به گزارش ایسنا، به نقل از فرارو، یوسف متولی حقیقی در مطلبی به یادداشت " سر بریده کلنل پسیان بر سرنیزهی گلممدها " که در پایگاه خبری فرارو منتشر شده، واکنش نشان داده و نوشته است:
این نوشته توجه اینجانب را که سالها معلم دروس تاریخ معاصر ایران در دانشگاههای مختلف خراسان بوده و دو کتاب در مورد شخصیت و قیام کلنل محمدتقی خان پسیان چاپ و دهها مقاله و سخنرانی در این مورد نوشته و ارائه کردهام، به خود جلب کرده است.
از آن جایی که آقای توکلی در مقدمه نوشتهی خود تأکید کردهاند که قصد دارند مرثیهای برای کلنل پسیان بنویسند و در مرثیه سرایی نیز توقع پرداختن عالمانه به تاریخ، توقعی بیجا به شمار میرود از برخی کاستیهای محتوایی این نوشته در گذشته و با نویسنده در ذکر ویژگیها، اقدامات و خصایل در خور تحسین و مظلومیت های کلنل پسیان، همنوایی میکنم.
اختلاف نظر اینجانب با نویسندهی مذکور از آنجا شروع میشود که ایشان در ارائهی تحلیل پیرامون شکست جنبش و سپس رخداد ناخوشایند کشته شدن کلنل پسیان، از حوزهی مرثیهسُرائی خارج و وارد وادی تخطئهگرایی میشوند و با نامیدن خراسانیها به طور اعم و کُردهای کُرمانجزبان خراسان به طور اَخص، تحت عنوان؛ " گلممدها " نه تنها تاریخ که اخلاق را هم لگدکوب مَرکب بیعنان قلم خویش می سازند.
ایشان در جملاتی که فاقد فرهیختگی قلم است، بر رُماننویس برجستهی ایرانی یعنی محمود دولت آبادی، خُرده میگیرند که در کلیدر شخصیت گلممدها "این یاغیان ابدی" را با نگاهی مثبت معرفی کرده است. با این که در رُمان نمیتوان به خالق آن خُرده گرفت که چرا شخصیتها را مثبت یا منفی آفریده است اما از آن جا که قهرمان کلیدر یعنی گلمحمد کُرد کلمیشی، شخصیتی واقعی بوده و برخی پژوهشهای تاریخی همچون کتاب کلیمالله توحدی تحت عنوان کلیدر در اسناد و واقعیات نیز، نشان از آن دارد که در مجموع گلمحمد دارای شخصیتی مثبت بوده است، میتوان به این دیدگاه آقای توکلی که در مجموع شخصیتهای گلممدی را فاسد و منفی جلوه داده اند، خُرده گرفت.
صد البته و حتماً گلمحمد کلیدر هم مثل سایر قهرمانان تاریخی کاستیهایی داشته است اما استفاده از عبارت " یاغیان ابدی" برای گلممدها و مخصوصاً کُردهای شمال خراسان، هم زیر پا گذاشتن اخلاق است و هم پیشگوئی در تاریخ!
گیریم که کُردها در گذشته و حال یاغی بوده و باشند اما ایشان چگونه آینده را پیشگوئی کرده و آنان را " تا ابد یاغی "پنداشته اند؟!
نویسندهی مذکور ضمن اشاره به آن روی " تاریک و خشن و فاسد " گلممدها، قتل نادرشاه را نیز در قوچان به گلممدها نسبت داده غافل از این که قاتلان اصلی نادر شاه افشار یعنی محمد خان قاجار و صالح خان هر دو، غیر خراسانی و غیر گلممدی بودهاند!
در مورد قتل کلنل پسیان هم درست است است که به تعبیر آقای توکلی "یاغیان مسلح کُرمانج شمال خراسان" عامل کشته شدن او هستند اما نباید فراموش کرد این یاغیان تنها با فرمان رسمی دولت به ظاهر قانونی قوام السلطنه ، با نیروهای ژاندارمری طرفدار کلنل پسیان درگیر شدند و ظاهر قضیه در نزد آنان نشان میداد که یاغی، کلنل پسیان است که در برابر دستورات دولت مرکزی مقاومت میکند و نه گروه دیگری. نویسنده مذکور فراموش کرده که نخستین درگیریها را هزارهها، تیموریها و بلوچهای غیر گلممدی شرق خراسان در فریمان، باخرز، جام، کاریز، سنگان و تربت حیدریه بر ضد کلنل پسیان شروع کردند.
کلنل در شرق خراسان دهها جنگ با غیر گلممدیها داشت و با گلممدیها در شمال خراسان تنها یک جنگ. در این جنگ هم حداکثر ۱۰۰۰نفر ازگلممدی ها که بعضاً تُرک و فارس نیز بودند، ازصدها هزار نفر جمعیت کُردهای شمال خراسان شرکت داشتند. عدهای از سران کُردهای خراسان و به تعبیر شما گلممدها یا در جنگ شرکت نکردند و یا سعی کردند درگیریها شدت پیدا نکند. بر این اساس بسیاری از مردم عادی شمال خراسان نه تنها در این درگیریها شرکت نداشتند بلکه بسیاری از آنها عزادار جان باختن کلنل پسیان نیز بودند که اشعار حزن انگیز مادران کُرد در سوگ کلنل که در برخی کتابها به آن اشاره شده، دلیلی براین مدعاست.
نویسنده مذکور در ادامه توهینهای آشکار خود به خراسانی جماعت، تیپ و شخصیت گلممد را تنها یک اسم ندانسته و آن را نمونه بارز شخصیت منفی خراسانیها دانسته که در محیط خشن و پر آشوب و طبیعت وحشی و رام ناشدنی این دیار تربیت شده اند. وی در جملاتی که هتک حرمت قلم شمرده میشود در مورد تولد گلمحمد می نویسد: "وقتی گلممد از شکم ننهاش قدم به عرصه وجود می گذارد..." او گلممد را به عنوان یک تیپ خراسانی متهم میکند که به هیچ کس و هیچ چیز جز غریزهی بقای خودش و منافع قوم و قبیلهاش پایبند نیست و امروز از این ارباب پول میگیرد تا علیه آن ارباب طغیان کند و فردا بالعکس. امروز عروسک خیمه شب بازی روس است و فردا اهرم فشار انگلیس. او نه قانون میشناسد و نه وطن. یگانه آرمان او زیستن در فرهنگ غارت و غنیمت است! زهی حاشا و کلا به این قضاوت!امید است نویسنده مذکور فارغ از فرهنگ قومگرایی شوونیستی به گلممدهای ساختهی ذهن خودش پرداخته باشد .
گلممدها و از آن میان گلممد کلیدر اگر تنها به منافع خود فکر میکردند و روز به روز رنگ عوض مینمودند که پیکر بیجانشان پرچم فتح مخالفانشان نمیشد. گلممدهای دیگر چون جَجو خان درگزی، سردار آراز خان و عیوض خان جلالی و تحفهگل و دهها گلممد بی نام و نشان دیگر اگر تنها به فکر خود میبودند که کارشان به جنگ و کشته شدن و به اسارت رفتن نمیگذشت. همین گلممدها بودند که قرنها در برابر تجاوزات ساختار شکنانه اُزبکان و تُرکمانان، مردانه ایستادند و خراسان و مرزهای آن را با جانفشانی های بی شمارشان که در کُتب تاریخی مسطور است، برای ایران حفظ نمودند.
اصلا اگر گلممدی خطا کرد مگر میشود خطای او را به حساب قوم و قبیله و نژاد و زبانش گذاشت اگر این گونه باشد پس باید حملات بیامان سلطان محمود غزنوی به هند و کشتار هزاران انسان بی گناه و یا حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان و هتک حرمت تمامی زنان و دختران این شهر و کور کردن هزاران چشم را به حساب تُرکان گذاشت! در پایان یاد آور میشوم کلنل پسیان بنا به اسناد معتبر تاریخی از تبار همین گلممدهای کُرد بوده که بعد از مهاجرت اجدادش از قفقازبه تبریز، تُرکزبان شده و با در آمیختن تبار کُردی و فرهنگ پر بار آذری، پاسدار فرهنگ ایرانی و آرمانهای مشروطیت شده و جان شیرینش را فدای این اهداف ارزشمندش نموده است.
انتهای پیام
نظرات