در آخرین نشست از فصل دوم سلسله نشستهای قرآن به مثابه متن ادبی با عنوان «درسگفتارهای روایت در قرآن» در روز یکشنبه (۱۲ آذرماه) که با حضور امیر احمدنژاد، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان برگزار شد، موضوع عنصر لحن روایی قرآن در داستان حضرت یوسف(ع) مورد بررسی قرار گرفت.
امیر احمدنژاد با اشاره به لحن روایت، که آخرین محور از تحلیل ژنت است، گفت: عنصر «لحن» یا «صدا» بعد از زمان و شخصیت پردازی، اهمیت بسیاری دارد. این عنصر به نسبت راوی با شخصیتهای داستان میپردازد.
او در خصوص عنصر لحن در روایت داستانی قرآن اظهار کرد: همان پراکندگی عنصر زمان در روایت قرآن، در لحن و راوی نیز وجود دارد و در عین حال، خط سیر داستانی گم نشده است. کشف نسبت زمانی که روایت و راوی با هم دارند کمی سخت است. راوی گاهی خود تبدیل به کانون داستان میشود و گاهی کانون داستان یکی از شخصیتها است.
این عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان درمورد مفهوم کانونی شدگی تصریح کرد: مقصود از کانونی شدگی این است که زاویه دید ما به داستان، زاویه دید کدام شخص است. ممکن است نویسنده یک شخصیت و زاویه دید را انتخاب کند یا چند زاویه دید را در داستان مطرح کند.
احمدنژاد با اشاره به اینکه نقطه کانونی میتواند درونی، بیرونی یا صفر باشد، اظهار کرد: گاهی اطلاعاتی که نویسنده به ما میدهد، توصیف ظاهری است و اطلاعات کمتری از شخصیت ارائه میدهد. ممکن است که نگارنده، علاوه بر توصیفات ظاهری، اطلاعاتی از آنچه که شخص به آن میاندیشد و از آن آگاهی دارد ما بدهد. همچنین ممکن است اطلاعاتی از شخص به مخاطب ارائه کند که او از آن خبر ندارد و اینجا راوی لحن دانای کل را اتخاذ کند.
او خاطرنشان کرد: گاهی زاویه دید ما باز و تلسکوپی است و گاهی بر سوژه تمرکز میکنیم و زاویه دید میکروسکوپی داریم.
مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان با بیان اینکه قرآن داستان یوسف(ع) را احسن القصص خوانده است، افزود: قصه یوسف(ع) شاهکار ادبی قرآن است. آیه ابتدای سوره، به خود قرآن اشاره کرده و راوی و نویسنده در آیه ۳ سوره یوسف ترکیب شدهاند. در این آیه آمده است ما زیباترین و بهترین قصهها را با وحی برای تو میفرستیم اگرچه تو از غافلان هستی.
احمدنژاد با اشاره به اینکه قرآن نوع روایت داستان یوسف(ع) را با یک گره آغاز کرده و به ترتیب زمانی منطقی وفادار نمانده است، تصریح کرد: در آیه چهارم این سوره آمده است که یوسف(ع) به پدرش گفت ای پدر جانم من دیدهام ۱۱ ستاره و خورشید و ماه در مقابل من به سجده افتادند. قرآن به جای استفاده از عبارت خواب دیدن، از فعل دیدن استفاده کرده است. محتوای این خواب در همان زمان تولید و حتی اکنون نیز ایجاد شگفتی میکند اما پدر یوسف(ع) شگفت زده نمیشود.
او با اشاره به اینکه قرآن در آیه پنجم سوره یوسف از زبان یعقوب سخن میگوید، اظهار کرد: ای پسر، قصهات را برای برادرانت نگو که برای تو حیلهای به کار میبندند زیرا که شیطان برای انسان دشمن آشکاری است. همچنین یوسف(ع) برادرانی دارد که ممکن است به او حسد ورزند. پدر بدی طینت را به برادران نسبت نمیدهد و آن را متوجه شیطان میکند. مختصات شخصیت داستان قرآن همان طور که در جلسات قبل گفتهایم، حفظ شده است. «یا بُنَیَّ» و «یا أَبَتِ» اسامی صمیمی است که نشان از رابطه صمیمی این پدر و پسر دارد.
این مدرس دانشگاه، با اشاره به اینکه قرآن در آیه ۶ سوره یوسف شناسنامهای از سوژه اصلی داستان یعنی یوسف(ع) را از قول یعقوب ذکر کرده است، ادامه داد: در این آیه آمده است که یوسف(ع) فرزند یعقوب و اسحاق است و خداوند در آینده او را بر میگزیند. خداوند در این آیه از نقطه حال ما را به آینده برده و بلافاصله به گذشته و اجداد یوسف(ع) پرداخته است و گفته که آنها با حکمت بودند. پروردگار و مربی تو دانشمند و حکیم است و انتخاب یوسف(ع) تصادفی نیست و مبتنی بر ویژگیهایی است.
احمدنژاد با اشاره به اینکه در این فراز توجه خواننده را برای دانستن ویژگیهای یوسف(ع) جلب میشود، گفت: در آیه بعد، راوی عنوان قصه را برخلاف معمول که ابتدای داستان مطرح میشد، در اینجا مطرح میکند. دانای کل در آیه ۷ سوره یوسف گفته که در یوسف(ع) و برادرانش نشانههایی است برای اهل سؤال. عنوان داستان «یوسف(ع) و برادرانش» است.
او که معتقد است قرآن در این داستان، به تفاوت میان دو سبک دینداری در یوسف(ع) و برادرانش پرداخته است، گفت: در تمام این ماجرا یوسف(ع) طبق اصولی رفتار میکند که برادران از آن بیگانهاند. اگرچه هر دو باورهای دینی دارند و به خداوند اعتقاد دارند. یوسف(ع) منافع کوتاه مدت خود را قربانی میکند و برادران بر پایه اعتقاداتشان ارزشها و اخلاقیات را برای منافع خودشان قربانی میکنند.
این فعال قرآنی با اشاره به اینکه ماجراهایی که برای یوسف(ع) رخ داده است، نوعی پیشگویی برای آیندهای است که اتفاق خواهد افتاد، بیان کرد: پیامبر اسلام نیز مجبور به هجرت خواهد شد و توسط اطرافیانش مورد آزار و اذییت قرار خواهد گرفت اما بعدها همه دشمنان و اطافیانی که او را آزار داده بودند، در برابر او وادار به خشوع و تواضع شدند. این آیه برای کسانی که در مشقتهای شعب ابیطالب بودند، در همان دوران نازل میشد و امیدبخش بود. این ماجرا به طور سمبلیک در تمام فرازهای داستان یوسف(ع) وجود دارد.
احمدنژاد با اشاره به آیه ۸ سوره یوسف اظهار کرد: بعد از اینکه راوی که خود به عنوان شخصیت وارد قصه شده است، به زمان بعدی ارجاع میکند و زمان را جلو میبرد. یوسف(ع) و برادرش محبوبتر از ما نزد پدرمان هستند درحالیکه ما نیرومندیم و قطع به یقین پدر ما در گمراهی واضحی است. برادران در این آیه دیندارانی هستند خود را عقل کل میدانند و پدرشان را در گمراهی کامل قلمداد میکنند و با این کیفیت که در گمراهی غرق شده است.
او با اشاره به آیه ۹ سوره یوسف ادامه داد: برادران یوسف(ع) میگویند ما از یوسف(ع) قدرتمندتریم و معلوم است که باید ما نزد پدر محبوبتر باشیم. اولین راهی که به نظرشان میرسد این است که او را بکشند یا او را به جایی بفرستند که صورت پدر برایشان خالی شود و بعد با توبه و بازگشت، قومی صالح تبدیل شوند. در واقع آنها معتقد بودند درحالی که راه برای بازگشت همیشه هست، هیچ غمی از این کارشان نباید داشته باشند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه در آیه ۱۰ این سوره آمده است یکی از آنها گفت یوسف(ع) را نکشید، او را به تاریکی چاه بیندازید تا کاروانیان آن را بیابند، اظهار کرد: این شخصیت تمایلی به اقدام علیه یوسف(ع) ندارد اما به اینکه او زنده بماند راضیتر است.
احمدنژاد ادامه داد: صحنه بعدی (آیه ۱۱ و ۱۲ سوره یوسف) به آینده میرویم. برادران میگویند پدرجان تو را چه میشود که به ما اعتماد نداری ما قطعاً و بدون شک خیرخواه او هستیم. او را فردا با ما به چراگاه بفرست ما قسم میخوریم که از او حفاظت میکنیم.
او با اشاره به آیه ۱۳ سوره یوسف اظهار کرد: یعقوب گفت که خیلی به اندوه میافتم و میترسم که درحالی که شما غافل هستید، گرگ او را بخورد. یعقوب اشاره نمیکند که از نیت برادران یوسف(ع) مطمئن نیست و میترسد از ناحیه آنان آسیبی به یوسف(ع) وارد شود بلکه بد طینتی را به گردن گرگ میاندازد. مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان با اشاره به آیه ۱۴ سوره یوسف اظهار کرد: برادران میگویند ما نیرومند هستیم چطور ممکن است، گرگ او را بخورد؟ وقتی این کودک را به همراه خود بردند، اجماع کردند که او را در تاریکی چاه بیندازند.
احمدنژاد با بیان اینکه یوسف(ع) را به چاه انداختند، در خصوص آیه ۱۵ سوره یوسف تصریح کرد: راوی دانای کل، در این بخش خود شخصیتی در داستان شد و به یوسف(ع) وحی کرد که تو به اینها یادآوری خواهی کرد درحالی که اینها نمیفهمند. تو آگاه خواهی بود.
او با اشاره به آیه ۱۶ و ۱۷ سوره یوسف گفت: شب با چشم گریان نزد پدرشان رفتند و گفتند ما مسابقه میدادیم و یوسف(ع) را نزد اموالمان گذاشته بودیم که گرگ او را خورد تو که حرف ما را باور نمیکنی حتی اگر راست بگوییم. مشخص است که آنها دروغ زیاد میگفتند، و حقایق بر همه روشن است.
این مدرس قرآن و حدیث، ادامه داد: مشخص است که برادران یوسف(ع) هیچ مراقبتی برخود ندارند و دینداری نادرست آنها را بیپروا کرده است و این در کلامشان هم واضح است.
احمدنژاد در خصوص آیه ۱۸ سوره یوسف، اظهار کرد: برادران، پیراهن یوسف(ع) را با خون دروغگو آوردند. یعقوب نگاهی به آنها کرد و گفت نفسهای شما چیزی را برایتان زیبا کرده و فکر کرده که چه کار زیبایی کردید و من در قبال شما صبر زیبایی خواهم کرد و خداوند کمک کننده است.
او خاطرنشان کرد: شعر حافظ و ماجرای کلبه احزان، که در تاریخ ذکر شده، صبر جمیل قرآنی نیست. در عوام هم آدمی که ۴۰ سال منزل خود را جدا کرده است و روز و شب به یاد اوست و گریه میکند، انسان صبوری جلوه نمیکند.
مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان در خصوص آیات ۱۹ و ۲۰ سوره یوسف بیان کرد: دانای کل در این بخش تعریف میکند که کاروانی آمد و فردی دلوش در آب انداخت و بچهای را در آن یافت. داستان را از زبان این کسی که یوسف(ع) را یافته ادامه میدهد. او میگوید مژده دهید که او یک پسر است. کاروانیان خیلی سریع او را مخفی کردند. و خدا به کاری که اینها کردند آگاه بود. این کاروان رفت و این بچه را به مقدار کمی پول فروختند زیرا مال خودشان نبود و نگران بودند که صاحب این مال پیدا شود.
احمدنژاد در مورد آیه ۲۱ سوره یوسف اظهار کرد: کسی که در مصر یوسف(ع) را خریده بود به همسرش گفت امیدوارم که او به ما نفع برساند و حتی بچهی ما شود.
او خاطرنشان کرد: در این داستان هرکس هرچه گفته برعکس شده است. یعقوب به یوسف(ع) گفت ماجرای خوابش را به کسی نگوید اما همه فهمیدند. عزیز مصر هم گفت امیدوار است که یوسف(ع) به او نفع برساند اما برعکس شد.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان در خصوص ادامه آیه ۲۱ سوره یوسف تصریح کرد: راوی به عنوان شخصیت میگوید ما به دلایلی به یوسف(ع) مکنت دادیم تا به او تأویل احادیث را بیاموزیم. نکنه محوری این روایت این است که خداوند بر کارش غالب است درحالی که بیشتر مردم نمیدانند.
احمدنژاد با بیان اینه آیه ۲۲ سوره یوسف، راوی زمان را کاملاً به جلو برده است، بیان کرد: قرآن میگوید ما وقتی که یوسف(ع) بالغ شد و به نهایت کمال خودش رسید، به او حکمت و علم دادیم و آدمهایی که محسن باشند، ما به آنها این موهبت را عطا میکنیم.
احمدنژاد تصریح کرد: هرجایی که خداوند محسن را مطرح میکند، مصادیق آن را هم مطرح میکند. یکی از نشانههای از محسن بودن یوسف(ع) را هم در آیات بعدی شرح میدهد.
او در خصوص آیه ۲۳ اظهار کرد: کسی که یوسف(ع) در خانه آن زندگی میکرد از او چیزی خواست که یوسف(ع) آن را نمیخواست و دربها را خیلی محکم قفل کرد و گفت همه چیز برای تو آماده شده است. یوسف(ع) جواب داد پناه برخدا. خداوند یا عزیز مصر به من لطف کرده و آدمهایی که حدود خود را نمیشناسند، رشد نمیکنند.
این مدرس قرآن در خصوص آیه ۲۴ بیان کرد: این زن ادامه داد و عصبانی شد زیرا یوسف(ع) از او اطاعت نمیکرد و برای زدن او به سمت یوسف(ع) هجوم برد. یوسف(ع) هم اگر برهان رب را نمیدید، این بانو را کتک میزد. این برای این بود که تهمت را از او دور کنیم زیرا او از بندگان خالص ما بود.
احمدنژاد خاطرنشان کرد: اینجا راوی مجدداً به شخصیت تبدیل شده و دخالت میکند. خداوند در این سوره میخواهد یادآوری کند که کنار شخصیتها هست و به او قوت قلب میدهد.
او درمورد آیه ۲۵ سوره یوسف گفت: این دو به طرف درب فرار کردند، زن پیرهنش را از پشت سر پاره کرد و ناگهان شوهر این زن بر درب ظاهر شد. زن که حاضرجواب بود، به شوهرش گفت به نظر تو جزای کسی که به خانواده تو نگاه سوء داشته، غیر از زندان یا عذابی دردناک است؟ او البته حرفی از اعدام نزد. یوسف(ع) در این لحظه چیزی نگفت.
این مدرس دانشگاه با اشاره آیه ۲۶ این سوره، افزود: کسی از خانواده این خانم گواهی داد و گفت اگر پیراهن یوسف(ع) از جلو دریده شده معلوم است که کار خود اوست و اگر از پشت پاره شده باشد، معلوم است کار چه کسی است.
انتهای پیام
نظرات