشت؛ نخست امکاناتی اعم از معلم، فضا و اعتبارات که در اختیار این مدارس گذاشته شده و عدهای معتقدند که برخورداری از این امکانات و محروم ماندن عدهای دیگر مصداق عدالت نیست و یک رویکرد ضد عدالت تربیتی محسوب میشود.
بقیه مدارس را به حد استاندارد برسانیم نه آنکه امکانات مدارس غیردولتی و سمپاد را کاهش دهیم
یک رویکرد این است که تلاش کنیم بقیه مدارس را به حد استاندارد برسانیم. آسانترین راه این است که امکانات این مدارس را کم کنیم تا همه به یک سطح برسند. اما در اینجا این سوال مطرح میشود که اگر چنین رویکردی خوب است پس چرا به المپیادها و ورزش قهرمانی در کشور این همه توجه می شود؟ مگر ورزش همگانی نداریم، پس بودجه باید در بین همه مردم پخش بشود.
اگر ما معتقد هستیم کنکور معیار درستی برای تشخیص استعدادها است، حتی اگر دانشآموزی با پول هم که شده رفته و یک چیزی یاد گرفته است، باید این را درنظر گرفت که استعداد هم داشته که توانسته موفق شود. اگر چنین فردی ظرفیتش را نداشت که نمی توانست حتی با پول در کنکور موفق بشود. در بحث استعدادهای درخشان هم همینطور است و نمیشود استعداد، فکر، ذهن و توان آدمها را با پول خرید. میتوان امکانات و تجهیزات یا معلم خصوصی خرید، ولی علم را نمیتوان برای کسی خریداری کرد. اگر شاخصهای ارزیابی ما درست باشد و منطق درستی داشته باشیم نگران آن نباید بشویم که نتایج ارزیابیها بر مبنای سهم مدارس چگونه بوده است.
نمیتوان به عدهای که پول دارند و می خواهند بر اساس قانون تسهیلاتی دریافت کنند بگوییم حق ندارید این کار را انجام دهید
پدر یک خانواده نیز تمام امکانات را برای همه فرزندانش به صورت مساوی در اختیار قرار نمیدهد بلکه برای هرکدام متناسب سن، علایق و توانمندی هایشان امکاناتی را فراهم می کند. دولت یا نمی تواند یا منابعش را ندارد که به نظر می رسد بیشتر در مدیریت مشکل دارد تا منابع؛ معلم خوب یا امکانات خوب در اختیار همه مدارس قرار نمیگیرد. حال در چنین شرایطی نمیتوان به عده ای که پول دارند و می خواهند بر اساس قانون تسهیلاتی دریافت کنند بگوییم حق ندارید این کار را انجام دهید. در مقابل ما باید اگر مدارس دولتی مان نقصی دارند، برای رفع آنها و بهبود عملکردشان تلاش کنیم.
با دهکبندی درآمدی دانشآموزان، به جامعه آدرس غلط ندهید
فولادی: ویژگیهای یک مدرسه به مثابه سازمانی اثربخش را درنظر بگیریم. منظور از سازمان طبیعتاً همان فرایندها و ساختارهایی است که وجود دارد که به منابع انسانی و برنامه مؤثر نیاز دارد و اگر بخواهیم بدانیم که آیا یک سازمان مؤثر است یا خیر باید به این عناصر توجه کنیم. اگر ما میبینم که امروز خروجی کنکور ما رتبه برترهایی از مدارس سمپاد و غیردولتی هستند که روی آن مانورهای بسیاری داده میشود و بعد برخی میآیند این دانشآموزان را به لحاظ درآمدی دهکبندی میکنند، درواقع در حال دادن آدرسهای غلط به جامعه هستند.
برخی برنامهریزان در مسیر درستی حرکت نمیکنند
این موضوع نشان میدهد که برخی برنامهریزان و مدیران ما در مسیر درستی حرکت نمیکنند. به عنوان مثال با بحران بیتوجهی و کمتوجهی به علایق و استعدادهای دانشآموزان مواجهیم که همین موضوع باعث افت تحصیلی، ایجاد سونامی تغییر رشته در دانشگاهها و آسیبهای روانی و اجتماعی در گروه جوانان میشود. یک داوطلب میتواند ۱۵۰ رشته برای دانشگاه انتخاب کند و هدف بسیاری از مشاوران کنکور تنها این است که داوطلب وارد دانشگاه بشود بدون اینکه توجه شود علاقه و استعدادش چیست.
بنده معتقد هستم در دهههای گذشته آموزش و پرورش اولویت دولت ها نبوده است. مهمترین ضعف آموزش و پرورش را در درون خودش میبینم. ما نتوانستیم ارزش افزوده مدیرانی که باید امور را به دست بگیرند، درنظر داشته و به آن توجه کنیم.
چه شد؟ قرار بود با ایجاد مدارس غیردولتی، سرانههای دولت را به سمت مناطق محروم ببریم
در همین بحث دو قطبی کردن مدارس دولتی و غیردولتی، ما آدرسهای دقیقی را نمیبینیم. اگر قرار بوده به مدارس غیردولتی پرداخته بشود، معنایش این است که باید مدارس دولتی را رها می کردیم؟ یکی از اهداف ایجاد مدارس غیردولتی توجه بیشتر به مناطق محروم بوده است. قرار بود با ایجاد مدارس غیردولتی، راه تنفسی برای مدارس دولتی باز شود و بخشی از سرانه ناچیزی که خیلی مواقع اصلاً تخصیص داده نمی شود و خیلی مواقع با تأخیر انجام میشود را به سمت مناطق محروم ببریم.
در گام دوم انقلاب، بحث نظامسازی به شکل خوبی برجستهسازی شده است. یک مشکلی که ما در مدیریت داریم این است که نمیتوانیم نظامسازی و سیستمسازی کنیم. قوانین بسیار خوبی وجود دارد ولی ما نمیدانیم که بالاخره باید از مدارس غیردولتی حمایت کنیم یا مدارس دولتی؟ اگر استانداردی وجود داشته باشد میتوان بر اساس آن پیش رفت. ما باید ببینیم که چه استانداردی پیش بینی کردهایم، آیا مدارس غیردولتی ما در مسیر آن استاندارد پیش میروند یا خیر؟ مدارس تیزهوشان چه طور؟.
بالا بودن سهم سمپادیها از رقابتهای کنکوری حاکی از موفقیت این مدارس در اهدافشان است؟
مدارس سمپاد، جزو مدارس دولتی هستند. درست است که دانشآموزان منتخب به این مدارس راه مییابند و معلمانشان نیز انتخاب شده هستند و از حمایتهای مالی نسبی هم برخوردارند؛ اما آیا بالا بودن سهم سمپادیها از رتبه اولهای کنکور نشاندهنده این است که مدارس سمپاد در اهداف خودشان موفق بودهاند؟ ما باید به فاصله میان بایدها و واقعیتها در برنامههایمان توجه کنیم. هر مدیری که وارد نظام تعلیم و تربیت ما میشود باید برنامه ریزی داشته باشد که میخواهد به کجا برسد. این بایدها را مشخص کنیم. سهم منِ کارشناس، سهم من مدیر چیست.
در قبال شهریه ۴۰ ـ ۵۰ میلیونی دریافتی مدارس غیردولتی، نباید دانشآموز در کنکور قبول شود؟
تحصیل هر دانشآموز سالانه ۱۲ تا ۱۴ میلیون برای دولت هزینه دارد
این هزینه را والدین در مدارس غیردولتی میپردازند، پس بودجه این محل چرا صرف مناطق محروم نمیشود؟
کوهستانی: بنده میخواهم از عملکرد مدارس غیردولتی در اینجا دفاع کنم. اگر ۹ سهمیه یعنی ۲۵ درصد رتبه اولهای کنکور، دانشآموزان مدارس غیردولتی بودند ببینید چه زحماتی کشیده شده است. چقدر حوزه غیردولتی زحمتکشیده که این ۹ رتبه کسبشده است. سؤال بعدی این است که برخی موضوع فاصله طبقاتی را مطرح میکنند، آیا چون این بحث مطرح است نباید برای ورود دانش آموزانمان به رشتههای خوب دانشگاهی تلاش کنیم؟ وقتی ولی دانشآموز ۴۰ ، ۵۰ میلیون شهریه داده است، آیا منِ مؤسس نباید تلاش کنم که فرزندش در کنکور قبول شود؟.
ایسنا: پدرومادری که این هزینه را ندارد و نمیتواند فرزندش را به مدرسه غیردولتی بفرستند چرا باید از این گردونه جابماند؟
کوهستانی: این موضوع صحیح است، اما اشکال به عملکرد مدارس غیردولتی برنمیگردد بلکه به نظام آموزشی ما برمیگردد. اگر قانون اجازه فعالیت مدارس غیردولتی را داده باید با آن حرکت کرد. امروز ۱۲ درصد از دانشآموزان کشور (حدود سه میلیون نفر) در مدارس غیردولتی درس میخوانند. بهصورت رسمی و غیر رسمی گفته میشود که تحصیل هر دانش آموز در مدرسه دولتی برای کشور بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون هزینه دارد. پس بودجهای که قرار بود برای این ۱۲ درصد دانش آموز در بخش دولتی هزینه شود و بار آن را مدارس غیردولتی و والدین متحمل شدهاند، به کجا میرود و در کجا صرف میشود؟.
مگر قرار بر این نبود بخشی از دانشآموزان به مدرسه غیردولتی بروند و هزینه آنها صرف مدارس دولتی مناطق محروم شود تا کیفیت آن مدارس بالاتر برود؛ پس چرا بالاتر نمیرود؟ ایراد کار کجاست؟ ایراد کار در حوزه برنامهریزی است. وقتی برنامه ریزی نداریم وضعیت مدارس دولتی و حوزه نیروی انسانی ما این چنین نامطلوب مشاهده می شود.
منِ مؤسس مدرسه غیردولتی چه باید بکنم که شما به عنوان متولی نمیتوانی بر کیفیت مدرسه دولتی بیافزایی؟ آیا باید این ۱۷ هزار مدرسه بسته شود تا مشکلات حل شوند؟ چرا باید جلوی مشارکت مردمی را بگیریم؟.
بزرگترین روند آموزش طبقاتی و کنکور در مدارس دولتی در جریان است
ایسنا: با این اوصاف، شما به عنوان موسس مدرسه غیردولتی، این موضوع را که مدارس غیردولتی به طبقاتی شدن آموزش دامن زدهاند را نمیپذیرید؟
کوهستانی: خیر، نمیپذیرم، زیرا معتقدم در هر صنفی، تفاوتهایی وجود دارد. ممکن است مراکزی وجود داشته باشد که شهریه آنچنانی میگیرند، اما همه مدارس غیردولتی اینگونه نیستند. مدارس غیردولتی باعث طبقاتی شدن جایگاه اجتماعی و نظام آموزشی ما نشدهاند و نخواهند شد؛ چرا که قریب به ۹۰ درصد این مؤسسین زحمتکشان عرصه تعلیم و تربیت دولتی بودهاند. مگر از ۱۷ هزار مدرسه غیردولتی، چند مدرسه خاص هستند یا فعالیتهای خاصی را انجام میدهند؟ خیلی اندک هستند.
حوزه دولتی زمانی که دستش به جایی بند نیست، سر چنین بزنگاههایی، سادهترین فرار رو به جلو را حوزه غیردولتی فرض میکند. شما طبقاتی شدن آموزش را پرسیدید. بزرگترین روند آموزش طبقاتی در مدارس دولتی در جریان است و خود سیستم باید جوابگو باشد. چرا باید دانشآموز ما که از پایه اول ابتدایی به پایه ششم میرسد برای رفتن به مدرسه تیزهوشان و نمونه دولتی یک کنکور میدهد؟ به چه مناسبت؟ یا مدرسه دولتی داریم یا غیردولتی و والدین باید خودشان تصمیم بگیرند که فرزندنشان را به راحتی در یک مدرسه دولتی یا غیردولتی ثبتنام کنند. چرا باید ما یک آزمونی در آن پایه برگزار کنیم؟ اینها همه از دیدها پنهان است در حالی که اصل کنکور در همان پایه اتفاق میافتد.
آیا برای دانشآموزان روستایی و محروم هم مدارسی ماندگار همچون البرز ایجاد کردهایم؟
چرخه معیوب و ناکارآمد جذب و توزیع نیروی انسانی، چالش اصلی آموزش و پرورش
به طور کلی، عدالت آموزشی، طبقاتی شدن آموزش، متولیان و برنامهریزان تعلیم و تربیت، مدارس دولتی، مدارس غیر دولتی و مدارس تیزهوشان شش کلیدواژهای هستند که پیرامون آنها صحبت میکنیم. نتیجه کنکور زاییده ۱۲ سال برنامهریزی است، جانمایه بحث ما مدارس غیردولتی و تیز هوشان و حتی تنوع مدارس نیست؛ اتفاقا اگر از منظری متفاوت نگاه کنیم، شاید اشکالی هم نداشته باشد؛ اما تکلیف عدالت آموزشی چه میشود؟ بحث اصلی عدالت آموزشی است. آیا برای همان ۱۰ دانشآموز روستایی که در مواقعی میشنویم چه رتبههای خوبی کسب میکنند و چه خلاقیتهایی را به نمایش میگذارند، یک مدرسه مانند مدرسه ماندگار البرز ایجاد کردهایم؟ آیا برای آن دانش آموز هم فرصت برابر ایجاد شده است که بتواند خلاقیت و استعدادش را بروز دهد؟ باید به موضوع ایجاد فرصتهای برابر آموزشی بیش از اینها توجه شود.
معتقدم باید به مدرسه غیردولتی به منزله یک فرصت نگریست و نباید صرفا نگاه پولی به آن داشته باشیم. مردم را به مشارکت دعوت کردهایم و مردم مدرسه غیردولتی را میچرخانند و موسس به عنوان نماینده یک عده میآید و این فرصت آموزشی، فرهنگی و اقتصادی را در چارچوب قوانین ایجاد و مدرسه را اداره میکند. چرخه معیوب و ناکارآمد جذب و توزیع نیروی انسانی، چالش اصلی ما در آموزش و پرورش است. چالش عدالت آموزشی، همین جا نمود پیدا میکند. روزگاری نه چندان دور، تربیت معلم را داشتیم که معلمین می آمدند در آنجا غربال می شدند، چهار سال آموزش معلمی میدیدند، اما در چندسال اخیر جذب نیرو به طرق دیگری دنبال شد.
شهریه مدارس غیردولتی همه جا بالا و یکسان نیست
این مدارس برای سرپا ماندن باید پیوست اقتصادی داشته باشند
ایسنا: علت دریافتی پایین معلمان مدارس دولتی چیست و چرا با شهریه دریافتی تناسبی ندارد؟
کوهستانی: راجع به بحث دریافتی معلمان مدارس غیردولتی، دو دیدگاه کلی وجود دارد. از این منظر که ما مجموعه درآمدهایمان از طریق تأمین شهریه به دست میآید. ما شهریهای را دریافت میکنیم و به تناسب آن شهریه باید به پرسنل حقوق بپردازیم. امسال بهطور ویژه این بحث مطرح شده است که در روند تصویب و اصلاح برخی مواد قانون تاسیس مدارس غیردولتی، معلم مدرسه غیردولتی ازنظر حقوقی شبیه به معلم مدرسه دولتی دیده شود؛ چراکه براساس ضوابط ، مدارس غیردولتی به منزله یک کارگاه بیمه تأمین اجتماعی هستند و این تناسب باید رعایت بشود و اگر رعایت نشود خود این جای بحث دارد.
البته باید درنظر داشت که شهریه مدارس غیردولتی همه جا بالا و یکسان نیست و برخی مدارس، شهریههای بسیار پایینی میگیرند، بهویژه در استانها و شهرستانهای محروم. مؤسس با یک توانی پای کار آمده و مدرسهای را راهاندازی کرده است و قرارداد میان مؤسس و معلم طی یک توافق دوجانبه منعقد می شود. بر اساس استانداردهایی که سازمان مدارس غیردولتی نیز به دنبال آن است و درست هم هستند باید گلایه از چنین مواردی کاهش پیدا کند تا کمتر شاهد نگاههای منفی به حوزه مدارس غیردولتی باشیم.
نگاه اول حوزه تعلیم و تربیت، آموزش و تربیت توامان طی ۱۲ سال دوره تحصیل است اظهار کرد: مدرسه غیردولتی، مرکز کنکور یا یک مرکز آموزشگاهی آزاد نیست. ما دانشآموز را در پایه اول تحویل میگیریم و تا پایه دوازدهم همراه او هستیم. این دانش آموز در این ۱۲ سال باید بهعنوان یک جوان بااخلاق در قامت ساحت بنیادی شش ساحتی تربیت و تحویل جامعه شود و چه در مدرسه دولتی و چه غیردولتی باید زمینههای تربیت فرهنگی و اجتماعی وی را رعایت کنیم.
البته از منظری دیگر، مدارس غیردولتی برای ادامه حیات و سرپا ماندن باید پیوست اقتصادی برای فعالیتهای خود داشته باشند. هرچند همانطور که گفته شد بدون شک نگاه تربیتی باید اولویت اول مدارس غیردولتی باشد. بسیاری از مؤسسین نیز با همین نگاه آمدهاند. بهطور مثال معلمی ۳۰ سال در آموزشوپرورش کارکرده و تجربهای اندوخته است و اکنون میخواهد این تجربه را در طبق اخلاص بگذارد و قطعا نگاه تربیتی را دنبال میکند.
گزینش و انتخاب معلمان مدارس غیردولتی با انجام "مصاحبه"
برنامهریزی آموزشی و فرهنگی، خصیصه متمایز مدارس غیردولتی
ایسنا: شما بهعنوان شخصی که تجربه معلمی و مدیریتی در مناطق و همچنین مدارس دولتی و غیردولتی داشتهاید و همینطور در حال حاضر یک مجتمع غیردولتی دارید؛ تفاوت کیفیت آموزشدر مدارس دولتی و غیردولتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
کوهستانی: این موضوع ابعاد متفاوتی دارد. باید به پاسخ این پرسش فکر کرد که چرا والدین ترجیح میدهند دانشآموز خود را در مدرسه غیردولتی در یک فضای کوچک بهطور مثال ۳۰۰ یا ۴۰۰ متری ثبت نام کنند اما او را به یک مدرسه با فضای دولتی ۴۰۰۰ متری نفرستند؟ یقیناً مختصات بارز یک مدرسه غیردولتی، در این تصمیم گیری دخیل است. نخستین ویژگی، «نیروی انسانی» است. بنده بهعنوان موسس و متولی تعلیم و تربیت مدرسه خودم، ترجیح میدهم فراخوان بدهم و از میان حداقل ۲۰ تا ۳۰ معلم که برای یک درس داوطلب می شوند، مصاحبه انجام بدهم و از میان آنها باانگیزه ترین و باکیفیت ترینشان را برگزینم. اما ما امروز چنین چیزی را در حوزه نیروی انسانی مدارس دولتی نداریم و مدارس دولتی عمدتا با کمبود نیرو دست و پنجه نرم میکنند.
همه والدینی که فرزندشان مدرسه غیردولتی میروند پولدار نیستند لذا به آموزش نامطلوب در قبال شهریه پرداختی اعتراض میکنند
بزرگترین ضربه و آسیبی که امروز مدارس دولتی ما میخورند کمبود نیروی انسانی آنها است. اگر معلم نباشد، دانشآموز تربیت نمیشود و مباحث آموزشی به سر منزله مقصود نمیرسد. خصیصه متمایز مدارس غیردولتی برنامهریزی آموزشی و فرهنگی است. در مراکز غیردولتی هزینه و از متخصص استفاده میشود. همه والدین از سطح رفاهی مطلوبی برخوردار نیستند و بعضا شهریه مدرسه فرزندشان را به سختی تهیه و پرداخت میکنند. به همین خاطر در قبال این شهریه، از مدرسه کار میخواهند و اگر سطح آموزش مطلوب نباشد اعتراض میکنند.
ایسنا: مدارس غیردولتی بسیاری داریم که اقدام به برگزاری کلاسهای کنکور میکنند، آیا این اقدام در تناقض با کنکورزدایی آموزش و پرورش نیست؟
کوهستانی: کلاسهای آمادگی کنکور معمولا در بسیاری از مدارس غیردولتی در کنار خدمات آموزشی که ارائه میشود، برقر ار است. یک علت این است که بچهها از مدرسه دور نشوند و وقتشان را در جای دیگر سپری نکنند. کلاسهای تکمیلی مطابق با استانداردهایی که آموزشوپرورش اعلام میکند و در پیوست کلاسهای معمولی مدرسه اجرا میشوند.
ایسنا: چرا برخی متخصصان حوزه آموزش و پرورش، مخالف برگزاری کلاسهای کنکور در مدارس غیردولتی هستند؟ اگر واقعاً تأثیر در رتبه دانشآموزان دارد و امری مفید است چرا مخالفت دارند؟
کوهستانی: به اعتقاد بنده، یک علت به شرح وظایف مدارس غیردولتی و مراکز آموزشگاهی آزاد برمیگردد. مراکز آموزشی میگویند "برگزاری کلاسهای آمادگی تکدرس، تقویتی و کنکور به ما سپردهشده است، چرا مدارس در کار ما دخالت میکنند؟". از آن سو مدارس هم میگویند "ما این دانشآموز را گرفتهایم و وظیفه تعلیم و تربیتی ما است و میخواهیم باسلیقه آموزشی خودمان آن را پیش ببریم." زمانی که دانشآموزی مثلاً در پایه دهم وارد مدرسه ما میشود، یک بسته آموزشی سه ساله به او معرفی میکنیم و لازم نیست دانشآموز وقت و زمانش را در جای دیگر سپری کند و بهجای دیگری برود.
مشخص نیست که آن آموزشها با یکدیگر همپوشانی داشته باشد و باهم هماهنگ باشد یا خیر؛ یک علت اختلاف در این موضوع است. مدارسی که برنامه محور هستند نمیپذیرند دانشآموزانشان کلاس کنکور را بیرون از مدرسه داشته باشند و خودشان آن بسته را تأمین میکنند.
ایسنا: منظور ما مدارس نبود، چرا مسئولان حتی نمایندهها و وزراء مخالف برگزاری کلاسهای کنکور در مدارس هستند؟
کوهستانی: اگر روزی توانستیم بساط کنکور را جمع کنیم، قطعاً برگزاری کلاس کنکور هم از موضوعیت خارج می شود. در غیراینصورت و در شرایط فعلی، آیا ولی دانشآموز ترجیح میدهد فرزندش از ساعت ۷.۵ صبح تا ساعت ۱۵ در مدرسه درس بخواند و از ساعت ۱۶ هم به موسسه ای خارج از مدرسه برود یا در مدرسه بماند و آمادگی کنکور هم کسب کند؟.
ما باید بپذیرم که کنکور، یک فضای رقابتی است و تا زمانی که وجود دارد، گریزی از چنین مواردی نیست. اگر توانستیم روزی شرایط را برای همه به مساوات برقرار کنیم درست عمل کردهایم؛ اگرنه، تا وقتی کنکور پابرجاست، هر مدرسهای دوست دارد دانش آموزانش بهترین نتیجه را کسب کنند و برای آن تلاش هم میکند.
چالشهای «هدایت تحصیلی»
ایسنا: رویه نامناسب استعدادیابی و هدایت تحصیلی در نظام آموزشی کشور همواره مورد گلایه کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت بوده است؛ عدم شناسایی صحیح استعدادهای دانشآموزی در بسیاری موارد سردرگمی و بلاتکلیفی نوجوانان در انتخاب مسیر حرفهای و کاریشان را به دنبال دارد؛ ضمن آنکه تبعات منفی بر جذب نیروی کار مورد نیاز در بازار و ورود به بخش آموزش عالی برجای گذاشته است. ریشه عدم توجه به نظام هدایت تحصیلی را در چه میدانید؟
کوهستانی: در هدایت تحصیلی به دو علت کمبود منابع و امکانات و عدم آگاهی و شناخت مناسب دچار ضعف هستیم. نتوانستیم خدمت خوب ارائه دهیم و از آن سو فرهنگ خانواده ها را به این سمت ببریم که ضرورتی ندارد همه رشته تجربی بخوانند و پزشک شوند تا درآمد و جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشند.
از سوی دیگر هنرستانهای ما نیز به علت عدم امکانات مناسب و برخورداری از تجهیزات به روز و همچنین نیروی متخصص موفق به جذب دانشآموزان متناسب با اهداف تعیین شده، نشدهاند. همه این موارد دست به دست هم میدهند تا هدایت تحصیلی با چالش مواجه بشود.
آیا توانستهایم یک فرصت خوب در هنرستانها ایجاد کنیم؟ بخش قابل توجهی از دانش آموزان را به سمت رشتههای نظری هدایت و به سمت قیف کوچک ورودی کنکور میفرستیم؛ چه کسی که استعداد داشته چه کسی که نداشته است. همین میشود که دانش آموز معدل ۱۱ ما هم انتظار دانشگاه شریف دارد؛ چرا؟ چون ما عرصه را اینگونه فراهم کردهایم و نتوانستیم هدایت تحصیلی را به خوبی محقق کنیم.
عابدینی: خود واژه "هدایت" به قدری زیبا است که اگر به مفهوم آن توجه کنیم بسیاری ازمشکلات ما قابل حل است. هدایت تحصیلی از آن دست موضوعاتی که بارها مطرح شده و سال ها جزو دغدغه های ما بوده است. اگر خاطرتان باشد یک سالی به قدری موضوع بغرنج شد که رئیس جمهور وقت به موضوع ورود کرد. چنین رویدادی ماحصل نگاه غیرتخصصی به بحث هدایت تحصیلی است.
رویکرد توزیع متوازن، حق بچهها را سلب می کرد. نگاه تخصص محور به دوره رسمی عمومی یکی از خطاهای بزرگی است که هدایت تحصیلی را به انحراف می کشاند. همه فکر می کنند باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه اول به صورت تخصصی درس بخوانند و این خطا است. در حالی که کل دوره ۱۲ ساله تحصیل، دوره رسمی آموزش عمومی است و در دوره عمومی قرار نیست با یک نگاه تخصص محور تا این حد به بچه ها فشار بیاید. شاید این تقسیم بندی های رشتهای هم از نظر مبنایی، مبنای درستی نداشته باشد.
این هدایت است یا اسارت؟
یکی از انحرافات اساسی که در بحث هدایت تحصیلی صورت گرفته همین نگاه سفت و سخت وتخصصی به دوره متوسطه دوم است. من به طنز گاهی می گویم این هدایت است یا اسارت؟ واژه دیگری پیدا نکردم. ما بعضی مواقع واقعا بچه ها را به اسیری می بریم حالا چه خانواده چه مدرسه. وقتی شما با زور کسی را بخواهید از یک محلهای به محله دیگری ببرید بلاخره این اتفاق می افتد.
چیزی که در عمل در حوزه هدایت تحصیلی اتفاق میافتد این است که میگویند "همین چیزی که هست، ما محدودیت منابع داریم، محدودیت معلم داریم، تعدادهنرستان هایمان کم است باید همین را که خواستهایم عمل کنید." خب وظیفه دولت در اینجا چیست؟ اینکه هدایت نیست تا به دلیل کمبودها بگوییم همینی که هست.
ظرفیت هنرستان ها را اضافه کنید، مربی اضافه کنید، امکانات بدهید. خیلی از بچهها خودشان رغبت پیدا میکنند به سمت رشته های فنی هم بروند تا اینکه به زور و الزام باشد. به نظر بنده، توزیع متوازن در هدایت تحصیلی در دوره رسمی عمومی معنایی ندارد آن هم نه متوازن، اینکه ما بیایم بر اساس نیاز کشور و امکانات، افرادی را هدایت کنیم که به نظر من هدایت انجام نمی گیرد و بیشتر الزام و اجبار است. این در هدایت تحصیلی معنایی ندارد.
مبنای مشاوره این است که خود فرد تصمیم بگیرد و ما در آیین نامه هم آوردهایم و تعریف هدایت تحصیلی دو کلید واژه اختیار و آزادی را دارد، یعنی فرد به نوعی هدایت و راهنمایی بشود و با اختیار خودش و آزادانه بتواند رشتهای را انتخاب کند.
ما به معنای واقعی هدایت تحصیلی نداریم. هدایت تحصیلی فرایند است و در همه دنیا از دوران ابتدایی شروع می شود و بچهها رغبت سنجی میشوند. هر اتفاقی بیافتد که جلوی انتخاب آزادانه و اختیاری و آگاهانه دانش آموز را بگیرد و اختیار دانش آموز را سلب بکند از نظر من هدایت تحصیلی نیست.
۴۹ درصد معلم ها آموزشهای اولیه معلمی را ندیده و شرایط معلمی را ندارند
در طرح جامع هدایت و مشاوره تحصیلی قید شده است که باید به دوره ابتدایی هم نیروی مشاور تعلق بگیرد. اکنون یکی از مصیبت های آموزش و پرورش وجود نیروهای بدون صلاحیت و بی کیفیتی است که یک روز آموزش ندیدهاند. بر اساس آمار رسمی آموزش و پرورش، ۴۹ درصد معلم ها آموزشهای اولیه معلمی را ندیدهاند و شرایط معلمی را ندارند. خب شما می خواهید با این معلمین هدایت بکنید و با اینها آموزش بدهید؟ ضمن این که من واقعا تفاوت ماهوی بین اصل تعلیم و تربیت و راهنمایی و هدایت تحصیلی نمیبینم و آنقدر قابل تفکیک نیستند. در بسیاری از فرایندهای تعلیم و تربیت ما هدایت تحصیلی و راهنمایی هم وجود دارد و نمی توان جدا کرد و گفت این بخش هدایت تحصیلی و آن بخش تعلیم و تربیت است.
بسیاری از موضوعاتی که معلمها تدریس میکنند در ذات خودش هدایت دارد لذا آنچه که اکنون وجود دارد چندان رضایت بخش نیست.
انحراف هدایت تحصیلی
هدایت تحصیلی باید از پایه اول ابتدایی آغاز و تا پایان متوسطه ادامه یابد
ایسنا: نقش هدایت تحصیلی در استقرار عدالت آموزشی چیست و آیا هدایت تحصیلی در شکل فعلیاش توانسته به شناسایی صحیح استعدادها کمک کند؟
فولادی: متاسفانه انحرافی در بحث هدایت تحصیلی اتفاق افتاده است. ما باید سطحی از استانداردها را تعریف کنیم. سند نظام جامع راهنمایی و مشاوره پس از سال ها به تصویب رسیده است و بنده در تدوین آن دستی داشتم. در آن زمان بحث می کردیم که رشته تحصیلی خود مشاور باید چه باشد و یا تا چه مقطع تحصیلی درس خوانده باشد. آیا به تربیت نیروی مشاور به اندازه کافی توجه میشود؟ فلسفه تربیت فارغالتحصیلان در رشتههای مشاوره چیست؟ متاسفانه در این زمینه نیز بر مدار عدالت و علم حرکت نمیکنیم. از سوی دیگر، در اجرایی سازی اسناد مصوب هم ناتوان هستیم.
«هدایت» یک واژه بومی است که به مبانی و جایگاه ارزشی ما بر میگردد و در آیات و روایات، هدایت کار خداوند است و هر کسی را که بخواهد هدایت میکند. ما در بحث راهنمایی و مشاوره مدرسه، قرار است به دانش آموزان کمک کنیم که خودشان، استعدادها و رغبتها و بعد محیط شغلی را بشناسند و بتوانند ویژگیهای شخصی را با شرایط شغلی انطباق دهند. ما چقدر در این کار موفق بودهایم؟.
با مشکل عدم وجود نیروی تربیت شده در حوزه مشاوره و عدم حمایت کافی از این نیروها مواجهیم که بر اساس متون علمی و اسناد تحولی، هدایت تحصیلی باید از پایه اول ابتدایی شروع شود و تا پایان متوسطه ادامه پیدا کند اما در عمل با محدودیتهایی از حیث امکانات و تخصص مواجهیم و هر سال گرفتار بحث هدایت تحصیلی میشویم.
سیاست متوزان شاخهها و رشتههای تحصیلی را اجرا نکردهایم
با هر وسیلهای میخواهیم دانش آموز را به دانشگاه پرتاب کنیم
این در حالی است که با توجه به شرایط اجتماعی یک سری از شاخه ها و رشتههای تحصیلی به ویژه در متوسطه نظری نیاز به اصلاح دارند. ما دیپلم ریاضی، تجربی، انسانی و معارف اسلامی داریم؛ اما مگر متناسب سازی رشتههای تحصیلی در اسناد بالادستی خواسته نشده است؟ در نقشه جامع علمی کشور این موضوع تاکید شده اما اتفاق نیفتاده و سیاست متوزان شاخهها و رشته های تحصیلی را اجرا نکرده ایم.
برای یک هدایت تحصیلی کارآمد لازم است سازمانهای تاثیر گذار ما چون وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت بهداشت، سازمان مدیریت و سازمان اداری استخدامی، تصویری از آینده را ترسیم و در اختیار مشاوران بگذارند تا آنها بتوانند به دانشآموزان کمک کنند که باتوجه به ویژگیهای شخصیتیشان در کدام مسیر قدم بگذارند.
این در حالی است که متاسفانه یک عده قصد دارند با هر وسیلهای دانش آموز را به دانشگاه پرتاب کنند حالا چه رشتهای قبول می شوند اصلا برایشان مهم نیست. ما وفاداری قابل قبولی به اسناد قانونی و تحولی نداریم. مدیران ما باید شهامت و شجاعت داشته و دست از محافظه کاری بردارند. اگر ما می خواهیم به موضوعات و بحرانهای اجتماعی با نگاه پیشگیرانه ورود کنیم باید اقدامات عاجل و مشخصی را انجام بدهیم.
انتهای پیام
نظرات