محمد حائری شیرازی استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، نوشت: «گاه، نامی چونان نَفَسی معطر از دل تاریخ میگذرد و جان را طراوتی آسمانی میبخشد. یکی از این نامها، حضرت عبدالعظیم حسنی است؛ سلاله پاک زهرای اطهر و یادگاری از تبار نور. مردی که در هیاهوی روزگار خویش، چراغ ایمان و وفاداری را فروزان نگه داشت و تا واپسین لحظه، دل در گرو ولایت داشت. امروز، در سالروز وفات آن وجود نازنین، نهتنها سوگوار از دستدادن انسانی بزرگ هستیم، بلکه در برابر آیینهای از صداقت، علم، تقوا و غربت ایستادهایم.
عبدالعظیم، نوه امام حسن مجتبی(ع) و از عالمان برجسته اهل بیت بود. در روزگاری که خفقان عباسی، نفسها را در سینه حبس کرده بود، او پیام اهل بیت را چون نَفَسی پنهان، از کوچهپسکوچههای ری عبور داد و بذر آگاهی را در دل مردمان افشاند. هجرتش از مدینه به ری، هجرتی بود به سوی وظیفه، به سوی خدمت، به سوی مردمانی که جانشان تشنه معرفت و دلهایشان منتظر صدایی از سوی حقیقت بود.
در ری، شهری که هنوز هم بوی حضورش در خاک و هوایش جاریست، نهتنها پناهگاه خستگان دین شد، بلکه مدرسهای زنده از دینباوری، اخلاق و ولایتمداری بنیان نهاد. هر پرسشگری را به مهربانی پاسخ میداد و هر گمکردهراهی را با چراغ معرفت همراهی میکرد. روایت است که امام هادی (ع) بارها مهر تایید بر ایمان و دینداریاش زد و او را «دوستدار واقعی اهل بیت» خواند؛ افتخاری که کمتر کسی در تاریخ به آن نائل شده است.
اما مرگ، پایان نیست. حضرت عبدالعظیم، اگرچه با تن، در دل خاک آرمیده، اما با روح، بر بلندای آسمان معرفت ایستاده است. زیارتگاهش، مأمن عاشقان ولایت و زائران دلخستهایست که به امید نگاهی، دعایی، اشکی، خود را به آستانش میرسانند. آنجا که سنگها نیز از نور حضورش زمزمه میکنند و نسیم، ذکر صلوات را از لبهای زائران با خود همراه میبرد.
امروز، در سالروز پرواز آن روح بلند، بیایید نه تنها اشک بریزیم، که راهش را نیز از نو مرور کنیم. در زمانهای که غربت حقیقت دوباره تکرار میشود، چه نیازمندتر به یادگاران صدق و ایمانایم؛ به آنان که در هیاهوی دنیا، صدای خدا را فراموش نکردند.
سلام بر تو ای عبدالعظیم، ای آیینه طهارت، ای شمیم مدینه در دل ری. ما، هنوز در پیِ آن نوری هستیم که تو روشن کردی و چه غربتی سنگینتر از آنکه فرزندی از خاندان وحی، در دل دیاری دور از خانه، بیهیاهو، اما با شکوهی آسمانی، جان به جانآفرین تسلیم کند؟ حضرت عبدالعظیم در ری، همانجا که امروز هزاران چشم اشکبار و دل مشتاق به زیارتش میشتابد، خاموش شد؛ اما خاموشی او، آغاز روشنایی بود. چراغی که افروخت، نه تنها در کوچههای ری، که در دل تاریخ روشن ماند.
در زمانهای که واژهها به اسارت قدرت درآمده بودند، او با سکوتی پرمعنا و حضوری پرنفوذ، سخن گفت. با زندگیاش درس داد، با هجرتش راه نشان داد، و با مرگش برگی از کتاب غربت علویان را ورق زد. و مگر نه اینکه هرکه در هوای علی(ع) نفس میکشد، باید سهمی از تنهایی و تبعید داشته باشد عبدالعظیم، وارث همین تقدیر بود، اما تقدیری که با رضایت و ایمان آمیخته شد.
شاید اگر آن ضریح ساده و آرام، در دل ری نبود، تاریخ نیز از یاد برده بود که این سرزمین، روزی مأمن یکی از نابترین یاران اهل بیت بود. اما خاک، امانتدار خوبی است. هنوز هم در اطراف آن بارگاه، میتوان عطر مدینه را حس کرد؛ عطر خانه علی(ع)، زمزمه حدیث، صدای نجوای شبانه و دعای دلسوختهای که دل از دنیا بریده بود.
اکنون که قرنها از آن وداع گذشته، حضرت عبدالعظیم نه فقط یک شخصیت تاریخی، که نمادی از ایمان بیچونوچرا، ولایتمداری بیتظاهر، و معرفتی آرام اما ژرف است. اگر به زیارتش میرویم، کاش نه تنها با لبهایی به ذکر، بلکه با نیتی برای ادامهی راهش باشد؛ راهی که مقصدش، رضایت خدا و رضایت حجت خداست».
انتهای پیام
نظرات