به گزارش ایسنا، برای رسیدن به موفقیت باید هدف کوچک داشته باشیم یا بزرگ؟ آیا جواب این پرسش ساده است؟ آیا همه افرادی که به موفقیت رسیدن اهداف کوچک در زندگی داشتند یا اهداف بزرگ؟
برای پاسخ به این پرسش باید سراغ کسی رفت که از قضا پر افتخارترین ورزشکار المپیک جهان است. او وقتی که از جهان ورزش خداحافظی ۲۸ مدال برگردن آویخته بود که از این تعداد ۲۳ عدد طلایی بود. این یک آمار بینظیر بود.
مایکل فلپس تنها ۸ سال بود که مسیر و هدف بلند زندگیاش را مشخص کرد. این هدف بلند چیزی جز شرکت در المپیک نبود که در دفترآبیاش نوشت. اما او با وجودانتخاب این هدف بزرگ، اهداف کوچک را فراموش نکرد. این عادت هدف گذاری کوچک در او باقی ماند و نتیچه چنین مدلی شد پر افتخارترین ورزشکار تاریخ المپیک.
متاسفانه یا خوشبختانه موفقیت به آسانی به دست نمیآید. مردان مرد در مسیر پر از سنگلاخ موفقیت زمین خوردند. برای رسیدن به موفقیت بزرگ و ناامید نشدن در این راه ناهموار مشخص کردن مجموعهای از موفقیت کوچک ودست یافتنی، شما را به ادامه راه تشویق میکند. اهداف کوچکی که شاید به چشم شما آنقدر بزرگ و جاهطلبانه نیست که روحیه کمال طلب شما را آرام کند بلوکهای سازنده موفقیت بزرگ به شمار میروند. بنابرای با دستیابی به هدف کوچک از تشویق خود خوداری نکنید همین موفقیت کوچک پل ارتباطی شما برای ایستادن در سکوهاست.
اهداف کوچک چگونه باعث موفقیت میشوند؟
دستیافتنیبودن: دستیابی به اهداف کوچکتر آسانتر از اهداف بزرگ است؛ چون باعث میشود که این اهداف کمتر ترسناک باشند.
ایجادکردن انگیزه حرکت: دستیابی مداوم به هدفهای کوچک و در دسترس باعث انگیزه و حرکت میشود. هر دستاوردی محرکی است برای هدفی دیگر و باعث میشود هدف بعدی دستیافتنیتر به نظر برسد. درنتیجه، با سرعت بیشتری به سمت هدف بزرگتر میروید.
اعتمادبهنفس: دستیابی به چند هدف کوچک اعتمادبهنفس را افزایش میدهد و این موفقیتهای کوچک باورتان را نسبت به خودتان عوض میکند.
تمرکز: هدفهای کوچک واضح، در دسترس و ملموساند. این ویژگیها باعث حفظ تمرکزتان روی هدف میشود و درنهایت، این تمرکز شما را با هدف بزرگ اصلی همسو میکند.
سازگاری و انعطافپذیری: تعیین و تغییر اهداف کوچک آسانتر است. اگر شرایط تغییر کند، میتوانید بهسرعت اهداف کوچک خود را با شرایط جدید تنظیم کنید.
انتهای پیام
نظرات