مریم سادات ظهوریان در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: ورود به مدرسه یکی از مهمترین مراحل رشد اجتماعی کودکان است که با احساسات متفاوتی مانند اشتیاق، کنجکاوی، اضطراب و گاه ترس همراه میشود. این احساسات عمدتاً ناشی از مواجهه کودک با محیطی جدید و ناشناختهاند؛ محیطی که ساختاری متفاوت از خانه و خانواده دارد و کودک در آن باید با افرادی خارج از دایره آشنای خود تعامل کند.
وی ادامه داد: در شرایط فعلی، کمتر پیش میآید که کودکی بدون هیچ تجربه قبلی، مستقیماً وارد مدرسه شود، بسیاری از والدین، بهویژه والدین شاغل، فرزندان خود را از سنین پایین به مهدکودک میفرستند و دیگر کودکان نیز معمولاً دوره پیشدبستانی را میگذرانند، بنابراین میتوان گفت که ورود به مدرسه اغلب یک مرحله دوم یا سوم در فرآیند اجتماعی شدن کودک به حساب میآید. با این حال، نباید از اهمیت این مرحله غافل شد؛ زیرا کودک از محیط محدود خانواده وارد فضای اجتماعی گستردهتری میشود که نیازمند مهارتهایی جدید است.
این جامعهشناس با بیان اینکه مهمترین مسئله در این مرحله، آمادگی کودک برای ورود به اجتماع است گفت: حتی اگر کودک تجربه حضور در مهدکودک یا پیشدبستانی را داشته باشد، همچنان به آموزشهایی نیاز دارد که او را برای تعامل با افراد جدید، مشارکت در فعالیتهای گروهی، دفاع از خود و رعایت حقوق دیگران آماده سازد، این مهارتها تنها از طریق گفتار آموخته نمیشوند، بلکه باید در بستر تجربه و تعامل واقعی با دیگر کودکان شکل بگیرند.
ظهوریان بیان کرد: در گذشته، ساختارهای خانوادگی گستردهتر، زندگی در کنار اعضای فامیل یا بازی در کوچهها، فرصتهایی طبیعی برای تمرین مهارتهای اجتماعی فراهم میکردند، اما در زندگی امروزی، چنین فضاهایی کمتر در دسترس است.
کودکان تکفرزند و آنهایی که در خانوادههای کوچکتر زندگی میکنند، به دلیل نداشتن خواهر و برادر یا تعامل کمتر با همسالان، بیش از دیگران در معرض چالشهای ورود به اجتماع هستند، بنابراین، لازم است والدین آگاهانه فرصتهایی را برای تعامل اجتماعی کودک فراهم کنند؛ مانند رفتن به پارک، حضور در جمعهای کودکانه یا بازیهای گروهی؛ این اقدامات نقش مهمی در آمادهسازی کودک برای مدرسه دارند.
نحوه گفتوگوی والدین با کودک درباره مدرسه مهم است
وی افزود: نکته مهم دیگر، نحوه گفتوگوی والدین با کودک درباره مدرسه است. برخی والدین بهدلیل نگرانی یا دلسوزی، بیش از حد درباره جزئیات مدرسه با فرزندان خود صحبت میکنند و تلاش دارند آنها را برای هر اتفاق احتمالی آماده کنند، این در حالی است که چنین گفتوگوهایی نهتنها کمکی به کودک نمیکند، بلکه ممکن است باعث افزایش اضطراب و سردرگمی او شود. ذهن کودک توان پردازش تمام این پیشبینیها را ندارد و تلاش برای حفظ آنها، میتواند خلاقیت و اعتمادبهنفس او را تضعیف کند.
این جامعهشناس عنوان کرد: کودک باید بیاموزد که چگونه از والدین جدا شود، بدون اینکه احساس ناامنی کند. این موضوع مهمتر از دانستن نحوه برخورد با تمام موقعیتهای احتمالی است، وقتی کودک وارد محیط مدرسه میشود، در مواجهه با همسالان، مربیان و شرایط مختلف، به تدریج نحوه واکنش مناسب را فرا خواهد گرفت. آموزش مستقیم همه این موارد نهتنها ضروری نیست، بلکه میتواند مانع از رشد طبیعی او در فضای مدرسه شود. در واقع، هدف این است که کودک توانایی تعامل را از طریق تجربه شخصی بیاموزد، نه با حفظ مجموعهای از دستورات.
ظهوریان در ادامه گفت: اعتماد کودک به والدین در این مسیر نقش کلیدی دارد. والدین باید در وعدههایی که به فرزند خود میدهند صادق و دقیق باشند. اگر گفتهاند که تنها یک ساعت از او جدا خواهند شد، باید بر همان اساس عمل کنند. از آنجا که کودکان مفهوم زمان را بهخوبی درک نمیکنند، جدا شدنهای طولانی یا ناگهانی ممکن است احساس امنیت آنها را مخدوش کند. بنابراین، بهتر است این فرآیند بهصورت تدریجی انجام شود و کودک گامبهگام به جدایی از والدین عادت کند.
موفقیت در زندگی مدرسهای نه صرفاً به تواناییهای علمی، بلکه به مهارتهای ارتباطی و اجتماعی بستگی دارد
وی در خصوص آموزش خواندن و نوشتن پیش از مدرسه، با بیان اینکه هر مهارتی باید در زمان مناسب خود و با آمادگی ذهنی لازم آموخته شود، تصریح کرد: مهمتر از آموزش محتوای درسی، پرورش تواناییهای شناختی، عاطفی و اجتماعی کودک است؛ کودکی که مهارت تعامل با دیگران را نیاموخته، حتی اگر بتواند قبل از مدرسه بخواند و بنویسد، در مواجهه با چالشهای محیط مدرسه دچار مشکل خواهد شد. بنابراین، بهتر است به جای تمرکز بر آموزشهای رسمی، فرصتهایی برای پرورش تفکر، حل مسئله، خودکنترلی و برقراری ارتباط مؤثر برای کودکان فراهم شود.
ظهوریان ادامه داد: در نهایت، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، آمادهسازی کودک برای زیستن در اجتماع است؛ اینکه بتواند در کنار دیگران رشد کند، احساس امنیت داشته باشد، حقوق خود و دیگران را بشناسد، و به تدریج به فردی مستقل، مسئول و توانمند تبدیل شود. موفقیت در زندگی مدرسهای نه صرفاً به تواناییهای علمی، بلکه به مهارتهای ارتباطی و اجتماعی بستگی دارد، که باید از همان ابتدا مورد توجه قرار گیرد.
انتهای پیام
نظرات