مسعود سپهوندی در گفتوگو با ایسنا درباره شاهنامه فردوسی با برشمردن چند بیتی از این اثر فاخر بیان کرد:
چو این نامور نامه آمد به بُن
ز من روی کشور شود پرسخُن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
وی ادامه داد: شاهنامه فردوسی بیگمان بزرگترین اثر منظوم فارسی و یکی از شاهکارهای ادبی جهان است. اما اهمیت آن تنها در ادبیات خلاصه نمیشود. فردوسی با این اثر، تاریخ و زبان فارسی را زنده نگه داشت. او استخوانبندی هویت ایرانی را استوار کرد و روحیه مردانگی و غیرت را در مردم تقویت کرد.
این استاد دانشگاه در خصوص اینکه آیا شاهنامه صرفا یک کتای شعر مثل سایر کتابهای شعر است، تصریح کرد: شاهنامه تنها یک کتاب شعر نیست، بلکه بازتابی از ایرانشهر، آن سرزمین پهناور فرهنگی است که از فرات تا جیحون گسترده بود.
او گفت: فردوسی در شاهنامه از ایران فرهنگی سخن میگوید، نه مرزهای سیاسی امروز. او وطن را در قالب یک تمدن مشترک تعریف میکند.
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی خرمآباد اضافه کرد: شاهنامه ستایش خرد و داد است و نبرد همیشگی نیکی با پلیدی. فردوسی نه فقط یک شاعر، بلکه یک حکیم و معلم اخلاق بود. او در دورانی که تعصب و خردستیزی رواج داشت، با اندیشههای ژرف خود حتی صوفیه و عارفان را نیز تحت تأثیر قرار داد.
وی در جواب این سوال که شاهنامه صرفا یک اثر اسطورهای یا تاریخی است، این چنین گفت که شاهنامه را نمیتوان صرفاً یک اثر اسطورهای یا تاریخی دانست. فردوسی با نگاهی جامعهشناختی و انسانشناختی به تحلیل رویدادها پرداخته است. او در عین وفاداری به منابع، دست به گزینش آگاهانه زده و حتی از اسطورهها خرافهزدایی کرده است.
برخی معتقدند شاهنامه یک متن ناسیونالیستی است که این استاد دانشگاه در این رابطه بیان کرد: به هیچوجه! شاهنامه بیانگر یک هویت فرهنگی است، نه ایدئولوژی ناسیونالیستی. فردوسی ملت ایران را نه بر اساس نژاد، بلکه بر پایه ی ارزشهای مشترک تعریف میکند. اعراب هم گفتهاند که نمیتوانند شاهنامه داشته باشند، زیرا شاهنامه نیاز به یک ملت با پیشینه ی تمدنی دارد، نه یک امت.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است که چراغ پرفروغ شاهنامه روز از دل مردم ایران کم فروغ شود، گفت: من شاهنامه را روشنایی زندگی خود و هر ایرانی فهیم و وطن دوست می دانم. اگر فردوسی نبود، روح ایرانی امروز بسیار فقیرتر بود. هزار سال از او عمر فردوسی و شاهنامه گذشته است، اما ظلمی که در حق این دو شده، بی نظیر است. با این حال، فردوسی و شاهنامه همچنان در جان مردم جاری است و جاری خواهد بود؛ در قهوهخانهها، در خانهها، و در دلهای ما فروغ نام فردوسی و شاهنامه ی او زنده است.
این استاد دانشگاه همچنین در خصوص اینکه شاهنامه چه ویژگیهایی دارد که آن را از دیگر آثار متمایز میکند؟ گفت: شاهنامه، مانند ایلیاد و ادیسه هومر، یک حماسه ملی است، اما تفاوتش در این است که هیچ ملتی اثری به این عظمت و جامعیت ندارد. فردوسی نه تنها تاریخ و اسطوره را در هم آمیخت، بلکه روح ملی ایرانیان را زنده نگه داشت. او چنان تأثیری بر افکار و احساسات مردم گذاشت که کمتر شاعری در طول تاریخ چنین نقشی ایفا کرده است.
او با اشاره به نقش شاهنامه در هویت ملی چیست، یادآور شد: شاهنامه تنها یک کتاب شعر نیست، بلکه آیینه ی تمدن ایران است. فردوسی با خلق قهرمانانی مانند رستم و سیاوش، الگوهایی فراتر از پادشاهان ساخت؛ شخصیتهایی که نه بر یک دوره، بلکه بر تمام آینده ی ایران حکمرانی میکند. نکته جالب اینجاست که ایرانپرستی فردوسی، یک ملیگرایی صرف نبود، بلکه عشق به فرهنگی بود که حتی در روزگار او نیز شکوه گذشته را نداشت.
سپهوندی در جواب اینکه چرا شاهنامه پس از هزار سال هنوز زنده است؟ گفت: شاهنامه با هر نسل جدید، سخنی تازه دارد. این اثر آنقدر ژرف است که درک کامل آن نیاز به زمان و دانش دارد، اما در عین حال، بهگونهای سروده شده که هر کسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. خانوادههای ایرانی دوست دارند فرزندانشان با شاهنامه بزرگ شوند، چون این کتاب نه تنها هویت تاریخی، بلکه درسهای اخلاقی و انسانی را نیز آموزش میدهد.
وی ادامه داد: شاهنامه فراتر از ناسیونالیسم است. فردوسی دشمنان ایران را یکجانبه شیطانصفت نشان نمیدهد. در شاهنامه میبینیم که ایرانیان، ترکان و اعراب گاه دوستانه همزیستی میکنند و گاه درگیر میشوند. حتی گاهی ضعفهای ایرانیان و نقاط قوت دشمنانشان را بیان میکند. این نشاندهنده ی انصاف و ژرفنگری فردوسی است.
این دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی افزود: متأسفانه از همان زمان فردوسی، برخی اشعار جعلی به شاهنامه اضافه شده، مانند هجونامه منسوب به او. این ابیات تشخیص متن اصلی را دشوار کردهاند. اما با این حال، هسته اصلی شاهنامه چنان استوار است که این تحریفها نتوانسته از عظمت آن بکاهد. البته به گفته استاد بزرگِ شاهنامه شناس، مرحوم دکتر اسلامی ندوشن، یکی از دلایل عمده ای که دیگران ابیاتی را به شاهنامه الحاق کردهاند مردمی بودن شاهنامه است به این معنا که مردم چون شاهنامه را از خود و زبان حال خود و تارخ و کشور خود دانسته اند این اجازه را به خود داده که ابیاتی را به آن بیفزایند.
وی در جواب این سوال که با توجه به برخی تحریکات کشورهای ترک زبانِ همجوار علیه شاهنامه و فردوسی، بویژه قصد آنان برای القای دشمنی فردوسی با برخی از اقوام خصوصا ترکزبان منطقه آذربایجان آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ گفت: آذربایجان در شاهنامه با نام «آذرآبادگان» آمده و جایگاه ویژهای دارد. این منطقه را پایتخت معنوی ایران میدانند و حتی شخصیتهایی مانند رستم فرخزاد از آن با احترام یاد کردهاند. شاهنامه بخشی از هویت آذربایجان را نیز شکل داده است. این تلاشهای حقیرانه قطعا به جایی نمیرسد و مردم بزرگ آذربایجان به عنوان جزیی از ملت ایرانشهر بزرگ، تاریخ ایران و شاهنامه و فردوسی را از خود دانسته و به این تحریکات بی اثر و ذلیلانه وقعی نداشته و نخواهند داشت. نمونه بارز آن را در وطن دوستی شخصیت های والایی چون ستارخان و باقر خان و شیخ محد خیابانی و دیگران می بینیم که چگونه برای حفظ تمامیت ارضی ایران تا پای جان جنگیدند و امروزه در ذهن و ضمیر مردم بزرگ ایران این افراد ایرانی ترین مردمان تاریخ ما هستند.
سپهوندی با بیان اینکه شاهنامه حماسهای است که تاریخ، اسطوره و فلسفه را در هم آمیخت و هویت ایرانی را جاودانه کرد، بیان کرد: این اثر آیینه تمدن ایرانشهر و یادگار فرزانگی فردوسی بوده و کتابی است که هر بار خواندنش، زندگی را وسعت میبخشد.
وی افزود: این اثر گذشته را زنده نگه داشت و آینده را ساخت و هرگز نمیمیرد، چون با هر نسل تازه میشود و آیینه حقیقت انسان، فراتر از مرزها و زمان است.
انتهای پیام
نظرات