قاسم دستجردی در گفتوگو با ایسنا ضمن بیان اینکه گرایش به مصرف دخانیات بهویژه سیگار، از دیدگاه روانشناسی یک رفتار پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر متغیرهای شخصیتی، هیجانی، شناختی، اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد، گفت: این رفتار اغلب نه تنها بهعنوان یک عادت جسمی، بلکه بهعنوان راهکاری روانی برای مدیریت تنشها و هیجانات منفی تلقی میشود.
وی با بیان این که پژوهشهای متعددی این فرض را تقویت کردهاند که آغاز مصرف دخانیات میتواند نقش پیشزمینهای در شکلگیری سایر رفتارهای اعتیادی ایفا کند، گفت: از منظر ویژگیهای فردی، افرادی که دارای صفاتی نظیر تکانشگری، هیجانطلبی و ناپایداری خلقی هستند، در مقایسه با دیگران بیشتر در معرض خطر مصرف سیگار قرار دارند.
وی افزود: این افراد غالباً در تنظیم هیجانات، کنترل رفتاری و تصمیمگیری منطقی دچار ضعفاند. تکانشگری که بهعنوان تمایل به انجام رفتارهای ناگهانی بدون توجه به پیامدهای آن تعریف میشود، با آغاز زودهنگام مصرف مواد دخانی رابطه معناداری دارد.
این متخصص روانشناسی با اشاره به این که اضطراب و افسردگی از مهمترین عوامل روانی مؤثر بر مصرف سیگار به شمار میروند، گفت: نیکوتین با تحریک آزادسازی دوپامین، بهطور موقتی احساس لذت، آرامش و کاهش تنش ایجاد میکند و این احساسات اگرچه کوتاهمدتاند، اما برای فردی که دچار حالات رواننژندانه است، میتوانند بهعنوان یک تقویتکننده قوی برای ادامه مصرف عمل کنند.
دستجردی با بیان این که شواهد نوروساینتیفیک نشان دادهاند که نیکوتین ساختارهای پاداش در مغز از جمله هسته اکومبنس و قشر پیشپیشانی را فعال میکند که نقش حیاتی در یادگیری و شرطیسازی دارند، گفت: این تأثیرات موجب تثبیت رفتار مصرف حتی پس از اولین تجربه میشود.
وی ضمن بیان این که در بسیاری از موارد، مصرف دخانیات عملکردی جایگزین برای ضعف در مهارتهای مقابلهای است، تصریح کرد: نظریه تنظیم هیجان گروس تصریح میکند که افرادی که توانایی شناخت، درک و تعدیل هیجانهای خود را ندارند، بیشتر از روشهای ناسازگارانهای همچون مصرف سیگار برای تعدیل هیجانات منفی استفاده میکنند و در واقع، برای چنین افرادی، سیگار نه یک لذت بلکه یک ابزار تنظیم روان است.
این روانشناس در خصوص نقش یادگیری اجتماعی ضمن بیان این که نوجوانانی که در محیطی زندگی میکنند که در آن سیگار کشیدن رایج است، چه از سوی والدین، همسالان یا شخصیتهای رسانهای، بیشتر احتمال دارد که این رفتار را تقلید کنند، اظهار کرد: الگوبرداری از چهرههای محبوب یا تأثیرگذار بهویژه در سالهای شکلگیری هویت، قدرت زیادی در نهادینهسازی رفتارها دارد.
وی ضمن تاکید بر این که تحقیقات نشان دادهاند که نوجوانان، نهتنها از رفتارهای والدین، بلکه از انتظارات و نگرشهای آنها نیز تأثیر میپذیرند، خاطرنشان کرد: سبک فرزندپروری مستبدانه، بیتفاوت یا بیش از حد آسانگیر میتواند زمینۀ روانی لازم برای گرایش به دخانیات را فراهم کند.
دستجردی اظهار کرد: بسیاری از مصرفکنندگان باور دارند که سیگار تمرکز را افزایش میدهد یا آنکه موجب کاهش اضطراب میشود، در حالی که یافتههای علمی نشان میدهد نیکوتین تنها در فاز اولیه موجب افزایش تمرکز میشود و پس از مدتی اثر معکوس دارد.
وی افزود: سوگیریهایی نظیر انکار، تقلیلگرایی و خوشبینی غیرواقعگرایانه باعث میشود فرد خطرات مصرف را انکار کرده یا نسبت به پیامدهای آن بیتوجه باشد.
این روانشناس با بیان این که کودکانی که دچار بیتوجهی عاطفی، خشونت خانگی، طلاق والدین یا سوءاستفاده بودهاند، بیشتر در بزرگسالی به رفتارهای پرخطر مانند مصرف دخانیات، الکل و مواد مخدر گرایش پیدا میکنند، گفت: پژوهشهای اپیدمیولوژیک نشان دادهاند که هرچه میزان تجربههای آسیبزا در کودکی بیشتر باشد، احتمال مصرف زودهنگام و شدیدتر دخانیات در نوجوانی افزایش مییابد و این یافتهها بر نقش تجربیات اولیه و ساختار دلبستگی در سلامت روان تأکید دارند.
وی در ادامه در خصوص رابطه بین مصرف سیگار و احتمال گرایش به مواد مخدر، با اشاره به این که اصطلاح «Gateway Drug» یا «ماده دروازهای» برای توصیف موادی به کار میرود که مصرف آنها میتواند مقدمهای برای استفاده از مواد مخربتر باشد، اظهار کرد: در مورد نیکوتین، شواهد تجربی و نوروبیولوژیکی متعددی وجود دارد که نشان میدهد این ماده، با ایجاد تغییرات تدریجی در سیستم پاداش مغز، آستانۀ لذت را کاهش داده و فرد را بهسوی تجربه مواد قویتر سوق میدهد.
این متخصص در پایان روانشناسی افزود: مطالعهای که توسط موسسه ملی سوءمصرف مواد (NIDA) انجام شد، نشان داد که نوجوانانی که مصرف دخانیات را آغاز میکنند، چندین برابر بیشتر از سایر همسالانشان احتمال دارد در آینده مصرفکننده مواد دیگری نظیر الکل، ماریجوانا یا هروئین شوند.
انتهای پیام
نظرات