• جمعه / ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ / ۱۲:۵۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1404053118878
  • خبرنگار : 71486

از سنگلج تهران تا سوربن فرانسه؛ به یاد دکتر محمد جواد مشکور

از سنگلج تهران تا سوربن فرانسه؛ به یاد دکتر محمد جواد مشکور

خواندن روایتی از زندگی پربار مرحوم دکتر محموجواد مشکور خالی از لطف نیست.

به گزارش ایسنا، هم میهن نوشت: «راوی روزگاران» یادنامه و مجموعه مقالاتی درباره اهدا به استاد برجسته محمدجواد مشکور، به سعی و خواستاری سعید میرمحمد صادق است. مشکور را بدون مبالغه باید یکی از بزرگترین دانشمندان و پژوهشگران ایران معاصر دانست؛ محققی که در چندین حوزه علوم تاریخ ایران باستان، تاریخ ایران پس از اسلام، تاریخ و عقاید اسلامی، دین‌شناسی تطبیقی، علوم اجتماعی، زبان و ادبیات و... دست به تألیف، ترجمه و تصحیح قریب به ۷۰ اثر زد و در همه این زمینه‌ها در حدی ستایش‌برانگیز، خوش درخشید و با وسواسی که در خور پژوهش‌های اصیل علمی است و مشکور سخت بدان التزام داشت، آثاری ماندگار و دوران‌ساز از خود به یادگار گذاشت. 

اینک جمعی از دوستان و محققان، شاگردان و هم‌عصران مشکور در مجموعه «راوی روزگاران» دست به قلم برده‌اند و درباره آثار، افکار و احوال مشکور نوشته‌اند. این البته نخستین‌بار نیست که به‌یاد مشکور و به‌بهانه او کسانی دست به قلم شده‌اند. پیش‌ازاین در سال ۱۳۷۴، «سعی مشکور» در موسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا منتشر شد و بعدتر نیز آثاری دیگر چون «نگاهی به احوال و آثار دکتر محمدجواد مشکور» در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و «زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم استاد دکتر محمدجواد مشکور» در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به طبع رسید. بااین‌همه کارنامه مشکور همچنان نکات قابل‌تأملی برای بازبینی و درس‌آموزی دارد و به همین دلیل است که همچنان به درخواست تهیه مقاله برای چنین یادنامه‌ای، پاسخ مثبت داده می‌شود.

از سنگلج تا سوربن

محمدجواد مشکور در سال ۱۲۹۷ در محله دباغ‌خانه سنگلج تهران به دنیا آمد. تبار او آذربایجانی و پیشینه خانوادگی‌اش حوزوی و مذهبی بود. جد پدری او، از علمای سابق بادکوبه، در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار نایب امام‌جمعه تهران در مسجد شاه بود. مادرش معصومه خانم ملقب به خانم‌آغا نیز بزرگ‌ترین فرزند حسن سنگلجی از علمای بزرگ تهران در دوره ناصری و نواده میرزاصفی مازندرانی بود. سه دایی؛ محمدجواد، محمدحسن، محمدمهدی و محمد، از علمای بزرگ زمان خود و آموزگاران او بودند. بدین‌ترتیب محمدجواد از کودکی در محیطی علمی و مذهبی رشد کرد.

بعد از دریافت دیپلم نیز در مقطع لیسانس هم‌زمان در دانشکده معقول و منقول و دانشسرای عالی در رشته‌های ادبیات عرب و زبان و ادب فارسی پذیرفته شد و در سال ۱۳۱۷ دانش‌آموخته شد. سپس به تدریس و کار در ادارات دولتی مشغول شد و از سال ۱۳۲۷ به عضویت هیئت‌علمی دانشگاه تبریز درآمد. در آبان‌ماه سال ۱۳۳۳ هم از سوی دانشگاه برای تحصیل در دوره دکتری در رشته تاریخ اسلام و خاورمیانه به دانشگاه سوربن در پاریس رفت و آنجا محضر اساتیدی چون لویی ماسینیون، هانری کربن، امیل بنونیست و ژان دو مناش را درک کرد.

مشکور در سال ۱۳۳۶ دانش‌آموخته شد و به ایران بازگشت. پایان‌نامه دکتری مشکور، ترجمه و تحلیل یکی از کتاب‌های مهم در تاریخ اسلامی، یعنی کتاب «فرق‌الشیعه» نوبختی بود. ترجمه فرانسوی این کتاب به‌قلم مشکور، در آشنایی بیشتر اسلام‌شناسان اروپایی با عقاید فرقه‌های شیعه، موثر بود. 

نوآوری در پژوهش

مشکور البته در سال ۱۳۲۵ این کتاب را به فارسی بازگردانده بود. در همان سال، کتابی دیگر مرتبط با تاریخ ایران باستان را نیز به رشته تحریر درآورده بود؛ «گفتاری درباره دینکرد». او این روند را در سال ۱۳۲۹ با انتشار ترجمه کتاب «کارنامه اردشیر بابکان» پی گرفته بود و آخرین اثری که از او پیش از سفر به سوربن منتشر شد، کتاب نوآورانه «تاریخ مردم اورارتو» بود که آن را باید نخستین پژوهش در این زمینه دانست و مشکور نوشتن آن را پس از کشف سنگ‌نبشته‌های اورارتویی در روستای سقین دل ارسباران آغاز کرد.

ازاین‌نظر نگارش این اثر را می‌توان نمونه‌ای از نگاه مشکور به کار علمی نیز دانست، زیرا همانطور که موسوی بجنوردی نیز در این یادنامه اشاره کرده است، مشکور «از هنگام جوانی کوشید به موضوعاتی در فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی بپردازد که با وجود اهمیت بسیار، کمتر به‌چشم آمده است. به‌جرأت می‌توان گفت که او در تألیف، تصحیح، ترجمه و هرفعالیت فرهنگی دیگری در مدتی بیش از نیم‌قرن، پیوسته بر همان طریق راه سپرد.

آثار او جملگی با تشخیص نیازهای فرهنگی پدید آمده و هریک پاسخی به نیازها و خواست‌های جامعه علمی بوده است.» برای نمونه اگر بخش چشمگیری از حیات علمی مشکور به شناسایی منابع و مآخذ مربوط به شناخت ادیان، مذاهب و فرق  گذشت، دلیلی جز این نداشت که در آن‌زمان شناخت دقیقی از این موضوعات وجود نداشت و این مشکور بود که با همتی وصف‌ناپذیر این گنجینه را در اختیار پژوهشگران بعدی قرار داد. 

نسل دوم اساتید و دانش چندرشته‌ای

محمدجواد مشکور را باید پس از استادانی چون محمد قزوینی، ابراهیم پورداود، عباس اقبال‌آشتیانی، سعید نفیسی و مجتبی مینوی که نسل نخست استادان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بودند، در زمره نسل دوم از استادان قرار داد. مشکور خود بارها از این شخصیت‌های نادر زمانه و نقش آنها در پیشرفت علمی خود سخن گفته است.

مشکور، پورداود را «زنده‌کننده فرهنگ و زبان ایران باستان» می‌دانست و کتاب «دینکرد» را به‌مناسبت شصتمین سال تولد ابراهیم پورداود که نخستین‌بار «اوستا» را به فارسی بازگرداند، به او تقدیم کرد. یکی دیگر از کسانی که مشکور خود را وامدار او می‌دانست، سیدحسن تقی‌زاده بود که از نظر مشکور، هرچه او درباره ایران‌باستان می‌داند، مدیون تقی‌زاده و پورداود است. 

در میان نسل دوم اساتید، مشکور در کنار بزرگانی همچون عبدالحسین زرین‌کوب و عباس زریاب‌خویی، قرار می‌گیرد. این گروه از اساتید در تداوم آموزگاران خود، به تاریخ‌نگاری علمی و پژوهش‌های ادبی با استفاده از دستاوردهای نوین پرداختند.

برای نمونه همانطور که فاطمه نیتی نیز در مقاله «مشکور و دانش‌های میان‌رشته‌ای» اشاره می‌کند، مشکور در تلاش‌های تاریخی خود افزون بر فراگیری روش‌های سنتی، با به‌کارگیری روش‌های علمی جدید که در اروپا آموخته بود، توانست تاریخ‌نگاری را از حالت روایتگر  و نقلی که در میان مورخان پیش از او رایج بود، به‌صورت تحلیلی سوق دهد و ابعاد مورد غفلت واقع‌شده تاریخ را در آثار متعدد خود به‌روشنی بیان کند. نیتی در همین مقاله برای مثال اشاره می‌کند به این واقعیت که مشکور در پژوهش‌های تاریخی خود از علوم دیگر نظیر جغرافیای تاریخی، زبان‌شناسی تاریخی، سکه‌شناسی و باستان‌شناسی نیز بهره می‌گرفت.

استفاده از دیگر علوم البته در لفظ، کاری ‌است آسان اما در عمل نیازمند دانشی گسترده و پردازشی عمیق است. برای نمونه وقتی از استفاده مشکور از زبان‌شناسی تاریخی سخن می‌گوییم، نباید این نکته را نادیده بگیریم که او یکی از معدود کسانی بود که به زبان‌های متعدد باستانی و جدید تسلط داشت. مشکور با زبان‌های کهن عبری، سغدی، آرامی، سریانی و پهلوی آشنایی داشت و به زبان‌های روز دنیا ازجمله انگلیسی، فرانسوی و عربی مسلط بود و همین دستمایه‌های غنی بود که او را در موقعیتی ویژه در تاریخ اندیشه ایران قرار می‌دهد. 

حلقه اتصال تاریخ‌نگاری جدید و قدیم

نمونه‌ای موفق از دانش چندرشته‌ای مشکور را می‌توان در تلاش او برای تکمیل کتاب مشهور حسن پیرنیا، «تاریخ ایران باستان» مشاهده کرد. می‌دانیم که پایان روزگار اشکانیان، پایان اثر پیرنیاست زیرا پیری و بیماری هردو از راه می‌رسند و به او مجال نمی‌دهند تا از ساسانیان هم بنویسد. مشکور که البته هیچ‌گاه به‌طور مستقیم از محضر پیرنیا بهره نبرده بود، او را نخستین کسی می‌دانست که براساس مدارک صحیح به فکر تدوین تاریخ ایران باستان افتاد و برای همین، کتاب «تاریخ سیاسی ساسانیان» را برای تکمیل کار ناتمام پیرنیا نوشت.

مشکور در این تلاش در وهله نخست کوشید، به شیوه و زبان پیرنیا وفادار بماند و به سبک او با منابع کهن فارسی، عربی و رومی برخورد می‌کند. درعین‌حال او از تحقیقات جدید و منابع دست اول سکه‌شناسی، زبان‌شناسی، باستان‌شناسی و... نیز بهره می‌گیرد تا خواننده را با تاریخ‌نگاری مدرن نیز آشنا سازد.  ذکر این نکته البته اهمیت دارد که تاریخ‌نگاری موردپسند مشکور، تاریخ‌نگاری اثباتی است.

در همین یادنامه، رضا محمدی و سعیده سلطانی‌مقدم در مقاله «تاریخ‌نگاری نظامی محمدجواد مشکور» بدین‌نکته اشاره کرده‌اند: «مشکور را باید در ردیف محققان پوزیتیویست یا اثبات‌گرا جای داد زیرا مشکور دانش‌آموخته دانشگاه سوربن فرانسه بود و فرانسه نیز موطن اثبات‌گرایی شناخته می‌شد.» با این تفاسیر، مشکور گذشته را بیشتر به‌سان یک واقعیت ثابت می‌دانست، بنابراین می‌توان گفت، او در عین استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی در تاریخ‌نگاری، به هر دو سبک سنتی و جدید این علم آشنا بود و می‌توان او را حلقه اتصال میان تاریخ‌نگاری سنتی و مدرن دانست. 

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha