به گزارش ایسنا، در نشستی که با عنوان تأثیر کاهش تلفات دام سبک در امنیت غذایی و مشاغل روستایی و کمبرخوردار با هدف بررسی چالشهای اساسی صنعت دام سبک در ایران، بهویژه در حوزه امنیت غذایی، بهرهوری اقتصادی و معیشت روستاییان برگزار شد، کارشناسان شرکتکننده در این نشست، ابعاد گستردهای از مشکلات فنی، مدیریتی و ساختاری این صنعت را مورد تحلیل قرار دادند و راهکارهایی عملیاتی برای بهبود وضعیت موجود ارائه کردند.
تحلیل وضعیت موجود و بحران وابستگی غذایی
این نشست با محور تحلیل وضعیت دام سبک در ایران آغاز شد. کارشناسان ضمن اشاره به سهم بالای این بخش در تأمین امنیت غذایی کشور، بر بحران وابستگی غذایی و کمبود بازدهی اقتصادی دام سبک تأکید کردند. دام سبک (شامل گوسفند و بز) یکی از ستونهای اصلی تأمین پروتئین دامی در ایران محسوب میشود، اما چالشهای متعددی مانع از شکوفایی کامل ظرفیتهای این بخش شده است.
بر اساس دادههای رسمی، ۶۵ تا ۷۰ درصد هزینه تولید در دام سبک مربوط به خوراک دام است. این درصد بالا، آسیبپذیری این صنعت را در برابر نوسانات قیمت نهادهها و خشکسالیهای متوالی به شدت افزایش میدهد.در مقابل، میانگین بهرهوری پایین و نبود آموزش کافی موجب شده است تا بخش قابل توجهی از سرمایه تولیدی کشاورزان به هدر رود. این ناکارآمدی در چرخه تولید، تأثیر مستقیمی بر افزایش قیمت نهایی محصولات و کاهش درآمد دامداران دارد.
حامد یزدیان - عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی - در این نشست به وضعیت سیاستگذاریها اشاره کرد و گفت: در کمیسیون کشاورزی مجلس، بارها به موضوع دام سبک پرداختهایم؛ اما متأسفانه هنوز این بخش جایگاه اولویتدار در سیاستگذاریهای وزارت جهاد کشاورزی ندارد. در شرایطی که کشور با چالش خشکسالی و کاهش منابع علوفه طبیعی روبهروست، نبود برنامههای مدون حمایتی برای گلههای مولد ضربهای جدی به امنیت غذایی محسوب میشود.
یزدیان تأکید کرد: لازم است دولت نقشه راه مشخصی برای ارتقای تولید گوشت قرمز از دام سبک تدوین کند تا از وابستگی به واردات جلوگیری شود. در سالهای اخیر ارزش واردات گوشت قرمز در کشور به بیش از ۱.۲ میلیارد دلار رسیده است، در حالی که ظرفیت داخلی با اصلاح مدیریت و آموزش میتواند بخش بزرگی از این نیاز را تأمین کند. این حجم از واردات نشاندهنده عدم استفاده بهینه از پتانسیل داخلی است.
شکاف بهرهوری و پتانسیل افزایش تولید
عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی با ارائه مقایسهای آماری، به فاصله فاحش بهرهوری داخلی با استانداردهای جهانی اشاره کرد و گفت: در حال حاضر میانگین وزن لاشه گوسفند در کشور کمتر از ۱۹ کیلوگرم است، در حالی که در برخی کشورها این عدد به ۲۴ کیلوگرم میرسد. این فاصله، یک فرصت طلایی برای ارتقاء است. فاصله ۵ تا ۶ کیلوگرمی در وزن لاشه در مقیاس ملی، میتواند دهها هزار تن گوشت را به سبد تولید کشور اضافه کند که راهکارهای اصلی این ماجرا تکیه بر اصلاح نژاد و تغذیه مناسب است.
وی با بیان اینکه اگر بتوانیم تنها ۲۰ درصد بهرهوری تولید را افزایش دهیم، نهتنها نیاز داخلی پوشش داده میشود، بلکه زمینه صادرات گوشت قرمز هم فراهم میشود، گفت: افزایش ۲۰ درصدی بهرهوری (به عنوان مثال در نرخ زایش، وزنگیری یا کاهش تلفات) میتواند چرخه تولید را متحول ساخته و کشور را از واردکننده به صادرکننده بالقوه تبدیل کند.
ابعاد فنی، بهداشتی و اهمیت آموزش
حسین اسماعیلی - عضو هیئت علمی دانشکده دامپزشکی تهران - به جنبههای علمی و فنی کاهش تلفات، بهویژه در مرحله حیاتی زایش و دوران نوزادی پرداخت و ریشه بسیاری از تلفات را در نبود دانش کاربردی دامداران عنوان کرد و ادامه داد: ضعف اصلی ما آموزش و ترویج است. دامدار ایرانی غالباً به شیوه سنتی عمل میکند، واکسن را نمیشناسد، از پروتکلهای بهداشتی بیاطلاع است و در بسیاری از مناطق هنوز از آغلهای غیراستاندارد استفاده میشود.
او بر اهمیت مدیریت دوره پس از زایش تأکید کرد و با ادعای اینکه تلفات نوزادان دام (برهها و بزغالهها) در دو هفته اول زندگی بسیار بالاست و با اقدامات ساده قابل کنترل است گفت: من به عنوان کسی که سالهاست در حوزه دام سبک فعالیت دارم، بارها دیدهام تلفات اولیه در بزغالهها به خاطر سردی بستر، وزن تولد پایین و عدم واکسیناسیون مادر اتفاق میافتد. اگر دامدار بتواند دو هفته اول پس از زایش را به درستی مدیریت کند، با اطمینان ۷۰ درصد میتواند بره را تا قطع شیر رسانده و وارد دوره پرواربندی کند. این اطمینان ۷۰ درصدی نشان میدهد که بخش بزرگی از تلفات اولیه، ناشی از سهلانگاریهای مدیریتی و بهداشتی قابل پیشگیری است.
تغذیه در دوران آبستنی و پیشگیری از تلفات
اسماعیلی همچنین به نقش تغذیه در سلامت دامهای آبستن و پیشگیری از عوارض زایمان اشاره کرد و گفت: در بسیاری از مناطق، دامدار تنها به جو و سبوس بسنده میکند در حالی که باید از کنسانترههای استاندارد استفاده کند. باید از کنسانترههای با پروتئین ۱۶ درصدی و انرژی ۲.۸ تا ۳ مگاکالری استفاده کند تا دام در دوران آبستنی و انتظار زایش دچار قانقاریا یا مسمومیت نشود. بخشی از تلفات آبستنی ناشی از تغذیه ناکافی و فقدان آگاهی دامدار است. عدم تعادل در تأمین مواد مغذی حیاتی در مراحل حساس تولید مثلی، مستقیماً منجر به کاهش وزن زایش، ضعف سیستم ایمنی نوزاد و در مواردی مرگ مادر و جنین میشود.
ظرفیتهای اجرایی و الگوسازی مردمی
محمدحسن حیدریفر - دبیر اجرایی پروژه کاروان سلامت دام بنیاد برکت - به نقش نهادهای غیردولتی در اجرای برنامههای میدانی و انتقال دانش پرداخت و رویکرد بنیاد برکت را ترکیبی از اقدامات آموزشی و حمایتی معرفی کرد: طرح کاروان سلامت دام در واقع یک مدل تلفیقی از آموزش، حمایت و نظارت میدانی است. هدف ما این است که در مناطق کمبرخوردار با اعزام تیمهای دامپزشکی و مشاوران تغذیه، آموزشهای پایه را منتقل کنیم.
وی تأکید کرد: صرف کمکهای مالی یا تسهیلات بدون همراهی آموزش، پایدار نیست، خدمات تسهیلاتی بهتنهایی کافی نیست و اگر آموزش با سنجش اثرگذاری همراه نباشد، قطع خدمات موجب توقف کامل فعالیتها میشود.
حیدریفر از تغییر نقش نیروهای فنی اعزامی خبر داد و گفت: در سال گذشته به همت بنیاد برکت شبکهای از فارغالتحصیلان دامپزشکی و علوم دامی تشکیل شد تا نقش آنها از صرفاً «ویزیتور شرکتهای خوراک دام» به مشاوران میدانی تغییر کند.این شبکه مشاوره میدانی، پلی مستقیم بین دانش نوین و دامدار سنتی ایجاد میکند.
حیدریفر همچنین به ضرورت مشارکت نهادهای حاکمیتی در گسترش مدلهای موفق اشاره کرد و گفت: بنیاد برکت از ظرفیت تفاهمنامهها با وزارت جهاد کشاورزی و سازمان اوقاف برای پیشبرد طرحهای آموزش و ترویج استفاده کرده و باید با همکاری وزارت کشور و استانداران، زیرساختهای این طرحها در سطح استانها تعمیم داده شود تا وزارت جهاد کشاورزی از بار اجرایی سنگین رها شود. واگذاری بخشی از وظایف ترویج به بخشهای دانشی مردمی، میتواند نظارت و آموزش را با سرعت و چابکی بیشتری به مناطق دورافتاده برساند.
موانع ساختاری و خلأهای دادهای
عباس اکبری شریف - مشاور معاون وزیر جهاد کشاورزی - به تحلیل موانع ساختاری که نیازمند مداخله سیاستگذاران کلان است پرداخت و گفت: سه مانع اصلی بهرهوری در صنعت دام سبک وجود دارد که میتواند آن را پراکندگی دامداریها، نبود تشکلهای قدرتمند و فاصله علمی میان دانشگاه و صنعت نام برد. بزرگترین چالش در حوزه نظارت، حجم بالای دام سبک در کشور است. در حال حاضر حدود ۷۰ میلیون رأس دام عشایری و روستایی در کشور وجود دارد اما وزارت جهاد با این تعداد نیرو و امکانات نمیتواند نظارت و ترویج را بهصورت گسترده انجام دهد. پس باید بخشی از این وظیفه به مجموعههای دانشی و مردمی واگذار شود. یکی از مهمترین خلأهای موجود، فقدان دادههای دقیق علمی برای تصمیمگیری است.
به گفته وی یکی از ضعفهای ما فقدان دادههای دقیق درباره نژادها و آمیختهگریهاست. مثلاً در نژادهای آمیخته با رومانوف یا افشار، هنوز نمیدانیم میانگین وزن زایش، نرخ پرواربندی یا درصد چندزایی دقیقاً چقدر است. این خلأ دادهای مانع تصمیمگیری علمی میشود. این کمبود اطلاعات، برنامهریزی اصلاح نژادی مؤثر را با مشکل مواجه میسازد.
شریف با اشاره به آمارهای موجود، ضریب برهگیری را به عنوان یک شاخص کلیدی برای سنجش سلامت و بهرهوری دام سبک مطرح کرد و گفت: برخی آمارها نشان میدهد که ضریب برهگیری در ایران حدود ۰.۷ است در حالی که نژادهای خارجی تا ۲.۵ بره در هر زایش دارند. این بدان معناست که به طور متوسط، هر مادر در چرخه تولید یک بره کامل به دنیا نمیآورد.افزایش این عدد با آموزش و اصلاح نژاد امکانپذیر است اما باید در چارچوب ظرفیت مرتع کشور کنترل شود تا فشار اکولوژیک ایجاد نشود. این نکته مهم اشاره دارد که هرگونه افزایش تولید باید با مدیریت منابع طبیعی (مرتع) هماهنگ باشد تا به پایداری اکوسیستم آسیب نرساند.
در پایان این نشست کارشناسان بر ضرورت مشارکت حاکمیت در تضمین امنیت غذایی تأکید کردند و خواستار تدوین یک برنامه ملی مدون شدند. تأمین غذای جامعه وظیفه ذاتی حاکمیت است و نباید به شکل خصوصی و مقطعی اداره شود. بنابراین، نیاز به یک برنامه بلندمدت احساس میشود. کارشناسان خواستار تدوین طرح جامع دام سبک کشور با مشارکت دانشگاهها، وزارت جهاد و نهادهای راهبردی شدند تا ضرایب تولید، آموزش، اشتغال و امنیت غذایی در قالب شاخصهای قابل سنجش تعریف شود. این طرح باید شامل استانداردهای بهداشتی، نژادی و مدیریتی باشد و فراتر از دورههای زمانی دولتها، استمرار یابد.
انتهای پیام


نظرات