کتاب «هنر ظریف بیخیالی» به خواننده خود کمک میکند که باید به چه چیزهایی اهمیت دهد و بیخیال چه چیزهایی شود؛ چراکه با گذر زمان و پیچیدهتر شدن زندگی درک مفاهیمی چون شادی و رضایت بسیار سخت میشود.
این کتاب را «مارک منسن» نویسنده و وبلاگنویس آمریکایی با هدف بیخیال بودن نسبت به مسائل و موضوعاتی که تاثیر مهمی در زندگی ما ندارند و برای داشتن یک زندگی خوب نباید به آنها توجه کرد، به رشته تحریر درآورده است.
البته منظور از بیخیال بودن در این کتاب معنای اصلی واژه بیخیالی نیست، بلکه در اینجا منظور توجه بیشتر به اهداف و ارزشهای کلیدی و بیارزش دانستن حاشیههای دیگر است.
منسن قصد دارد در این کتاب به خواننده خود بیاموزد که بر روی اهداف تمرکز کرده و فقط به مواردی که واقعا لازم است اهمیت دهد، او همچنین قصد دارد بیخیالی نسبت به موارد بیاهمیت و غیرضروری را نیز ملکه مغز خواننده خود کند.
کتاب «هنر ظریف بیخیالی» از ۹ بخش تشکیل شده است که هر کدام از بخشها با توجه به سرفصلهایی که دارند از جذابیت خاصی برای خواننده برخوردار بوده و نکات آموزنده و کاربردی را در اختیار آنها میگذارد.
نویسنده این کتاب سعی میکند از طریق رو به رو ساختن مخاطب با ترسها، مشکلات و انتظاراتش و با چالش کشیدن برخی از مفاهیم، دیدگاهی تازه همراه با روشی جدید به خواننده منتقل کند. آموزههای این کتاب اما تلاش میکنند واقعیات بیرونی زندگی بهتر دیده و لذتهای درونی برخی از وقایع تلخ بیشتر نمایان شوند.
عدهای معتقدند که منسون در کتابش انسانها را ضعیف و محدود خوانده که رنج به عنصری جداییناپذیر از زندگیشان تبدیل شده است، اما وی قصد دارد به وسیله آموزههایش در این کتاب محدودیتها و چگونگی پذیرش آنها را به خوانندگانش بیاموزد.
کتاب «هنر ظریف بیخیالی» عنوان رتبه نخست در کتابهای پرفروش نشریه نیویورک تایمز را از آن خود کرده و در یک سال بیش از ۳ میلیون نسخه آن به فروش رسیده و به بیش از ۲۵ زبان دنیا نیز ترجمه شده است.
بخشی از کتاب «هنر ظریف بیخیالی» به این شرح است؛ « آدمها و تبلیغات تلویزیونی از شما میخواهند باور کنید کلید رسیدن به یک زندگی شاد داشتن شغلی بهتر، یا ماشینی بزرگتر، یا دلبری زیباتر یا وان حمام و استخر بادی برای بچههاست. همه به شما میگویند راه رسیدن به یک زندگی بهتر در بیشتر و بیشتر و بیشتر خواستن است. بیشتر بخر، بیشتر داشته باش، بیشتر بساز. همیشه در معرض بمباران پیامهایی هستید که به شما میگویند صبح تا شب به همه چیز اهمیت دهید. به خریدن تلویزیون جدید اهمیت دهید. به داشتن تعطیلاتی بهتر از همکارانتان اهمیت دهید. به خریدن مونوپاد جنس اعلا برای سلفی گرفتن اهمیت دهید. اما چرا؟ حدس من این است: زیرا اهمیت دادن به چیزهای زیاد برای کسبوکار خوب است. البته کسبوکارِ خوب هیچ ایرادی ندارد، اما مشکل اینجاست که اهمیت دادنِ بیش از حد، برای سلامت روانی شما مضر است. باعث میشود بیش از اندازه به چیزهای سطحی و تصنعی وابسته شوید و زندگیتان را در تعقیب سرابی از شادکامی و رضایت تلف کنید. کلید رسیدن به یک زندگی خوب، نه در اهمیت دادن به چیزهای بیشتر بلکه در اهمیت دادن به چیزهای کمتری است، اهمیت دادن فقط به آنچه حقیقی، در دسترس و مهم باشد.»
«کلید زندگی خوب، این نیست که به چیزهای بیشتر و بیشتری اهمیت بدهید؛ بلکه باید به چیزهای کمتری اهمیت بدهید، و تنها چیزهایی را مد نظر قرار دهید که حقیقی، فوری و مهم هستند.»
«شکستهای کسب و کار، منجر به درک بهتری از امور میشود که برای موفقیت لازم هستند. صادق بودن در مورد ضعفها باعث میشود که شما اعتمادبهنفس پیدا کنید.»
«شادی تنها از یک چیزی نشات میگیرد. اهمیت دادن به چیزی فراتر از خویشتن و باور به اینکه شما جزئی مفید در یک کلیت بزرگتر هستید و زندگی شما، تنها اثر جانبی یک تولید غیرقابل فهم بزرگ است.»
«ما تنها وقتی میتوانیم در کاری موفق شویم که حاضر باشیم در آن کار شکست بخوریم. اگر حاضر به شکست خوردن نباشیم، حاضر به موفق شدن هم نیستیم.»
«زیر سوال بردن خودمان و تردید در مورد افکار و باورهایمان، یکی از سختترین مهارتهاست؛ اما امکانپذیر است.»
«نشانه یک رابطه ناسالم، این است که دو نفر تلاش میکنند مشکلات نفر دیگر را برطرف کنند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند. درحالیکه یک رابطه سالم، زمانی است که دو نفر مشکلات خود را حل میکنند تا نسبت به هم احساس بهتری داشته باشند.»
انتهای پیام
نظرات