• دوشنبه / ۳ شهریور ۱۴۰۴ / ۰۹:۰۲
  • دسته‌بندی: ایلام
  • کد خبر: 1404060300886
  • خبرنگار : 71299

مدرس دانشگاه ایلام:

وعده‌های صادق گفت‌وگوی سخت ایران با بخشی از جامعه جهانی بود/ ملت ایران در حال عبور از گردنه‌های سخت

وعده‌های صادق گفت‌وگوی سخت ایران با بخشی از جامعه جهانی بود/ ملت ایران در حال عبور از گردنه‌های سخت

ایسنا/ایلام مدرس دانشگاه ایلام و ساختارپژوه گفت: وعده‌های صادق ایران گفت‌وگوی سخت ملت ایران با بخشی از جامعۀ جهانی بود که معتقد به «تاریخ تک مرکزی» برای جهان است و خود را متن و دیگران را در حاشیه تمدن جهان می‌داند. 

یونس احمدی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: به‌طور معمول ورود ایرانی‌ها به یک جنگ ناخواسته و تحمیلی به نام جنگ ۱۲ روزه، این‌روزها با سؤالات متعددی مواجه شده‌است، از جمله آنکه می‌توان پرسید که آنچه رخ داده است، یک رخداد  محدود نظامی در یک جغرافیای مشخص از جهان در محدوده‌ای مشخص و یا یک رخداد بزرگ در تراز و یا حدود و ثغور منطقه‌ای و یا جهانی است؟ البته می‌توان مفروض گرفت آنچه که رخ داده، یک تحول و یک بخش از اتفاقات در مسیر مردم ایران و دارای پس‌زمینه‌ای جریانی، در تاریخ قدیم یا باستان و معاصر ایران است، و ما در طول تاریخ کشورمان با چنین مواجهاتی یا مشابه با آنها روبرو بوده‌ایم. 

وی خاطرنشان کرد: به نظر می‌رسد تحولات دهه‌ها و سده‌های اخیر در جهان و به خصوص و به‌تبع آن در کشورمان منجر به شکل‌گیری یک مقطع متفاوت با گذشته در ایران شده است به‌طوری‌ که در این مقطع ایرانی‌ها به شناخت بیشتری از واقعیت‌های جدیدِ جهان و همچنین شکل‌گیری نظام‌های ملی و بین‌المللی دست یافته‌اند و این مسیری جدید است که ملت ایران برای شناخت، ساخت و بهره‌گیری از آن در حال یادگیری، رایزنی و تلاش و پرداخت هزینه است و می‌توان مسائل اخیر را با پاسخ های بیرونی به تحولات اخیر در جامعۀ ایرانی مرتبط دانست.

این مدرس دانشگاه ایلام توضیح داد:  پیش‌انگاره و مفروض ما این است که می‌خواهیم این جنگ را در قالب دو فرضیه ذهنیت ساختارگرایانه در ایران و همچنین هویت مرتبط و مستقل با شکل‌گیری نوعی انسانِ جدید ایرانی و به عبارتی شکل‌گیری نوعی تحول پارادایمی در مدل شناخت، فهم و زیست افراد در ماتریکس انسان، جامعه و فرهنگ ایرانی به بحث و بررسی بگذاریم.

احمدی گفت: در دنیای تاریخی ایرانی‌ها ملتی متمدن محسوب و بخشی بی‌بدیل از تاریخ جهان را تشکیل می‌دهند، گرچه امروز افرادی مسلط بر اوضاع و نرم‌افزارها و داده‌های جهان هستند که برای مراجعه به این تاریخ از خود تمایلی نشان نمی‌دهند، شاید چون سند و سابقه‌ای برای خود و ملت خود در آن نمی‌بینند.

وی افزود: تاریخ ایران پر از رویدادهای مهم، شاهکارهای هنری و علمی، و دستاوردهای سیاسی است که نشان‌دهندۀ عظمت و پویایی این ملت در طول قرون و اعصار مختلف است، این سابقه بزرگ، نه تنها هویت ایرانی را شکل داده، بلکه به جهانیان نیز این امکان را داده است که از تجربیات و دستاوردهای ایران بهره‌مند شوند.

این ساختارپژوه تشریح کرد: تاریخ جهان در یکی دو قرن اخیر، بسیار پرشتاب، پر سر و صدا و پر از تحولات بزرگ شده، و با پیشرفت‌های شگفت‌انگیز و موج‌هایی از داده‌های فراوان که جهان را زیر و زبر کرده، نقش پیشرو را ایفا کرده است اگر بخواهیم این دیدگاه را کمی شرقی‌سازی کنیم می‌توان بگوییم، تاریخ جهان در یکی دو قرن اخیر مدعی، پرازدهام، بسیار شلوغ و پر سر و صداتر شده است و با پیشرفت‌های شگفت انگیز و موج‌هایی از داده که جهان را تسخیر کرده است ممکن است بخواهد سابقه تاریخی بسیاری از ملت‌ها را بپوشاند.

احمدی بیان کرد: به این ترتیب و بر اساس شواهد داستان برای ملت ایران در دوران معاصر، تنها به یادآوری یک سابقه تاریخی برنمی‌گردد و نمی‌توان به آن بسنده کرد، بلکه ما با تحولاتی و فراتر از آن تغییراتی مواجهیم که به‌منزله یک شروع برای ملت ما محسوب می شود، به تعبیر و عبارتی، تاریخ غنی ایران، تنها پایه‌ای برای هویت و فرهنگ کنونی ‌ملت ایران نیست، بلکه در کنار آن، تحولات و رویدادهای معاصر نقش مهمی در شکل‌گیری مسیر آینده این ملت ایفا می‌کنند.

وی ادامه داد: اکنون مشخص است که دو قرن اخیر در جهان با تغییرات متفاوت نسبت به گذشته آغاز شده است. تاریخ هر ملتی معرف تجربیات، شکست‌ها، پیروزی‌ها و درس‌هایی است که در زمان خود معنا و اهمیت داشتند اما در دنیای امروز، سرعت تغییرات، فناوری، سیاست‌های جهانی و معادلات قدرت به گونه‌ای تغییر یافته‌اند که همان تجربیات گذشته ممکن است به اندازه‌ی قبل کارآمد نباشند یا پاسخگوی چالش‌های جدید نباشند. شاید مشکل عدم کارآمدی سابقه تاریخی در دنیای معاصر، از عدم تطابق این تجربیات با نیازهای امروز و بی‌توجهی به ساختارهای نوین و فناوری‌های جدید باشد. به عبارتی، نباید تنها بر حافظه تاریخی تکیه کرد، بلکه باید از آن بهره برد و در راستای نیازهای زمانه، راه‌حل‌های نوینی ارائه داد.

احمدی گفت: در این شرایط یکی از ملت‌هایی که ظاهراً می‌خواهد نقشه‌ای‌ متفاوت برای دنیای معاصر برای خود تعریف و ترسیم کند ایرانی‌ها هستند. عباس میرزا که به‌عنوان ولیعهد، سیاست‌گذاری‌های کلی درباره دفاع و امنیت کشور را انجام می‌دهد و در تلاش است نظامیان را برای جنگ‌ها آماده کند، به عنوان یکی از پرسشگران تاریخی ایران از خود می‌پرسد چرا آن سابقۀ تاریخی اکنون دردی برای ملت ما دوا نمی‌کند؟ چرا تجربیات گذشته و پیروزی‌ها و شکست‌های قدیمی هنوز تاثیرگذار نیستند.

این مدرس دانشگاه ایلام افزود: اجازه بدهید که اینجا غم و سرشکستگی ناشی از باخت به مهاجمین را یک مقطع مهم در تاریخ ملت تعمداً مفروض بگیریم، غم و سرشکستگی ناشی از شکست در مقابل قدرت‌های بزرگ، می‌تواند به‌عنوان یک مقطع بحرانی و تأثیرگذار در تاریخ کشور و ملتی تلقی شود که بر هویت ملی، سیاست، و فرهنگ آن تأثیر می‌گذارد، در واقع، این احساسات و تجربیات می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری هویت ملی، عزت‌نفس یا نیاز به مقاومت و استقلال بازی می‌کنند. بسیاری از ملت‌ها پس از شکست‌هایی تاریخی، مسیرهای جدیدی در سیاست، دیپلماسی و توسعۀ اقتصادی را آغاز می‌کنند.

احمدی ادامه داد: این شکست‌ها، هرچند تلخ، در طول تاریخ ایران، عواملی برای توجه، تقویت هویت ملی و توسعه سیاست‌های مستقل شدند در پس هر شکست، درس‌هایی برای آینده شکل گرفت و احتمالاً پاشنه آشیل‌هایی که باید برطرف می‌شد، آشکار شد. در طول تاریخ، ایرانیان از شکست‌ها و مصائبی که با آن روبرو شده‌اند، درس‌ها و تجربیاتی گرفته‌اند که تأثیرات طولانی‌مدتی بر هویت، سیاست، و راهبردهای آنها داشته است.

وعده‌های صادق گفت‌وگوی سخت ایران با بخشی از جامعه جهانی بود/ ملت ایران در حال عبور از گردنه‌های سخت

وی خاطرنشان کرد: پس از شکست در مقابل همسایه شمالی، ایرانیان به طرز خارق‌العاده‌ای و در یک تغییر راهبردی شروع به اصلاح ساختارهای نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی کردند، به‌خصوص از زمان عباس میرزا، که در قالب سؤال‌ها و اقداماتش، اهمیت نوسازی و تعامل با جهان دیگر و البته غرب را بر زبان آورد. این رویکرد، مسیر قدرت و استقلال ملی را هموارتر ساخت و مقدمه‌ای برای تلاش‌های اصلاح‌طلبانه بعدی شد که در دوره‌های بعد صورت گرفت.

این ساختارپژوه توضیح داد: تلاش برای تقویت قدرت نظامی و دیپلماتیک و شروع به تمرکز بر تقویت قوای نظامی و آموزش نیروهای داخلی، توسعه نهادهای علمی و فرهنگی و توسعه اندیشه مبتنی بر اولویت پیشرفت‌های علمی و صنعتی در کنار دیپلماسی فعال و تعامل با جهان و دنیای دیگر و ورود در عرصه‌های بین‌المللی همراه با چرخش مهم و ارزشمند اصلاحات در ساختار داخلی، تلاش برای اصلاحات در دولت، کاهش فساد و تمرکز بر توسعه اقتصادی و زیرساخت‌ها بخشی از اقدامات ایرانی ها در این مقطع است.

احمدی گفت: این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که اصلاحات ساختاری که به طرز ارزشمندی مورد توجه ملت ایران قرار می‌گیرد، فرآیندی پیچیده، بلندمدت و نیازمند درک عمیق از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و زیستی است چنین اصلاحاتی می‌تواند باعث ایجاد تحول بنیادین در مسیر توسعه پایدار و برقراری عدالت و آزادی عمیق‌تر شود.

وی اضافه کرد: در ایرانِ معاصر ملتی که سابقه در تاریخ و علم دارد اقدام به واردات علم جدید از جهان غرب می‌نماید. ما متواضعانه و مسئولانه و مبتنی بر یک عقلانیت تاریخی دست نیاز به سوی صاحبان جدید علم جهان می‌بریم.‌ این روند، بی‌وقفه و به شکل‌های مختلف، از واردات علم، سفرهای علمی، سفرنامه‌ها، منشورات و تأسیس مراکز آموزشی، نشان‌دهنده تلاش مستمر برای پیشرفت و همگامی با جهانِ روزآمد است. روشن است که ایران در دوره‌های متعددی مهد علم و فرهنگ بوده است و این کشور، با سابقه تاریخی و فرهنگی غنی، در کنار بهره‌گیری از میراث خود، نیازمند تجربیات و علم روز جهان است.

وی گفت: از سوی دیگر شاید کمتر ملتی را بتوان یافت که در نزدیک به دو قرن اخیر، در یک مسیر بارها دست به انقلاب زده‌باشد. شاید انقلابِ ایرانی‌ها عطش برای نوسازی، جلو رفتن، پیشرفت و کسب موفقیت و ساخت افق‌های آینده است. واقعیت این است که ملت‌ها در طول تاریخ، به‌ویژه در دوره‌های معاصر، غالباً از طریق انقلاب‌ها، اصلاحات و تحولات بنیادی به دنبال تغییر و توسعه بوده‌اند. در مورد ایران، این چند مرتبه انقلاب در طول نزدیک به دو قرن، نشان‌دهنده‌ی یک نیاز مداوم و عمیق برای پیشرفت، اصلاح و طلب آینده است. به این ترتیب شاید بتوان گفت که در ایران نوعی انقلاب معرفتی و فرهنگی رخ داده است که دهه‌ها زمان را به خود اختصاص داده و در هر مقطعی خود را به شکل و گونه‌ای و در قالب مضامینی مانند مشروطیت، روشنگری، نفت و انقلاب اسلامی نشان داده است.

احمدی ادامه داد: این دوره‌های متعدد نشان می‌دهند که جامعه ایرانی همواره در حال تطابق و بازسازی خود است، و هر مرحله از این تحولات، بخشی از فرآیند توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور است. مثلاً، انقلاب مشروطیت در اوایل قرن، تلاش برای محدود کردن قدرت استبدادی و ایجاد ساختارسازی‌های حقوقی، نشان‌دهنده‌ی خواست مردم برای رسیدن به آزادی و عدالت بود و انقلاب اسلامی در دهه‌ی ۱۳۵۰ نیز تجلی همین نیاز عمیق برای تغییر بنیادی و ایجاد نظامی بر اساس ارزش‌های دینی و فرهنگی است.

وی افزود: به‌عنوان محصولی برای آن عطش در راستای نوسازی امروز ما در ایرانِ معاصر، یعنی سرزمینی که روی آن زیست می‌کنیم، در نتیجۀ تلاش‌های تاریخِیِ مردم و نخبگان و برپایه تحولاتی که طی تاریخ ایران به صورت ممتد بر ذهنیت و نهادهایِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور مؤثر بوده‌اند، با ساختارهایی مواجه هستیم که نسبت به گذشته دارای تفاوت‌هایی تعیین‌کننده هستند. ما از دیروزیم اما با آن دارای مرز هستیم. عقلانیت ایرانی، امروز، مدرن، زمینی، واقعیتگرا و تحلیلگر است. عقل ایرانی با عقل زندگی برابر و همراستا شده است. عقل ایرانی زندگی و زندگی عقل اوست و این راهی است که ما از تاریخ خود آموخته‌ایم.

وی گفت: برداشت از این نوع عقلانیتِ ایرانی، تصویرگر یک نگرشِ استراتژیک، عملی و مرتبط با واقعیت‌های زندگی است. این نوع عقلانیت که با واقعیت‌های زندگی همسو شده، نشان‌دهندۀ یک نوع بلوغ فکری و فرهنگی است که در طول تاریخ و از طریق تجربه و درس‌آموزی از گذشته شکل گرفته‌است. در دنیای معاصرِ ایرانی با پرهیز از انتزاع، محوریت به انضمام و زندگی داده شده و در همین راستا ساختارهای دولت و نظام اداری مبتنی بر مفاهیم قانون‌مداری و دموکراسی نسبی است. افزارهای اقتصادی و فناوری، از جمله دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی، و نهادهای مدرن علمی و فرهنگی توسعه یافته است و همچنین مفهوم حقوق فردی و عمومی، آزادی‌های نسبی، و نقش نخبگان در فرآیند تصمیم‌گیری تعمیق یافته است.

احمدی افزود: به عبارتی ایران در دوران معاصر، بر پایه‌ی تلاش‌های تاریخی، نخبگان و مردم، به ساختارهای نوین و عقلانی دست یافته‌است. این تحول از آنجا که معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه است نوعی تحول بنیادین و پارادایمی محسوب و نشان‌دهنده‌ی بلوغ و استعداد ایرانی است که توانسته‌است هم در فضای فرهنگی و زیستی و هم در سطح ساختاری، مسیر جدیدی را طی کند.

این مدرس دانشگاه بیان کرد: مبتنی بر تحولات عمیق ذکر شده، امروز ساختارها نقش حیاتی در زندگیِ انسانِ ایرانی معاصر و مدرن یافته‌اند و روح ساختار با انسان و جامعه ایرانی در تعامل و هماهنگی است. راز ماندگاری ایران، نمایش و جاری شدن تفکر ایرانی در قالب ساختارهایی است که با طبیعت همجوشی و همراهی دارند. ایران راز هستی است و چیزی فراتر از طبیعت نیست. امروز باید باورهای عمیق و فلسفی درباره جایگاه ساختارها و روح ایرانی در زندگی معاصر و تاریخ آن را به‌خوبی بازتاب داد و منعکس نمود. این نگاه، نشان‌دهنده انسجام و همبستگی میان هویت فرهنگی، ساختاری و طبیعت در ایران است، که در حقیقت، راز ماندگاری و استقامت این سرزمین را شکل می‌دهد.

احمدی خاطرنشان کرد: انسان ایرانی امروز، نه تنها درگیر تغییرات و اصلاحات بیرونی است، بلکه درونی‌تر و عمیق‌تر، به بازنگری و بازآفرینی رابطه‌اش با ساختارهای حاکم و قدرت، فکر می‌کند. این دیدگاه، نویدبخش دوران جدیدی است که در آن، توجه به توازن میان هویت انسانی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و دینی، به عنوان محور اصلی تحول مطرح می‌شود بنابراین، عصر جدید ایرانی، می‌تواند به عنوان عصر توجه ویژه به اهمیت، دینامیک و فرآیندهای تغییر در ساختارها شناخته شود، که این خود، پایه‌ای برای تحولات بنیادین و پایدار است.

وی گفت: ظهور دینامیک ساختاری یک اصطلاح چندوجهی است که ترکیبی از مفاهیم حرکت، تغییر و ساختار است. در نگاه کلی، این عبارت می‌تواند نشان‌دهندۀ فرآیندی باشد که در آن ساختارهای فرهنگی و اجتماعی،  نه به صورت ثابت بلکه به صورت پویا و در حال تغییر ظاهر می‌شوند یا تحول می‌یابند. این مفهوم می‌تواند بر نقش نیروهای داخلی و خارجی تأکید کند که باعث شکل‌گیری، تحول یا تجدید ساختارها در زمان‌ها و فضاهای مختلف می‌شوند. به عبارت دیگر، «ظهور دینامیک ساختار» اشاره دارد به این که ساختارها بطور مداوم در حال تولید و تغییر هستند، و این حرکت دائمی، هستی و پویایی آن‌ها را شکل می‌دهد.

این مدرس دانشگاه افزود: تئوری ما این است که ماهیت ساختار به شکلی انتزاعی، ذاتاً فاقدِ آگاهی، دیسیپلین و تنها مجموعه‌ای از روابطِ صرف و فاقد اخلاق نیست و همزمان آگاهی یا چیزی شبیه به آن نیز در بطن ساختارِ طبیعی و پیشا انسانی و روابط آن وجود دارد که نوعی اخلاقِ طبیعی وساختاری محسوب می‌شود.  ساختار می‌تواند خودش به تنهایی، در قالب قواعد، روابط و ذات خودش، دارای نوعی آگاهی یا ویژگی‌های شناختی باشد. دینامیسم ساختاری نه تنها یک فرآیند تغییر و تحول، بلکه مجموعه‌ای پیچیده از رابطه‌ها و آگاهی‌ها است که در آن ساختارها هم از نظر داخلی (آگاهی و قواعد) و هم از نظر بیرونی (تعامل و واکنش با محیط و دیگر ساختارها) شکل می‌گیرند و توسعه می‌یابند.

وی افزود: اکنون گامی جلوتر نهاده و در این شرایط که کشور قرار دارد، مفروض می‌داریم که مبتنی بر داده‌ها و استدلال‌های قیاسی و استقرائی تأکید بر نقش ساختارها در زندگی انسان ایرانی معاصر و احیاناً مدرن بسیار منطقی و عمیق است و این آن چیزی است که از آن می‌توان به عنوان روح ساختار و قوانین موضوعه مرتبط با آن یاد کرد. به نوعی با شکل‌گیری حاکمیت ساختاری در ایران شاید بتوان گفت نوعی تغییر فرا عمیق و پارادایمی صورت گرفته‌است و ایرانی‌ها به ساحل سازندگی ناشی از روح آگاهی و اخلاق ساختاری رسیده‌اند و این صورتی است که تنها در میان اندکی از ملل جهان اتفاق افتاده است.

احمدی اضافه کرد: حاکمیت روح آگاهی و اخلاق ساختاری ، نشان‌دهندۀ پیوند عمیق با نفس طبیعت و ظهور آن است، و در نهایت، به هم‌جهت گشتن و یکی شدن با حساب‌ها و کتاب‌های هستی، و روح قوانین جهان می‌انجامد. این جمله، بیان می‌کند که هم آگاهی و هم ساختار، در پدید آمدن و نظم هستی نقش دارند و به ذات قوانین جهان پیوند خورده‌اند. اکنون ایرانی‌ها دیگر مسافر بی‌خبر این بازی نیستند، بلکه خود از فرط خبرگی بخشی از مسیر عالمند و البته این راه بر هیچ ملتی بسته و ناگشوده نیست.

وی گفت: شیوۀ کنش و توسعه در ایرانِ امروز،  مبتنی بر مدل ساختاری با تمامی موجهات و شرایط آن است. در این نگاه، رابطه‌ی بین انسان ایرانی و ساختارها، تعامل و توازن است؛ و روح ساختارِ ایرانی با انسان و جامعه در تعامل و هماهنگی قرار دارد. این تعامل به معنای حفظ امنیت زیستی، پایداری و توسعه است. ساختارهای قدرتمند و کارآمد، می‌توانند وضعیت زندگی و آینده‌ی جامعه را تضمین کرده و فرصت‌های رشد و پیشرفت را برای همه به طور یکسان فراهم کنند؛ و در مقابل، استحکام و انعطاف‌پذیری ساختارها، برای پاسخ‌گویی به تغییرات و چالش‌های روزمره مهم است.

این ساختارپژوه با بیان اینکه نگاه به تحولات امروز ایران از زاویۀ ساختاری و کلان به معنای تمرکز بر چارچوب‌ها، نهادها، و روابط قدرت به جای صرفاً افراد یا رخدادهاست اظهار کرد: مدل ساختاری معمولاً به نوعی از تحلیل اشاره دارد که نقش ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و حقوقی را در تعیین کنش‌ها و روند توسعه مورد توجه قرار می‌دهد و منظور از «موجهات و شرایط» می‌تواند به عوامل مؤثر مانند منابع و ظرفیت‌های نهادی، و گفتمان‌های مسلط اشاره داشته باشد. طبیعت‌گرایی و همراهی با روح جهانی و قوانین جهانشمول ساخت، گفتمان‌های مسلط و مبتنی بر هستی طبیعی و ذاتی مفاهیم، اصالت جاری در کنش‌های ساختاری هستند. در ساختارگرائی طبیعت مفهوم در امان است و با آن به عدالت و تعادل رفتار می شود، بنابراین کنشِ ساختاری تبعیت از نظام هستی و همراهی بی پایان با آن است.

احمدی ادامه داد: هزاره‌ها حضور در تاریخ و اندیشه‌ورزی انسان‌پایه به سبکی قابل مستندسازی، ایرانی‌ها را به ملتی تبدیل ساخته است که به عنوان یکی از داعیه‌داران فرهنگ و تمدن در جهانِ امروز می‌توانند مطرح شده و پرچمداری کنند. حضور ملت ایران در تاریخ همواره مسئولانه بوده است در حالی که تاریخ به یاد نمی‌آورد که جمع‌ها و گروه‌های ایرانی مسیر تکامل انسانی را با چالش‌های بزرگ و یا کوچک مواجه کرده باشند.

وی توضیح داد: در ایران معاصر برخوردی از نوع نزدیک با دنیای مدرن، و همچنین تجاربی تلخ از جنگ‌هایی که با دیگران و همسایگان داشته‌ایم در کنار یک چاشنی ارزشمند از یک تاریخ پرافتخار، امروز ما را با هم و لااقل در روزهای سخت، خطر و بحران، متحد کرده است.‌ این برخورد همزمان با دنیای مدرن و مواجهه با تجربیات سخت، نوعی هم‌افزایی ساخته است که کشور را در شرایط دشوار، یکپارچه و مقاوم نگه می‌دارد. در حقیقت، از دل این تاریخ پرافتخار و چالش‌های معاصر، روحیه‌ی مقاومت، همبستگی و اراده‌ی جمعی در راستای حمایت از کلیت فرهنگی و ساختاری کشور شکل گرفته‌است که نقش مهمی در عبور از بحران‌ها و روزهای سخت دارد.

احمدی بیان کرد: بر اساس برآوردهای قابل توجه و پیش‌بینی در دهه‌های اخیر سهم عمده‌ای از مردم ایران از خصوصیتی بهره می‌برند که از آن می‌توان با عنوان ساختارگرایی به‌معنای دقیق و علمی آن نام برد. کمیت بالای این گرایش سرمایه‌ای بزرگ، برای یک جهش بزرگ در مسیر تاریخ معاصر ملت ایران است. این ویژگی، نشان می‌دهد که جامعه‌ی ایرانی، با بهره‌گیری از این توانمندی، آمادگی دارد تا در مسیر انجام تغییرات عمیق و بزرگ، نقش محوری داشته باشد و در آینده‌ی نزدیک، یک جهش تاریخی و فرهنگی را رقم زند.

وی ائامه داد: ساختارگرایی ایرانی، گواهی بر حضور عمیق انسان در هستی و شامل نظامی پیچیده است که بر تعامل انسان با طبیعت، فرهنگ و هستی استوار است و بر پایه‌ی ارتباطی همنوا با عناصر طبیعی و بدون منازعه با آنها ساخته شده است. در این فلسفه، مفهوم «ساختِ واقعیت‌ها» یا همان Creating facts، فرآیندی است که از طریق همراهی و همنوایی با طبیعت و هضم شدن در آن، به جای جنگیدن با عناصر طبیعی، مفاهیم جدید و نوآوری‌ها را شکل می‌دهد. در این مسیر، تأکید بر پرهیز از جدال و جدل برای ایجاد و مشاهده حقیقت‌های تازه، نشانگر رویکردی آرام و هم‌سوی با طبیعت است که در آن، انسان با احترام و درک عمیق، مفاهیم و ارزش‌های نوین را خلق می‌کند بنابراین، ساختارگرایی ایرانی نه تنها به عنوان یک حالت فکری، بلکه به عنوان یک روش زندگی و تعامل با جهان، بر پایه‌ی سازگاری، صلح و همنوایی استوار اسانسان ایرانیِ معاصر با بهره‌گیری از هزاران و صدها سال تجربه به عمق بازی‌های مفهومی دست یافته است و بعید است بخواهد بار دیگر دچار چالش ناشی از حاکمیت بلامنازع مفاهیم گردد.

این ساختارپژوه افزود: این تجربه‌ها باعث شده است که این انسانِ فرهنگی در مقابل بازی‌های مفهومی و چالش‌های ناشی از سلطه‌پذیری و حاکمیت مطلق بر مفاهیم مقاوم باشد. مفاهیم سرکش و فی‌نفسه متمایل به ملأ و پُرکردن محیط هستند، نقش طبیعت و انسان تنظیم و نقشه‌پذیر نمودن مفاهیم و قدرت بازیگری آنهاست. انسان با هوشمندی و درک عمیق خود می‌تواند مفاهیم را به سمت هدف‌های مشخص و هماهنگ با طبیعت هدایت کند، و از آنها ابزار بازیگری بسازد.

وی گفت: انسان ایرانی، امروز در لوای تفکر ساختارگرایش جغرافیای طبیعی از ایرانِ سیاسی را که روی زمین جاری است و  حجم‌هایی از مفاهیم را که در ایران فرهنگی به میراثی گرانبها دارد به سان ساختارهای عزیزتر از جان می‌داند و دیگر تمایلی برای پیمودن راه‌های رفته و تکرار آنها ندارد. ایرانیان امروز، از نظر فکری، به ساختارهای طبیعی و جغرافیای ایران اهمیت می‌دهند، چون این ساختارها را بخش جدایی‌ناپذیر از هویت ملی و فرهنگی خود می‌دانند. این ساختارها مانند میراثی گرانبها، برایشان ارزشمند و مقدس است که نباید با ریسک‌های ناشناخته و خارج از چارچوب‌های طبیعی، دچار مخاطره شود.

احمدی تصریح کرد: واکنش‌های ملت ایران به شروع حملات و جنگ ۱۲ روزۀ گروه و حاکمیتی که امروزه بلاشک بخش مهمی از نماد تمدن غرب محسوب می‌شوند و به نیابت از این فرهنگ، جسورانه و خشن با عبور از قوانین بین‌المللی اقدام به تهاجم و تصرف سرزمین‌های سایر ملل می‌کند، قبل و مهم‌تر از آنکه از هر بعدی قابل بررسی باشد، می‌تواند، به لحاظ بررسی فلسفه و تطور اندیشه در ایران موردِ توجه، کنکاش و پژوهش قرار گیرد و البته بسیار عقلانی و روشمند به نظر می‌رسد که این سوی ماجرا یعنی در ایران نیز به دنبال یک سیرتمدنی یا سیستم تکامل اجتماعی باشیم که با آن بتوان کارویژه ایرانیان و نهادهایشان در این جنگ را توضیح و پوشش داد.

وی تأکید کرد: اتفاقات ایران معاصر تأثیرات مهم و قدرتمندی بر اندیشه و روند اصلاح راهبردها داشته و به نظر می‌رسد چنین رویدادی توانسته به شکل‌گیری یا اصلاح نگاه استراتژیک، فرهنگی و فلسفی در ایرانیان منجر شود، که در آن پیوندی قوی میان باورهای دینی، ارزش‌های ملی و تحلیل‌های شناختی، منطقی و فلسفی برقرار گردد، این اتفاقات در فرض ما خوانش ساختارگرایانۀ سوژۀ معاصر ایرانی از وقایع  داخلی و رویدادهای منطقه‌ای و جهانی است. با رصد شرایط می‌توان گفت آنچه رخ داده‌است یک پاسخِ ملی، ناشی از تفکر عامۀ public opinion جامعۀ مشترک ایرانی است و این امر شاید یکی از قابل تأمل‌ترین وقایع جنگ اخیر باشد.

وی افزود: در فهم جنگ کنونی رویکرد منتقدانه و فلسفی بر ضرورت فهم علت‌های جنگ و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن تأکید دارد. در اینجا گرچه رویکرد ملی‌گرایانه و مقاومت‌محور که بر ارزش‌هایی چون استقلال کشور، و رویکرد دینی و اخلاقی بر آموزه‌های دینی و اخلاقی در جنگ تأکید می‌کند، نیز قابل توجه است اما به نظر می‌رسد واکنش‌ اخیر ملت ایران در مواجهه با جنگ‌ها و نا امنی‌های منطقه‌ای، در پهنه‌ی وسیعی از فلسفه، دین، تاریخ، جامعه و فرهنگ جای گرفته است و در مجموع، کنشی ساختاری محسوب می‌شود به این معنا که رویدادهای معاصر نه تنها در سطح فردی و نه صرفاً یک واکنش سطحی بلکه در لایه‌های عمیق‌تری از ساختارهای فرهنگی و فلسفی جامعه تأثیر گذاشته و واکنشی چندجانبه و بنیادین در ایران شکل گرفته و تجلی عمیق‌تر و نظام‌مندتری از مجموعه ارزش‌ها و شناخت‌های جمعی است.

احمدی ادامه داد: تأکید بر فهم علت‌ها و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی جنگ، اهمیت تحلیل فلسفی در کنار سایر رویکردهای مهم مانند رویکردهای ملی و اخلاقی را برجسته می‌کند. این نوع تحلیل‌ها به ما اجازه می‌دهد تا از سطح واکنش‌های سطحی فراتر برویم و پیوندهای عمیق‌تری میان ساختارهای فرهنگی، ارزش‌های ملی و باورهای دینی و فلسفی جامعه را شناسایی کنیم. این امر، مجموعاً ممکن است منجر به شکل‌گیری نوعی واکنشِ استراتژیک، فرهنگی و هویتی مستحکم‌تر و مستندتر در مقابل چالش‌های جاری باشد. این رویکرد نشان می‌دهد که تولید و بازتولید ارزش‌ها و شناخت‌ها در لایه‌های عمیق‌تری از ساختارهای فرهنگی و فلسفی شکل می‌گیرد و واکنش‌ها نه تنها واکنش‌هایی محدود و گذرا، بلکه تجلیاتی نظام‌مند و چندجانبه در برابر رویدادهای معاصر است. این فهم، ما را به سمت درک بهتر این واکنش‌ها و همچنین طراحی راهکارهای بلندمدت برای تقویت هویت، مقاومت و آگاهی جمعی سوق می‌دهد.

وی گفت: تمدن-کشور ایران، امروز بیشتر از هر چیز سرزمین ساختارهاست و ساختارگرایی به عنوان ذهنیت و  رویکرد Attitude and approach  ملت ایران برای حضور در جهان آینده تعیین و انتخاب شده‌است. ساختارهای ایرانی امروز قدرتمندترین نیروی موجود در میان این بخش از جغرافیا، فرهنگ و میراث جهانیِ نوع انسانی است. «ایران» به‌عنوان نمادِ اصلی، گران‌ترین معنا و  گسترده‌ترین چتر و چارچوب برای حضور و کنش مردم، فرهنگ و ساختارهای کشور محسوب و در حال بازگشت به جایگاه خود است. «ایران» پس از سده‌ها تاریخ و حضور در صحنه بازیگردانی‌های ملی و منطقه‌ای، با تاریخی مملو از کامیابی‌ها و ناکامی‌ها، امروز در حال خلق صحنه‌های شکوهمند بازگشتی طبیعی به عرصه بازیگردانی‌های جهانی‌است، هرچند گاهی به ناچار زبان این بازگشت، تلخ و از جنس آتش و آهنی باشد که محصول اراده‌های تاریخی و معاصرینی از عباس میرزا تا شهید طهرانی‌مقدم است.‌ گندم فرهنگ ایرانی در بهار باردهی و درخت ساختارهای ایرانی در تابستان میوه دادن است.‌

این ساختارپژوه اظهار کرد: ملت ایران در حال عبور از گردنه‌های سخت توسعه و پیشرفت است و در این راه استاد و معلمی جز هستی، جهان و طبیعت که ذات بی‌انتهای خداوند است، ندارد. جایگاه و زمینی که ملت ایران از آن برخاسته‌اند عدالت و طبیعت است و تا زمانی که ملتی به عدالت و نظام طبیعت رفتار کند پایدار می‌ماند، هرچند ممکن است گاهی رگه‌های آتش و دود رادیکالیسم و زیاده خواهیِ از نیل تا فرات اشغالگران، تن قدرتمند این ساختار ریشه در تاریخ را مجروح کند یا بیازارد. این ملت، برخاسته از سرزمین‌هایی است که بارها و بارها طراوت و روح عدالت و توازن طبیعت در آن تجلی یافته است، و این مبنا، چراغ راهی است برای ادامه طریق در برابر غبار خشم و نفرت، تغییر و تحول‌های ناگزیر و تحمیلی و آنچه پایدار می‌ماند، وفاداری به اصل عدالت و نظام طبیعت است. چرا که کلید بقا و هویت ملی، در احترام به این بنیادی‌ترین اصول است.

وی گفت: فرضیه ساختارگرایی به معنای رشد طبیعی و توسعه متوازن و متمایل و همراه با طبیعت برای ملت ایران در دنیای معاصر، فرصت حیات را تضمین نمود و با حمایت مردم از ساختارها باعث نوعی پایداری ساختاری در قالب وطن نیز شده است. از رشد طبیعی یک ملت، جایی برای کسی یا ملتی در جهان تنگ نمی‌شود، مگر آنکه نوعی ایدئولوژی‌محوری و تمامت‌خواهی باعث تندی اقدامات و زیاده‌خواهی گروه یا ملتی گردد که ماحصل این امر آغاز چالش‌هاست. جنگ‌ها همواره محصول افزون‌طلبیِ افراد یا گروه‌ها و ملت‌ها و رفتار خلافِ طبیعت و توهمات آنهاست. زمانی که توسعه ملت‌ها بر مبنای ایدئولوژی‌های غالب و تمام‌خواهی‌های افراطی قرار گیرد، خطر تندروی و رفتارهای غیرعادی مانند جنگ‌ها و منازعات بالا می‌رود. این جنگ‌ها، که نتیجه‌ افزون‌طلبی و توهمات هستند، برخلاف طبیعت انسان و روند طبیعی توسعه است و نتیجه تنگنای ناشی از زیاده‌خواهی‌ها می‌باشد.  ملت ایران در منطقه‌ای قرار دارد که همواره با همسایگان خود در یک نظام طبیعی وتعادلی از توسعه قرار گرفته و نوعی تفاهم منطقه‌ای ملاحظه می‌شود. این نگاه بر اهمیت حفظ تعادل و همکاری‌های منطقه‌ای تأکید دارد.

وی افزود: از سوی دیگر رشد و توسعه طبیعیِ یک ملت نهایتاً، مناسبات معمول آن را از منافع و موقعیت‌های داخلی به مناسبات منطقه‌ای و جهانی مبدل می‌سازد و از این امر نیز گریزی نیست. امروز ملت ایران ملتی است که دارای نگاه جهانی، منافع و مناسبات منطقه‌ای و به دنبال صلح و تعامل با جهان در عرصۀ بین الملل و ساخت داخلی و پرهیز از آرمان‌گراییِ صرف در عرصه داخلی است. به عبارتی توسعه و رشد هر ملت، نهایتاً منجر به تحول در نوع روابط داخلی، منطقه‌ای و جهانی آن می‌شود در واقع، یک ملت توسعه‌یافته نمی‌تواند از جهان جدا بماند و باید با نگاه جامع و چندبعدی، منافع ملی خود را در عرصه‌های مختلف بین‌المللی دنبال کند، بدون اینکه اهتمامش به توسعه داخلی و تعامل با جهان در تناقض قرار گیرد.

احمدی اضافه کرد: وعده‌های صادق ایران گفتگوی ایران با بخشی از جامعۀ جهانی بود که معتقد به «تاریخ تک مرکزی» برای جهان است و ملت‌ها و تمدن‌های جهان را دو بخش متنی و حاشیه‌ای تقسم می‌کند. غرش توان اقتصادی و نظامی ایران در آسمان منطقه پاسخی به تندروی‌ها و تهاجم دشمنان این ملت بود.

وی گفت: نظیر آنچه امروز، برای ملت ایران شاهد آن هستیم، وقتی تراز جهانی ساختارهای یک ملت تغییر می‌کند، کشورها ممکن است فرصت‌های جدید و چالش‌هایی نوین را تجربه کنند و بسیاری از سؤالات، اولویت‌ها و ضرورت‌ها نیز دچار تغییر می‌شود. ممکن در بازۀ کوتاهی از زمان، راه‌های نرفته‌ای در گذشته را پیش روی خود ببینیم و از راه‌های رفته‌ای بازگردیم. این انعطاف‌پذیری و توانایی در بازگشت به راه‌های طی نشده در گذشته، در کنار تطابق با شرایط جدید، نقش مهمی در استحکام و پایداری کشور ایفا می‌کند. در واقع، نقطه تعادل بین حفظ ارزش‌ها و  سنجش خط‌مشی‌های گذشته و تطابق با تحولات جهانی، کلید موفقیت در مدیریت این تغییرات است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha