عاشورا، تنها یک روز نیست. لحظهای از تاریخ نیست که بتوان آن را در تقویم محصور کرد. عاشورا یک حقیقت زنده، جاری و ماندگار در عمق جان تاریخ انسان است؛ روزی که خون بر شمشیر پیروز شد و وجدان بشر برای همیشه در برابر مظلومیت، عدالتطلبی و فریاد حقخواهی ایستاد.
عاشورا روزی است که دشت سوزان کربلا، بستر حماسهای شد که هرگز غبار زمان آن را از یاد نبرده و نخواهد برد. حسین بن علی (ع)، فرزند علی (ع) و فاطمه (س)، نوه پیامبر اکرم (ص)، در برابر ظلم ایستاد نه برای آنکه سلطنتی بگیرد یا قدرتی را تصاحب کند، بلکه برای آنکه اسلام ناب محمدی را از انحراف و تحریف نجات دهد؛ برای آنکه در میان غوغای نفاق و ظلمت، چراغی از حقیقت برافروزد.
او میتوانست صلح کند، میتوانست بپذیرد و جان خود و خاندانش را نجات دهد. اما مگر میشود با باطل سازش کرد وقتی که حق در معرض نابودی است؟ مگر میتوان در برابر ظلم سکوت کرد و خود را وارث پیامبری دانست که میفرمود: «بهترین جهاد، گفتن سخن حق در برابر حاکم ظالم است؟» حسین ایستاد، چون ایمان داشت که مرگ با عزت، بهتر از زندگی با ذلت است. گفت: «من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ظالمان را جز ننگ نمیدانم.»
در عاشورا، شمشیرها تنها جسم حسین (ع) را شکافتند؛ اما راهش و خون پاکش، هزاران جان را بیدار کرد. در کربلا نهتنها مردان که زنان و کودکان نیز حماسه آفریدند. زینب (س)، آن بانوی بزرگ، پس از عاشورا کاری کرد که پیام عاشورا خاموش نشود. خطبهاش در کاخ یزید، لرزه بر اندام قدرت ریخت و ثابت کرد که رسالت عاشورا، با شمشیر پایان نمیگیرد، بلکه با زبان، با بیان، با آگاهی و بیداری ادامه مییابد.
عاشورا تنها ماتم نیست، تنها عزاداری نیست. گرچه اشک ریختن بر حسین (ع) عبادت است و محبت به او، عشق به حقیقت است؛ اما پیام عاشورا چیزی فراتر است: دعوت به قیام، به آگاهی، به آزادگی، به مسئولیت در برابر ظلم و ناحق.
امروز ما پیروان حسین (ع)، باید از خود بپرسیم که اگر در کربلا بودیم، در کدام سو میبودیم؟ آیا جرأت داشتیم کنار حسین بایستیم وقتی تشنگی، شمشیر، اسارت و مرگ در انتظارمان بود؟ عاشورا آینهای است که انسان امروز میتواند در آن، خود را بشناسد. حسین نهتنها برای شیعیان، بلکه برای همه آزادگان جهان، الگویی از شجاعت، ایثار و صداقت است.
کربلا، دانشگاه انسانیت است. جایی که درس عشق، درس فداکاری، درس توکل و ایمان، در بلندترین سطح خود تدریس شد. جایی که حسین و یارانش، با خونشان نوشتند: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»
باشد که با درک صحیح پیام عاشورا، دلهای ما نیز از کربلا عبور کند؛ نه در ظاهر، بلکه در معنا. که هر روز، عاشورا باشد و هر سرزمین، کربلا. و ما همواره در انتخابی میان یزید و حسین، در آزمون وجدان و ایمان، سربلند بیرون آییم.
کربلا نهتنها صحنهای از رشادت و شهادت است، بلکه میدان آزمایش وجدانهای خفته است. در آن دشت، وجدانها وزن شدند. عدهای به نان شبشان نگاه کردند و برخی، به نور حقیقت. کربلا نشان داد که تعداد، ملاک پیروزی نیست. حسین (ع) تنها با ۷۲ یار، در برابر هزاران شمشیر ایستاد، اما جاودانه شد. در حالی که سپاه دشمن، با آن همه ساز و برگ، در گرداب ننگ تاریخ غرق شد.
عاشورا، یک قیام سیاسی صرف نبود، بلکه قیامی الهی، انسانی و عارفانه بود. حسین (ع) نه از روی خشم، بلکه از روی عشق حرکت کرد. عشقی که در آن رضای خدا نهفته بود. در دعای عرفه، پیش از کربلا، او با پروردگارش چنین راز و نیاز کرد که: «الهی، راضیام به رضای تو، تسلیم فرمان تو هستم ... اگر مرا بسوزانی، دوستت دارم ... اگر مرا ببخشی، باز هم عاشقم.»
در کربلا، همه چیز رنگ عشق دارد. عشق عباس (ع) به امامش، آنگونه که مشک به دست، اما لب تشنه به فرات نگاه کرد و گفت: «ای نفس، پس از حسین زنده ماندنت روا نیست!» عشق علیاکبر(ع) که گفت: «پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟ پس باکی از مرگ نداریم.» عشق قاسم نوجوان، که گفت: «مرگ برای من، از عسل شیرینتر است.»
و چه زیباست آن لحظه که در واپسین لحظات، امام حسین (ع) سر به آسمان بلند کرد و گفت: «الهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک...» یعنی تمام عاشورا، خلاصه میشود در همین جمله؛ تسلیم محض در برابر ارادهی الهی، حتی اگر به قیمت از دست رفتن جان، فرزند، برادر، و همهچیز باشد.
عاشورا؛ نقطه عطفی در تاریخ بشریت
در همین رابطه امامجمعه هیدج، واقعه عاشورا را تجلی واقعیتی بزرگ در تاریخ اسلام دانسته و تاکید میکند: اگر در آن زمان، خط رهبری جامعه اسلامی دچار انحراف نمیشد، امام معصوم به شهادت نمیرسید.
حجتالاسلام اسدالله زارعی توضیح میدهد: حادثه کربلا محصول بحرانی بود که با اقدامات بنیامیه شکل گرفت و دنیاگرایی و به قدرت رسیدن فردی فاسد مانند یزید، از مهمترین دلایل بروز این فاجعه تاریخی بود.
وی با اشاره به یزید با بیخدایی آشکار خود، دین و ارزشهای اسلامی را به چالش کشید، ادامه میدهد: دشمنان اسلام در آن دوران با هدف نابودی دین پیامبر اعظم (ص) وارد میدان شدند، اما فداکاری امام حسین (ع) و یارانش مانع از تحقق این هدف شوم شد. بهواسطه ایثار آن بزرگواران، امروز ما بر سر سفرهای از عزت و دینداری نشستهایم.
امام جمعه هیدج، عاشورا را روز تقابل عالیترین ارزشهای انسانی با پستترین چهرههای انحراف و ظلم دانسته و اضافه میکند: عاشورا، روز مقابله دین خدا با حاکمیت طاغوت بود و بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ بشریت، نهتنها تاریخ اسلام، بلکه وجدان انسانیت را متحول کرد و به اسلام حیات دوباره بخشید.
بُعد سیاسی، مهمترین بعد قیام عاشوراست
امام جمعه ایجرود نیز در این رابطه در گفتوگو با ایسنا عنوان میکند: عاشورا یعنی سیاست عین دیانت است و دیانت عین سیاست. مهمترین بُعد قیام عاشورا، بعد سیاسی آن است و حضرت سیدالشهدا (ع) با قیام خود، علیه حکومتی نامشروع ایستاد و برای حاکمیت دین و سیاست اسلامی فداکاری کرد.
حجتالاسلام محمد زرینه با تأکید بر جاودانگی قیام عاشورا، اضافه میکند: عاشورا بهعنوان حرکتی سیاسی با خاستگاه دینی، نهتنها در زمان خود بلکه در طول قرنها، راهنمای مبارزه با ظلم و دفاع از ارزشهای اسلامی بوده است.
سخن پایانی اینکه کربلا، یک نقطه پایان نیست؛ آغاز است. آغاز راهی که از دل خون میگذرد اما به نور میرسد. از همان روز عاشورا، جریانی آغاز شد که نه با کشته شدن امام خاموش شد و نه با اسارت اهل بیت. در واقع، پیام عاشورا را زینب (س) و سجاد (ع) به گوش تاریخ رساندند.
آنان که زنجیر در دست و اشک در چشم، اما شعله در جان، به کوچههای کوفه و دمشق رفتند و حقیقت را فریاد زدند. زینب (س) گفت: «ما رأیتُ الا جمیلا»؛ من جز زیبایی ندیدم.
چه میشود در دل داغ و خون، زیبایی دید، جز اینکه نگاهی قدسی، عرفانی و آسمانی داشت؟ این همان نگاه حسینی است که مرگ را نه پایان، بلکه پلی به سوی کمال میبیند.
انتهای پیام
نظرات