به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: در مورد اینکه محل واقعی سرزمین اسرارآمیز سبا کجا بوده است، مدعیانی جدی وجود دارند. اما مورخان هنوز با اطمینان نمیتوانند بگویند این پادشاهی طلایی که ملکهاش بلقیس نام داشت دقیقاً کجا بوده است. همین رازآلودگی، جستوجو برای یافتن شواهد تازه را جذابتر میکند.
یکی از گزینههای محتمل، منطقهای است که امروز یمن نامیده میشود؛ سرزمینی در جنوب عربستان. شهر باستانی مأرب، با کتیبههایی به زبان سبایی و ویرانههای سد عظیم مأرب، شاهدی عینی از تمدنی سازمانیافته است و گویی فریاد میزند که: «ما اینجا بودیم!» این سد نه تنها شاهکار مهندسی دوران خود بود، بلکه چنان عظمت و پیچیدگی داشت که حتی ساختارهای آبی رومیها را ساده جلوه میداد. ساکنان سبا با کنترل مسیر تجارت بخور و مرّ در سراسر شبهجزیره عربستان، ثروتی افسانهای اندوختند. این مسیر بهنوعی جاده ابریشم خوشعطر دوران باستان بود.
ویرانههای تاریخی مأرب در یمن
اما اگر فکر میکنید این شواهد یمن را بهتنهایی به خانهی اصلی ملکه بلقیس تبدیل میکند، اتیوپی به این سادگی عقب نمینشیند. بر اساس داستان کبرا نگست، حماسه ملی اتیوپی، ملکه سبا همان بلقیس نیرومندی بود که برای آزمودن حکمت سلیمان به اورشلیم سفر کرد، فرزندی از او باردار شد (که منلیک اول نام گرفت) و سلسلهای سلیمانی را بنیان گذاشت که قرنها بر اتیوپی حکمرانی کرد. مردم اتیوپی هنوز هم بلقیس را مادر حقیقی اتیوپی میدانند.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود. برخی مورخان معتقدند که ارتباطهای سبا ممکن است فراتر از اتیوپی، تا نیجریه هم امتداد داشته باشد. آیا ممکن است سباییها در آفریقای سیاه پایگاههایی داشتهاند یا بر آن تأثیر گذاشته باشند؟ شاید. اما تا این لحظه، شواهد باستانشناسی یا سنتهای شفاهی مشخصی برای تأیید این نظریه در دست نیست.
سبا واقعاً کجا بود؟
اگر به شواهد باستانشناسی تکیه کنیم، یمن دست بالاتر را دارد. اما از سوی دیگر، اتیوپی از نظر فرهنگی برگ برندهای دارد که نمیتوان نادیده گرفت. شاید حقیقت این باشد که سبا هر دو جا بوده است؛ یعنی پادشاهیای در دو سوی دریای سرخ که تجارت، قدرت و افسانهها میان آنها جریان داشتند.
واحۀ موسوم به حمام بلقیس در اتیوپی
اگر سبا واقعاً همان پادشاهی چندبخشیای بوده باشد که گمان میرود، احتمالاً در میان کوههای ناهموار و درههای آفتابسوختهای جای داشته که با وجود شرایط سخت کشاورزی، با نبوغ و زیرکی به یک قدرت تجاری بزرگ تبدیل شده بود. تاریخنگاران سبا را سرزمینی میدانند که نهتنها در دل کویر دوام آورد، بلکه شکوفا شد و این شکوفایی مرهون ثروتی بود که از تجارت بخور و مرّ بهدست میآمد. اما سبا واقعاً چه شکلی بود؟ برای یافتن پاسخ، باید به ترکیبی از باستانشناسی، متون کهن و کمی هوش تاریخی تکیه کنیم.
چهره واقعی سرزمین سبا
سرزمین سبا جایی شبیه به بهشت سرسبز نبوده بلکه بیشتر شاید شبیه طبیعت خشن استرالیا بوده باشد. بارش باران در جنوب عربستان بسیار کم بود، اما وقتی میبارید، ساکنان سبا آن را چون طلا گرامی میداشتند. سد معروف مأرب، یکی از شگفتانگیزترین سازههای مهندسی باستانی، همین آب اندک را به سوی مزارع پلهپلهای در دامنه کوهها هدایت میکرد.
شواهد باستانشناسی نشان میدهد که سباییها احتمالاً گندم، جو، انگور و خرما کشت میکردند؛ محصولاتی که ستون اصلی تغذیه در دوران باستان بودند. با این حال، شرایط خشک و گرم منطقه باعث شده بود کشاورزی بهتنهایی کافی نباشد و واردات نقشی کلیدی در بقای آنها ایفا کند.
بازارهای سبا از کالاهای شگفتانگیزی مانند پاپیروس مصری، ادویههای هندی و شاید حتی عاج آفریقایی پر بود که این نشانهای از تسلط آنها بر مسیرهای تجارت و مدیریت هوشمندانه منابع بوده است.
در مورد شهرهایشان، پژوهشگران معتقدند مراکز شهری سبا مانند مأرب و سِروَه، دژهایی مستحکم و پرجنبوجوش بودهاند؛ پُر از بازرگانان، رهبران مذهبی و ساختارهای چندطبقهی سنگی که در برابر آفتاب و باد، مقاوم و ماندگار طراحی شده بودند. در افق این شهرها، معابد خورشید و ماه، دو خدای اصلی آنها، برجستهترین سازهها بودند. اینجا شهر خیمههای شنی نبود، بلکه کلانشهرهایی سنگی و استوار بود که از تدبیر و توانمندی سباییها حکایت داشت. در مقایسه با بیتالمقدس نیمهگرمسیری و بارانی، سبا هم در ظاهر و هم در حس و حال، کاملاً متفاوت بود.
مردم سبا چه شکلی بودند؟
حالا که به شهرهای سبا پرداختیم، بد نیست بپرسیم: مردم این پادشاهی چه ظاهری داشتند؟ البته احتمالاً ما امروز بیش از مردم آن زمان به این مسئله اهمیت میدهیم. مردمان باستان بیشتر به تبار، فرهنگ و دین توجه داشتند تا رنگ پوست. اما برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی به جغرافیا، مسیرهای تجاری و دنیای باستانی سامی بیندازیم تا تصویر روشنی به دست آوریم.
مینیاتور ایرانی از لحظۀ برخورد ملکۀ صبا با هدهد (فرستادۀ حضرت سلیمان)
اگر سبا همانطور که گفته شد در جنوب عربستان قرار داشته باشد، میتوان انتظار داشت که مردمش هم بازتابی از همین تنوع فرهنگی و نژادی بودهاند. در غرب، اتیوپیاییها و نوبیها با پوستهای تیره زندگی میکردند که در هنر مصری نیز بهخوبی ثبت شدهاند. در شمال و شرق، ساکنان شبهجزیره عربستان قرار داشتند با طیفی از رنگ پوست قهوهای که هنوز هم در میان ملتهای سامی منطقه رایج است. و اینها جدا از سیل بازرگانان و مسافران و کاروانهایی است که در مسیرهای بخور و مرّ تردد میکردند و فرهنگها (و البته ژنها) را با خود به سبا میآوردند.
بحث دربارهی «سیاه بودن» ملکه سبا و مردمش، عمدتاً به روایت اتیوپی بازمیگردد، جایی که ملکه بلقیس را نهفقط مادر سلسله شاهی، بلکه نماد هویت ملی میدانند. در این روایت، نسب ملکه به طور کامل آفریقایی و سیاه تلقی میشود.
در سوی دیگر، پیوند سبا با عربستان، مردمش را به ملتهای سامی خاورمیانه نزدیک میکند. با توجه به اشتراک زبانی و فرهنگی با تمدنهایی مانند کنعانیها و آشوریها، سباییها احتمالاً دارای چهرههایی با پوست قهوهای و موی تیره بودند؛ ویژگیهایی که برای دوام آوردن زیر آفتاب سوزان نیز مفید بودهاند.
اما نکته مهم اینجاست: سبا یک جامعه بسته نبوده بلکه تجارت، ثروت، تأثیر فرهنگی و همچنین تنوع انسانی را به همراه داشت. بهواسطهی پیوندهای عمیق با آفریقا، عربستان و حتی هند، تنوع ژنتیکی در جمعیت سبا وجود داشته است. بنابراین، مردم سبا سیاه بودند؟ قهوهای بودند؟ یا ترکیبی باشکوه از همه؟ به احتمال زیاد، پاسخ همهی اینهاست.
در حالی که امروزیها، چه پژوهشگر و چه علاقهمند تاریخ، تلاش میکنند تصویر دقیقی از ظاهر مردم سبا ارائه دهند، خود آن مردم احتمالاً آنقدر درگیر حمل مرّ و بخور در بیابان بودهاند که وقت چندانی برای چنین دغدغههایی نداشتهاند.
کاروان ملکه سبا
تصور کنید کاروان ملکه سبا در دل بیابان، در افق دوردست، زیر آفتاب سوزان چون سرابی درخشان کشیده شده است. اما این فقط یک سفر سلطنتی ساده نبود؛ بلکه نمایشی باشکوه از قدرت، یک کمپین تبلیغاتی حرفهای و در عین حال یک چالش لجستیکی بزرگ برای همراهان او بود. ملکه سبا قرار نبود با یک صندوق لباس و امید به ایجاد اتحاد وارد بیتالمقدس شود؛ کاروان او قرار بود پیامی واضح برای سلیمان نبی و مردمش داشته باشد: سبا را دستکم نگیرید.
در قلب این کاروان شترهایی بودند بار زده با گنجینههای سرزمین سبا: طلا، سنگهای قیمتی، و ادویههای گرانقیمتی چون بخور و مرّ. اما همراهان انسانی ملکه نیز به همان اندازه چشمگیر بودند: صفهایی از خادمان، مشاوران، و مدیران کاروان که یا امور روزمره را سامان میدادند، یا مغز متفکر سیار ملکه بودند. از آنجا که سبا محل تلاقی فرهنگهای آفریقایی، عربی و حتی جنوب آسیا بود، این تنوع هم در چهرهی افراد و هم در لباسهایشان نمود داشت. احتمالاً گروهی از محافظان مسلح هم حضور داشتند؛ چرا که عبور از صدها کیلومتر بیابان با گنجهایی چنین نفیس، بدون حمایت نظامی ممکن نبود. درخشش زره و سلاحها در آفتاب، چشمان هر بینندهای را به خود جلب میکرد.
برخورد دو جهان
دو پادشاه نیرومند، مقابل هم، در تالارهای درخشان قصر سلیمان، همانند دو قهرمان سنگینوزن در میدان نبرد دیپلماتیک بودند! این صحنه بهراحتی میتوانست آغاز یک فیلم حماسی باشد. کتاب مقدس تصریح میکند که ملکه «برای آزمودن سلیمان با پرسشهای سخت» به اورشلیم آمد (اول پادشاهان ۱۰:۱). یعنی او قرار نبود فقط با بامهای زرین اورشلیم و ردایهای ابریشمی مرعوب شود. سلیمان از آزمونهای او سربلند بیرون آمد.
اما در زمینه باورهای دینی، فاصله میان دو فرهنگ کاملاً محسوس بود. سلیمان پادشاهی بود با خدایی یگانه، معبدی یکتا و حکومتی دریافت شده از خدا. اما بلقیس از سرزمینی آمده بود که خورشید را مقدس میدانستند و از خدایان و ارواح داشتند. همراهان مذهبی او احتمالاً بخور میسوزاندند و نیایشهایی برای خدای خورشید میخواندند.
در قرآن کریم نیز روایت این دیدار رنگ تازهای میگیرد. سلیمان کف قصر خود را چنان صیقلی و شفاف کرده بود که ملکه آن را آب پنداشت و لباسش را بالا زد تا خیس نشود. سلیمان به او گفت: «این آب نیست، این شیشه است». این صحنهی ساده، نمادی از خرد سلیمان است؛ نمایشی از حقیقت و کنار زدن توهم و دروغ.
ویرانههای معبد محرم بلقیس در یمن
ردپای تاریخی سبا
مجموعهای از شواهد پراکنده و جذاب از پادشاهی سبا وجود دارد که ذهن تاریخنگاران را هنوز هم به خود مشغول کرده است. مثلا در حفاریهای شهر باستانی مأرب یمن بقایای معبدی به نام مَحرَم بلقیس یا معبد بلقیس کشف شده؛ معبدی که در سنت اسلامی، نامش به ملکه سبا نسبت داده شده است. شاید این فقط یک تصادف باشد، اما این شواهد احتمال وجود پادشاهی قدرتمند و ملکهای شایستهی اسطورهسازی را تقویت میکنند.
منابع تاریخی دیگر، از جمله نوشتههای جغرافیدان یونانی استرابو نیز سرزمینی مملو از مرّ، بخور و کالاهای لوکس را توصیف میکنند؛ همان داراییهایی که ملکه، بنا به روایت، با خود به اورشلیم برده بود.
انتهای پیام
نظرات