این گزارهها که ضرورت پیوند گروه کودک و نوجوان را با مسئله فرهنگ آشکار میکند، قسمتی از صحبتهای بنفشه رسولیان، نویسنده، شاعر و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در اصفهان است که با حضور در نمایشگاههای خارجی و ترجمه آثارش به زبانهای عربی، انگلیسی و چینی جایگاه بینالمللی دارد. بیش از سه دهه از فعالیت ادبی او میگذرد، نزدیک به ۴۰۰ عنوان کتاب دارد و در کارنامهاش افتخارات متعددی چون جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال معلم، جایزه کتاب فصل کشور، برگزیده چهرههای ماندگار فرهنگ مکتوب و کتاب سال استان اصفهان بهچشم میآید.
به باور این نویسنده، اگر در دنیای ادبی کودک و نوجوان قدمهای سنجیده برداریم، به هماندیشی روی آوریم و آن را بهدست افراد آگاه و خلاق بسپاریم، بستری گسترده خواهد شد که در پناه آن هویت فرهنگی مخاطبانش و درواقع جامعه ما تعالی خواهد یافت. به بیان دیگر، آشنایی و مؤانست کودک و نوجوان با زوایای گوناگون فرهنگی ازجمله آداب و آیینهایی محلی، همزیستی فرهنگی، لهجهها، میراث و شخصیتهای تاریخی با یک ادبیاتِ بسامانِ کودک و نوجوان محقق میشود. آنچه در ادامه میخوانیم گفتوگوی ایسنا با رسولیان است که بین ادبیات کودک و نوجوان و هویت فرهنگی اصفهان رابطهای تنگاتنگ میبیند.
_ ادبیات کودک و نوجوان چگونه میتواند به تعالی هویت فرهنگی اصفهان منجر شود؟
هر جامعهای برای اینکه فرهنگش اعتلا پیدا کند و ماندگار بماند، به مکتوبکردن آن نیاز حیاتی دارد. بخش وسیعی از ادبیات شفاهی گذشته از مسیر مکتوبشدن به دستمان رسیده است. ادبیات شفاهی ما قصههایی بوده که سینهبهسینه از نسلی به نسل دیگر نقل شدهاند و هماکنون در اختیار ما قرار دارند. این مسئله درباب فرهنگ اصفهان هم صدق میکند. فرهنگ اصفهان که همه میدانند چقدر خاص و ویژه است، اگر از راه ادبیات کودک و نوجوان مکتوب و به حفظ و تعالی آن کمک کنیم، اقدامی ارزشمند و زیبا است. این بهرهمندی از ادبیات کودک و نوجوان برای پایداری و اعتلای یک فرهنگ، نیازمند راهکار است؛ لالاییهای مخصوص به اصفهان، افسانههایی که در این دیار پهناور وجود دارد، قصههای بومی آن و همینطور آداب و مناسک خاص منطقه را میتوان در قالب ادبیات کودک و نوجوان مکتوب کرد. درواقع، تمام مؤلفههای فرهنگ این شهر یا استان را که شاید در فارس، کردستان، خراسان یا هر نقطه دیگر از کشورمان مثل و مانندی نداشته باشد، میتوان از مسیر ادبیات کودک و نوجوان به تثبیت رساند. اگر بتوانیم فرهنگ بومی و انواع خردهفرهنگها را با یاریگرفتن از ادبیات کودک و نوجوان به تثبیت برسانیم، یعنی اتفاق بزرگی در فرهنگ ما رخ داده است.
_ ادبیات کودک و نوجوان چقدر میتواند این گروه سنی را با فرهنگ محلی آشنا کند؟
در اصفهان، سالها پیش دقیقاً با همین هدف فعالیتی آغاز شد، اما بهخاطر برخی کمکاریها و غفلتها ناتمام ماند. بین سالهای ۹۵ تا ۹۶، خود من بههمراه چند تن از استادان برجسته ادب فارسی و ادبیات خاص کودک و نوجوان، همچنین معلمانی که در این حوزه تخصص داشتند، دور هم جمع شدیم تا فرهنگ بومی اصفهان را در قالب ادبیات کودک و نوجوان گردآوری کنیم. متولی این گردهمایی ادبی و علمی هم آموزشوپروش استان اصفهان بود. هدفمان آن بود که هر قسمت از فرهنگ بومی را که در ادبیات کودک و نوجوان حرفی برای گفتن دارد، منسجم در اختیار بچههای اصفهان قرار دهیم. هدف این بود که محتوای مدنظر، چه در قالب غیرداستانی و چه داستانی، به کودک و نوجوان ارائه شود. حتی به مرحله تدوین هم رسید و اتفاقاً خروجی آنهم مجموعه بسیار غنی و خوبی بود، اما به نشر و توزیع نرسید، بنا به دلایلی که متأثر از مشکلات دیرپای اصفهان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. قصد داشتیم آن را در جایگاه مکملی برای کتابهای فارسی در اختیار دانشآموزان اصفهان قرار دهیم. برنامه بهکلی رها و فراموش شد، در صورتی که این مسئله میتواند گامی مهم در جهت اعتلای هویت فرهنگی باشد.
_ ادبیات کودک و نوجوان چگونه میتواند زمینهساز آشنایی با تنوع فرهنگی و همزیستی با انواع فرهنگها باشد؟ درواقع ادبیات کودک و نوجوان چقدر میتواند به یک جامعه چندفرهنگی، مثل اصفهان کمک کند؟
ادبیات شفاهی که جایگاه فرهنگی و اهمیت مکتوبشدنش را مطرح کردم، ممکن است بومی یک منطقه بهشمار آید، یا اینکه خیر از طریق مهاجرتها وارد شده باشد. ما در اصفهان، کنار مسلمانان، دوستان ارمنی، کلیمی و زرتشتی را داریم. از استانهای همجوار و دیگر نقاط کشورمان مهاجرانی داریم که جنوبیها و شهرکردیها ازجمله آنها هستند. حتی در اصفهان، مهاجران بسیاری از افغانستان داریم. هرکدام از این فرهنگها از دیرباز تاکنون به سهم خود خردهفرهنگهایی آوردهاند که ضمیمه فرهنگ بومی اصفهان شده است. این تأثیرات فرهنگی جدانشدنی و اجتنابناپذیرند. ما واقعاً نیازمند هبستگی این گروهها و همزیستی فرهنگی هستیم. من معلم هستم و به هر کلاسی که وارد میشوم، چند شاگرد افغانستانی میبینم. ما نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان برای این کودکان چهکار کردهایم؟ اول خودم را عرض میکنم و بعد همکارانم را شاید اگر کاری هم صورت گرفته، بسیار اندک و محدود بوده یا دیده نشده است.
شهری مانند اصفهان واقعاً نیازمند یک انجمن یا گروهی است که نویسندگان کودک و نوجوان را گردهم آورد. شهرداری اصفهان، ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یا هر نهاد دیگری آیا تاکنون مکانی را در نظر گرفتهاند که نویسندگان کودک و نوجوان بتوانند برای تعاملات تخصصی و فرهنگی در آن گردهم بیایند؟ ما در اصفهان با وجود مسائل و چالشهای فرهنگی متعدد چنین چیزی نداریم. باید بهطور مدام و مشخصاً برای ادبیات کودک و نوجوان کارگروه بگذارند. باید بهطور مرتب ایدهپردازی انجام شود. نویسندگان ادبیات کودک نوجوان نباید تمرکز خود را روی سفارشینویسی بگذارند، باید یک بار هم که شده به گفتوگو و هماندیشی روی بیاورند و خواستههای فرهنگی و اصیل جامعه کنونی را موردتوجه قرار دهند. من تعامل سازندهای بین اهالی ادبیات کودک و نوجوان ندیدهام.
بههر روی، ما به زیستن با مهاجران ناگزیریم. آیا این زیستن باید به اختلاف و درگیری و الفاظی چون مرکز و شهرستانی منجر شود یا اینکه باید هوشمندانه آن را بپذیریم؟ خردهفرهنگها را باید در فرهنگ بومی اصفهان ببافیم. این مسئله وظیفه کیست؟ قطعاً بخشی از آن بهعهده نویسندگان کودک و نوجوان است که به زبان همین گروه چنین مسائلی را در ادبیات مطرح کنند، یعنی همزیستی فرهنگی از سنین پایین نیازمند توجه است. البته بازتاب چنین مسائلی در ادبیات کودک و نوجوان دشوار است و هر نویسندهای از پس آن برنمیآید. این مسئله به نویسندگان متخصص و دارای علم نیاز دارد؛ افرادی میخواهد که شناخت درستی از این گروه سنی داشته باشند. ما به خودمان میبالیم که در استان پهناور، تاریخی و با فرهنگ اصفهان زیست میکنیم، اما واقعاً چقدر به ادبیات کودک و نوجوان و تأثیرات آن بر هویت فرهنگی فکر کردهایم؟ ادبیاتی که بیتردید یکی از شاخههای مهم فرهنگی محسوب میشود. من که عمرم را در ادبیات کودک و نوجوان گذاشتهام به شما میگویم ما در این حوزه اقدام اساسی و مهمی نداشتهایم.
_ چگونه میتوان با آفرینش شخصیتها و کاراکترهای داستانی یک الگوی هویتی در اختیار کودک و نوجوان قرار داد؟
الگوهای هویتی در ادبیات میتوانند بسیار قدرتمند باشند، بهشرط آنکه به دل کودک و نوجوان بنشینند. من بهواسطه معلمی و نویسندگی کودک و نوجوان بهطور مستقیم با بچهها در ارتباطم و کاملاً درک میکنم که الگوهای هویتی و قهرمانهای آنان چه کسانی هستند. در اینجا مجبورم از کلمه «هجوم» فرهنگی استفاده کنم. هماکنون، هجوم و یورش الگوها و شخصیتهای خارج از مرزهای کشورمان بسیار است. خیلی از این قهرمانها از مسیر ادبیات ترجمهای کودک و نوجوان، گروههای موسیقی و فیلمها وارد شدهاند و تأثیرات عمیقی بر این گروه سنی گذاشتهاند. این مسئله بههیچوجه تقصیر بچههای ما، کودکان و نوجوانان این مرزوبوم نیست. این معضل برآمده از کوتاهی خود ما است. سالها است که میگویم باید نویسندگان کودک و نوجوان در اصفهان دور هم جمع شوند و کارگاههای تخصصی در حوزه خلق کاراکتر برپا کنند. ما به یک بانک کاراکتر نیازمندیم و میتوانیم چنین بانکی را برای اصفهان طراحی کنیم. انتقال الگوهای هویتی از مسیر شخصیتها و کاراکترهای داستانی اهمیت بسیاری دارد، اما نویسندگان کودک و نوجوان در چنین موضوعاتی تعامل سازنده، تعاملی که تأثیر آن در محیط فرهنگی اصفهان دیده شود، ندارند. ما میتوانیم یک کاراکتر بومی اصفهان آفرینش کنیم و از مسیر خود او فرهنگ این شهر را در یک داستان بازتاب دهیم. البته کارهایی انجام میشود، اما تأثیر عمیقی در بطن جامعه کودک و نوجوان ندارند. الان ما در اصفهان «جشنواره کودک و نوجوان شهروندی» داریم که بخشی از برونداد آن نیز آثار ادبی است. چرا ما تأثیر چنین ادبیاتی را در جامعه اصفهان نمیبینیم؟ چرا بحث شهروندی ما هر روز بیشتر به قهقرا میرود؟ پارک که میرویم بهراحتی میبینیم که شهروندان زباله ریختهاند. شهروندان بهراحتی روی بناهای تاریخی یادگاری مینویسند و به آنها صدمه میزنند. خیلی راحت شاخه درختان را میشکنند. اینها یعنی اگر کاری هم میشود، نتیجهبخش نبوده است. خلق کاراکتر داستانی یا الگوی هویتی برای بچههای اصفهان، چه در مسائل شهروندی و چه در بحث هویت فرهنگی، به همفکری جدی و سازنده همه نویسندگان کودک و نوجوان این دیار نیاز دارد.
_ ادبیات کودک و نوجوان چقدر میتواند به حفظ و پاسداری از لهجه اصفهانی یا گویشهای متنوع استان کمک کند؟
برای تبیین این مسئله که میتوان لهجهها و گویشهای اصفهانی را به ادبیات کودک و نوجوان وارد کرد یا خیر، نیازمند توجه به یک نکته تخصصی هستیم. در ادبیات کودک و نوجوان با توجه به بحث زبان میتوان یک حدومرز مشخص کرد. بدیهی است که کودکان زیر دبستان خودشان نمیتوانند کتابهای داستانی را بخوانند و به پدر و مادر یا یک بزرگتر دیگر وابستهاند. در اینجا، ایرادی ندارد که از زبان محاوره یا فارسی شکسته استفاده کنیم. برای گروههای سنی بالاتر که خواندن و نوشتن را آموختهاند، استفاده از زبان محاوره در داستان پذیرفتنی نیست. این گروه از بچهها، مثلاً یک کودک اولدبستانی، شکل نوشتاری درست کلمه را در کتاب درسیاش یاد گرفته است. آموزگار چنین کودکی روزها با هزار زحمت وقت گذاشته است که برای مثال املای «میروم» را به او یاد بدهد، بعد ما بیاییم در کتاب داستان بنویسیم «میرم»! این فاجعه است. اینکه کودک بیاید درک کند «میرم» همان «میروم» است و دهها کلمه دیگر را هم به همین ترتیب تطبیق دهد، خودش یک چالش بهشمار میآید.
الان، برخی دانشآموزان ما انشایشان را به زبان محاوره مینویسند که اقدامی نادرست است. معلمان ما حتماً باید به این نکته توجه کنند. خود من گاهی شش ماه تمام زمان میبرد تا به یک دانشآموز یاد بدهم که باید از ابتدا تا انتهای انشا را به زبان معیار نوشت. حفظ زبان معیار و ملیمان در شکل مکتوب مسئلهای پراهمیت است که گاهی بزرگسالان هم از آن غافلاند. کافی است به گپوگفتهای هر روزه افراد در فضای مجازی نگاه کنیم. این بیتوجهیها باعث آسیب به زبان و ادبیات فارسی میشود، بنابراین طبق توضیحاتی که دادم ما اجازه نداریم برای بچههای مدرسهای داستانی را به لهجه اصفهانی بنویسیم.
برای حفظ پیوند کودک و نوجوان با لهجهها و گویشهای خاص اصفهان باید از ادبیات شفاهی کمک گرفت. در سطح شهر اصفهان، ممکن است هرروزه برنامههایی خاص کودک و نوجوان برگزار شود. گردانندگان و مجریان میتوانند بهگونهای برنامهریزی کنند که بخشی از محتوای برنامه با لهجه اصفهانی اجرا شود. تجربهاش هم وجود دارد. من بارها برای گروههای نمایشی کودک و نوجوان به لهجه اصفهانی درباره تاریخ و فرهنگ آن شعر نوشتهام تا روی پرده اجرا کنند. بهغیراز این، آموزگاران و دبیران کودک و نوجوان میتوانند یک مناسبت یا روز مشخصی را تعیین کنند تا هرکدام از بچههای کلاس انشای خود را به لهجه اصفهانی یا اگر مهاجرند به لهجه خطه خودشان بنویسند. تأکید میکنم که مقطعی و در یک بازه مشخص و نه همیشه، میتوان این کار را در برنامه قرار دارد. فارسی معیار و انواع لهجهها باید به موازات هم حرکت کنند و هیچکدام نباید مورد بیتوجهی قرار بگیرد.
_ چگونه میتوان از ادبیات کودک و نوجوان برای حفظ بناهای تاریخی استفاده کرد؟
شناخت کم یا ناآگاهی از پیشینه بناهای تاریخی اصفهان یا در یک نگاه کلی از تاریخ اصفهان بسیار شایع است. اگر بین خانوادههای اصفهانی بروید، خصوصاً پدران و مادران جوانتر که فرزندان کودک، زیر ۹ سال یا نونهال دارند، متوجه میشوید که چقدر این نسل اطلاعاتشان از بناهای تاریخی اندک است. خیلیها اصلاً هیچ اطلاعی ندارند. نهفقط بچهها حتی خیلی از بزرگسالان هم نمیتوانند چند خط درباره یک بنا از صدها بنای تاریخی این شهر صحبت کنند. این مسئله وقتی حادتر میشود که بدانیم خیلی از بچهها یا بزرگترهای ما حتی به دانستنش علاقه نشان نمیدهند. بااینحال، میتوان سرگذشت آثار تاریخی را به دل رمانهای کودک و نوجوان برد و از این مسیر آنها را در خاطرهها جاودانه کرد. من چند طرح رمان در این خصوص دارم، اما با توجه به وضعیت نشر از نشاندادن آنها به ناشران سرخوردهام! این موضوعات برای ناشر اصفهانی در اولویت قرار ندارد. ناشران در حال حاضر تمرکزشان روی کتابهای ترجمهای است، چون برایشان با هزینه کمتری تمام شود و از طرفی پرفروشتر هم است. بهنظرم اگر سرگذشت بناها و شخصیتهای تاریخی اصفهان به زبان کودکان و نوجوانان در قالب فانتزی و با چاشنی طنز در اختیار این گروه قرار بگیرد، بسیار میتواند اثرگذار باشد و همیشه در ذهنشان ماندگار بماند.
_ چقدر اهمیت دارد که ارزشهای فرهنگی پدربزرگها و مادربزرگهایمان را از مسیر ادبیات کودک و نوجوان به نسل جدید انتقال دهیم؟
بیش از سی سال است که در آموزشوپرورش خدمت میکنم و همواره میبینم که بچههای امروز با بچههای دیروز بسیار تفاوت دارند. منظور من از «امروز» و «دیروز» دقیقاً همین دو کلمه است و نمیخواهم به ۱۰ سال پیش یا پارسال اشاره کنم. هرلحظه دنیای کودک و نوجوان، جهان بچههای ما در حال دگرگونی است، بنابراین در ابتدا باید این مسئله را مدنظر داشته باشیم. دین و مذهب یکی از آن مسائل است که کودک و نوجوان نگاههای متفاوتی به آن دارند. «سفری که پرماجرا شد» ازجمله آثارم است که در قالب فانتزی و طنز درباره بنیادیترین مسئله شیعیان، یعنی غدیرخم، داستان نوشتم. بسیار مورداستقبال کودک و نوجوان قرار گرفت و اکنون بعد از سه سال به چاپ شصتوهشتم رسیده است. این اولینبار بود که در سطح کشور، یک موضوع مذهبی، یعنی حجةالوداع در قالب فانتزی و طنز به کودک و نوجوان ارائه میشد. این اقدام جرئت خودش را میخواست. تاکنون نیز چند پویش حول محور این کتاب در کشور برگزار شده است. این داستان اگر مثل روایت غدیر در کتابهای درسی بود، تأثیر خودش را نمیگذاشت. داستان کودک و نوجوان با ادبیات آموزشی کتابها زمین تا آسمان فرق دارد.
نتیجه آنکه در حوزه فرهنگ و هویت فرهنگی هم نمیتوان از یک ادبیات آموزشی و بدون کشش و جاذبه استفاده کرد. اگر میخواهیم ارزشهای نیاکانمان را به کودک و نوجوان جامعه انتقال دهیم، باید راه درستی انتخاب کنیم. مهم نیست که این ارزشها به چند نسل گذشته ما تعلق دارد، مهم این است که آنها را بسیار زیبا بستهبندی و کادوپیچ کنیم، روبان دور آن بپچیم، یک شاخه گل رویش بگذاریم، کنارش یک شکلات هم به کودک و نوجوان تقدیم کنیم، این قشنگ است! میخواهم بگویم راه انتقالدادن اهمیت حیاتی دارد. اگر بخواهیم بهزور دست کودک و نوجوان را باز کنیم و ارزشهایمان را در آن جا بدهیم، یک پسگردنی هم بزنیم و بگوییم برو پی کارت فایده ندارد! بچههای ما واقعاً نگاه میکنند و اگر به آیین و روش نادرستی مطلبی را در اختیارشان بگذاریم، نمیپذیرند. ادبیات کودک و نوجوان هرچه بیشتر باید شیرین باشد. ادبیات آموزشی جوابگو نیست، ما به ادبیات دوستداشتنی نیازمندیم.
_ نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان در اصفهان چقدر در آثارشان به مسئله هویت فرهنگی توجه کردهاند؟
جای خالی فرهنگ اصفهان در ادبیات کودک و نوجوان ما احساس میشود. من ندیدهام که ناشری در اصفهان بهطور متقن و منظم به موضوع هویت فرهنگی توجه کند. برای اینکه بحث بهتر تبیین شود، باید در نظر بگیریم که نویسندگان کودک و نوجوان دو دستهاند؛ گروهی که دلی مینویسند و بعد دنبال یک ناشر میگردند و گروهی که طبق سفارش ناشر اثرشان را خلق میکنند.الان، بیشتر کارهای ما سفارشی شده است. گفتم ناشر اغلب بهدنبال آثاری میرود که بتواند در بازار بیشتر بفروشد، بنابراین هویت فرهنگی اصفهان در شمار علایق ناشران ما قرار نمیگیرد. بهعبارتی در نظر ناشران این قبیل موضوعات نمیتواند پردرآمد باشد. خود من اکثر کارهایی که در حوزه فرهنگ نوشتهام، دلی و نه سفارشی بوده است.
_ خانوادههای کنونی چقدر ادبیات کودک و نوجوان را بستری برای تقویت هویت فرهنگی فرزندانشان میدانند؟
در سنین پایینتر که پدر و مادر خودشان کتابهای کودک را انتخاب میکنند، معمولاً به آثار آموزشی توجه دارند. پدر و مادرها اغلب تمایل دارند که کتاب فرزندانشان در موضوعاتی مانند آموزش انواع رنگ، اسامی حیوانات، اشکال هندسی یا کلمات انگلیسی باشد. خانوادهها در انتخاب کتاب برای کودکان زیر دبستان خیلی به موضوعاتی چون اعتلای فرهنگی و هویت اهمیت نمیدهند. در دوره بعد از دبستان که کودک و نوجوان خودشان حق انتخاب دارند، نه به کتابهای آموزشی، بلکه بیشتر به رمان علاقه نشان میدهند. در انتخاب موضوعات رمان نیز دختر و پسر هرکدام سلیقه و ذائقه خودش را دارد. چه خانوادهها و چه بچههای ما خیلی بهسمت داستانهایی با محتوای فرهنگی و تاریخ اصفهان جذب نمیشوند.
اگر بخواهم بهتر توضیح دهم، باید بگویم که خانواده یا کودک و نوجوان ما از بازار تغدیه میکند، اگر دنیای نشر در اصفهان از این قبیل آثار خالی باشد، یا محتوای جذابی در حوزه فرهنگی وجود نداشته باشد، خب بدیهی است که در سبد خریدشان هم قرار نمیگیرد. همانطور که گفتم، فرهنگ و هویت اصفهان بین ناشران دغدغه درخور اعتنایی بهحساب نمیآید. ما واقعاً نیازمندیم که ناشران بهسمت کتابهای تألیفی و نه ترجمهای حرکت کنند. کتابی که از ادبیات اسپانیا یا آمریکا یا فرانسه برای کودک و نوجوان ما ترجمه میشود، بازتابنده فرهنگ همان کشور است، نویسنده فرهنگ خود را در متن بافته، قطعاً درباره فرهنگ اصفهان مطلبی ندارد. این را هم فراموش نکنیم که سیستم آموزشوپروش ما بهسمتی رفته است که خانواده بهجای دغدغه کتابخوانی و فرهنگ، دغدغه تستزنی و آزمون ورودی تیزهوشان و نمونهدولتی و مدارس خاص و ویژه دیگر را دارد. والدینی هستند که به مدرسه میآیند و میگویند کودک ما مدام داستان میخواند، شما که معلمش هستید بگویید دیگر داستان نخواند! وضعیت فعلی اینگونه است.
_ ادبیات کودک و نوجوان در بحث هویت فرهنگی میتواند به کتابهای رسمی آموزشوپرورش کمک کند؟
اواخر دهه ۹۰ شمسی، کتاب «مطالعات اجتماعی» در پایه چهارم ابتدایی را بهصورت داستانی دنبالهدار نوشتم که با عنوان «دانستان» در مشهد منتشر شد و در استان خراسان بسیار موردتوجه معلمان قرار گرفت. در استان اصفهان حتی دیده نشد! آموزشوپرورش اصفهان حمایتی نکرد. کتابهای داستانی که مکمل کتاب درسی باشند، کم نیستند و خیلی از آنها مجوز «رشد»، یعنی آموزشوپرورش هم دارند، اما در کنار آثار به معلمانی نیازمندیم که خودشان کتاب کودک و نوجوان را بخوانند و این حوزه را بشناسند. معلمان و فرهنگیان ما باید ارزش و تأثیر کتاب کودک و نوجوان را بر تعالی فرهنگی آنان درک کنند. همسو با همین مسئله، طرحی بهنام «داستانپژوهی» به آموزشوپرورش استان اصفهان ارائه کردم، تصویب هم شد، اما به اجرای عموم درنیامد.
_ بهنظر شما، در جایگاه یک نویسنده و شاعر، تصویرگران کنونی کودک و نوجوان چقدر به بازتاب هویت فرهنگی اصفهان در هنر خود اهمیت میدهند؟
تصویرگر کودک و نوجوان دستش بسته و پیرو نویسنده است. اگر متنی که برای تصویرگری دریافت میکند، ظرفیت بازتاب هویت فرهنگی نداشته باشد، نمیتواند در هنر خود این موضوع را آشکار کند.
_ چگونه میتوان هویت فرهنگی اصفهان را بازیابی و تقویت کرد؟
بازیابی و تقویت هویت فرهنگی اصفهان هیچ راهی ندارد، جز آنکه از کودک و نوجوان و مدارسمان شروع کنیم. اعتلای هویت فرهنگی اصفهان به تعالی ادبیات کودک و نوجوان نیاز دارد. ارتقای هویت فرهنگی از طریق گروه سنی بزرگسال تا حدی میتواند بینتیجه باشد! چون بزرگترها زندگی شلوغ و دغدغههایی دارند که نمیگذارد چنانکه باید و شاید به بحثهای هویت فرهنگی توجه کنند و جذبش شوند.
انتهای پیام
نظرات