به گزارش ایسنا، برنامه آغوش سیمرغ، همان طرحی است که از سال ۱۴۰۱ توسط سازمان بهزیستی اجرا شد و در کنار آن، دیگر تحولات قانونی در حوزه فرزندخواندگی طی دو سال اخیر، راهی شد برای تسهیل روند واگذاری کودکان بیسرپرست به خانوادههای متقاضی فرزندخواندگی.
بررسی سیر تحول قانونهای مربوط به فرزندخواندگی در ایران به دلیل چالشی بودن موضوع، با پیچ و خمهای زیادی همراه بوده و مفاد قانون ابتدایی درخصوص کودکان فاقد سرپرست موثر و قیمومیت آنان که نقطه عطفی برای تغییر مسیر این دسته از کودکان محسوب میشود، اولین قانونی است که به منظور تأمین منافع مادی و معنوی کودکان بیسرپرست در سال ۱۳۵۳ به تصویب رسید. با تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در سال ۱۳۹۲ اما، فرآیند فرزندخواندگی مسیر دیگری یافت، به طوریکه با توجه به وضعیت اقتصادی خانواده و همچنین صلاح کودک، واگذاری فرزند با نظر قاضی تعیین میشد و حتی واگذاری کودکان بیسرپرست به خانمهای مجرد بالای ۳۰ سال که میتوانند فقط فرزند دختر را به فرزندخواندگی بگیرند، میسر و به عبارتی فرزندپذیری تاحدودی تسهیل شد.
با این وجود، همچنان این قانون هم نیازمند مکملهایی بود، چراکه در ماده ۳۶ قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرستِ مصوب سال ۱۳۹۲ اعلام شد که به منظور انجام صحیح مسئولیت پذیرش، نگهداری و مراقبت، حضانت و سرپرستی کودکان بیسرپرست و بدسرپرست توسط سازمان بهزیستی کشور و اختیار واگذاری سرپرستی آنان به خانوادههای واجد شرایط و مؤسسات، آییننامههای اجرایی این قانون با پیشنهاد وزارتخانههای تعاون، کار و رفاه اجتماعی، دادگستری و کشور طی سه ماه از تاریخ تصویب این قانون تهیه و به تصویب هیأت وزیران برسد.
اگرچه این ماده قانونی دارای چند محور درخصوص وظیفۀ صحیح نگهداری، مراقبت، حمایت و سرپرستی از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست بود، اما ظرفیتی که در آئیننامه بود، دربارۀ اختیار واگذاری سرپرستی به خانوادههای واجد شرایط و مؤسسات خانوادهمحور بوده است؛ در واقع طبق آنچه که سیدعلی کاظمی، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک به ایسنا گفته بود، شیوه کار بر این منوال بود که سازمان بهزیستی بعد از دستور مقام قضایی، کودکان را در مراکز خود یا در مؤسساتی که با مجوز سازمان بهزیستی فعالیت میکنند، نگهداری میکرد و این درحالی بود که مطالعات انجام شده، نشان میداد نگهداری از کودکان به صورت اردوگاهی به ساحتهای مختلف سلامت این کودکان آسیب رسانده و موجب بروز اختلالات در سلامت جسمی مانند مشکلات بلع و برخی اختلالات در سلامت روان کودک مانند دلبستگی ناایمن و برخی اختلالات دیگر در سلامت اجتماعی کودک به ویژه در خصوص اعتماد به نفس و مهارتهای ارتباطی میشود.
برای تغییر این روند اما، سازمان بهزیستی و مرجع ملی حقوق کودک وزارت دادگستری و دادستانی کل کشور به صورت مشترک پیشنهاد اولیهای ارائه دادند که به موجب آن در مدتی که قرار است کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست در مراکز بهزیستی به سربرند، وارد خانوادهها شوند یا به عبارتی "مراقبت موقت" صورت گیرد و در همین راستا هم پیشنهادی برای الحاق یک ماده به آئیننامه اجرایی این قانون صورت گرفت. در این مصوبه چند اتفاق افتاد؛ اول آن که موسساتی جدید شکل میگیرد که الگوی مراقبت آنها از کودکان به روش خانواده محور است و جایگزین روشهای اردوگاهی و گروهی شود و دوم اینکه در گذشته نظارت بر نحوه نگهداری در مراکز و مؤسسات بر عهدۀ سازمان بهزیستی و مراجع قضایی بود، اما به موجب اصلاح این آئیننامه و با توجه به دغدغههایی که در مورد کیفیت نگهداری این کودک وجود دارد، علاوه بر سازمان بهزیستی و مراجع قضایی، مرجع ملی حقوق کودک نیز بر فرآیند مراقبت از اطفال نظارت میکند و همین موضوع شرایط بهتری برای کودکانی که در اختیار خانوادهها هستند فراهم میکند و سوم اینکه خانوادههای شایسته امکان نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را خواهند داشت و ضمن روند تایید صلاحیتی همسان و چه بسا دشوارتر برای خانواده، شرایط دشوار فرزندخواندگی مانند بنام کردن اموال بر این فرایند حاکم نخواهد بود. در نهایت هم شهریورماه سال ۱۴۰۲ شیوهنامه مراقبت موقت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست توسط وزیر دادگستری تصویب و برای اجرا به سازمان بهزیستی ابلاغ شد که به موجب این شیوهنامه، موسسات و مراکز نگهداری از کودکان به جای اقامتگاه دائمی به معبری برای حضور کودکان بیسرپرست و بدسرپرست به «خانواده» تبدیل شدند.
نتایج این اقدامات، افزایش حضور کودکان در خانوادهها و کاهش معنادار تعداد کودکان شیرخوارگاههای سراسر کشور بود که این اتفاق برای نخستین بار در پایان اسفند سال ۱۴۰۲ رقم خورد؛ اتفاقی که به دلیل افزایش تعامل بینبخشی میان دستگاه قضایی و سازمان بهزیستی و همچنین آمادگی خانوادههای متقاضی برای پذیرش کودکانِ فاقد سرپرست موثر رقم خورده است.
اما از آنجایی که اغلب خانوادههای متقاضی فرزندخواندگی خواستار پذیرش کودکان دارای سلامت کامل هستند، علاوه بر این اقدامات قانونی، سازمان بهزیستی از دو سال گذشته، برای اینکه کودکان بیسرپرست دارای بیماری خاص نیز همچون سایر کودکان در آغوش خانواده بزرگ شوند، فراخوانی برای فرزندخواندگی کودکان دارای بیماری و معلولیت داد که براساس آن، در صورتی که خانوادههای متقاضی فرزندخواندگی، متقاضی کودکان دارای معلولیت یا بیماری خاص باشند فرایند این واگذاری برای آنها در صورت تایید صلاحیت و شایستگی خانواده، از پذیرش کودکان دارای سلامت، کوتاهتر خواهد بود. این به معنای واگذاری کودکان دارای نیازهای خاص به هر بهایی به خانوادهها نیست بلکه نیاز است صلاحیت این خانوادهها فراتر از خانوادههای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا اما، حمیدرضا الوند، مدیرکل دفتر مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور به ایسنا، میگوید: از آنجایی که به طور کلی تمایل خانوادههای متقاضی فرزندپذیری برای به سرپرستی گرفتن کودکانِ نوزاد و کم سن بیشتر است، از سال ۱۴۰۱، با پیشنهاد رئیس وقت سازمان بهزیستی برای تقدیر از خانوادههای فرزندپذیرِ دارای معلولیت و بیماری خاص، طرح سیمرغ راهاندازی شد تا از این طریق نسبت به فرزندپذیری این کودکان نیز فرهنگسازی شود.
فرزندخواندگی ۷۵۰ کودکِ بیمارِ بیسرپرست طی دو سال
وی با اشاره به میزان اثرگذاری اجرای طرح سیمرغ بر میزان فرزندپذیری کودکان و نوجوانانِ بیسرپرست دارای معلولیت، میافزاید: آمار کودکانی که از طریق فرزندخواندگی به آغوش خانواده میروند به تفکیک معلولیت و شرایط جسمانی وجود ندارد، اما براساس آمار از سال ۱۴۰۱ تا سال ۱۴۰۲، ۵۵۰ کودک بیسرپرستِ دارای معلولیت یا بیماری خاص به آغوش خانواده رفتند که این رقم امروز به ۷۵۰ کودک رسیده است؛ به عبارتی از سال ۱۴۰۱ تاکنون ۷۵۰ کودک بیسرپرستِ دارای معلولیت یا بیماری خاص به آغوش خانواده رفتهاند.
مدیرکل دفتر مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور در ادامه به دنبال ابلاغ شیوهنامه مراقبت موقت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست از فعالیت موسسات خانوادهمحور در جهت توسعه و تسلی کارهای خیرخواهانه حول محور فرزندخواندگی خبر میدهد و میگوید: با ابلاغ شیوهنامه آئیننامه اصلاح قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست، مقرر شد تا طرح میزبان موقت به اجرا درآید. در این طرح خانوادههای علاقمند و واجدشرایط میتوانند کودکان و نوجوانان بیسرپرست یا بدسرپرست مراکز تحت پوشش این سازمان را به طور موقت نگهداری کنند و میزبان آنها باشند. در همین راستا نیز مراکز نگهداری از کودکان به موسسات خانوادهمحور تبدیل شدند تا به واسطه فعالیت این مراکز، خانوادههای متقاضی کودکان بیسرپرستِ دارای بیماری خاص یا معلولیت شناسایی شده و زمینه و بستر آن برای سرپرستی فراهم شود.
هر کودک بیسرپرست ۲۵ متقاضی فرزندخواندگی دارد
الوند در تشریح بیشتر طرح میزبان موقت، میافزاید: از آنجایی که در کشور برای هر کودک واجد شرایط فرزندخواندگی به طور میانگین ۲۵ زوج در نوبت هستند و به عبارتی تعداد متقاضیان از تعداد کودکان واجد شرایط فرزندخواندگی ۵ برابر بیشتر است، طرح میزبان موقت، بیشتر با اولویت فرزندپذیری برای کودکان بیسرپرست با گروههای سنی بالای هفت سال و بیمار بوده است.
وی یادآور میشود: در ادبیات حقوقی حوزه سرپرستی دو واژه «سرپرستی دائم» و «سرپرستی موقت» وجود دارد؛ مفهوم اجتماعی سرپرستی دائم فرزندخواندگی و مفهوم اجتماعی سرپرستی موقت، خانواده امین یا امین موقت است. در واقع، با اصلاح و بازنگری قانون حمایت از کودکان بیسرپرست با ۱۷ ماده که فقط به بحث سرپرستی دائم یا فرزندخواندگی اشاره داشت، این قانون در سال ۱۳۹۲ اصلاح شد و با رویکرد توسعه و گسترش ابعاد سرپرستی، به ۳۷ ماده رسید. ماده ۱۰ این قانون صراحتاً به تمامی قضات اجازه داده حکم سرپرستی موقت برای افراد واجد شرایط و خانوادههای واجد شرایط را فراهم کند.
۸۷ درصد کودکانی که در مراکز شبهخانواده نگهداری میشوند، بدسرپرستاند
بنابر اظهارات وی، بیش از ۸۷ درصد کودکانی که در تمامی مراکز شبهخانواده نگهداری میشوند، بدسرپرست هستند و به استناد قانون برخاسته از نظام مقدس اسلام، کودکانی که پدر و مادرشان در قید حیات هستند یا ولی قهری آنها زنده است، به هیچ عنوان نمیتوانند با عنوان سرپرستی دائم به آغوش خانوادههای متقاضی فرزندپذیری بروند، اما از طریق سرپرستی موقت، سرپرستی کودک واجد شرایط با حفظ هویت خانوادگی برای مدتی مشخص و با نظارت سازمان از طریق دستگاه قضایی و مراجع ذیصلاح قانونی با سیاست بازپیونده به خانواده، به افراد واجد شرایط واگذار میشود.
به گفته وی، به طور کلی بیش از ۸۷ درصد کودکان بهزیستی بدسرپرستاند که شرایط سرپرستی دائم یا فرزندخواندگی را ندارند، این درحالیست که ۱۳ درصد از کودکان بهزیستی دارای شرایط فرزندخواندگی هستند که از این ۱۳ درصد، حدود ۲ درصد دچار معلولیت هستند که رقمی معادل ۱۲۰ کودک را شامل میشود. طرح آغوش سیمرغ کمک میکند تا این کودکان به آغوش خانوادههای متقاضی وارد شوند. از همین رو، باتوجه به رویکرد طرح آغوش سیمرغ و اثرگذاری آن بر فرزندخواندگیِ کودکان دارای بیماری خاص یا معلولیت، سازمان بهزیستی در سال آینده نیز به طور جدی اجرای این طرح را در دستور کار قرار میدهد.
دو روایت از مادران فرزندپذیرِ دارای بیماری خاص
در ادامه این گزارش اما، روایتهایی از خانوادههای فرزندپذیرِ کودکِ دارای معلولیت یا بیماری خاص را میخوانید که متقاضی فرزندپذیری کودکان بیمار یا معلول بودهاند.
«ما سر سفره این بچهها روزی میخوریم»؛ این را زنی میگوید که ۴ کودک بیسرپرست را به فرزندخواندگی پذیرفته و طعم مادری را با به آغوش گرفتن آنها چشیده است و حالا هم میزبان کودکی دیگر، با شرایط بیماری خاص به عنوان مهمان است.
به جز «فرزنداول»، دیگر فرزندان این خانواده دارای بیماریهای خاص، پیگیری درمان و معلولیت و تاخیر رشدی و اختلالات داخلی هستند. اولین کودکشان، پسری چهار ماهه بود که او را به سرپرستی گرفتند. کودک دومشان با جنسیت دختر هم در یک سال و نیمگی این فرزند، این بار به پیشنهاد سازمان بهزیستی از میان کودکان بیسرپرستِ دارای بیماری خاص، به فرزندیِ آنها درآمده است. فرزند سومشان اما، کودکی ۷ ماهه بود که او هم دارای معلولیت از ناحیه دست و برخی موضوعات درمانی دیگر بود. پس از آن برای تکمیل جمع خانواده و برای اینکه دخترشان بتواند درد و دل خواهرانهاش را با کسی درمیان بگذارد، دختر ۴ ساله دارای بیماری خاص و نیاز به کار درمانی به جمع خانوادهشان اضافه شد که با حضور او و پدر و مادر، این چنین خانوادهای ۶ نفره شکل گرفت.
حالا اما، چند ماهی است که این خانواده، پیگیر حضور فرزند دیگری در خانهشان هستند؛ کودک یک سال و ۹ ماههای که از هشت ماه پیش، با شرایط ویژه ـ به صورت مهمان ـ به فرزندی این خانواده درآمده است.
"سیده فاطمه"، مادر این پنج کودک میگوید «هدف من و همسرم داشتن فرزندان زیاد و تشکیل خانوادهای پرجمعیت بود؛ بعد از فرزند اولی که به سرپرستی پذیرفتیم، فکر کردیم کودکانی بیسرپرست و البته کودکان بیسرپرست دارای معلولیت باید همچون سایر کودکان در یک خانواده واقعی زندگی کنند. بعضی خانوادهها به خواست خدا، به طور طبیعی یا با درمان صاحب فرزند میشوند، اما خانواده فرزندپذیر با طی کردن مراحل قانونی و اداری صاحب فرزند میشود. خانواده فرزندپذیر در این پروسه باید تشکیل پرونده دهد، سوء پیشینه بگیرد، آزمایشات اعتیاد و الکل دهد، مصاحبه شود، مشاوره انجام دهد و در نهایت منتظر کمیته و رای دادگاه باقی بماند؛ در نهایت باید اثبات کند که میتواند مادر و پدر خوبی برای فرزند باشد و آتیه کودک را تامین میکند تا کودک در شرایط رفتاری، اجتماعی و فرهنگی مناسب رشد کرده و به تکامل برسد؛ این تفاوت «خانواده دارای فرزند زیستی» با «خانواده فرزندپذیر» است.»
حالا ۱۱ سال است که "سیده فاطمه" و همسرش "محمدرضا"، اولین قدم را در مسیر رسیدن به هدف خود برای تشکیل یک خانواده پر جمعیت برداشتهاند. آنها در این مدت با حضور پنج کودک، حال و هوای دیگری در خانواده پرجمعیتشان تجربه میکنند. در این مسیر اگرچه برای هر فرزند سیر مراحل را از اول پشت سر گذاشتهاند اما از این نکته هم نمیشود غافل شد که در زمینه فرزندخواندگی برای کودکان نیازمند درمان که سن آنها ۴ سال به بالا است، ضمن پشت سر گذاشتن مراحل- طبق ضوابط سازمان بهزیستی این پروسه در کوتاهترین زمان ممکن یعنی حدود ۶۰ تا ۷۰ روز طی شده؛ اتفاقی که سبب میشود دوره انتظار برای خانواده و کودک کوتاهتر شود و اینگونه سازمان بهزیستی رویای سیمرغ را به واقعیت تبدیل کند.
"زهرا" و همسرش نیز زوج دیگری هستند که با فرزندپذیری سه کودک بیسرپرست، خانواده خود را بزرگتر کردهاند؛ زوجی که حتی پیش از ازدواج هم در صحبتهایشان به یکدیگر مطرح کرده بودند که اگر روزی صاحب فرزند زیستی شدند، در کنار آن، کودکان بیسرپرست را هم به سرپرستی بگیرند.
با این وجود اما، آنها چند سال بعد از ازدواج اقدام به فرزندآوری میکنند و هر بار در دوران بارداری "زهرا"، فرزندشان سقط میشود، به همین دلیل تصمیم میگیرند از طریق فرزندپذیری طعم پدر و مادری را بچشند. "زهرا" در این باره میگوید: « برای اینکه از طریق فرزندخواندگی صاحب فرزند شویم، تصمیم گرفتم مطالعه کنم و اطلاعاتم را بالا ببرم تا اینکه یک روز یک مطلبی درباره فرزندپذیری کودکان نیازمند درمان را در یکی از صفحات شبکههای اجتماعی خواندم؛ مطلبی درمورد اینکه چندان متقاضی برای فرزندخواندگی این کودکان وجود ندارد. از همین رو، این موضوع رو با همسرم مطرح کردم و با موافقت ایشان، درنهایت برای فرزندپذیری کودکان بی سرپرست دارای بیماری خاص اقدام کردیم.»
در نهایت در سال ۱۳۹۹، "زهرا" و همسرش با کودکان ۱۰ ماهه دوقلوی پسری که به خاطر چند عمل جراحی و ابتلا به فلج مغزی نیازمند درمان بودند، آشنا میشوند. زهرا درباره پروسه درمان و فرزندپذیری این کودکان میگوید: «بعد از آشنایی با این کودکانمان، نزد پزشکان متخصص اعصاب مراجعه کردیم. متخصصان گفتند که اگر این کودکان تحت درمان قرار گیرند شرایط خوبی به دست میآورند، در غیر این صورت در قسمت معلولان بهزیستی میمانند و زندگی نباتی خواهند داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتیم فرندخواندگی این کودکان را بپذیریم و در این راستا برای فرزندخواندگی این کودکان به اداره کل بهزیستی استان خراسان شمالی که کودکان در آن استان نگهداری میشدند درخواست دادیم.»
با همکاری استان خراسان شمالی، درنهایت پس از کمتر از سه ماه یعنی ۲۷ اسفندماه سال ۱۳۹۹، این کودکان به آغوش "زهرا" و همسرش رفتند تا این کودکان هم همچون سایر کودکان طعم داشتن پدر و مادر را بچشند. "زهرا" میگوید: «به مدت ۲ سال، سه بار در هفته برای بهبود فرزندانمان به کاردرمانگر مراجعه میکردیم و طی این ۳ سال نیز چند عمل جراحی بر روی آنها انجام شد.»
علاوه بر این دو کودک، ۲۰ شهریورماه امسال بود که این خانواده پنج نفره شد و در کنار این دو کودک، دختر ۱۶ ماههای که دارای تاخیر تکاملی بوده است، به جمع این خانواده پیوست. "زهرا" میگوید: مصمم هستیم که اگر بتوانیم یک کودک دیگر را هم به فرزندخواندگی بپذیریم. به نظرم تفاوتی ندارد که کودک فرزند خودت باشد یا فرزندخوانده باشد، به طور کلی دیدن فرزند بیمار از نظر روحی بسیار سخت است و ما هم در این مسیر چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتیم. اما پیامم به همه خانوادهها؛ چه آنهایی که صاحب فرزند نمیشوند و چه آنهایی که دارای فرزند زیستی هستند این است که در این راه قدم بگذارند. هر راهی سختی و شیرینی خودش را دارد، اما به همه توصیه میکنم که در این راه قدم بردارند و کمک کنند که این کودکان هم در فضای خانه و خانواده رشد کنند و از آسیبها و مشکلاتی که بر اثر نداشتن خانواده ممکن است برای این کودکان به وجود بیاید، جلوگیری کنند. کودکان نیازمند درمان با کودکان دیگر هیچ تفاوتی ندارند و با پیگیری درمان، این کودکان هم بهبود مییابند. به نظرم ممکن است فرزند زیستی هم دچار بیماری باشد و این موضوع هم چیز خاصی نیست. همه میتوانند با پشتیبانی از این کودکان به زندگی عادی آنها کمک کنند.»
زهرا علاوه بر این نیز به فرهنگ و نگاه مردم به فرزندخواندگی اشاره میکند و در این باره میگوید: «اگرچه در این زمینه فرهنگسازی صورت گرفته است، اما آگاهی باید بیشتر از این باشد، زیرا مردم هنوز آگاهی ندارند؛ وقتی بحث فرزندخواندگی مطرح میشود، راههای قانونی سخت در ذهن برخیها میآید. مردم اطلاعاتشان در رابطه با قوانین فرزندخواندگی بهزیستی محدود است. بنابراین نقش فرهنگسازی و افزایش اطلاعات مردم بسیار مهم است.»
انتهای پیام
نظرات