محمداسماعیل حاجیعلیان، چهارشنبه ۲۳ مهرماه در نشست تخصصی «تغییر وضعیت و موقعیت در داستان به همراه انتقال تجربه رمان سرمه» که در مکتب هنر رضوان برگزار شد، اظهار کرد: برای آنکه تغییر موقعیت در داستان طبیعی جلوه کند، باید منطق روایی حفظ و عنصر حقیقتنمایی در آن رعایت شود. در یک داستان، میان «اراده و تصمیم قهرمان» و «عمل و رفتار او» تفاوت وجود دارد؛ ازاینرو، نویسنده باید ابتدا شیوهی تغییر موقعیت و حل مسئله را مشخص و سپس شرایط بروز آن را برای شخصیتها فراهم کند.
وی ادامه داد: بهعنوان نمونه، اگر قرار است شخصیتی از مشهد تا تهران پیاده برود، باید پیشتر تجربهی پیادهروی تا نیشابور را داشته باشد تا تصمیم او در منطق داستان پذیرفتنی باشد.
وی دربارهی تجربهی نگارش خود در رمان سرمه گفت: در بخشهایی از رمان از زبان و اصطلاحات اعراب کشور خودمان استفاده شده است. برای مثال، عربهای موصل به مادر «یوما» نمیگویند، اما عربهای جنوب ایران این واژه را به کار میبرند؛ به همین دلیل از آن در رمان استفاده کردم. همچنین برای نگارش این اثر با برخی از اهالی موصل نیز گفتوگوهایی انجام دادم. روایت داستان بر پایهی شواهد واقعی شکل داده شده و با این وجود تلاش شده است منطق روایی اثر نیز لطمه نبیند. ضمن اینکه در این رمان، موصل بهمنزلهی آرمانشهر خاورمیانه ترسیم شده است.
حاجیعلیان با اشاره به سیال بودن فرایند داستانپردازی گفت: در آغاز، چند طرح برای رمان سرمه نوشته شد، اما در نهایت، مسیر داستان تغییر کرد؛ زیرا شخصیتها خود بهنوعی جریان روایت را هدایت میکنند. نگارش این رمان نیز حدود ۱۰ ماه به طول انجامید، اما بخش عمدهی زمان صرف پژوهشها شد که دشواری کار را دوچندان کرد.
وی در ادامه تأکید کرد: در بازنویسی داستان، هرگونه افراط زیانبار است؛ زیرا هر جا آرمانگرایی افراطی رخ دهد، از عمل فاصله گرفته میشود. بازنویسی اصول خاص خود را دارد و پویایی ادبیات در گرو رهایی از «بایدها و نبایدهای خشک» است. بااینحال، بهتر است نویسنده پس از اتمام نوشتن، مدتی از اثر فاصله بگیرد و سپس بهعنوان خواننده و نه خالق متن، به آن بازگردد؛ در غیر این صورت، متن آسیب میبیند و این همان جلوهای از آرمانگرایی افراطی است.
این نویسنده با اشاره به سه گروه مخاطب برای آثار ادبی گفت: دستهی نخست، مخاطبان عام، دستهی دوم، همنویسان و دوستان نویسنده و دستهی سوم، مخاطبان حرفهای هستند. زمانی که این سه گروه اثر را بخوانند و نظر دهند، نویسنده میتواند با نگاهی تازه، بهعنوان یک مخاطب بیرونی، دوباره به نوشتن بپردازد.
حاجیعلیان با تأکید بر اینکه رمان نه کار تاریخی است و نه علمی، بیان کرد: برای نویسنده چندان مهم نیست که یک واقعه دقیقاً اتفاق افتاده باشد یا نه؛ زیرا رمان هرچند نیازمند منطق درونی است، اما الزاماً با واقعیت بیرونی یکسان نیست و به تخیل نیاز دارد. البته نویسنده از نظر اخلاقی باید از تحریف آشکار واقعیتها پرهیز کند.
وی در خصوص تقسیم شخصیتها به قهرمان و ضدقهرمان گفت: اگر ضدقهرمان بهخوبی پرداخت شود، حتی بدون تغییر در قهرمان نیز میتوان داستان موفقی داشت. در تعزیه، شخصیت شمر آنچنان باورپذیر ترسیم شده که هنوز پیش از سخن گفتن امام حسین (ع)، اشک مخاطب جاری میشود. در اصل، هنر نویسنده آن است که شخصیتی متفاوت اما دارای منطق خلق کند؛ همانگونه که شمر در تاریخ انسانی است که بیشترین حج را بهجا آورده، اما در بزنگاه تغییر میکند و این، نمونهای از تغییر موقعیت در داستان است.
این نویسنده گفت: داستان را میتوان به دو گونه «داستان شخصیت» و «داستان ماجرا» تقسیم کرد. هر دو نیز بههم پیوسته هستند اما گاهی یکی بر دیگری غلبه دارد. در کنار این دو، «داستان موقعیت» نیز مطرح است که نوع خاصتری از روایت به شمار میرود.
حاجیعلیان اضافه کرد: در داستان باید شاهد تحول شخصیت باشیم؛ زیرا کاراکتر، موجودی است که تحت تأثیر شرایط تغییر میکند. همچنین، وجود عامل بازدارنده یا مانع، لازمهی پیشرفت روایت است. مهمترینِ این عوامل، ضدقهرمان است که گاهی فردی مشخص و گاه مجموعهای از شرایط یا نیروها است. لذا نبود چالش و تضاد در داستان، نشانهی ضعف آن بهشمار میآید.
انتهای پیام
نظرات