به گزارش ایسنا، میلاد احمدی- کارشناس غرب آسیا در یادداشتی نوشته است: «بررسی محتوای پیام استعفای سعد حریری مملو از اتهاماتی علیه حزبالله و ایران است که به صورت ناشیانه قصد داشتهاتد با ذکر مصادیقی القاء کنند که ایران در لبنان دخالت میکند و علاوه بر آن تخریب جهان عرب را نیز به دلیل توسعه نفوذ کشورمان در جهان عرب میدانند. غافل آنکه سرزمینهای سوریه، عراق، یمن و لیبی را داعشیها و سلفیهای تکفیری خونخوار البته با مدیریت غربی و هزینه مالی و انسانی سعودیها و برخی کشورهای دیگر منطقه به تلی از خاک و ویرانی تبدیل نمودند.
به نظر میرسد که رقیب دچار توهم شده و بافرافکنی در پی القاء آن است که وانمود کند این ویرانیها توسط ایران و حزب الله صورت گرفته است تا بتواند وجه اجتماعی و مردمی جبهه مقاومت را در هم بشکند. از دیگر سو محتوای استعفانامه حریری و همچنین متن مصاحبه تلویزیونی وی با خبرنگار شبکه المستقبل که 9 روز بعد از استعفا انجام شد نیز کاملاً مشخص میکند که هدف از این بلوای سیاسی به گوشه رینگ راندن حزبالله در لبنان و کاهش نفوذ کشورمان در لبنان باشد. گرچه این اقدامات منجر به کاهش نفوذ معنوی کشورمان و طرد حزبالله از عرصه سیاسی لبنان نخواهد شد، ولی میتواند مشکلات عدیدهای را نیز به همراه بیاورد. فراخوانی اتباع برخی کشورهای عربی مانند عربستان، امارات بحرین و کویت از لبنان و همچنین موضوع درخواست عربستان از اتحادیه عرب برای به حالت تعلیق درآوردن عضویت لبنان در اتحادیه عرب نیز در همین راستا قابل تحلیل و برای فشار بیشتر بر حزبالله و رودرو قرار دادن گروههای سیاسی با این جنبش سیاسی صورت میگیرد. گرچه تاکنون احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب با اخراج لبنان از اتحادیه عرب مخالفت نموده و گفته است که این موضوع باعث تضعیف بیشتر این اتحادیه میشود و قطر و عراق هم اعلام کردهاند که در صورت اخراج لبنان آنها نیز از اتحادیه خارج خواهند شد، ولیکن بررسی موارد فوق حکایت از تلاش آل سعود برای توسعه این بحران به سطح منطقه را دارد. به نظر میرسد در روزهای آینده شعلههای این بحران منجر به قطع روابط دیپلماتیک و فراخوانی برخی سفرای کشورهای عربی از بیروت و در جهت بی ثبات کردن بیشتر جامعه لبنان بیانجامد.
پر واضح است که به وجود آوردن این بحران در این سطح توسط سعودیها، ممکن است برای چندین هدف صورت گرفته باشد. احتمال اول تحت فشار قراردادن حزبالله و تضعیف این جریان سیاسی شیعی در عرصه سیاسی لبنان و همزمان کاهش نفوذ ایران باشد. احتمال دوم اینکه سعودیها در سوریه، عراق و یمن به دنبال توسعه نفوذ راهبردی خود و کسب امتیازات بیشتری به ویژه در عرصه اقتصادی و سیاسی باشند. بنابر این سعودیها علیرغم سرمایه گذاری انبوه و هزینه نمودن میلیاردها دلار در این چند کشور که اصطلاحاً از آن به جنگ نیابتی صهیونیسم بینالملل علیه جهان اسلام یاد میکنند، نه تنها نتوانستهاند به اهداف خود دست پیدا کنند بلکه میبینند که موازنه قوا هم در منطقه غرب آسیا در حال تغییر به نفع جبهه مقاومت است، لذا طبیعی است که صهیونیستها و سعودیها از این تغییر موازنه قدرت به خشم آیند و اقدام به تخریب و تضعیف یکی از ارکارنهای جبهه مقاومت (جنبش حزبالله) نمایند. سعودیها چه بخواهند و چه نخواهند بازنده این جنگ نیابتی بوده و خواهند بود. امید است سرمایههای مادی، معنوی و انسانی جهان اسلام با جنگهای نیابتی و داخلی بیش از این قربانی منافع صهیونیزم بینالملل نشوند.»
انتهای پیام
نظرات