به گزارش ایسنا، متن پیش رو گفتوگوی همشهری با یونس فیضی، فعال محیطزیست است که این روزها ویدئوی تلاش او برای خاموش کردن آتش جنگلهای اورامانات پربازدید شده است:
تا به حال از ویلچر استفاده نکرده، با اینکه پاهایش را در کودکی از دست داده است. یونس فیضی ۳۸ساله تاکنون دست به کارهای زیادی زده است؛ کارهایی که با موفقیت همراه بوده و هنوز هم گام در مسیرهای متفاوتی میگذارد؛ مانند همین ۲هفته پیش که بخشی از جنگلهای اورامانات آتش گرفت و او با حداقل امکانات برای مهار آتش، دل به حریق زد. یونس فیضی، فعال محیطزیست با وجود معلولیت کارهای بزرگی انجام داده است.
به دل آتش زدم
ویدئویی از یونس فیضی در شبکههای اجتماعی بازنشر شده است که او را در حال خاموش کردن آتش جنگل نشان میدهد. لحظهای تیشرت خود را از تن خارج و شروع به خاموش کردن حریق میکند. یونس به همشهری میگوید: «هر فردی عاشق چیزی است و من عاشق طبیعت هستم. این مرام من است. طبیعت یعنی زندگی و اگر طبیعت نباشد، زندگی هم وجود ندارد.» او ادامه میدهد: «وقتی در فضای مجازی میدیدم که جنگل آتش گرفته و هیچکس به دادش نمیرسد، فکر میکردم باید خودم این کار را انجام دهم. حالا درست است که گاهی ۶۰، ۷۰هکتار از جنگل آتش میگیرد و تنها بهدست من آتش خاموش نمیشود، اما اگر من همت کنم، شما همت میکنید و دیگران هم، دیگر طبیعت از بین نمیرود.»
معنای زندگی با طبیعت
حرفهایی میزند از جنس خودش؛ واژهها برای یونس اهمیت بسیاری دارند: «زندگی با طبیعت معنا پیدا میکند. اگر خانوادهای بخواهد به مسافرت برود، به دل طبیعت میزند. همه ما همینطور هستیم. شمال کشور مگر چه دارد به غیراز درخت و آب؟ ما بهدنبال طبیعت میرویم و بهدلیل همین جنگل و دریا به شمال سفر میکنیم.» او ادامه میدهد: «همه ما باید طبیعت را دوست داشته باشیم.» یونس فیضی تأکید میکند: «وظیفه ما این است که وطن خود را آباد کنیم و نه اینکه ویران. وقتی من در فضای مجازی مشاهده کردم جنگلهای اورامانات آتش گرفته و جانورانی مانند مار، لاکپشت و... در آتش میسوزند، دلم به حال حیوانات و درختان سوخت. من اول طبیعت را دوست دارم و بعد حیوانات را. درختان منبع انتشار اکسیژن هستند و نگهداری از درختان جنگل وظیفه ماست. همه باید به فکر آباد کردن وطن خود باشیم.»
کودکی که در جنگ آسیب دید
یونس در ادامه مصاحبه برای معرفی بیشتر خودش اینطور میگوید: «متولد پیرانشهر هستم و از خانه ما تا مرز عراق ۳کیلومتر بیشتر راه نیست و به همین دلیل هم تقریبا در هشت سال دفاعمقدس درگیر جنگ بود. خانه ما در حاشیه شهر پیرانشهر قرار داشت و یکبار با وقوع سیل، محله نشست کرد. ۶ساله بودم که در آنجا با پسرعموهایم بازی میکردم و چون منطقه در زمان جنگ مینگذاری شده و بعد از سیل مینها بیرون زده بود، روی مین رفتیم. پسرعموهایم شهید شدند و من هم ۲پایم را از دست دادم. پسرعموهایم چند سالی بزرگتر از من بودند و این اتفاق برایشان افتاد.» او دهههاست که به زندگی بازگشته: «انسان در زندگی همیشه باید امید و اراده داشته باشد. وقتی قرار است در این دنیا زندگی کنید، باید اراده داشته باشید و امیدواری بسیار. الان خود من، پا ندارم، ولی درد هم ندارم و عقل دارم. چشم هم نداشته باشی، عقل داری. دوستی دارم که نابیناست و ۲دستش قطع شده و درواقع جانباز است، ولی وقتی به او میگوییم بنویس، چنان خوب مینویسد که حتی یک غلط هم در نوشتههایش دیده نمیشود. چون امید و اراده دارد، به اینجا رسیده است.» یونس میگوید: «با اینکه از کودکی پاهایم را از دست دادم، هیچگاه در زندگی ناامید نشدم. همیشه خودم را با یک انسان سالم مقایسه میکنم. برای من اصلا داشتن پا مهم نیست و اصلا فکر نمیکنم که پا ندارم. اینکه میگویند معلولیت محدودیت نیست، درست است.»
نیاز انسان به طبیعت
«انسان نیاز دارد که به دل طبیعت بزند. اگر این نیاز نباشد، دلیلی برای رفتن به طبیعت وجود ندارد. پس نباید اجازه دهیم که طبیعت ایران نابود شود.» یونس با گفتن این عبارت میگوید: «من کوهنورد هستم و توانستم قله دماوند را فتح کنم. سال گذشته تصمیم گرفتم که قله دماوند را فتح کنم و بعد آن را عملی کردم. وقتی به کوه میروم، صدای بلبل، کبک و دیگر پرندگان را میشنوم، صدای آب میآید و وقتی زیر سایه درختان مینشینم، حس خیلی خوبی دارم.» او یادآور میشود: «۲سال پیش تصمیم گرفتم قله دماوند را فتح کنم و فقط ۱۰۰متر مانده بود که به این موفقیت دست پیدا کنم، اما نشد. سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم که قله دماوند را فتح کنم. پدر، مادر و همسرم سعی داشتند مرا از این کار منصرف کنند. آنها اصرار کردند که برای رسیدن به قله دماوند تلاش نکنم. من هم گفتم میروم یا میمیرم یا پیروز میشوم. خدا را شکر دفعه دوم موفق شدم به قله دماوند برسم و با سربلندی به خانه برگشتم.»
سوارکاری و رانندگی
یونس فیضی ۳فرزند دارد: «فرزند بزرگم ۹ساله است و ۲فرزند ۵ساله و یکساله هم دارم.» او دست به کارهای بسیاری زده است: «اسبسواری را دوست دارم و اسبسواری هم میکنم. حاضرم در مسابقات اسبدوانی شرکت کنم و ببینم آیا کسی میتواند مثل من اسبسواری کند. شناگر هستم و از همه آدمهای سالم میخواهم بیایند و با من مسابقه دهند و اگر پیروز شدند، خودم به آنها جایزه میدهم.» او ادامه میدهد: «شنا کردن در رودخانه را بلد هستم و در هر رودخانهای میتوانم شنا کنم. در وزنهبرداری موفق بودم و یکبار حکم قهرمانی کشور را بهدست آوردم.» یونس اضافه میکند: «با خودروی دندهای رانندگی میکنم و کمتر کسی باور میکند. تا به حال هم سوار ویلچر نشدهام؛ چون فکر میکنم هیچ مشکلی ندارم.»
ماجرای من و یونس!
«منصور رسولیآذر» یکی از دوستان قدیمی «یونس فیضی» است. منصور همچون یونس در کودکی روی مین رفته و به همین دلیل، یک پایش قطع شده است. رسولیآذر هم مانند یونس فعال محیطزیست است. او به همشهری میگوید: «یونس رفیق دوران کودکی من است و هنوز هم با هم دوست هستیم. من و یونس با هم کوه میرویم در جنگل اتراق میکنیم. منصور درباره ویدئوی منتشر شده عنوان میکند: «۷، ۸روزی بود که جنگل آتش گرفته بود، اما کسی نبود که آتش را خاموش کند. البته یکسری طبیعتگردها تلاش میکردند، ولی نتیجه نمیداد.»
او ادامه میدهد: «به یونس پیشنهاد کردم که اگر ما برای خاموش کردن آتش به جنگل برویم، خیلیها ما را میبینند و آنها هم به ما ملحق میشوند. یعنی دیگران هم وضعیت ما را میبینند و شرم کرده و در خاموش کردن آتش به ما کمک میکنند.» رسولی آذر میگوید: «وقتی خودمان به جنگل رفتیم و این ویدئو منتشر شد، خیلیها از شهر آمدند تا آتش را خاموش کنند. بهنظرم مردم وقتی دیدند که۲ فرد معلول آتش جنگل را خاموش میکنند، بهخودشان آمدند تا آتش خاموش شود.»
او اضافه میکند: «من و یونس فعال محیطزیست هستیم. وقتی به کوه و جنگل میرویم، یکی از کارهای مهم ما این است که زبالههای ریخته شده در طبیعت را جمعآوری کنیم.»
انتهای پیام
نظرات