به گزارش ایسنا، روز ۲۳ بهمن یادآور شهادت بازیکنان زمین فوتبال چوار است. سال ۱۳۶۵ زمین فوتبال چوار میزبان مسابقه دو تیم منتخب چوار و جوانان ایلام بود که در دقیقه ۵۵ بازی سرنوشت برای ورزشکاران این زمین فوتبال با شهادت رقم خورد.
ایلام یکی از استانهایی بود بود که در طول جنگ تحمیلی بارها مورد حمله هوایی قرار گرفت. اهالی این استان که بیش از ۳۶۰ بار مورد بمبارانهای سنگین هوایی در طول هشت سال دفاع قرار گرفتند، اما پشت جبهه را خالی نکرده و در چند کیلومتری خاکریزهای دفاع مقدس به زندگی روزمره پرداختند به نوعی شرایطی بهتر از آنان که در سنگر بودند، نداشتنند.
حادثه زمین فوتبال چوار از این قرار است که در زمان جنگ تعدادی از جوانان شهر ایلام و چوار، اقدام به برگزاری یک مسابقه دوستانه بین منتخب چوار و جوانان ایلام میکنند، در بحبوحه جنگ عراق علیه ایران و تاثیرات منفی جنگ بر مردم، با تلاش بخشدار وقت چوار تصمیم گرفته شد که مسابقه فوتبالی بین تیمهای منتخب چوار و ایلام برگزار شود تا مقداری مردم از آن روحیه سرخورده ناشی از جنگ فاصله بگیرند.
روز ۲۳ بهمن سال ۶۵ و در استان مظلوم و جنگ دیده ایلام اتفاقی افتاد که هیجان بازی فوتبال را برای همیشه به کام دوستدارانش تلخ کرد. نیمه اول بازی بدون هیچ مشکلی مانند همه بازیهای روتین فوتبال با دو گل توسط جعفر نورمحمدی و محمد کمالوند به به سود تیم منتخب جوانان ایلام به پایان رسید و تیمها بعد از استراحت کوتاهی برای برگزاری نیمه دوم فوتبال وارد زمین شدند.
تیم منتخب چوار در دقایق ابتدایی بازی توانست یکی از گلهای خورده را توسط حسین هزاوه جبران کند و بازی طبق روال عادی خود در جریان بود تا اینکه زمان به دقیقه ۵۵ بازی رسید و داور یک ضربه کرنر به سود تیم ایلام گرفته و یکی از بازیکنان تیم منتخب ایلام برای زدن ضربه کرنر پشت توپ قرار میگیرد و همه منتظر زدن ضربه کرنر از سوی مصطفی نعمتی بازیکن تیم ایلام هستند.
غرش هواپیماهای رژیم بعث همان لحظه خبر از آمدن جنگندههای عراقی در آسمان چوار را میدهد و ناگهان زمین سبز فوتبال چوار در منطقه ۱۸ قدم، رنگ خون به خود میگیرد.
«حمید حیاتی» از امدادگران بخش چوار از امداگران این زمین فوتبال روایت میکند: «دقایقی از رفتن مجتبی ناصری نگذشته بود که آژیر قرمز به صدا درآمد و دود سیاهی تمام فضای شهر چوار را فرا گرفت. مردم هول شده بودند و هرکسی به طرفی میدوید. بعضی هم به طرف زمین فوتبال شتافتند. ما هم سریع به اتفاق امدادگران دیگر بر سر حادثه حاضر شدیم و کربلایی دیدیم. بدنهای پاره پاره، ترکشهایی بر بدن شهید هزاوه، سر از تن جدا شده مجتبی ناصری و بدنهای در خون تپیدهی شهید تلوکی، زارعی، کمالوند، مهدیه، رضایتی، شهیدان مظفری، امجد حیدری، علی نجات کرمی، شهید آذرخش، علی عباسی، جهانگیر کاوه و مجروحان زیادی که در گوشه و اطراف افتاده بودند مواجه شدیم. در آن لحظه به یاد صحبت شهید ناصری افتادم که گفت: ما همه با هم هستیم.»
انتهای پیام
نظرات