• سه‌شنبه / ۱۳ آبان ۱۴۰۴ / ۲۲:۰۰
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1404081308277
  • خبرنگار : 71486

مادر علی مصفا (همسر لیلا حاتمی): به همسرم گفتم حیف از این شعر که مال شماست

مادر علی مصفا (همسر لیلا حاتمی): به همسرم گفتم حیف از این شعر که مال شماست

چون در عین این که من را دوست داشت بقیه را هم دوست داشته است. و من هیچ گاه نتوانستم این قضیه را برای خودم هضم کنم.

به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت:

امیربانو کریمی در ۹ دی ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. او فرزند شاعر سید کریم امیری فیروزکوهی بود. امیربانو کریمی با پایان تحصیلات متوسطه در مدرسه شادخت، به کار تدریس پرداخت و تحصیلات خود را تا مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران ادامه داد و در همان دانشگاه مشغول به تدریس ادبیات شد. امیربانو کریمی در سال ۱۳۵۰ از رساله دکترای خود که به پیشنهاد محمد معین دربارهٔ جوامع الحکایات و لوامع الروایات بود، دفاع کرد و در سال ۱۳۵۹ باب نخست آن توسط مؤسسه انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. 

کریمی از ازدواج نخستش صاحب یک فرزند دختر شد. او پس از پنج یا شش سال از همسر نخستش طلاق گرفت و در سال ۱۳۴۲ با مظاهر مصفا، شاعر و استاد دانشگاه تهران، ازدواج کرد. او از این ازدواج صاحب چهار فرزند، شامل بازیگر و فیلم‌ساز علی مصفا شد. او سال‌ها پیش در مراسم شب‌های بخارا به ذکر خاطره ای بسیار جالب از همسرش پرداخت:

«دکتر مظاهر مصفا واقعا مظلومه، البته از دید من دکتر مصفا یک ظالمه ولی خب از یک نگاه دیگر یعنی در مورد شعر و ادبیات دکتر مصفا واقعا مظلوم است. شما اگر دقت بکنید به اشعار دکتر مصفا که در نهایت فصاحت و بلاغت و زیبایی و رسایی است و من خیلی به این مساله اعتقاد دارم. بگذارید خاطره ای برای شما تعریف کنم.

یادم هست روزی من و دکتر مصفا خیلی با هم دعوا مرافعه داشتیم و قهر کرده بودیم.در یکی از این جلسات دفاع دکتری در دانشکده ادبیات بودیم من خیلی از او رنجیده بودم و باهم حرف نمی زدیم.  دکتر مصفا در آن جلسه یک قصیده ای خواند و من یادداشتی نوشتم و دادم به کسی که برسونه به دست دکتر مصفا. توی یادداشت من نوشته بودم حیف از این شعر که مال شماست.

نکته جالب این که ایشان هیچ وقت از زندگی راضی نبود. البته خب یک مواردی را حق داشته است. و همیشه احساس مظلومیت می کرده است. اما به نظرم این احساس مظلومیت فرع بر جسارت و گستاخی دکتر مصفا بود. البته اعتراف کنم آن اوایل که می خواستم با ایشان ازدواج کنم از این گستاخی خوشم می آمد ولی بعدها دیدم این گستاخی خیلی درجه اش بالاست و تو زندگی خیلی من را اذیت کرد و یک واقعیت تلخ این که من خودم را همیشه محبوس در دایره احساسات دکتر مصفا می دانستم. چون در عین این که من را دوست داشت بقیه را هم دوست داشته است. و من هیچ گاه نتوانستم این قضیه را برای خودم هضم کنم.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha