به گزارش ایسنا، به نقل از کافه تاریخ، داستان تنبلخانه شاه عباس، نه فقط یک حکایت تاریخی است، بلکه آینهای است تمامنما از سوء استفاده، بیمسئولیتی و درسهایی که هرگز نباید فراموش کنیم. بیایید سفری کنیم به اصفهان قدیم و ببینیم چگونه یک ایده خیرخواهانه، به ضربالمثلی نیشدار تبدیل شد.
داستان تنبلخانه شاه عباس صفوی، یکی از حکایتهای مشهور و آموزنده در فرهنگ عامه ایران است که در طول زمان به ضربالمثل تبدیل شده و همچنان کاربرد دارد. این داستان، با وجود روایات مختلف، همواره یک پیام واحد را منتقل میکند: انتقاد از تنبلی، سوء استفاده از موقعیت و بیمسئولیتی.
روایت داستان:
روایتهای گوناگونی از داستان تنبلخانه شاه عباس وجود دارد، اما مضمون کلی آنها به این شرح است:
گویند روزی شاه عباس کبیر در حال بازدید از قلمرو خود بود که متوجه شد در میان مردم، عدهای تنبل و بیکار وجود دارند که هیچ کاری برای امرار معاش خود انجام نمیدهند. شاه که قلبی مهربان و دلسوز داشت، تصمیم گرفت برای این افراد سرپناه و امکاناتی فراهم کند تا از فقر و گرسنگی نجات یابند.
به دستور شاه، "تنبلخانه"ای در اصفهان بنا شد و بودجهای نیز برای تامین نیازهای ساکنان آن اختصاص یافت. در این تنبلخانه، به افراد تنبل غذا، پوشاک و مسکن رایگان داده میشد.
اما دیری نپایید که این اقدام، نتیجهای معکوس به بار آورد. خبر تاسیس تنبلخانه در سراسر کشور پیچید و افراد بسیاری، به طمع استفاده از امکانات رایگان، خود را به تنبلی زدند و روانه اصفهان شدند. تنبلخانه مملو از افرادی شد که هیچ تمایلی به کار و تلاش نداشتند و فقط به دنبال استفاده از امکانات مجانی بودند.
شاه عباس که از این وضعیت ناخشنود بود، تصمیم گرفت برای حل این مشکل چارهای بیاندیشد. او مشاوران خود را جمع کرد و از آنها خواست تا راهی برای تشخیص تنبلهای واقعی از تنبلنماها پیدا کنند.
مشاوران طرحهای مختلفی ارائه دادند، اما هیچکدام از آنها کارساز نبود. سرانجام، یکی از درباریان پیشنهاد داد که تنبلها را به حمامی ببرند و حرارت آن را به تدریج افزایش دهند. به این ترتیب، تنبلنماها که تحمل گرما را نداشتند، فرار میکردند و تنها تنبلهای واقعی باقی میماندند.
شاه عباس این پیشنهاد را پذیرفت و دستور داد تا تنبلها را به حمام ببرند. همانطور که پیشبینی شده بود، بسیاری از افراد که صرفاً به طمع استفاده از امکانات رایگان خود را تنبل جا زده بودند، با بالا رفتن حرارت حمام، پا به فرار گذاشتند. اما تعدادی از افراد که واقعاً تنبل و بیحوصله بودند، در حمام باقی ماندند و به سوختن و تحمل گرما ادامه دادند. (در برخی روایات آمده که حتی حاضر نشدند از جای خود بلند شوند و از شدت گرما شکایت میکردند.)
ضربالمثل “مگه تنبلخونه شاه عباسی؟”:
عبارت “مگه تنبلخونه شاه عباسی؟” به طور مستقیم از این داستان الهام گرفته شده است. این ضربالمثل، کنایهای است برای اشاره به مکان یا شرایطی که در آن افراد به تنبلی، بینظمی و سوء استفاده از امکانات میپردازند. وقتی کسی در انجام کاری کوتاهی میکند، یا از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند، یا در مکانی بینظمی و هرج و مرج ایجاد میکند، به او میگویند “مگه تنبلخونه شاه عباسی؟”
به عبارتی دیگر، این ضربالمثل یادآور داستان تنبلخانهای است که به جای کمک به افراد نیازمند، به محلی برای ترویج تنبلی و سوء استفاده تبدیل شد. این عبارت، امروزه نیز برای تذکر دادن به افراد تنبل و بیمسئولیت و یا انتقاد از محیطهایی که در آنها تنبلی و سوء استفاده رواج دارد، به کار میرود و به عنوان یک هشدار عمل میکند تا از تبدیل شدن یک موقعیت به “تنبلخانه شاه عباسی” جلوگیری شود.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها و شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن از سوی ایسنا نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان منتشر میشود.
انتهای پیام
نظرات