به گزارش ایسنا، امسال مصادف است با یکصدمین سالگرد تولد جلال آل احمد، نویسنده نامداری که آثار متعددی را در زمینههای مختلف فرهنگی و ادبی از خود به جای گذاشته و نقش و جایگاه ویژهای در تاریخ ادبیات معاصر ایران دارد. به همین مناسبت، مصاحبهای داریم با محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد تا از کم و کیف موضوع و برنامههای مورد نظر در این زمینه مطلع شویم.
آقای دانایی، جلال آل احمد در چه روز و چه ماهی از سال ۱۳۰۲ و در کجا به دنیا آمده است؟
در پاسخ این سوال به استحضارتان میرسانم که در مورد زادروز مرحوم آل احمد یک کمی پیچیدگی وجود دارد و برای روشن کردن آن، مجبورم کمی به تاریخ برگردم و نکاتی را توضیح بدهم.
گرچه مقررات مربوط به سجل احوال در ایران برای اولین بار در سال ۱۲۹۷ شمسی تهیه شده، ولی دریافت شناسنامه قانوناً و عملاً از سال ۱۳۰۴ شمسی شروع شد، در حالی که مرحوم آل احمد دو سال قبل از این تاریخ، یعنی در سال ۱۳۰۲ که هنوز تشکیلات مرتب و منظم و سازمان خاصی برای ثبت احوال در ایران تأسیس نشده بود، به دنیا آمده است. تا قبل از این تاریخ هم امور شخصیه، مثل تولد و وفات اشخاص، به طور سنتی در اسناد خانوادگی، مخصوصاً در صفحات آخر قرآن کریم درج میشد و چون پدر زندهیاد جلالآل احمد، یعنی مرحوم آیتالله حاج سیداحمد طالقانی هم جزو علمای بزرگ تهران بودند، لذا طبق همین سنت، تاریخ تولد زندهیاد جلال آل احمد را در صفحات قرآن ثبت کردهاند. بنابراین، در حال حاضر، درباره تاریخ تولد زنده یاد جلال آل احمد چهار سند در دست داریم:
سند اول دستنوشته پدر ایشان در پشت قرآن خانوادگی است، بدین شرح: «بسم الله الرحمن الرحیم، تولد نورچشمی آقا سیدحسین ملقب به جلالالدین، حفظهالله تعالی، در لیله پنجشنبه بیست و یکم شهر شعبان المعظم ۱۳۴۲ تقریباً یکساعت از شب گذشته، مطابق با برج حمل. خداوند قدمش را مبارک نماید، بحق محمد و آله الطاهرین...» تاریخ قمری که در این دستنوشته آمده، بر اساس محاسبه بیشتر نرمافزارهای تبدیل تاریخ، مطابق ۸ فروردین ۱۳۰۳ شمسی است.
سند دوم شناسنامه مرحوم آل احمد است که در هشتم مهر ۱۳۰۹ شمسی صادر شده. مطابق این سند، تاریخ تولد ایشان ۱۱ قوس ۱۳۰۲ شمسی است. حتماً میدانید که بُرج قَوس، نهمین برج از دایره البروج فلکی است که امروزه آذرماه گفته میشود. در یک نسخه رونوشت شناسنامه مرحوم آل احمد هم که در دست است، همین تاریخ ۱۱ قوس ۱۳۰۲ ثبت شده است.
سند سوم قباله ازدواج مرحوم آل احمد با بانو دکتر سیمین دانشور است. در این سند هم تاریخ تولد زوج، یعنی جلال آل احمد، ۱۱ قوس ۱۳۰۲ ذکر شده که همان ۱۱ آذر ۱۳۰۲ است.
سند چهارم هم اولین گذرنامه مرحوم آل احمد است که به طور مشترک برای خود او و همسرش صادر شده. این گذرنامه که در تاریخ ۱۳۳۶/۲/۱۹ صادر شده، تاریخ تولد جلالآل احمد را ۴ دسامبر ۱۹۲۳ میلادی ذکر کرده. این تاریخ میلادی بر اساس محاسبه نرم افزارهای تبدیل تاریخ، معادل ۱۲ آذر ۱۳۰۲ میشود، یعنی یک روز دیرتر از آنچه در شناسنامه آمده است.
بنابراین، چون طبق قانون ثبت احوال، مسوولیت جمع آوری، ثبت و نگهداری اطلاعات هویتی، از جمله صدور شناسنامه ایرانیان، به عهده سازمان ثبت احوال گذاشته شده، لذا قطعیترین سند در این مورد که فصل الخطاب همه بحثها هم به شمار میرود، همین سند صادرشده از سوی سازمان ثبت احوال، یعنی شناسنامه است که روز تولد مرحوم آل احمد را ۱۱ قوس (آذر) ۱۳۰۲ شمسی اعلام کرده است.
پس تکلیف بقیه سندها و تاریخها چه میشود؟
هیچ، باید آنها را رها کرد، چون یا محاسباتشان اشتباه بوده، یا روش تبدیل تاریخها از قمری و میلادی به شمسی، تفاوت داشته، و در هر صورت، در حال حاضر، فقط ارزش تاریخی دارند، نه ارزش استنادی.
البته مدارک فرعی دیگری هم در تأیید همین تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در دست هست که ذکر آنها بی مورد است. به قول معروف: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.
و اما در مورد محل تولد ایشان هم پرسیده بودید. در این مورد خوشبختانه اختلافی وجود ندارد، یعنی محل تولد ایشان خانهای بوده در کوچه جنب امامزاده سید نصرالدین در تهران. اما در سال ۱۳۰۹، یعنی زمانی که کریم آقا بوذرجمهری شهردار تهران بود، این خانه در جریان احداث خیابان خیام فعلی خراب شد و ناچار پدر مرحوم آل احمد و خانوادهاش در سال ۱۳۱۰ شمسی به خانه بعدی واقع در پاچنار، کوچه گذرقلی که امروز به نام «شهید کارکن اساسی» موسوم است، منتقل شدند و جلال دوران کودکی را عملاً در همین خانه گذراند، لذا در اکثر اسناد و مدارک، همین خانه به عنوان خانه پدری جلال آل احمد ثبت شده است.
با توجه به این که امسال صدسالگی جلال آلاحمد است برای بزرگداشت مرحوم جلال آل احمد در این سال چه برنامههایی تنظیم شده، یا چه توصیهها و پیشنهادهایی دارید؟
ابتدا باید عرض کنم که تکریم و تجلیل بزرگان علم و ادب، در واقع، صیانت و گرامیداشت فرهنگ کهن و غنی ایران است، فرهنگی که در طول تاریخ بشر جایگاه ویژهای داشته و به منتهای کمال و رشد رسیده که بدون تردید، ناشی از روحیه فرهنگپروری و هنردوستی مردمان این سرزمین است. به عبارت دیگر، فرهنگ مانند روح و جان هر ملت است و صعود و سقوط هر ملتی، به قدرت و غنای فرهنگی آن ملت بستگی دارد و به همین علت است که اگر دشمنی بخواهد جامعهای را به طور اساسی و بنیادین نابود کند، به ریشههای فرهنگی آن جامعه هجوم میبرد. بنابراین، وظیفه همه ماست که از مظاهر فرهنگی خودمان که پشتوانههای عظیم علمی، فرهنگی و ادبیمان به شمار میروند، محافظت کنیم و با تجلیل از آنها، باعث غنا و استواری و پایداری فرهنگی خودمان بشویم و در عین حال، منشأ الهام برای آیندگان هم بشویم، یعنی نسل جوان را تشویق و ترغیب کنیم که راه بزرگان پهنه ادب و فرهنگ و هنر کشور را ادامه بدهند و در برابر فرهنگهای بیگانه احساس ضعف و سرشکستگی نکنند. در واقع، این نکوداشتها و بزرگداشتها، زمانی قدرت تأثیرگذاری بیشتری مییابند که مخاطب اصلیشان نسل جوان کشور باشد. بنابراین، بزرگداشت مفاخر فرهنگی ایران، از جمله مهمترین وظایف و تکالیف تمام دستگاههای فرهنگی کشور است و لازم است که همه نهادهای فرهنگی، اعم از سازمانها و وزارتخانههای مسوول امور فرهنگی، دانشگاهها، مراکز آموزشی و پژوهشی در زمینههای فرهنگی- اجتماعی و نهادهای غیردولتی و مردمی، در این زمینه اهتمام بورزند و هر کدام به سهم خودشان به میدان بیایند و برنامهای را اجرا کنند.
آیا برای برگزاری چنین برنامهها و مراسمی پیشنهادی هم دارید؟
بله، برای سازماندهی برنامهها و پرهیز از دوبارهکاریها و هزینههای زاید، بهتر است که مرکزیت و محوریت همه اینگونه برنامهها به عهده «خانه- موزه سیمین و جلال» گذاشته شود، جایی که اساساً و به طور ذاتی برای همین گونه منظورها تأسیس شده. لذا پیشنهاد میشود که دبیرخانه مراسم بزرگداشت مرحوم آل احمد در این نهاد فرهنگی عام المنفعه تشکیل شود و این خانه- موزه با سایر نهادهای مسوول و علاقهمند تماس بگیرد و ضمن هماهنگی با آنها، برنامههای اجرایی لازم را تدوین و تنظیم و اجرا کند.
یکی از حرفهای که دلم میخواهد برای مخاطبان عزیز بگویم و آنهم در رابطه با پدیده «جهانی شدن» است. همانطور که میدانید، پدیده جهانی شدن- چه بخواهیم و چه نخواهیم- به یک واقعیت برگشت ناپذیر تبدیل شده و فرصتها و در عین حال، چالشهای فراوانی را برای همه مردم دنیا به ارمغان آورده. اما مژدهای که من میخواهم به هموطنان عزیزم بدهم، این است که در میان اینهمه کشور و فرهنگ و تمدن که در این «المپیک فرهنگی» شرکت دارند، ایران یک مزیت نسبی بسیار باارزش دارد و آندهم همین جایگاه فرهنگی است. درست است که در طول تاریخ، عمدتاً ویژگیهای سوق الجیشی ایران مورد توجه محققان قرار گرفته و ایران را به یک موقعیت استثنایی تبدیل کرده، ولی واقعیت این است که همین وضعیت جغرافیایی و تاریخی خاص، باعث شده است که ایران به یک چهارراه فرهنگی و تمدنی در جهان تبدیل شود، موقعیتی خاص که هم با مخاطراتی همراه بوده و هم در عین حال، فرصتهایی را برای ما به وجود آورده، ولی اگر همه این تهدیدها و فرصتها را دقیقاً بررسی کنیم، متوجه میشویم که در تحلیل نهایی، این جنبه فرهنگی ایران بوده است که باعث پیروزی و ماندگاری ما شده و آن هم بدین علت است که کشور ایران، سابقه طولانی تمدنی و فرهنگی دارد و همین سابقه، موجب شده است که برای تأثیرگذاری بر کشورها و فرهنگهای دیگر، از ظرفیت بسیار بالایی برخوردار شویم. به همین علت است که جنبههای فرهنگی تمدن ایرانی همیشه و در هر شرایطی، درخشیده و توجه جهانیان را جلب کرده است. این واقعیت، یعنی «عمق استراتژیک فرهنگ ایرانی» و قدرت اثرگذاری فرهنگی بیبدیل ایران را در طول تاریخ شاهد هستیم، از حمله یونانیها گرفته تا حمله اعراب و مغول و در حال حاضر هم هجوم فرهنگی غرب، و این واقعیات تاریخی همگی حکایت از آن دارند که فرهنگ ایرانی ظرفیت بسیار بالایی دارد و این ظرفیت را هم مدیون فعالان و شخصیتهای حوزههای فرهنگی و هنری هستیم، شخصیتهایی مثل مرحوم جلال آل احمد که باید پاسدارشان باشیم و آنها را به عنوان نمودها و نمادهای فرهنگی به نسل امروزی معرفی کنیم، البته بدون اینکه دچار توهم شویم و خدای ناکرده، با تعصبات سادهلوحانه، به اصطلاح «خودزنی» کنیم و تمام این مواریث ارزشمند را از حیز انتفاع بیندازیم.
انتهای پیام
نظرات