این شاعر و پژوهشگر ادبی در یادداشت خود با عنوان «هوشنگ ایرانی؛ طنین فریادی از آینده» که به مناسبت درگذشت هوشنگ ایرانی (۱۳۵۲-۱۳۰۴) در چهاردهم شهریورماه نوشته به بازخوانی بیانیه «خروسجنگی» پرداخته و متن آن را در اختیار ایسنا قرار داده است.
شرایط سیاسی اجتماعی ایران در دههی ۱۳۳۰
در آغاز دههی ۱۳۳۰، جامعهی ایران درگیر کشمکشهای عمیق فرهنگی، مذهبی و سیاسی بود. سال ۱۳۳۰، مقارن با نخستوزیری دکتر محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت، دورهای پرتنش و ملتهب بود. در این فضا، هنر بیشتر در خدمت تثبیت سنتها و نظم موجود بود تا راهکاری برای اعتراض. مطبوعات آن دوره، عمدتاً بر مسائل سیاسی متمرکز بودند و کمتر به نوآوریهای هنری توجه نشان میدادند. اکثریت روشنفکران نیز غرق در مبارزات سیاسی و اصلاحات اجتماعی بودند و هنر اعتراضی هنوز بهعنوان حوزهای مستقل جایگاهی در ذهنیت عمومی نداشت. در چنین بستری، ظهور گروه «خروس جنگی» با بیانیهای تند و ساختارشکن، نهتنها غیرمنتظره بود، بلکه با واکنشهای سرد و حتی خصمانه مواجه شد.
بیانیهی خروس جنگی؛ خروش علیه سنت
«نخستین گام هر جنبش نوین، با درهم شکستن بتهای قدیم، همراه است.» این کلمات هوشنگ ایرانی، شاعر پیشرو و عضو نافذ گروه خروس جنگی، در بند چهارم بیانیهی این گروه در سال ۱۳۳۰ است که در مجلهای به همین نام منتشر شد. بیانیهی خروس جنگی، با لحنی فوتوریستی و ضدسنتی، خواستار نابودی کامل ساختارهای هنری کهن بود. متن کامل بیانیه چنین است:
۱- هنر خروس جنگی هنر زندههاست. این خروس، تمام صداهایی را که بر مزار هنر قدیم نوحهسرایی میکنند، خاموش خواهد کرد.
۲-ما به نام شروع یک دورهی نوین هنری، نبرد بیرحمانهی خود را ضد تمام سنن و قوانین هنری گذشته آغاز کردهایم.
۳-هنرمندان جدید فرزند زمانند و حق حیات هنری تنها از آن پیشروان است.
۴-نخستین گام هر جنبش نوین با در هم شکستن بتهای قدیم همراه است.
٥-ما کهنهپرستان را در تمام نمودهای هنری: تئاتر، نقاشی، نوول، شعر، موسیقی، مجسمهسازی، محکوم به نابودی میکنیم و بتهای کهن و مقلدین لاشهخوار را درهم میشکنیم.
٦-هنر نو که صمیمیت با درون را گذرگاه آفرینش هنری میداند، سراپای جوشش و جهش زندگانی را در خود دارد و هرگز از آن جداشدنی نیست.
۷-هنر نو بر گورستان بتها و مقلدین منحوس آنها، به سوی نابود کردن زنجیر سنن و استوار ساختن آزادی بیان احساس پیش میرود.
٨-هنر نو تمام قراردادهای گذشته را میگسلد و نویی را جایگاه زیباییها اعلام میکند.
٩-هستی هنر در جنبش و پیشروی است. تنها آن هنرمندانی زنده هستند که تفکر آنها به دانش نوین استوار باشد.
۱۰-هنر نو با تمام ادعاهای جانبداران هنر برای اجتماع، هنر برای هنر، هنر برای... تباین دارد.
۱۱-برای پیشرفت هنر نو در ایران باید کلیهی مجامع طرفدار هنر قدیم نابود گردند.
۱۲-آفرینندگان آثار هنری آگاه باشند که هنرمندان خروس جنگی به شدیدترین وجهی با نشر آثار کهنه و مبتذل پیکار خواهند کرد.
۱۳-مرگ بر احمقان.
این بیانیه، با تأکید بر «صمیمیت با درون» و رد سنتهای هنری، در پی ایجاد انقلابی زیباییشناختی بود. اما فقدان اشاره به دانش و تکنولوژی بهعنوان پایههای پیشرفت، نقطه ضعفی بود که بیانیه را در برابر نقد آسیبپذیر کرد. این تناقض، که میان جوشش درونی و نیاز به ساختارهای نوین وجود داشت، به انزوای گروه دامن زد.
هوشنگ ایرانی و شعر «کبود»؛ صدایی ناشناخته
هوشنگ ایرانی، که در شهریور ۱۳۵۲ بر اثر سرطان حنجره در پاریس درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد، با شعرهایش تلاش کرد بیانیهی خروس جنگی را در قالب هنر پیاده کند. یکی از معروفترین آثار او، شعر «کبود» از مجموعهی «بنفش تند بر خاکستری» (منتشرشده در سال ۱۳۳۰ در ۲۰۰ نسخه)، به دلیل عبارت «جیغ بنفش» شهرت یافت:
غار کبود میدود / دست به گوش و فشرده پلک و خمیده / یکسره جیغی بنفش میکشد
این شعر، با تصاویر گسسته و زبان انفجاری، نه در پی ارتباط با مخاطب عام بود و نه تلاشی برای ترجمه مدرنیته به زبان بومی داشت. برخلاف شعر نوگرای نیما یوشیج، که بهدنبال گشودن افقهای تازه برای مخاطب ایرانی بود، شعر ایرانی با ساختار غیرمنطقی و سوررئال خود، عمداً از جامعه فاصله گرفت. این رویکرد، هرچند جسورانه، به طرد شدن او حتی از سوی شاعران نوگرا انجامید و عبارت «جیغ بنفش» به نمادی از نافهمی آثار او تبدیل شد.
در این زمینه بیشتر بخوانید:
چرا بیانیهی خروس جنگی به کنش منجر نشد؟
گروه خروس جنگی فاقد شبکهای گسترده، رسانهای مؤثر یا پایگاهی اجتماعی بود که بتواند بیانیه را به کنش جمعی تبدیل کند. نه مانفیستهای بعدی منتشر شد، نه نمایشگاه یا اجراهای اعتراضی برگزار شد، و نه حرکتهای نمادین در فضای عمومی شکل گرفت. این فقدان سازماندهی، همراه با لحن طردکننده بیانیه، که بهجای گفتوگو با جامعه، ساختارهای فرهنگی موجود را بهطور بنیادین نفی میکرد، به انزوای گروه انجامید.
اگر خروس جنگی به کنش عملی روی میآورد، مثلاً با برهم زدن نشستهای هنری کلاسیک یا انتشار بیانیههای تند در اماکن عمومی، چه میشد؟ در فضای سیاسی دههی ۱۳۳۰، چنین اقداماتی احتمالاً با سرکوب شدید مواجه میشد: بازداشت، سانسور، یا طرد کامل از فضای هنری. مجامع کلاسیک، با نفوذ فرهنگی خود، واکنشی هماهنگ نشان میدادند و حتی شاعران نوگرا، مانند پیروان نیما، این اقدامات را نه نوآوری، بلکه افراطگرایی میدانستند. فقدان حمایت عمومی و روشنفکری، گروه را بیش از پیش منزوی میکرد.
نسبت «unio mystica» و بیانیهی خروس جنگی
اکنون ببینیم بیانیهی خروس جنگی در کدام شعر هوشنگ ایرانی اجرای فرمی شده است. به بیان دیگر کدام شعر او اجرایی از مفاد بیانیهی خروس جنگی است. شعر دیداری «unio mystica» شعری است که بر پیوند آوا و کلام تأکید دارد و جالب اینکه یک دهه پیش از شعرهای کانکریت جهانی نوشته شده است:
«آ
آ، یا
«آ» بون نا
«آ»، «یا»، بون نا
آ اوم، آ اومان، تینتاها، دیژ داها
میگ تا اودان: ها
هوماهون: ها
یندو: ها
ها»
«هنر خروس جنگی هنر زندههاست. ما به نام شروع یک دورهی نوین هنری، نبرد بیرحمانهی خود را بر ضد تمام سنن و قوانین هنری گذشته آغاز کردهایم.» این پرخاشگری فقط شعار نبود؛ بسیار زود در متن شعری هم به تحقق رسید: «unio mystica» ، تجربهای از هوشنگ ایرانی که رادیکالترین شعر فارسی در عصر مدرن است.
بیانیهی خروس جنگی بر «درهم شکستن بتهای قدیم» تأکید کرده بود. در شعر ایرانی، این بت چیزی نبود جز کلمهپردازی و معنامحوری. «unio mystica» آن را شکست و با اصواتی تکرارشونده همچون «آ»، «یا»، «ها» از تنفس و ریتم بدن بیرون آمد.
در بیانیه آمده است: «هنر نو، صمیمیت با درون را گذرگاه آفرینش هنری میداند.» همین ایده در «unio mystica» تحقق مییابد. هجاهای بدوی شعر شبیه نخستین صداهایی هستند که قبل از زبان و اجتماع از دهان انسان خارج میشود؛ صداهایی که هم فردیاند و هم جمعی: هر انسانی میتواند آنها را تکرار کند و بخشی از یک مناسک صوتی باشد.
بیانیه میگوید: «هستی هنر در جنبش و پیشروی است. «unio mystica»دقیقاً چنین است. این شعر ایستا نیست که روی کاغذ بماند. در ذاتش به اجرا نیاز دارد. هر بار که خوانده شود، صداها و بدنها در حرکتی تازه به هم میپیوندند. شعر به یک رخداد بدل میشود، نه یک «اثر» محفوظ.
انتخاب نام لاتین «unio mystica» نشان میدهد که ایرانی شعرش را در مدار جهانی میدید. این اصطلاح در عرفان مسیحی به معنای «یگانگی عرفانی» است. اما ایرانی آن را از متن دینی بیرون کشید و در صدا و آیین تنفس جای داد. هجاها شبیه مانتراهای شرقیاند و در اجرا، حالتی جمعی و آیینی میگیرند. در واقع، او تجربهای جهانی و فراتر از مرزهای ادبیات فارسی را پیش چشم داشت.
آخرین بند بیانیهی خروس جنگی این بود: «مرگ بر احمقان.» شعاری تند و بیپروا که نشان از طغیان علیه هنر مسلط داشت. اما واکنشها به «unio mystica» نشان داد که نه شعرش را فهمیدند و نه جدی گرفتند. هر اثر رادیکالی ابتدا با طرد و تمسخر روبهرو میشود. اما امروز، در عصر هنرهای دیجیتال و اجراهای چندرسانهای، «unio mystica» میتواند دوباره خوانده و تجربه شود. کافی است آن اصوات ساده را با جمعی از صداها همزمان کنید تا ببینید شعر چگونه به آیینی زنده بدل میشود. این شعر همچنان از بسیاری آثار همعصر و آینده، زندهتر است.
بیانیهی خروس جنگی نقشهی راه بود و «unio mystica» همان نقشه را در عمل به نمایش گذاشت. پس اگر بپرسیم میراث واقعی خروس جنگی چه بود، شاید جواب در یک جمله خلاصه شو د: «unio mystica»خودِ بیانیه است در شکل شعر.
آموزههای خروس جنگی برای شعر امروز
جنبش خروس جنگی بیش از آنکه یک حرکت هنری باشد، اعتراضی بود که در خلأ طنینانداز شد. شکست آن نه از ضعف هنری، بلکه از ناتوانی در تعامل با جامعه و درک زمینههای اجتماعی ناشی شد. اما پرسش امروز این است: آیا در ایران معاصر میتوان جنبشی هنری را تصور کرد که هم جسارت خروس جنگی را داشته باشد و هم با جامعه گفتوگو کند؟
نمونههایی مانند گرافیتیهای خیابانی در تهران یا آثار دیجیتال هنرمندان مستقل در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که هنر اعتراضی امروز، برخلاف خروس جنگی، از ابزارهای مدرن برای ارتباط با مخاطب بهره میبرد. این جنبشها، با حفظ روحیه ساختارشکن، تلاش میکنند زبان مشترکی با جامعه بیابند. تجربه خروس جنگی نشان میدهد که هنر اعتراضی، برای اثرگذاری، نیازمند تعادل بین جسارت و تعامل است.
انتهای پیام
نظرات