محمدرضا ابراهیمی در گفت و گو با ایسنا با اشاره به تأثیراتی که مسئله از دست دادن والدین بر ساختار ذهنی، روانی و عاطفی کودکان میگذارد، اظهار کرد: از دست دادن والدین در دوران کودکی زمینهساز آسیبهای جدی در بزرگسالی است.
وی خاطرنشان کرد: هرگونه فقدان و از دست دادن والدین در سن خردسالی میتواند برای تمام عمر فرد را درگیر خودسازد، به طوری که فرد تا زمان مرگ خود باید تبعات و نتایج حاصل از مرگ والدینش را در دوره کودکی بپذیرد و با آن دست و پنجه نرم کند.
این روانشناس گفت: روند تکاملی رشد آنهایی که در کودکی ضربه روانی فقدان والدین را تجربه میکنند، مختل شده و آنچه طبیعت برای آنها برنامهریزی نموده دستخوش دگرگونی، آسیب و سونامی وحشتناکی میشود که برای تمامی عمر تبعات آن گریبانگیر آنها میشود.
وی اظهار کرد: از جنبه محیطی شرایطی که کودک یا کودکان با از دست دادن والدین در درون جامعه، خانواده، سرپرستهای جدید، شیرخوارگاه، مؤسسات بهزیستی و ... با آن مواجه میشوند بسیار حائز اهمیت است.
ابراهیمی با اشاره به اهمیت سلامت فضایی که کودکان با از دست دادن والدین تجربه میکنند، افزود: طبق پژوهشهای انجام شده کودکانی که والدین خود را از دست دهند فضای بعدی که در آن قرار میگیرند نقش بسیار مهمی در سلامت یا بیماری آنها ایفا میکند.
وی تصریح کرد: ضربه ناشی از فقدان و از دست دادن والدین هیچ گاه پاک نمیشود و به عنوان یک اثر و نشانه برای تمام عمر روان فرد را میخراشد و او را درگیر حاشیههایی میکند اما اینکه باقی سالهای خود را بعد از فوت والدین، فرزند چگونه بگذراند منوط به شرایطی است که در آن قرار میگیرد.
این روانکاو بیان کرد: هیچکس در دنیا نمیتواند جای والدین واقعی را بگیرد اما اگر کودک در محیطهای حمایت کننده قوی قرار گیرد و اطرافیان دلسوزی داشته باشد و به لحاظ مالی و رفاهی تأمین شود تاحدودی از شدت ضربه خواهد کاست.
وی با اشاره به اینک هر چه کودک در سن پائین تری والدین خود را از دست دهد میزان آسیب وارده بر او بیشتر خواهد بود، گفت: اگر فرد در بزرگسالی والدین خود را از دست بدهد چندان تأثیری بر سیستم ذهنی و خودآگاه و ناخودآگاه او وارد نمیشود، اما هرچه سن فقدان پائین تر باشد به خصوص کمتر از ۷ سالگی، میزان آسیبهای وارده بیشتر خواهد شد. حتی اگر فرد در شرایط فرزندخواندگی قبول شود هیچ گاه پدر و مادر ناتنی نخواهند توانست نقش والدین اصلی را ایفا کنند.
این رواندرمانگر افزود: تحقیقات و پژوهشهای انجام شده در خصوص این کودکان نشان میدهد شرایط بعدی نقش بسیار مهمی در سازگاری و سلامت روانی آنانی که با مشکل فقدان و از دست دادن والدین مواجه شدهاند، ایفا میکند؛ گرچه هیچ گاه شرایط برای این افراد عادی نخواهد شد.
وی با بیان اینکه این افراد در بزرگسالی باید حتماً به لحاظ روانی، رفتاری، ذهنی، عاطفی و احساسی تحت درمان روانی و تراپی قرار گیرند، ادامه داد: از جنبه درونی و ناخودآگاه از دست دادن والدین در خردسالی باعث ایجاد علائم بیمار گونه در کودک و بعدها به عنوان یک بزرگسال میشود، به طوری که در این کودکان اعتیاد، اضطراب، افسردگی، دلهره و ترس از تکرار برخی وقایع هولناک در این افراد بسیار بالاست.
روند عادی تکامل ناخودآگاهی در این کودکان متوقف میشود
ابراهیمی افزود: کودکانی که والدین خود را از دست میدهند از جنبه روانکاوانه روند عادی تکامل ناخودآگاهی آنها متوقف میشود، منظور اینکه جریانات عادی ناخودآگاهی که در ذهن بشر به عنوان یک ساختار از پیش تعیین شده و مدون و خارج از اراده بشری صورت گرفته در این افراد، روند عادی خود را طی نمیکند.
وی وهمزا بودن فقدان را یکی دیگر از اثرات از دست دادن والدین در کودکی دانست و اظهار کرد: شبکهای از ساختارهای وهمی به هم پیوسته در فرد که مرتبط با لحظه از دست دادن و خاطرات قبلی از دست دادن است در این افراد تقویت میشود و نوعی ماندگاری و تثبیت در خود میگیرد برای همین در این افراد نوعی ثبات دوران کودکی را میبینیم.
این روانشناس، رواندرمانگر و روانکاو با بیان اینکه در خصوص اثرات دیگر از دست دادن والدین در دوران کودکی گفت: الگوهای ناخودآگاه فقدان والدین در کودک دائمی میشود، به نوعی ماندگاری شرایط و وضعیت ناخودآگاه فرد در همان دوره اولیه است و اغلب تشنه محبت هستند و به دنبال ولی گمشده خود میگردند و والدین از دست داده را همانندسازی میکنند.
وی با اشاره به اینکه از دیگر تأثیرات از دست دادن پدر و مادر در کودکی این است که در این افراد ساختار شخصیتی دگرگون شدهای را به دلیل از دست دادن والدین میبینیم، بیان کرد: بسیاری از ویژگیهای شخصیتی تابع تجربیات اولیه دوران کودکی است، در این افراد آن ساختار دستخوش آسیب میشود و قطار زندگیشان مسیر دیگری را طی میکند.
سطوح مکانیسمهای دفاعیشان در حد ابتدایی است
ابراهیمی افزود: مکانیسمهای ابتدایی دفاعی در این افراد تثبیت میشود، به طوری که در افرادی که والدین خود را در کودکی از دست دادند سطوح مکانیسمهای دفاعی آنها در حد ابتدایی است و دفاعهای خوبی را نه تنها در این افراد نمیبینیم بلکه سطحی هستند.
وی با اشاره به اینکه فرایندهای ناخودآگاهی این افراد در آینده به شکلهای خاص بوده و ارتباطشان با واقعیتها کمتر و دنیای وهمیشان قویتر است، خاطرنشان کرد: تغییراتی که براثر فقدان در فرد ایجاد میشود میتواند ساختارهای ژنتیکی فرد را دستخوش آسیب و مشکل کند، این آسیب و مشکلی که بر سیستم ذهنی و درونی، بدنی، مغزی و عصبی فرد ایجاد میشود قابلیت انتقال آن را به نسلهای بعدی دارد.
این روانکاو افزود: بسیاری از آسیبهای روانی مانند وسواس، افسردگی و ... میتوانند به نحوی همان دلهره هستی، وجودی و تجربیات همان نسلهای گذشته باشند که در نسلهای بعدی به شکلی مخدوش و آسیب تبدیل به بیماری شدند.
وی با تأکید بر اینکه باید به افراد یتیم توجه نمود و مهر و محبت را از آنها دریغ نکرد، افزود: باید شرایطی ایجاد کنیم تا از عوارض آن ضربه و حادثه تلخ تا حدودی کاسته شود. همچنین باید کودکان را از صحنههای فقدان و درد دور نگه داشت چون صحنههایی که میبینند هیچ گاه از ذهنشان پاک نخواهد شد.
انتهای پیام
نظرات