به گزارش ایسنا، به نقل از جماران: وضعیت امروز جهان و خاورمیانه به نقطهای رسیده که شاید بتوان گفت با هیچ دورهای در ۱۰۰ سال اخیر قابل مقایسه نیست. اگرچه اخیرا با پیشنهاد صلحی که ترامپ مطرح کرد، جنگ غزه پس از دو سال در آستانه آتشبس قرار گرفت و توافقی برای آزادسازی اسرا امضاء شد، اما همچنان بحثهایی بر سر عقبنشینی اسرائیل از غزه و چگونگی اداره این باریکه وجود دارد و همین مسأله، احتمالاتی را در مورد عدم پایداری آتشبس مطرح میکند.
به علاوه، جنگ در اوکراین همچنان ادامه دارد، ترامپ برای بازپسگیری پایگاه نظامی بگرام چندین مرتبه طالبان را تهدید کرده، احتمال حمله آمریکا به ونزوئلا اوج گرفته، حملات اسرائیل به جنوب سوریه ادامه دارد و همچنین با بازگشت قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران و قرارگیری مجدد کشورمان ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل، نگرانیهایی بابت آغاز جنگی دوباره ایجاد کرده است.
برای ارزیابی این وضعیت و چگونگی نقشآفرینی ایران، با دکتر هادی برهانی، عضو هیأت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل خاورمیانه به گفتوگو نشستیم.
وضعیت امروز جهان را چطور میبینید و به نظرتان این شرایط متاثر از چه عواملی است و تا چه نقطهای ممکن است پیش برود؟
وضعیت امروز دنیا و منطقه، به دو عامل مهم ارتباط دارد؛ نخست مدل سیاستورزی ترامپ است که بسیار خاص محسوب میشود و موجب تحولات بسیاری در دنیا شده و سرنوشتی که برای جنگهای غزه و اوکراین رقم خورده و همچنین احتمالاتی که پیرامون حمله به افغانستان، الحاق کانادا به خاک آمریکا و تصاحب گرینلند دانمارک مطرح میشود، همه متأثر از سیاستورزی بیسابقه ترامپ است. همچنین عامل دیگری که بر حوادث این روزهای جهان تاثیر گذاشته، اسرائیل و شخص نتانیاهوست. نخستوزیر کنونی رژیم صهیونیستی یک پدیده محسوب میشود که میخواهد اهداف داخلی و منطقهای خود را از راه اجبار و اسلحه به پیش ببرد. این دو عامل باعث شده جهان و منطقه در شرایطی بیسابقه در طی چند دهه اخیر قرار گیرد. ایران نیز در کانون این تحولات حضور دارد و نوع نگاه ما به این اتفاقات و تعاملمان با آن و همچنین رویکردمان نسبت به آمریکا و اسرائیل، در سرنوشت کشور تأثیر بسیار دارد.
امروز در حال پرداخت هزینه چندین دهه سیاستگذاری اشتباه هستیم
به نظرتان ایران چطور میتواند در این عرصه نقشآفرینی کند؟ با توجه به اینکه بازوان منطقهای ما تضعیف شدهاند و به لحاظ بازدارندگی نیز آسیبهایی را متحمل شدهایم.
اکنون اکثر تصمیمگیران و سیاستمداران ما اتفاق نظر دارند که کشور باید سیاست معقولی را در پیش گیرد و بر اساس واقعبینی و مصلحتسنجی حرکت کند. امروز در رابطه با اروپا، آمریکا، کشورهای منطقه و... درجهای از عقلانیت را در تصمیمگیریها مشاهده میکنیم که پیشتر وجود نداشت. زمانی به سرمایههای انسانی و اقتصادی، پول نفت و همپیمانان منطقهای دسترسی داشتیم، اما راه درستی را برای استفاده از این ظرفیتها در پیش نگرفتیم و همین منجر به بروز تنگناهای امروز شد. لذا ما اکنون در حال پرداخت هزینههای چندین دهه سیاستگذاری اشتباه و غیرمعقول هستیم و به دلیل حجم بالای مشکلات داخلی و خارجی، اصلاحات رخداده در سیاستورزی ما، برای حل مشکلات کافی نیست. اکنون نظام سیاسی باید از تمام قدرت خود برای خروج از تنگناها استفاده کند، وگرنه ممکن است در چنان بنبستی قرار گیریم که خروج از آن ناممکن باشد. لذا باید هر چه سریعتر مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی خود را حل کنیم تا ضمن کاهش هزینهها، فرصتی برای تجدید قوا پیدا کنیم و کشور را از تهدیدات فعلی عبور دهیم.
در بحرانهای کنونی منطقه و جهان، ایران اکنون از یک سمت بنا به شرایطی که شما هم به آنها اشاره کردید، نمیتواند مستقیما وارد عمل شود و از سمت دیگر، با توجه به اینکه این بحرانها مستقیما بر منافع ما و حتی موقعیت ژئوپولوتیکمان تأثیر میگذارد، نمیتوانیم منفعل باشیم. به نظرتان نظام سیاسی دقیقا چه گامهایی باید بردارد؟
سیاستهای چند دهه گذشته تا حدی ما را تضعیف کرده که دیگر نمیتوانیم آن نقشآفرینی و تأثیرگذاری مطلوب را داشته باشیم. اگر ما در گذشته درست بازی کرده بودیم، امروز میتوانستیم در افغانستان و بحثهای مربوط به پایگاه بگرام یا جلوگیری از احداث دالان زنگزور و به خطر افتادن منافعمان در قفقاز، تأثیرگذار باشیم. اما به دلیل اینکه اکنون قدرت تأثیرگذاریمان بسیار کاهش یافته، نمیتوانیم جلوی اتفاقات اطراف خودمان که بر منافع ملیمان تأثیر دارد را بگیریم. لذا چارهای نداریم جز اینکه صرفا به اندازه توانمان بازی کنیم، زیرا اگر بخواهیم فراتر از تواناییهایمان دست به بازیگری بزنیم، شکستهای دیگری را متحمل خواهیم شد.
بنابراین، باید با یک نگاه واقعگرایانه، بر اساس توانمان در منطقه کنشگری کنیم و ضمن اصلاح سیاستهای منطقهای و بینالمللی خودمان، توان ملیمان را ارتقاء دهیم و سپس در تحولات خارجی نقشآفرینی موثر کنیم. متأسفانه در حال حاضر اهرمهای تأثیرگذاری ما در ابعاد اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی و... به شدت ضعیف شده و قابل استفاده نیستند.
اگر بخواهیم به صورت جزئیتر به اتفاقات منطقه بپردازیم، نخست باید به توافق پیشنهادی ترامپ برای صلح در غزه اشاره کنیم که حماس موافقت خود با آن را اعلام کرد و ترامپ نیز بلافاصله، واکنشی مثبت به پاسخ حماس نشان داد. با وجود اینکه حماس بندهایی از این توافق مانند خلع سلاح خود را در لفافه رد کرده است، به نظرتان آیا میتوانیم شاهد پایداری آتشبس و اتمام جنگ غزه باشیم؟
در مصاحبهای که من دو ماه پیش با شما داشتم نیز گفتم که جنگ غزه به فصل آخر خود رسیده است. اکنون نیز به نظرم دیگر در مراحل پایانی جنگ غزه قرار داریم و باید یا صلح صورت گیرد، یا یک درگیری بسیار شدیدی رخ دهد و منجر به اتمام جنگ شود. اکنون اسرائیل دیگر امکان ادامه دادن به این جنگ را ندارد، زیرا دنیا و خصوصا کشورهای حامی رژیم صهیونیستی از جمله آمریکا از جنگ غزه خسته شدهاند، چرا که تا کنون هم هزینههای بسیاری را برای این جنگ پرداخت کردهاند و هم افکار عمومی آنها خواستار اتمام کشتار فلسطینیها هستند. حتی در آمریکا و در میان جمهوریخواهان و مسیحیان صهیونیست این کشور، انزجار از اسرائیل به اوج رسیده است.
اگر شرایط به همین شکل پیش رود و اسرائیل به آتشبس در غزه پایبند نماند، رهبران غربی از ترامپ گرفته تا اروپاییها، دیگر نمیتوانند این موضع حمایتآمیز از اسرائیل را حفظ کنند. همین که ترامپ بلافاصله واکنشی رضایتآمیز به پاسخ مثبت حماس به طرح صلح نشان داد، حاکی از این است که او نمیخواست فرصتی را برای طرح اما و اگر از سمت اسرائیل فراهم کند. هرچند حماس با طرح صلح ترامپ موافقت کامل نکرده، اما این بهترین فرمول برای صلح در غزه است. اگرچه حتما نتانیاهو و وزرای افراطی کابینهاش بازی را به هم خواهند زد، اما دیگر زمین زیادی برای بازی ندارند و با محدودیتهای بسیار جدی مواجه اند و لذا احتمال موفقیت طرح صلح ترامپ و آتشبس پایدار در غره بسیار بالاست.
با توجه به اینکه اساسا حیات سیاسی نتانیاهو در گرو ادامه جنگ است و در صورت بسته شدن پرونده جنگ غزه، پروندههای قضایی نتانیاهو باز میشود و این میتواند شکست او و حزب لیکود را در انتخابات سال آینده کنست در پی داشته باشد، فکر میکنید در صورت پایان جنگ غزه، احتمالا نتانیاهو چه جبهههای جدیدی را برای جلوگیری از سقوط خودش باز کند؟
در دو سال اخیر، نتانیاهو یک سری ناکامیها و کامیابیها داشته است و لذا دستش کاملا خالی نیست. او اگرچه به اهداف خود در غزه از جمله نابودی کامل حماس، آزادی گروگانها و اشغال کامل غزه دست نیافته و بزرگترین ناکامی او، جبهه غزه است، اما در سایر عرصهها توانسته به پیروزیهایی برسد. به عنوان مثال نتانیاهو توانست ضربهای غیر قابل تصور به حزبالله بزند، در سوریه به توفیقاتی دست یابد، مقاومت عراق را وادار به عقبنشینی کند و در ایران نیز اگرچه به اهداف خود نرسید، اما ضربات سختی را به ما وارد کرد و افکار عمومی اسرائیل، حمله به ایران را یک پیروزی برای نتانیاهو میدانند. در جبهه یمن اما اسرائیل نتوانسته به پیروزی کامل دست یابد، زیرا اگرچه بیش از نیمی از اعضای کابینه انصارالله را به شهادت رساند، اما هنوز زیر آتش پهپادها و موشکهای یمنی قرار دارد. لذا دست نتانیاهو خالی نیست و هرچند اکنون اکثر مردم اسرائیل مخالف ادامه جنگ غزه هستند، اما امتیازاتی را هم برای نتانیاهو قائل اند، زیرا هم توانسته فشارهای خارجی را مدیریت کند و هم باعث شده محور مقاومت دیگر آن قدرت سابق را نداشته باشد.
ما از یک سمت شاهد موافقت کشورهای عربی و اسلامی با طرح صلح ترامپ و مخالفت محور مقاومت از جمله ایران و حزبالله با آن بودیم. به نظر شما این عوامل خارجی ممکن است آتشبس غزه را تحت تاثیر قرار دهد؟
نمیتوان گفت که کشورهای اسلامی و عربی حمایت کاملی از طرح صلح ترامپ داشتند. در طرح صلحی که ابتدا ۸ کشور اسلامی شامل ترکیه، اردن، قطر، امارات، اندونزی، پاکستان، عربستان و مصر با ترامپ تدوین کرده بودند، مواردی از جمله تشکیل کشور فلسطین مطرح شد که نتانیاهو آنها را نپذیرفت. لذا وقتی ترامپ پس از دیدار با نتانیاهو، پیشنهاد صلح را اعلام کرد، با استقبال نصفه و نیمه کشورهای عربی و اسلامی رو به رو شد، یعنی این کشورها اگرچه از تلاش ترامپ برای آتشبس در غزه ابراز خشنودی کردند، اما نگفتند که این طرح را به طور کامل قبول دارند و به علاوه از پاسخ نسبتا مبهم حماس به این طرح، کاملا حمایت کردند.
از طرف دیگر، محور مقاومت نیز اگرچه در ابتدا طرح صلح ترامپ را یک طرح اسرائیلی اعلام کرد، اما پس از پاسخ حماس به این طرح، تقریبا تمام بخشهای مقاومت از جمله حزبالله، انصارالله و ایران، از این پاسخ استقبال کردند و آن را هوشمندانه دانستند. لذا تمام کشورهای عربی و اسلامی به همراه اعضای جبهه مقاومت، اشتراک نظر دارند که پاسخ حماس زیرکانه بوده و همه باید از آن حمایت کنند.
جنگ نظامی در غزه به جنگ دیپلماتیک تبدیل شده است
پس به طور کلی مخالفت تلویحی حماس با برخی از بندهای پیشنهاد صلح ترامپ نمیتواند مانع از توقف جنگ و آتشبس پایدار شود.
این طرح دارای ابهامات زیادی است و پاسخ مثبت حماس به آن و حتی پاسخی که اسرائیل داد هم با تفحظاتی همراه بود. بنابراین حتی اکنون که توافق تبادل اسرا امضا شده، نوعی جنگ دیپلماتیک درگرفته و بازیگران مختلفی در آن حضور دارند و کنشگری آنها نقشی اساسی در آینده این جنگ و حصول صلح در غزه دارد. تا این لحظه، کنشگری کشورهای اسلامی و حماس به گونهای است که در مجموع میتوان گفت اوضاع به نفع حماس رقم خورده، اما همچنان سرنوشت بحثهایی مانند عقبنشینی اسرائیل از غزه، خلع سلاح حماس، هیأت ادارهکننده غزه و... مشخص نیست و به مذاکرات بعدی نیاز دارد. اکنون نبرد بر سر این مسائل است و نوع نقشآفرینی حماس در این زمینه و حمایت کشورهای اسلامی از موضع آن، بسیار تعیینکننده است. اگر اختلافات طرفین بر سر مواد طرح صلح حل نشود، ممکن است اسرائیل به حملات خود ادامه دهد یا در صورت توقف، پس از مدتی آنها را از سر بگیرد. اما در هر صورت، اعتراضات کمسابقه افکار عمومی، حکومتهای غربی را به وحشت انداخته و در کوتاهمدت، غرب و حتی آمریکا حمایتهای خود از اسرائیل را بسیار کم خواهند کرد و در چنین شرایطی، نتانیاهو امکان ادامه جنگ را نخواهد داشت. لذا من معتقدم جنگ غزه در فصل پایانی خود قرار دارد.
ترامپ پس از اعلام پیشنهاد صلح خود در غزه، گفت که این فقط بخشی از برنامههایش برای خاورمیانه است و قصد دارد پروژه صلح را در کل منطقه پیاده کند. ارزیابی شما از این صحبت ترامپ چیست؟
این حرف هم چیزی مانند همان گندهگوییهای همیشگی ترامپ است. او خود را یک رهبر بینظیر در تاریخ میبیند و فکر میکند پیامبری است که خدا او را فرستاده تا پیش از ظهور حضرت مسیح، اوضاع جهان را سامان دهد. لذا در مورد دستاوردهای خود دروغ میگوید؛ مانند همین که ادعا کرد تا کنون به ۷ جنگ در دنیا پایان داده و حتی BBC نیز این ادعا را بیاساس دانست. اینکه ترامپ اعلام کرده به دنبال حل مشکل سههزار ساله خاورمیانه است نیز مانند حرفهای دیگر او هیچ پایه و اساسی ندارد. ما کجا در خاورمیانه سههزار سال مشکل داشتیم؟ عمده بحرانهای تاریخی این منطقه، مربوط به همین ۱۰۰ سال اخیر حضور صهیونیسم است. اینکه ترامپ میگوید به دنبال گسترش صلح در خاورمیانه است و برخی نیز از این حرف برداشت کردهاند که قرار است پیمان صلح ابراهیم توسعه یابد، اشتباه است، زیرا هیچ نشانهای از تمایل کشورها برای عضویت در این پیمان دیده نمیشود. پس از دو سال نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه و شهادت بیش از ۷۶ هزار فلسطینی و در شرایطی که نتانیاهوی جنایتکار تحت تعقیب دادگاه بینالمللی قرار دارد، خیلی دور از ذهن است که کشورهای اسلامی با او دست دوستی بدهند و اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
باید به سمت عادیسازی روابط با سوریه گام برداریم
در ذیل همین موضوعات منطقهای، بحث توافق امنیتی سوریه و اسرائیل مطرح است. اکنون بخشهایی از جنوب سوریه در تصرف اسرائیل قرار دارد و حتی پروازهای غیرنظامی سوری که قصد عبور از این مناطق را دارند، باید تحت کنترل هوایی تلآویو قرار گیرند. به نظر شما در چنین شرایطی، توافق امنیتی اسرائیل و سوریه به چه شکل خواهد بود و آیا میتواند منافع سوریه را تامین کند؟
چون اتفاقات سوریه آن طور که ما میخواستیم پیش نرفت و علیرغم تمام هزینههای انجامشده در این کشور، کاملا از صحنه سوریه حذف شدیم، اکنون با عینک بدبینی به وضعیت آن نگاه میکنیم و حکومت فعلی این کشور را صهیونیستی میدانیم که بر اثر خواست اسرائیل سر کار آمده است. در حالیکه این صحبتها اصلا واقعبینانه نیست و نمیتوانیم حکومت فعلی سوریه را به دلیل مخالفت با اسد، صهیونیستی بدانیم. بسیاری از اعضای حکومت سوریه، گرایشات نزدیک به اخوانالمسلمین دارند و بر همین اساس، نگاهشان به رژیم صهیونیستی مثبت نیست.
گروه کنونی حاکم بر سوریه، هنوز به طور کامل بر این کشور مسلط نشده و اسرائیل در حال سوءاستفاده از این فرصت برای تضعیف سوریه است. اکنون در میان همسایگان رژیم صهیونیستی، سوریه و ارتفاعات جولان اصلیترین تهدید برای آن است، زیرا مصر و اردن که با اسرائیل پیمان صلح دارند و وضعیت لبنان هم تا حدودی مشخص شده است. از نظر سازمان ملل، ارتفاعات جولان یک منطقه اشغالی است که اسرائیل باید از آن عقبنشینی کند، اما این ارتفاعات کاملا بر سرزمین فلسطین مشرف است و لذا اگر رژیم صهیونیستی این مناطق را از دست دهد، به لحاظ امنیتی در شرایط سختی قرار میگیرد. بنابراین، اکنون اسرائیل میخواهد مانع از شکلگیری یک دولت مرکزی قوی در سوریه شود تا جولان را از دست ندهد. بر همین اساس، رژیم صهیونیستی از استقلال کردهای سوریه و دروزیهای این کشور حمایت و رسما هم پایگاههای نظامی سوریه را بمباران میکند.
از طرف دیگر، اولویت نخست احمد الشرع نیز این است که ثبات را به کشورش بازگرداند و با کنترل بر کل سوریه، آن را به کشوری یکپارچه و قدرتمند تبدیل کند. برای اینکه بتواند به این هدف برسد، نیاز دارد اسرائیل را وادار به توقف حملات به سوریه کند، زیرا این وضعیت جنگی مانع از سرمایهگذاری در سوریه و رونق اقتصادی میشود. لذا اکنون دولت سوریه در حال تلاش برای رسیدن به یک توافق امنیتی با اسرائیل است تا صهیونیستها را متقاعد کند که تهدیدی علیه آنها نیست و در مقابله، اسرائیل نیز قول دهد که دست از بمباران سوریه برمیدارد و مناطقی از جنوب این کشور که به اشغال خود درآورده است را آزاد میکند. وگرنه هدف سوریه صلح با اسرائیل و پیوستن به پیمان ابراهیم نیست و قصد به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را ندارد.
به نظرتان دست یافتن به توافق امنیتی در سوریه که منافع این کشور را تامین کند، ممکن است؟ خصوصا که از یک طرف شاهد موضعگیریهای بسیار ضعیفی از سمت دولت حاکم بر این کشور هستیم و حتی اخیرا احمد الشرع اعلام کرد که سوریه قصد ایجاد دردسر برای اسرائیل را ندارد و حتی از آن میترسد و از طرف دیگر، صهیونیستها روحیهای شدیدا توسعهطلب دارند و حتی خواهان تجزیه سوریه هستند. به نظر شما در سایه ضعف دولت سوریه از یک سو و توسعهطلبی اسرائیل از سوی دیگر، شکلگیری توافقی متوازن بین این دو ممکن است؟
موضع فعلی دولت سوریه بسیار ضعیف است، زیرا کلا کشور ضعیف است و چنین کشوری که عملا فروپاشیده، مردمش آوارهاند، اقتصادش ویران است و افسران ارتش هم فرار کردهاند، اصلا نمیتواند در مسائل خارجی موضعی قوی اتخاذ کند. حتی اگر رهبران سوری بخواهند مواضع قوی بگیرند هم امکانات لازم برای این کار را ندارند. مقامات سوریه میدانند اگر بخواهد فراتر از قدرت واقعی خود بازی کنند، ممکن است بیش از این ببازند. لذا باید احتیاط به خرج دهند تا بتوانند از این مرحله گذار عبور کنند و سپس که شرایطشان بهبود یافت، موضع محکمتری در برابر اسرائیل اتخاذ کنند.
خب این ضعفی که دولت سوریه از خود نشان میدهد، باعث نمیشود که این کشور حتی به مرز تجزیه برسد؟
به نظرم اکنون مقامات حکومت سوریه طوری موضعگیری میکنند که بتوانند کشورهای منطقه و جهان را قانع کنند که صرفا در حال تلاش برای بهبود اقتصاد خود و ایجاد صلح در روابط خارجیشان هستند و تا حدودی هم در این زمینه موفق بودهاند، کما اینکه اکنون به غیر از ایران و اسرائیل، تمام کشورها در حال استقبال از تحولات داخلی و خارجی سوریه هستند و حتی آمریکا هم از این وضعیت راضی است. تنها ایران و اسرائیل هستند که هیچ گونه روی خوشی به تحولات سوریه نشان ندادهاند.
آیا ممکن است که ایران نیز در قبال سوریه و حکومت جدید آن تغییر موضع دهد؟
به نظرم ایران تمایل دارد روابط جدیدی را با سوریه آغاز کند، اما وجود دو اشکال، مانع از تحقق این امر شده است؛ نخست اینکه ایران هنوز تلاش کافی را برای ترمیم روابط با سوریه انجام نمیدهد و دوم اینکه فرصت خوبی که در ابتدای روی کار آمدن الشرع فراهم بود را از دست دادیم. آن زمان، الشرع پالسهای مثبتی را برای ارتباطگیری با ایران فرستاد، اما ما نپذیرفتیم و اکنون در حال بهرهگیری از این امر در روابط خود با کشورهای غربی است و اعلام میکند که او باعث شده است که دست ایران از سوریه قطع شود و دیگر اجازه نمیدهد که جمهوری اسلامی برای دسترسی به لبنان، از سوریه استفاده کند. لذا اکنون شرایط برای احیای روابط ایران و سوریه سختتر شده، اما در نهایت ایران باید این راه را برود و با کمک کشورهایی مانند ترکیه، عربستان و قطر که بر حکومت سوریه تأثیرگذارند، به یک فرمول برد-برد برای مصالحه با مقامات سوری برسد و به تخاصم فعلی پایان دهد. خصوصا که اصلا وجهه خوبی ندارد که ایران تنها کشوری باشد که در کنار اسرائیل، موضع منفی نسبت به حکومت سوریه اتخاذ کرده و مانند رژیم صهیونیستی، سران سوریه را «تروریست» عنوان میکند.
جبهه مقاومت به آن شکل سابق دیگر وجود خارجی ندارد
به نظرتان در شرایط فعلی که حماس در حال صلح با اسرائیل است و حتی از ترامپ تشکر میکند، دولت لبنان بر خلع سلاح حزبالله اصرار بسیار دارد و کشورهای عربی و اسلامی نیز با مواضع منطقهای آمریکا همسو هستند، چه سرنوشتی را میتوانیم برای محور مقاومت متصور باشیم؟
باید بپذیریم که محور مقاومت به آن شکلی که قبلا نقشآفرینی میکرد و ایران رهبری آن را بر عهده داشت، اکنون دیگر وجود خارجی ندارد. باید بر اساس واقعیتهای جدید، سیاستهای منطقهای خود را بازتنظیم کنیم. لذا به نظر میرسد اکنون تمام کشورهای عضو محور مقاومت، در حال آغاز زیستی جدید هستند و تغییر در نگرشهای منطقهای ایران و همچنین اظهارات اخیر حزبالله مبنی بر آمادگی برای حل مشکلات با عربستان، نشانهای از آغاز رویکرد جدید جبهه مقاومت است. وضعیت سوریه هم کاملا متفاوت شده و عراق هم دیگر مانند سابق نیست. حتی یمن هم به زودی با این تحولات همراه خواهد شد. در این شرایط، ایران باید به یک «جبهه مقاومت جدید» فکر کند. اینکه ما در گذشته فکر میکردیم فقط ما و دوستانمان اهل مقاومتیم و تمام دیگر کشورهای عربی و اسلامی تسلیم اسرائیل شدهاند، اشتباه بود و باید کاملا کنار گذاشته شود.
باید ظرفیتهای موجود در جهان اسلام برای مقاومت را به رسمیت بشناسیم. به عنوان مثال، قطر کمک نظامی به حماس نمیکند و رابطه بسیار خوبی هم با آمریکا دارد و میزبان پایگاه نظامی آن است، اما بیشترین کمک مالی را به حماس دارد و به لحاظ تبلیغاتی نیز هیچ رسانهای به اندازه شبکه الجزیره قطر از حماس پشتیبانی نکرده است. ما باید با به رسمیت شناختن تمام این فرصتها، اقدام به تشکیل جبهه مقاومت جدید کنیم که تمام کشورهای اسلامی بتوانند بر اساس ظرفیتهای خود، در آن نقشآفرینی کنند؛ جبههای که حداقل ۳۰ الی ۴۰ کشور دنیا در آن حضور داشته باشند و با انسجام با یکدیگر، آرمان فلسطین را به پیش ببرند. فشاری که چندین جبههای میتواند به اسرائیل وارد کند، بسیار بیشتر و سنگینتر از جبهه مقاومت سابق است که چند کشور و سازمان محدود در آن حضور داشتند و از تمام دنیا و کشورهای اسلامی هم منفک بودند.
اینکه فکر کنیم هر کسی که دوست آمریکاست، با فلسطین دشمنی دارد، غلط است
رویکرد این جبهه جدید مقاومت نسبت به اسرائیل و آمریکا باید چطور باشد؟ به هر حال نگاه ما به رژیم صهیونیستی و آمریکا، اصلا با نگاه عربستان و قطر به این دو قابل مقایسه نیست. با توجه به وجود تفاوتهای چشمگیر در رویکردهای سیاست خارجی کشورهای اسلامی، این کشورها چطور میتوانند در کنار یکدیگر قرار گرفته و جبهه مقاومت جدیدی را تشکیل دهند؟
ما پیشفرضهایی را در جبهه مقاومت داشتیم که باید آنها را کنار بگذاریم. مثلا ما فکر میکنیم اگر کشوری رابطه خوبی با آمریکا داشته باشد، دشمن ملت فلسطین است. تاریخ نشان داده که این یک نگاه کاملا اشتباه است. در زمان پادشاهی ملک الفیصل در عربستان، این کشور مانند امروز دوست آمریکا بود، اما با این وجود، الفیصل نقش بینظیری در جنگ ۱۹۷۳ با اسرائیل و تحریم نفتی غرب ایفا کرد. امروز نیز قطر علیرغم روابط بسیار خوبی که با آمریکا دارد، بیشترین و موثرترین حمایتها را هم از حماس به عمل آورده است. اگر ظرفیتهای این چنینی را نبینیم، یعنی درک درستی از مقاومت نداریم. لذا باید با استفاده از تمام این ظرفیتها، یک جبهه مقاومت جدید را تاسیس کنیم. اگرچه کشورهای مختلف منطقه در زمینه حمایت از فلسطین با یکدیگر اختلاف نظراتی دارند، اما در عین حال، اشتراکاتی هم در این زمینه دارند؛ از جمله اینکه همه میخواهند ملت فلسطین به حقوق خودش برسد و جلوی تجاوزگریهای اسرائیل در منطقه گرفته شود. کشورهای اسلامی باید در زمینه این اشتراکات با یکدیگر همکاری کنند و در زمینههای مورد اختلاف نیز هر کشوری کار خود را انجام دهند.
اکثر مردم عراق و لبنان هم موافق خلع سلاح مقاومتاند
بحث خلع سلاح مقاومت را تا چه حد ممکن میدانید؟
در این زمینه، حماس موضعی خوب و دنیاپسند گرفته و اعلام کرده است که سلاح خود را به دولت فلسطین تحویل میدهد؛ یعنی در لفافه گفته که ابتدا باید اشغال غزه اتمام یابد، حکومت فلسطینی در این باریکه تشکیل شود و سپس سلاح خود را به این دولت تحویل میدهد. در عراق و لبنان، گروههای مقاومت در شرایط سختی برای حفظ سلاح خود قرار دارند و فشارهای منطقهای و داخلی بر این کشورها برای خلع سلاح مقاومت بسیار زیاد است. به نظر من اگر اکنون در عراق یا لبنان یک همهپرسی برگزار شود، احتمالا اکثریت مردم به انحصار سلاح در دست دولت رأی دهند. حتی در لبنان نیز اگر چنین رفراندومی برگزار شود، خلع سلاح حزبالله رأی خواهد آورد، زیرا اگرچه شیعیان بزرگترین جمعیت این کشور هستند، اما اکثریت نیستند و مردم مسیحی و سنیمذهب لبنان ممکن است بگویند اگر شیعیان میتوانند اسلحه داشته باشند، پس ما هم باید بتوانیم. در چنین شرایطی، ایران باید یک راه واقعبینانه در پیش گیرد و گفتوگوهایی را با دولتهای عراق و لبنان انجام دهد تا این اختلافات منجر به تنشها و درگیریهای داخلی نشود.
هزینه حمله مجدد به ایران برای اسرائیل بالاست
به عنوان آخرین بحث میخواستم سوالی در مورد کشور خودمان بپرسم. احتمال وقوع جنگ مجدد را چه قدر میدانید؟
من احتمال جنگ را خصوصا در حد رخ دادن چیزی مانند جنگ ۱۲ روزه، چندان زیاد نمیدانم. اگر اسرائیل میتوانست با حمله گسترده نظامی به اهداف خود برسد، در همان جنگ ۱۲ روزه که ایران غافلگیر شده بود، کار را تمام میکرد. اکنون دیگر شرایط بسیار متفاوت شده است. بسیاری از مقدماتی که رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران فراهم کرده بود و خصوصا نیروهایی را که در داخل کشور برای همکاری با خود آموزش داده بود، از بین رفته و ساماندهی مجدد آن زمان زیادی نیاز دارد. اکنون اسرائیل حداقل به یک سال زمان برای ایجاد گروههای همکار با خود در خاک ایران نیاز دارد تا مجددا بتواند چنان حملاتی را نسبت به کشور ما انجام دهد. همچنین، اکنون اولویت نخست ایران نیز اندیشیدن تمهیداتی برای جلوگیری از غافلگیری مجدد در صورت حمله دوباره اسرائیل است.
به علاوه، همچنان موشکهای ایران یک عامل خطر برای رژیم صهیونیستی است و به نظر نمیرسد در سه ماهی که از پایان جنگ میگذرد، اسرائیل توانسته باشد راهحلی برای مقابله با موشکهای ما فراهم کند. اگر رژیم صهیونیستی بخواهد به ایران حمله کند و ما مجددا با موشک به آن پاسخ دهیم، هزینههای سنگینی برای رژیم ایجاد خواهد شد و فکر نمیکنم صهیونیستها حاضر به پرداخت چنین هزینههایی باشند.
پس اینکه برخی معتقدند قرارگیری مجدد ایران ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل و همچنین رهایی احتمالی اسرائیل از جنگ غزه، باعث حمله مجدد به ایران خواهد شد را شما قبول ندارید.
من موافقم که بازگشت تحریمهای شورای امنیت و قرارگیری مجدد ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل، آسیبپذیری ایران را بیشتر کرده و اسرائیل را در موقعیت بهتری برای حمله به کشورمان قرار داده، اما موانعی که برای حمله مجدد بر سر راه رژیم صهیونیستی قرار دارد و به آن اجازه رسیدن به اهدافش را نمیدهد، مانع از تکرار حملهای مانند جنگ ۱۲ روزه خواهد شد. البته اگر تحریمها به گونهای بر شرایط اقتصادی جامعه ما تاثیر بگذارد که ما را در داخل ضعیف کند، ممکن است اسرائیل تصور کند مردم ایران آماده انفجار هستند و در صورت ضربه به نهادهای مدیریتی کشورمان، میتواند به اهداف خود برسد. اما در شرایط فعلی، به نظرم احتمال حمله مجدد بسیار اندک است.
انتهای پیام
نظرات