به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «او در آن سال و درست در چنین روزی پیامی به کنگره کشورش فرستاد و در آن اعلام کرد هر نوع دخالت دولتهای اروپایی چه در امور مهاجرنشینهای قاره امریکا و چه هر جای دیگری از این قاره، از نظر دولت ایالات متحده اقدامی خصمانه تلقی خواهد شد.
چرا او چنین اعلامیهای صادر کرد؟ زیرا در آن زمان بخشهایی از قاره امریکا، متاثر از انقلابهای مردمی ضد اسپانیاییهای استعمارگر به ناآرامی کشیده شده بود و اسپانیاییها هم قدرت سرکوب این شورشها را نداشتند. چون زور اسپانیاییها به ساکنان مستعمراتشان نمیرسید، چند دولت مرتجع اروپایی، به ویژه روسیه و اتریش از مداخله در امور این نواحی و «وساطت» میان اسپانیا و مستعمرات نافرمان آن سخن میگفتند. این وسط انگلیسیها هم بودند که حداقل به ظاهر سعی میکردند سیاستی همجهت با امریکا پیش بگیرند و به دولت ایالات متحده نزدیک شوند، اما امریکاییها در آن مقطع هیچ تمایلی به این نزدیکی نداشتند و اتفاقا بیشتر از سایر دولتها، از خود انگلیسیها احساس خطر میکردند. از این حیث، اصل مونرو حوزه دخالت ارتجاع اروپایی را محدود میکرد و راه دستدرازی آنان به کشورهای این سوی اقیانوس اطلس را میگرفت.
سیاست امپریالیستی امریکا از اواخر قرن نوزدهم آشکارتر شد و سپس، اوایل قرن بیستم و در دوران ریاستجمهوری تئودور روزولت به وضوح رسمیت یافت. پالمر مینویسد: «روزولت در ۱۹۰۴ اعلام داشت که چون بر اثر ضعف یا بدرفتاری کلیه علایق و روابط یک جامعه متمدن به سستی گراید... ممکن است که به مداخله یکی از ملل متمدن نیاز باشد و ممکن است که ایالات متحده بر اثر اصل مونرو در حکم یک پلیس بینالملل از قدرت خود استفاده کند. روزولت اعلام داشت که چون ایالات متحده به کشورهای اروپایی اجازه مداخله در امور امریکا را نمیدهد لذا برای حفظ سرمایههای دنیای متمدن باید خود چنین وظیفهای را بر عهده گیرد.»
این صحبتها را تفسیر روزولت از اصل مونرو خواندند و در واقع مجوزی بود که امریکا خودش برای خودش صادر کرد تا هر زمان که لازم دید در امور داخلی هر کشوری دخالت کند.
انتهای پیام
نظرات