به گزارش ایسنا، از زمانی که قیمت ارزهای خارجی نسبت به ریال رشد فزایندهای را تجربه کرد و نرخ برابری دلار و یورو نسبت به ریالِ ایران با نوسانات زیادی روبرو شد تا امروز بازارهای مختلف ایران از جمله بازارهای مالی، تحت تاثیر این نوسانات قرار گرفتند. از آنجاکه بیش از نیمی از شرکتهای پذیرفته شده در بورس تهران صادرات محور هستند، افزایش قیمت ارز در صورت سود و زیان این شرکتها نقش بسیار پررنگی ایفا کرده و در این میان گروههای معدنی و فلزی که بخش قابل توجهی از بازار سهام را تشکیل میدهند در هدایت نقدینگی و کلیت جو بازار تاثیرگذار بودند.
از ابتدای سال ۱۳۹۷ تا کنون قیمت بسیاری از سهمها در بورس و فرابورس ایران چند برابر شده و نماگر اصلی این دو بازار بیش از ۲.۵ برابر رشد کرده اما نکته مهم این است که رشد قیمتها در بازار سهام به دلیل افزایش تولید ناشی از افزایش بهره وری، نوآوری و موضوعات فاندامنتالی نبود بلکه تحت تاثیر بازار ارز قرار گرفته است. در این بین برخی معتقدند در همه بازارها از جمله بازار سهام پشت پردههایی وجود دارد که به این نوسانات دامن میزند؛ به طوری که گاهی سهمهای بنیادی رشد نمیکنند و سهمهای غیربنیادی با رشد فزایندهای مواجه میشوند.
در دوران تحریم، شرکتهای صادرات محور نمیتوانند محصول خود را مستقیما به مصرفکننده نهایی در کشورهای دیگر بفروشند و وجود دلالان در این بین از حاشیه سود این شرکتها میکاهد. اما هر چند در ماه های اخیر تحریم ها تولید و فروش شرکت ها را با چالش مواجه کرد، افزایش قیمتهای جهانی کامودیتیها سبب شده حاشیه سود شرکتها مخصوصا شرکتهای حوزه معدنی افزایش یابد و نقش آن دلالان کمرنگ شود این موضوع نیز در قیمت سهام شرکتها تاثیرگذار بود.
در شرایط ویژه اقتصادی فعلی تصمیمات دولتی برای بازارهای رسمی همچون بورس، تاثیر خاص خود را داشته است؛ از طرفی برای این بازارها نیاز به وجود اقتصاد آزاد و رقابتی حس می شود اما از طرفی سالهای سال است که اتکا اقتصاد به منابع طبیعی و مخصوصا نفت، موجب عدم توجه به لزوم بازارهای آزاد و رقابتی در کشور شده است. اگر از ذی نفعان این نوع اقتصاد بگذریم، شرایط خاص اقتصادی حال حاضر هم مجالی برای اصلاح این امور نمیدهد و این موضوع سبب شده حتی بازارهای رسمی متشکلی که طی مدتها توانستهاند پا بگیرند با چالشهایی مواجه شوند.
ایسنا در این زمینه گفتوگویی تفصیلی با عزیزاله عصاری - مدیرعامل سرمایهگذاری توسعه معادن و فلزات - داشته است. عصاری با اشاره به اتفاقاتی که در ماههای اخیر در بازار ارز و دیگر بازار ها رخ داده، معتقد است که در ایران در بسیاری از مواقع تصمیمات درست در زمان های غلط گرفته می شود. در ادامه متن کامل این گفت و گو میآید:
- سازمان بورس مدتی است اعلام کرده که شرکتهای بورسی باید تولید و فروش خود را به صورت ماهانه افشا کنند. شما هم زیرمجموعههای بورسی دارید، به نظر شما این اقدام چقدر برای بازار سرمایه مفید بوده است؟
ما بهعنوان یک شرکت سرمایهگذاری چیزی برای تولید یا فروش نداریم که اعلام کنیم، معمولاً شرکتهای بورسی زیرمجموعه ما این کار را میکنند. همیشه این مقررات محاسن و معایبی دارد که با توجه به شرایط کشور میتوانیم آن را بهعنوان یک حسن یا عیب مطرح کنیم. در شرایط فعلی به خاطر این شفافیتِ شرکتها، بسیاری از اطلاعات ما افشا میشود و این موضوع ممکن است برای تحتفشار گذاشتن بخشهای تولید ما از سوی تحریمکنندگان استفاده شود.
اطلاعاتی که به بورس اعلام میشود را همه دنیا میتوانند ببینند. ممکن است از خارج بعضی از شرکتهای مهم را رصد کنند تا بدانند تولید و فروش آنها چقدر بوده یا چقدر تولید آنها کم شده است و با توجه به آن در نظر بگیرند که چقدر میتوانند به این شرکتها فشار بیاورند، ممکن است در این شرایط و وضعیت کشور، افشای همه اطلاعات مقداری مشکلآفرین باشد، ولی در کل همیشه، هرچه شرکتها شفافتر و عریان اطلاعاتی باشند بهتر و برای کسانی که فعال بورس هستند و برای تمام سهامداران مفید است. اما نکته قابل تذکر، شرایط خاص کشورمان است، در این شرایط شاید نیاز نباشد خیلی عریان اطلاعاتی باشیم، شاید بهتر باشد برخی جاها وضعیت و حساسیت کشور را مدنظر قرار دهیم. به نظرم بعضی اوقات نباید اطلاعات پیشروهای صنعت ما افشا شود. ممکن است بعضی افراد با من موافق نباشند اما بالاخره تحریمها فشار را روی تولید و اقتصاد ما گذاشتهاند وقتی شما فشار را روی اقتصاد میبینید باید حواستان به اطلاعات اقتصادیتان باشد و راحت آن را رو نکنید.
- یعنی واقعاً فکر میکنید که راهکاری باشد که هم این طرح اجرا شود و هم استثنائاتی برای شرکتهای خاص وجود داشته باشد!؟
بله، البته یک سری پیچیدگیهایی دارد. چون بالاخره اطلاعاتی که بورس میخواهد باید شفاف روی کدال منتشر شودتا تمام سهامدارها ببینند اگر برای آن یک استثنا قرار دهند، مشخص نیست که این استثنا تا کجا پیش خواهد رفت. زیرا بالاخره یک زنجیره است، کمی کار سخت است اما در شرایط حساس میتوان در یک بازه زمانی خاص شرکت ها را الزام به افشای اطلاعات نکرد و این موضوع را به عهده خودشرکتها گذاشت، چون شرکتها آن حساسیت را درک میکنند.
بهعنوان مثال در صنعت ما یکی از بخشهای فولادسازی شاید صلاح نداند که مطلع شوند در مقطعی تولیدش به هر دلیل کاهش پیدا کرده است. بههرحال من کل قضیه را ازنظر افشای اطلاعاتی ۱۰۰ درصد واجب و ضروری میدانم ولی شرایط و حساسیتهای کشور خیلی مهم است و حتماً مسئولان بورس باید به آن توجه ویژه کنند.
ما نباید در شرایط تحریم و رقابت غیرمنصفانه در عرصه بینالملل همه اطلاعات اقتصادیمان را رو کرده و اسم آن را شفافیت بگذاریم به نظر من این قضیه بسیار حساس است باید برای این کارها ستاد ویژه تشکیل شود که بعضی از مقررات و شرایط را به دلیل حساسیت شرایط اگر نمیتوانند لغو کنند، فعلاً متوقف کند.
- اولین شرکتی که در سال ۱۳۹۸ در بورس عرضه شد سرمایهگذاری صدر تأمین بود. عرضه شدن این شرکت در بورس چقدر میتواند راه را برای زیرمجموعههای شستا باز کند که در بورس عرضه شوند؟
شرکت صدر تأمین یک مجموعه معدنی فولادی است و بیشتر حاکمیت معدنی دارد. از چند سال قبل اقداماتی برای بورسی شدن صدر تأمین انجام شده بود، یکی از موانع این موضوع قیمت ذوبآهن بود که با خصوصیسازی اختلاف وجود داشت، نهایتاً قرار شد ذوبآهن تجدید ارزیابی شود و بعد به بورس وارد شود.
- چه سالی بود؟
سال ۱۳۹۴ بود که موضوع بورسی شدن صدرتأمینبه نقطه مناسبی رسیده بود. بههرحال دوستان در شستا الآن تصمیم بسیار خوبی گرفتهاند که این مهم را عملی کردند و این شروعی است برای بورسی شدن شرکتهای شستا، چون بالاخره سرمایهگذاری تأمین اجتماعی معروف به شستا، شرکت بسیار بزرگی است و شرکتهای خیلی زیادی دارد و اگر اینها هرکدام به بورس بروند در این مجموعه تحول بسیار خوبی اتفاق میافتد.
ما این حرکت را به فال نیک میگیریم و همچنان که مشاهده شد، در بورس از آن بهخوبی استقبال شد، با توجه به شرایط بازار سرمایه و بورس افزایشهای خوبی را نیز تجربه کرد و به نظر من بورس رفتن صدر تأمین موفق بود، اما متأسفانه با بحثهای کاهشی بورس مواجه شد که دیدید در چند روز پیاپی ما یک روند کاهشی را در بورس شاهد بودیم که از ۸۰۰۰ واحد شروع شد، یعنی در یک روز یکدفعه شاخص کل بورس ۸۲۰۰ واحد افت داشت و در روزهای بعد ۶۰۰۰ و ۵۰۰۰ واحد این کاهشها ادامه یافت. درواقعشاخص کل در آن مقطع طمانی حدود ۲۰ هزار واحد افترا تجربه کرد ولی خوشبختانه دوباره با رشد همراه شد، اگرچه شروع ضعیفی داشت.
- تعدادی از شرکتهای زیر مجموعه شما هنوز وارد بازار سرمایه نشده اند. چه برنامه ای برای بورسی یا فرابورسی شدن این شرکت ها دارید؟
در رابطه با پرتفوی سرمایهگذاری توسعه معادن و فلزات باید بگویم خوشبختانه در حال حاضر وزن اصلی پرتفوی ما مرکب از شرکتهای گلگهر، چادرملو، فولاد ارفع، فولاد خراسان، شهیدقندی، صبانور و ملی مس که سرمایهگذاری بالایی در آن داریم بورسی هستند. گهر زمین هم چندی پیش فرابورسی شد؛ اما شرکتهایی مثل کاتالیست ایرانیان هنوز بورسی نشده است که خیلی وزن قیمتی و مبلغی در پرتفوی ما ندارد یا مثلاً کک طبس که در حال حاضر به بهرهبرداری رسیده است را هنوز به بورس نبردهایم. وقتی باتریهای دیگر آن راهاندازی شود و ساختار تولید شرکت سروسامان بگیرد، روند بورس را طی خواهد کرد.
هولدینگ پویا انرژی را هم داریم که قصد ما این است که ۱۰۰ درصد بورسی کنیم اما بنا داریم یک سری از نیروگاههای دیگر را به آن الحاق و آن را کاملتر کنیم و بعد به بورس ببریم خلاصه اینکه بخش اعظم پرتفوی شرکت ما بورسی است.
- طرح آبشیرینکن خلیجفارس نیز امکان بورسی شدن را دارد؟ آیا در فکر آن هستید که این طرح هم پس از بهره برداری وارد بازار سرمایه شود؟
اکنون خیر؛ چون هنوز یک پروژهی در حال اجراست. در این طرح کیلومترها لولهگذاری شده و با نصب آبشیرینکن آن در فاز اول تقریباً خوب پیش میرود. تمام برنامههای این پروژه فازبندی است ومعمولاً در این نوع پروژهها باید تمام فازهای اجرایی در قالب یک شرکت بزرگ انجام شود و پس از انجام، شرکت مذکور به بورس برود. ممکن است که بتوانیم هر فازی را یک شرکت کنیم اما این بستگی به سیاستگذاری و ساختار اجرایی دارد که باید ببینیم کدامیک بهینه و مطلوبتر است؛
اکنون به این طرح بهعنوان یک پروژه ملی و فراشرکتی نگاه کنید که هنوز یک پروژه است و مدتی طول خواهد کشید به عنوان یک شرکت بهرهبرداری شده به سودآوری برسد، چون یکی از شرایط ورود یک شرکت به بورس این است که حداقل دو سه سال سودآوری داشته باشد، تولید و ساختارش در وضعیتی قرار گیرد که هنگام پذیرش در بورس زیانده نبوده و به سودآوری رسیده باشد.
- موضوع دیگر بحث قیمت سهام "ومعادن" است، من مبدأ را ۱۶ بهمنماه سال ۱۳۹۷ که باهم صحبت کردیم میگذارم، سال گذشته فروردینماه، قیمت سهام و معادن حول حدود ۱۵۰ تومان میچرخید تا مهرماه که صعود کرد و به ۵۶۰ تومان رسید و در ادامه در سرازیری افتاد و در ۱۶ بهمن ۴۵۰ تومان بود، امروز که حدود سه ماه و نیم میگذرد ۳۹۳ تومان است، یعنی در این سه ماه و نیم ۵۰ تومان سیر نزولی داشته است. البته موضوع افزایش سرمایه را هم باید در نظر بگیرم، ما نگاه میکردیم که پرتفوی بورسی شما از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن دارید، چادرملو در همین بازه زمانی از ۴۵۵ تومان، ۶۷۶ تومان شده بود، گل گهر مثبت ۲۷، ملی مس مثبت ۱۲۰ تومان بالا رفته بود، فقط فولاد مبارکه که سهامدار ۴۰ درصدی شماست ۶۲ تومان منفی شده بود.
در سال گذشته یکی از سؤالاتم از شما این بود که "با توجه به اینکه براساس دلار و تورم قیمت سهم ها در بازار سرمایه رشد کرده است این موضوع سال آینده در هزینهها شناسایی میشود"؟ که شما نیز اشاره کردید که بله احتمال دارد که اینگونه باشد، اما در کنار این موضوع با حاشیه سود شما پایین آمده و دلیل آن نیز میتواند وجود واسطههابه دلیل تحریمها باشد. به نظر شما کدامیک از این دو بیشتر در قیمت سهم تأثیر گذاشته است؟
درباره قیمت سهم میتوانم بگویم متأسفانه بازار یک نگاه فاندامنتال خوبی به سهمها ندارد، شاید یک مقدار در بازار فضا، فضایِ"گین گیری" است. جالب است که بگویم، زمانی که کنسانترهسنگآهن حدود یک ماه پیش یکدفعه از ۶۰ دلار تا حدود ۱۰۰ دلار افزایش پیدا کرد، سهم ما و گل گهر و جاهای دیگر، بهجای رشد کردن منفی شد و خودرو رشد میکرد. شما نمیتوانید هیچ مقایسهای بکنید، چرا؟ به نظر من بازیگرانی
که در همه بازارها وجود دارد، در بازار سرمایه نیز وجود دارد. این بازیگران در بورس، بازار طلا، ارز و مسکن نیز هستند، شما نمیتوانید ساده نگاه کنید و بگویید این تشخیص خریداران سهام یا طبیعت قیمتها است که اینگونه میشود، این خیلی برخورد سادهای است.
- در این چند ماه اخیر دیدیم که حتی شرکتهایی که ازلحاظ بنیادی هیچ حرفی برای گفتن ندارند، نه پروژه در دست ساخت دارند و شاید تنها تحلیل تکنیکال به آنها گفته است که قیمتها بالا میرود، روی موج سوار شده و بالا رفتهاند. حتیی شاید تحلیل تکنیکال هم نمی گفت که سهم باید رشد کند ولی در هر حال این سهم ها روی موج صعودی بازار سوار شدند اما شرکتی که اینهمه پورتفوی بورسی خاص و سهم خوبی از ارزش بازار را داردکاهش قیمت را شاهد بود.
در حال حاضر تولید کنسانتره گل گهر ۱۴ میلیون تن است و این تولید در حال افزایش هم هست. چراکه هفت خطتولید کنسانتره ۲ میلیون تنی داریم که ۱۴ میلیون میشود، این هفت خطی که الآن ۱۴ میلیون تن کنسانتره تولید میکند در حال اصلاح است تا ظرفیت تعدادی از خطوط به ۲.۵ میلیون تن برسد، یعنی میخواهند آن را به ۱۷ میلیون تن برسانند، چنین افزایش حجمی در تولید شوخی نیست.
منتها اشاره خوبی کردید که دیده میشود هیچچیزی در فلان شرکت نیست، ولی قیمت سهم رشد میکند. درنتیجه من مطمئن هستم که در بازار سرمایه مثل همه بازارهای دیگر، بازیگرانی هستند که برای "گین گیری"، روی سهم زوم کرده و بهوسیله روشها و فاکتورهاییبهیکباره همه بازار را متوجه آن سهم میکنند و در نتیجه یک موجی رخ میدهد و تقاضا شدید رشد میکند. یکبار هم امکان دارد آن بازیگران سهم را رها کنند و قیمت آن کاهش یابد و سراغ چیز دیگری بروند.
من دیگر خیلی به آنها ورود نمیکنم. منظور این است که بازار سرمایه مانند تمام بازارهای دیگر است همانطور که مثلاً یکدفعه عدهای بازار طلا یا ارز را داغ میکنند. بالاخره تقاضای واقعی مردم و پارامترهای اقتصادی یک سمت هستند و در سمت دیگر شما نمیتوانید پارامترهای روانی و تأثیرگذاریبازیگران بازار را فراموش کنید.
به نظر من گروه ما بسیار محکمتر از گروههای دیگر است. حتی الآن که مثلاً در سنگآهن و فولاد تحریم شدهایم نیز مرز صادراتی ما بسته نشده است. حتی اگر هزینههای ما اضافه میشود باز شانس یار ما بوده است که قیمتهای جهانی در حال افزایش است و قیمت جهانی سنگآهن به ما این فرصت را داد اگر هزینههایمان بالا رفته است باز این حاشیه سود به شکلی باشد که کمک کند. مگر اینکه زمانی بحث کامودیتی ها در دنیا به شکلی شود که سنگآهن نیز بهعنوان یک کانی معدنی پایین بیاید آن موقع شرایط کمی سخت میشود، وقتی سنگآهن پایین بیاید هزینههای ما بهتبع بحثهایی که اشاره کردید بالا میرود، در نتیجه در آن شرایط خاص ممکن است حاشیه سود ما کم شود.
- درباره حاشیه سود که کم شده هم توضیحاتی دهید؛ زیرا بالاخره حیات "ومعادن" و شرکتهایسرمایهگذاریمشابه بر اساس صادرات است و اگر صادرات نباشد دیگر این نوع شرکتها نیستند و از اینطرف بعد از اعمال تحریمها، افراد بهعنوان واسطه آمدهاند، فارغ از افزایش قیمت کامودیتی ها این واسطهها چقدر توانستند در حاشیه سود تأثیرگذار باشد؟ آیا شخصی ایرانی نیز در این افراد هست؟
چون قیمت پرش داشت کاهشهای ناشی از واسطهگری را پوشاند و تأثیر زیادی نداشت. حتی باوجود اینکه مصرفکننده نهایی با ما قرارداد نمیبندد و محصولات به واسطهها فروخته میشود بازهم حاشیه سود با توجه به افزایش قیمتهای جهانی رشد کرده است. اگرشاهد رشد سنگآهن نبودیم مثلاً اگر قیمت سنگآهن ۶۵ دلار میماند با توجه به ورود واسطهها و شرایط صادرات حاشیه سود ما کم میشد ولی باوجود رشد قیمت سنگآهن ما در حاشیه سود مشکلی نداشتیم.
- موضوع تأمین مالی پروژهها، یکی از موضوعات خیلی مهم است که در حال حاضر دغدغه هر شرکتی هست. تأمین مالی خارجی الآن بهنوعی متوقف شده است و مشخص نیست که ما منابع داخلی میتوانیم برای تأمین مالی بلندمدت پروژهها داشته باشیم یا خیر، برای تأمین مالی چهکارمیکنید؟
ما به تأمین مالی فکر کردهایم، تأمین مالی داخلی را تا حدود ۲۵۰۰میلیارد تومان از بازار سرمایه انجام میدهیم.
- یعنی قرار است اوراق با درآمد ثابت منتشر کنید؟
از طریق اوراق صکوک و اوراق اجاره در حال تأمین مالی هستیم. علت تأمین ما این است که بالاخره ما داریم به خرید یک چیزهای جدید ورود پیدا میکنیم که پرتفوی ما افزایش پیدا کند پروژههای که خیلی قابلیت خوبی دارد را به ۷۰ یا ۵۰ درصد رسیدهایم، یک جاهایی میتوانیم این پروژه را تکمیل کنیم یا فرض کنید که یک بیزینس پلن هایی برای ما طراحی کردهاند که برای ما خیلی حاشیه سود خوبی دارد مثلاً اینها را بتوانیم پشتیبانی کنیم و بعضی از فرصتهای بازار را زود کشف کنیم.
در حال حاضر برای تأمین سرمایه، اگر بتوانیم حتی از بانک تسهیلات بگیریم و از بازار سرمایه نیز منابع جذب کنیم، شرایط طوری است که به نفع ماست برای اینکه مسائل تورمی به شکلی است که نرخ تأمین مالی میتواند قابلهضم باشد. زمانی تورم ۱۰ درصد بود و قصد داشتیم با نرخ ۲۰ درصد تأمین مالی کنیم، خیلی سخت و سنگین بود اما الآن ما باید قبول کنیم که تورممان بالاتر از نرخ تأمین مالی است. پس شما هر چه تأمین مالی کنید به نفعتان است.
در چنین شرایطی ما باید از فرصتهای بازار استفاده و پروژههای ناتمام را به این شکل تأمین مالی کنیم. در حال حاضر ارزش کالا بهمراتب بیشتر از پول است. اگر ما قبول داریم که دلار بالا میرود از آنطرف باید بپذیریم که ارزش پولمان پایین میآید، اما وقتی آن را به کالا تبدیل میکنید قیمت آن کالا پایین نمیآید، برعکس بالا میرود، شما وقتی میخواهید یک کارخانه را بخرید اگر سال دیگر آن را بخرید قطعاً آن را به آن قیمت قبل نمیدهند. مثلاً ما سال گذشته خرید نیروگاه داشتیم.
- در سمنان؟
هم سمنان و هم شاهرود. نیروگاهی که بهعنوان مثال A ریال خریدیم، الآن بهراحتی ۳A ریال ارزش دارد و اگر این کار را نمیکردیم داراییهای سهامداران ما به این صورت رشد نمیکرد. درنتیجه به نظر من در تأمین مالی داخلی خیلی مشکلی نداریم. در تأمین مالی خارجی برای پروژههای طولانیمدت خیلی مشکل داریم، میتوانم بگویم که فعلاً غیرممکن است، مگر از مسیرهایی خاص که باید کانالهایی را پیدا کنیم و ضمانتنامههایی را بدهیم.
امادر هرحال پروسه تأمین مالی خارجی مثل سابق نیست که بهراحتی بتوان فاینانسهای طولانیمدتداشته باشیم، اما فاینانسهای کوتاهمدت هنوز برقرار است و در خارج از کشور میتوانیم از آن استفاده کنیم که معمولاً معروف به "ترید فاینانس" است و برای تجارتها یا پروژههای بسیار کوتاه به کار میرود و الآن نیز در حال مذاکره هستیم.
- کل تامین مالی که برای پروژههای فعلی موردنیاز است چقدر است؟
پروژهها را تقسیمبندی کردیم، قبل از خروج غیرمنطقی آمریکا از برجام کل پروژههایی که قصد اجرا داشتیم حدود چهار میلیارد یورو بود. در آن زمان گل گهر سه میلیون تن فولاد تولید داشت. ما با SMS آلمان و پری متال و دانیلی برای همکاری مشترک مذاکره کرده بودیم، آن زمانآنها همه پایکار بودند، الآن دیگر آن پروژه را به علت بازگشت و تشدید تحریمها نمیتوانیم با آن شرکتها اجرا کنیم.
در پروژههای دیگر با تأمین مالی و فایننسرهای قوی و مطرحی صحبت کرده بودیم که در کنار EPC، EPCF را هم داشته باشیم. الآن علیرغم علاقه شدید آنها به کار با ایران، برای آنها خیلی سخت است که با ما همکاری داشته باشند چون نوعاً همه، شرکتهای معتبری بودند که کاملاً زیر ذرهبین آمریکا قرار دارند و حاضر نیستند به خاطر یک پروژه ما بسیاری از پروژههای دیگر خود در اروپا، آمریکا و کشورهای دیگر را به خطر بیندازند، درنتیجه پروژههای ما را نگفتند لغو کردیم ولی فعلاً موضوع را مسکوتکردهاندکه شاید این وضعیت تغییر پیدا کند.
البته متخصصان خوب ما در گروه همه تلاش و همت خود را به کار گرفتهاند تا باوجود تمام این محدودیتها کارها را با توان داخلی بهخوبی پیش ببرند. اما بهطورکلی، الآن پروژههایی را اجرا میکنیم که یا ۵۰ درصد از آن عبور کردهایم به هر ترتیب باید آنها را جلو ببریم. مثلاً صادر کنیم و تجهیزات پروژه را وارد کنیم یا تهاتر داشته باشیم.
مدیریتها دائماً در حال فکر هستند که از چه مسیرهایی فضاهای سخت را ساده کنندتا در تولید موفق باشند و به نظر من خیلی هم موفق بودند. علیرغم اینکهاین تحریمها و فشارها آنقدر قوی هستند که بسیاری از کشورها از مقاومت و مدیریت اقتصادی ما تعجب میکند، آنهامیگویند وقتی تحریمهای شما را میشنویم گمان میکنیم که حتی خودرو هم در خیابانهای شما تردد نمیکند، اما همهچیز شما که برقرار است. پتانسیل کشور ما حقیقتاً خیلی بالاست و مدیریتها خوب است، فقط لازم است پارامترهایی مثل لزوم ثبات در مدیریت را مدنظر داشته باشیم. نباید برخی مدیرانی که مدتها کار کردند الآن درحال اتمام خیلی از کارها هستند ناگهان عوض شوند، خود عوض کردن مسئول مهم نیست، تغییراتی که بهتبع آن اتفاق میافتد بسیار مهم است، بهعبارتدیگر بستر مناسب تغییرات و تحولات زمانی نیست که شما در حال عبور از یک دوره دشوار هستید، شما در دوره سخت باید از تجربه بیشتر استفاده کنید، مثلاً شخصی که دو سال در کارخانهای مدیریت کرده، دو سال تجربه کسب کرده و اگر بعد از دو سال از آن جایگاه تغییرش دهند، شخص جدید تا معاون و مدیرش را عوض کند زمانبر است، درصورتیکه ما باید این زمانها را ذخیره کنیم، ما باید همه کمر همت ببندیم و از این دوره مشکل با موفقیت عبور کنیم.
- موضوع مهم دیگر مکانیزم بورس کالا و فروش محصولات از طریق کشف قیمت در این بازار است. خیلی از شرکتهایی که شما سهام آنها را دارید و حتی فولاد مبارکه که ۴۰ درصد از سهام شما را دارد، محصولاتشان در بورس کالا عرضه میشود، از طرفی گاهی دیده میشود که بهحق یا ناحق از جاهای مختلف به مکانیزم بورس حمله میشود. فکر میکنید که مکانیزم بورس کالا در این چند وقت اخیر، از زمانی که بورس فلزات بود تا الآن که بورس کالاست، عملکرد مناسبی داشته است؟ به نظرتان بهخوبی توانسته یک بازار متشکل را به وجود آورد وبرای محصولات مختلف ازجمله فلزی و معدنی قیمت مناسبی کشف کند؟
بورس کالا به خودی خود ساختار، ضوابط و فرآیندی بسیار مطلوب دارد و اصلاً شک نکنید که بورس کالا خیلی عالی است و همه باید ملزم شوند کالاهایشان را از طریق بورس کالا در اختیار عموم قرار دهند تا معاملات شفاف و حرفهای باشد اما شرایط کشور ما باعث شد که در جریان ضوابط ارائه بورس کالا دخالتهای زیادی شود.
گاهی وزارتخانهها هم ناچار بودند برای اینکه بتواند بازار را تأمین کنند، محدودیتهای زیادی روی قیمت بگذارند مثلاً میگفتند فلان تولیدکننده فولادی باید محصولش را با این قیمت و در این حجم ارائه دهد و این موضوع محدودیت است و یک تولیدکننده در شرایطی که مشکل دارد هرچه محدودتر باشد ناراضیتر است، چراکه کالایی را به قیمت مشخصشده در بورس کالا از او میخرند و به قیمت بسیار بالاتر به مشتری میدهند. میگوید پس چرا من تولیدکننده، این حاشیه سود را که میتوانم به کارخانه خود ببرم و در روند تولید بهینه کنم، باید به عدهای واسطه بدهم و این حرف صحیحی است.
از طرفی میبینیم که سیاستگذار نیز به دنبال آن است که قیمتها را کنترل کند چون اگر تولیدکننده را رها کند او یک دفعه بهدلخواه خود قیمت میدهد برای همین میگوید که تو مجبوری کالا را به بورس کالا بیاوری تا نظارت و کنترل صورت گیرد و کمبود عرضه رخ ندهد و از آنطرف عرضه با قیمت بالا هم نباشد، میبینیم که واقعاً از این نظر سیاستگذار هم در شرایط ویژه، حق دارد. شما از من تحلیل معاملات در بورس کالا را سؤال میکنید، درصورتیکه بورس کالا را در شرایط خاص نمیتوان تحلیل کرد. شرایط خاص شرایطی است که در بسیاری از چیزها دخالت میشود و خارج از حوزه اختیارات تصمیمگیرندگان و مدیران است.
- بحث سر این است که بالاخره ما باید به مکانیزم بازار تمکین کنیم یا خیر. آیا باید بگوییم که در شرایط خوب به مکانیزم بازار تمکین شود و به محض اینکه بازار متلاطم شد مکانیزم بازار را بر هم بزنیم؟ سالها تلاش میشود که در یک ابزار مالی جدید به بازار معرفی شود این ابزار در شرایط طبیعی کار میکند و به بازار عمق میدهد بعد از چند سال نوسانات دلار این بازار را متأثر میکند آیا در این شرایط باید مکانیزم بازار و آن تلاشهایی که برای طراحی آن ابزار شده را به فراموشی سپرد؟
خیر. عرض من این است که ما از فضای بازار، نباید در شرایط خاص انتظار داشته باشیم، ما باید در اقتصادمان در شرایط عادی برنامهریزی کنیم یعنی مشخص کنیم که ما میخواهیم چه اقتصادی را پیروی کنیم؟ اقتصاد آزاد، اقتصاد بسته یا بینابین؟ در حقیقت این تکلیف در بازار سرمایه ما مشخص نشده است، یعنی مجلس و سیاستگذاران مشخص نکردهاند که روند اقتصادی ما چه تئوریای را باید پیروی کند، باید به دنبال چه نظریه اقتصادی برویم و اگر میخواهیم نظریهای را بومیسازی کنیم، چه زمانی میخواهیم این کار را انجام دهیم؟ اگر میخواهیم مسائل اسلامی را هم در آن دخالت دهیم بعد از چند سال میخواهیم این کار را انجام دهیم؟ بالاخره باید یکباربرای همیشه بگوییم، قالب اقتصاد حرکتی ما چیست. ما چنین قالبی را هیچوقت نداشتیم وحقیقتاً این موضوع همواره یک حلقهی مفقوده بوده است.
گاهی اوقات با راهکارهای اقتصاد آزاد جلو میرویم، گاهی بسته و گاهی بینابین، یعنی هیچوقت این سیاست برای یک سرمایهگذار با فکر اقتصادی مشخص نبود. این نکته نقطهضعف ما بوده و هست. الآن که به نقطهای خاص رسیدیم چون وضعیت حساساست نمیتوانیم بگوییم که اقتصاد آزاد را مبنای عمل قرار دهیم آنهم در شرایطی که در مقابل تقاضا، عرضه کافی نداریم، مثلاً اگر بگویند دلار را آزاد کنیم، چیز خوبی است اما زمانی باید این را بگویید که وقتی متقاضی تقاضای دلار میکند، عرضه کافی وجود داشته باشد. وقتی عرضه اکتفا نکند، آزاد کردن یعنی اوج قیمت. حالا اگر شما بگویید همین است باید دقت داشته باشید که همین شاخص دلار در تمام کالای این مردم اثر دارد.
باید آنقدر این کالا را زیاد تولید کنید که بگویید بازار رقابتی است. ما در خیلی بخشها نقایص زنجیرهی اقتصادی داریم، خیلی تکمیل نیستیم که بگوییمهمهچیز را آزاد کنید و در نتیجه آزاد سازیخودبهخود رقابت صورت میگیرد. ما خیلی در بحث رقابتی کار نکردیم. حتی در بخش خصوصیسازی.
مثلاً بنگاههایی خصوصی شدهاند و اسم خصوصی دارند که دولت هنوز در آن دخالت جدی دارد. این چه خصوصیسازیای است؟ بعضی افراد اسم آن را خصولتی گذاشتهاند. در زمانی که در شرایط نسبتاً عادی بودیم خصوصیسازی واقعی باید انجام میشد(که نشده است) نه الآن که شرایط خاص است و باید تصمیم خاص مشمول آن شود.
ولی زمانیکه وضع ما آرام است و مشکل نداریم نیامدیم بنگاهها را واقعاً خصوصیسازی کنیم، بارها افرادی کهبه دولت و مؤسسات غیرخصوصی وصل بودند آمدند بنگاههای دولتی را خریداری کردند درصورتیکه ما باید واقعاً اجازه میدادیم که کارآفرینها و مردم خودشان جلو بیایند کارخانه را بخرند، بهسازی کنند.
دولت باید کاملاً از تصدیگری خارج میشد و ابعاد نظارتی و تدوین مقرراتش را قوی میکرد. در این حالت قطعاً انتظارات نمایندگان محترم مجلس از وزراء محترم برای دخالت در موارد خرد اجرایی به حداقل میرسید.
- به بحث ارز هم اشاره کردید، اتفاقاً خیلی به صادرکنندهها این موضوع مربوط است، خاطرتان باشد عبدالناصر همتی در اولین مصاحبه خود بهعنوان رئیس بانک مرکزی، گفت که از صادرکنندهها گلایه دارد زیرا کالا صادر میکنند ولی ارز حاصل از آن را وارد کشور نمیکنند، حتی گفت ۷۵درصد ارز حاصل از صادراتبه ایران برنگشته است. بانک مرکزی چند وقت بعد دوباره به بحث پیمانسپاری ارزی اشاره کرد و گفت با صادرکنندهها صحبت کرده تقریباً ۴۰ درصد ارز ناشی از صادرات مانده که هنوز وارد نشده است. ظاهراً بحث پیمانسپاری ارزی و موضوع صادرات و واردات شمشیر دو لبهای برای اقتصاد امروز شده است، از طرفی بازار در مقاطعی در عطش کمبود اسکناس میسوزد و از طرفی صادرکنندهها یا نمیتوانند ارز را وارد کنند یا به نفعشان نیست که ارز را وارد کنند؛ اما در عینحال گفته شده میتوانند ۱۰ درصد از ارز را استفاده کنند و ۹۰درصد را وارد کنند و آن ۹۰ درصدهم میتواند در قالب واردات مواد اولیه، وارد کشور شود. به نظر شما در مورد بحثپیمانسپاری ارزی واقعاً چه باید کرد؟
اتفاقاً این موضوع یکی از مسائل پیچیدهای است که وقتی به عمق آن توجه می کنیم میبینیم که مانند یک معادله ریاضی باید روی آن فکر کرد تا بتوان پاسخ صحیح را گرفت، مجهول زیاد است این مجهولات باعث میشود حل معادله سخت شود، جریان ارزی ما نیز با شرایط موجود مانند یک مسئله پیچیده ریاضی است.
الآن در بانک مرکزی خیلی تلاش میکنند که بتوانند در راستای حل مشکلات موجود کاری کنند و بسیاری با آن ساده برخورد میکنند مثلاً میگویند پیمان ارزی لغو شود و ارز را به کشور بیاورند، انگار که ما با خیال راحت صادر میکنیم و هر چه دلار داریم با قیمت آزاد در بازار میریزیم. این یک دیدگاه سادهانگارانه است. از این سمت بانک مرکزی میبیند که متقاضیهای کالاهای اساسی (نه آنهایی که قرار بود ارز ۴۲۰۰ بدهد) وجود دارد، از طرفی هم میبیند که خیلی از متقاضیها منتظرارز نیمایی که ارز کنترلشده است، هستند. چه بایدکرد؟ اگر بانک مرکزی بگوید پیمانسپاری ارزی را رها کنید، هیچکس ارز خود را در سامانه نیما نمیدهند؛ بنابراین مانند همان معادلهای شده است که بسیاری بهسادگی با آن برخورد میکردند، درصورتیکه باید حسابوکتاب کرد.
پیمانسپاری ارزی واقعاً تبدیل به معضلی برای صادرکننده شده است، چراکه صادرکننده دوست دارد وقتی جنس را صادر میکند از آن سمت هرچه میخواهد وارد نماید یا مثلاً این ارز را به صرافی یا بانک با قیمت آزاد واگذار کند، درآمدش هم بالا میرود. از اینطرف برای واردات کالاهای مهم همچون تجهیزات پزشکی و تجهیزات کشاورزی نیاز به ارز است. بالاخره برای تأمیناینها از یکجا باید ارز گرفته شود. بانک مرکزی باید آنقدر ارز داشته باشد که جواب آنها را بدهد که همانطور که گفتم محدودیتداردچراکه برای شرایط خاص این ارز را نیازدارد و خیلی راحت نمیتواند آن را به بازار بدهد، درنتیجه مجبورند بگویند صادرکننده باید پیمان ارزی امضا کند و ارز را به سامانه نیما بیاورد. تازه سامانه سنا هم درست کردند که صادرکنندهمقداری هم میتواند به سنا بدهد. ما وضعیت خاصی داریم و بهراحتی نمیتوان درباره آن اظهارنظر کرد. انگلیسیها یک ضربالمثل دارند که میگویند «تصمیم درست را باید در زمان درست گرفت» من این را قبول دارم. ما گاهی میخواهیم یک تصمیم درست بگیریم آن «زمان درست» را از دست میدهیم، یعنی «در زمان غلط آن تصمیم درست را میگیریم» و درنتیجه آثار درستآن تصمیم از بین میرود، مثلاً همان زمانی که میگفتند ارز دولتی ۴۲۰۰را اعلام نکنید، هنوز ارز به این شکل اوج نگرفته بود شاید اگر آن موقع یک ارز نیمایی یا شناوری تعریف میکردند، کنترل نرخ ارز بهتر صورت میگرفت ولی طول کشید و قیمت ارز اوج گرفت و آن کاری که باید سه ماه پیش میکردند چهارماه بعد انجام دادند و دیگر آن اثر درست را نداشت.
ما معمولاً تصمیمات درستمان را در زمان غلط اعلام میکنیم و این زمان نادرست، آثار تصمیمِ درست را پایین میآورد اما همین الآن به شما میگویم که کار ساده نیست، واقعاً همکاران بسیار زحمت میکشند البته پتانسیل همه مدیریت کشور نیز این نیست، افراد خیلی با استعداد و توانمندی هستند که اصلاً به آنها فرصت مدیریت ندادیم. امثال ما این فرصت را ندادیم وگرنه آنهابرای کشور فرصت بودند. فرض کنید شعار میدهند جوانگرایی، یک جوان را به عنوان مدیر منصوب میکنند، این جوانگرایی نیست جوانگرایی یک اعتقاد است، بستر جوانگرایی باید از ۱۰ سال پیش آغاز میشد. باید بهآرامی در مدیریت و معاونتها جوانان را جایگزین کنیم و بعد مدیرانی که ۱۰-۱۵ سال سابقه دارند وزیر شوند نه اینکه کسی که هنوز تجربه بنگاهداری ندارد را مدیرعامل کنیم این به جوان و جوانگرایی لطمه میزند. جوانگرایی یک بستر، فرایند، فکر و اعتقاد است، این بسترها باید بهصورت سلسلهای طی شود نمیشود آن را با شعار طی کرد. من باید به این اعتقاد داشته باشم و این بستر را فراهم کنم.
- چندی پیش شما یک صندوق سرمایهگذاری جسورانه هم تأسیس کردید تا در راستای ارتباط صنعت و دانشگاه منابع آن را به ایدههای جدید اختصاص دهید صندوق شما فرابورسی نیست اما صندوقهای فرابورسی که اغلب خالی مانند یا منبعشان تخصیص پیدا نکرده، آیا شما منابع این صندوق را اختصاص دادید؟
در راستای ایجاد و تعمیق ارتباط صنعت و دانشگاه و پر کردن شکاف بین این دو در صنعت خودمان ما مدتها روی یک حرکتی کار کردیم که خوشبختانه موفق نیز بود. شرکتی را بهعنوان یک صندوق ریسکپذیر ثبت کردیم و ساختار و مدیرعامل و همهچیز آن نیز مشخص شده است و آمادهی کار است.
- تخصیص منابع آن به چه صورت است؟
منابع مالی آن در قالب شراکت از طریق شرکتهای گروه ما تأمین شد. وظیفه شرکت این است که طرحهای خوب تمام جوانانی که در مجموعِه صنعت معدن و آهن و فولاد، کار میکنند را بهصورت پایلوت تأمین مالی کند. ما این شرکت را تشکیل دادیم که اولاً خلاقیتهای درون سیستم خودمان را پشتیبانی کنیم و ثانیاً اینکه با شرکتهای دانشبنیان ارتباط برقرار کنیم برای ارتقای علمی در بخش معدن و صنعت، اگر ایدهای برای بالابردن بهرهوری و حل مشکلات و نارساییهادر بیرون هست آنها را بررسی و سرمایهگذاری کنیم، سوم اینکه با پارکها و برجهای فناوری دانشگاهها ارتباط برقرار کنیم و بگوییم ما در بخش معدن و فولاد هر ایده و برنامهای دارید حاضریم سرمایهگذاری کنیم، این کار کمی نیست شما بین این کار و صندوقهای جسورانه فرق بگذارید.
این یک شرکتی است که مجموعهای درست کرده و برای خود سرمایه گذاشته است و نمیخواهد آن را بورسی کند یا مثل صندوقهای جسورانه فرابورسی قرار نیست عمل کند، بلکه میخواهد از درون سیستم و از سرمایه خود شرکتها استفاده کند و ایدهها را پرورش دهد بعد آنها را تجاریسازی کند و نهایتاً به دست یکی از این شرکتها بدهد. بهعنوانمثال اگر خلاقیت کسی در بخش خط کنسانتره نتیجه دهد به گلگهر اعلام میکنیم که این طرح نتیجه داد و ماکه بهعنوان vc هستیم تائیدمیکنیم و گلگهر هم آن خط را بر اساس تأییدیه آنها اصلاح و روی آن سرمایهگذاری میکند و این ایده مختص گل گهر میشود.
- مقدار منابع صندوق خطر پذیر شما نسبت به کل پرتفوی عدد خاصی نیست اما اگر برفرض vc شما جواب نداد و منابعش سوخت شد نگران این نیستید که در مجمع عمومی سالیانه سهامداران عملکرد را با این یک نمونه سوخت شده بسنجند؟
خیر. چون این صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر در حد پایلوت است و خودش سرمایهگذاری کامل نمیکند. وقتی مطمئن شدیم که این طرح بهصورت پایلوت جواب میدهد، برای آن سرمایهگذاری کلان صورت میگیرد.
- بر اساس برنامههای جاری، کشور در سال ۱۴۰۴ باید به تولید ۵۵ میلیون تن فولاد برسد. مجموعه شما چقدر از این مقدار را میتواندتأمین کند؟
در مجموعه خود خراسان، ارفع و فولاد چادرملو داریم، مبارکه که سهامدارمان است و نه زیرمجموعهی ما اما اگر آن را هم در نظر بگیریم، مجموعهی فولاد ما چیزی در حدود ۱۲ درصد این ۵۵ میلیون تن را تولید میکند. در طرحهای آینده مثل سه میلیون تن فولادی که برای گل گهر عرض کردم اگر این اتفاق تا ۱۴۰۴ بیفتد، چیزی در حدود ۱۵_۱۶ درصد میتوانیم از سهم ۵۵ میلیون تومان را داشته باشیم.
- یعنی از همان اول هدفگذاری کردید که چند درصد از این مقدار را تولید کنید.
هدفگذاری ما برای درصد نیست، بلکه با توجه به نیاز بوده است، مثلاً گلگهر که آهن اسفنجی آن راه افتاده است، برای سه میلیون تن تولید فولاد نیز از وزارت صنعت مجوز لازم را گرفته است.
- موضوع تأمین مالی پروژهها که میتواند حلقه مفقوده این صنعت باشد بحث مهمی است. از طرفی صورتهای مالی شما گویای این است که دارایی بسیار بالایی دارید و روی این داراییها میتوان اوراق بدهی منتشر کرد آیا قصد جدی دارید که برای تأمین مالی، اوراق بدهی منتشر کنید؟
ما میتوانیم اوراق بدهی منتشر کنیم ولی محل آن را نیز باید داشته باشیم مثلاًزمانی منابع پروژهها از داخل کشور قابل تأمین است، در این مورد حرف شما صحیح است. به فرض گل گهر میخواهد تولید سه میلیون تن فولاد را در سیرجان داشته باشد، اگر همهچیز را خودمان بسازیم و همه منابع در داخل کشور مهیا باشد، ما میتوانیم اوراق بدهی بدهیم و تمام آن را ریالی پرداخت کنیم اما واقعیت این است که سهم ارزی این پروژهها بسیار بالاست، وقتی شما سهم ارزی دارید دیگر در منابع داخلی هرچقدر هم سرمایه داشته باشید فایده ندارد، چرا؟ چون شما ارز میخواهید، شما باید حتماً بروید با منبع خارجی مذاکره کنید، آنها اقدام به سرمایهگذاری کنند و بعد از آن یا به وسیله "بای بک، فاینانس" را انجام دهند یا بر اساس روندها و مدلهایی که دارند ما بتوانیم پرداختها را انجام دهیم، معمولاً ما اعتبارمان را از صندوق توسعه ملی میگرفتیم. صندوق توسعه ملی الآن دیگر آن پتانسیل و قوت و قدرت زمان عادی کشور را ندارد و بالاخره ملاحظات خود را دارد و میگوید من نمیتوانم همه داراییهایم را به یک پروژه بدهم. مثلاً اولویت برای من حفظ مایحتاج مردم است. وگرنه در برخی جاها ریال خیلی به درد ما نمیخورد و فایده ندارد، یعنی شما هرچه هم بگویید ۵-۱۰-۲۰ هزار میلیارد تومان نمیتوانید آن کارخانه را بسازید.
- در مورد کک طبس، اگر خاطرتان باشد اعلام کردیدکه ذوبآهن گفته است که منابع خود را از خارج تأمین می کند، بعد نتوانسته است یا به هر دلیلی یا نیاز داشته است، گفته که یک مقدار از منابع کک طبس را میخواهم. سؤال این است چه مقدار از کک مورد نیاز ذوبآهن را مجموعه شما یعنی کک طبس تأمین میکند و اینکه ذوب آهن تقریباً ۱۳-۱۴ هزار نفر کارگر دارد و این موضوع بسیار در وضعیت سوددهی آن و در واقع زیان دهی آن تأثیر دارد، در بعضی قسمتها با ظرفیت تمام کار نمیکرد که هیچ، چهبسا با ظرفیت نصفه هم کار نمیکرد، این ککی که شما به ذوب آهن میدهید چه میزان از ظرفیت را تأمین میکند؟
همانطور که میدانید کک طبس تازه راه افتاده است و ذوبآهن نیاز زیادی به کک دارد در حال حاضر چنانچه با دو باتری که در کک طبس روشن کردهایم بهعنوان مثال ظرفیت ککی که به ذوبآهن اختصاص دهیم سالی حداکثر ۱۰۰ هزار تن خواهد بود که این مقدار نقش آنچنانی برای ذوبآهن بازی نمیکند. در نتیجه ما هر چه کک تولید میکنیم ذوبآهن خریدار آن است. ما داریم باتریهای بعدی را هم راه میاندازیم اگر زغالمان تأمین شود امکان اختصاص تولیدمان برای مصرف ذوبآهن مقدور خواهد بود، یعنی ۴۵۰ هزار تن را کامل میتوانیم بدهیم، چون ظرفیت کامل کک سازی ما ۴۵۰ هزار است.
۶۳۰ هزار تن زغال نیاز داریم که به ۴۵۰ هزار تن کک تبدیل شود. مشکل این است که زغال نداریم و این مشکل باعث شده است که در راهاندازی باتریها، آهسته عمل کنیم، چون تا زغال نباشد راهاندازی آن باتریها نیز فایده ندارد. باتری آماده است فقط زغال باید پشت خط باشد تا آنها بتوانند این کار را بکنند. البته ذوبآهن بسیار از کک ما راضی است، زیرا باور نداشت ازنظر کیفی کک ما مطلوب باشد حتی ذوبآهن میگفت که با ککهای داخلی مقایسه کردهاند و از همه بهتر است. منتها ما میتوانیم از این کیفیت هم بهتر تولید کنیم به شرطی که کیفیت زغال ما بالاتر باشد. ما داریم با کیفیتهای زغال موجود کک تولید میکنیم، هرچه کیفیت زغال بالاتر باشد کک بهتری میدهد. فقط از این بابت خوشحالم که این کک بالاخره به نتیجه رسید و ذوبآهنی که در ابتدا اصلاً اطمینان نداشت امروز خریدار کک ماست.
- موضوع دیگر در مورد سود سال ۱۳۹۸ شماست، سال گذشته، سازمان بورس دستورالعمل جدیدی برای افشای اطلاعات داد و گفت که دیگر پیشبینی EPS برای سال آینده الزامی نیست. قرار شد یک گزارش تفسیری مدیریت داشته باشید اولاً به نظر شما این دستورالعمل سازمان در راستای افشای اطلاعات، خوب است یا بد؟ و اینکه به نظر شما سال ۱۳۹۸به اندازه سال ۱۳۹۷ سود خواهید داشت؟
ما سالی را طی میکنیم که به نظر بنده اگر کسی آمد برای شما شش ماه آینده را پیشبینی کرد بههیچوجه از او نپذیرید و بدانید که نه پایه اطلاعاتیاش قوی است و نه تحلیلش، تحلیل درستی است، من با اطمینان میگویم که آن تحلیل را رد کنید. ما داریم سالی را طی میکنیم که ماهبهماه بایدتحلیل کنیم، شرایط فعلی که در این دو ماه طی کردیم در مجموع بد نیست یعنی امیدواریم که از سود سال ۱۳۹۸ از سال۱۳۹۷ کمتر نشود حتی بیشتر شود اما باید ماه دیگر با من صحبت کنید که الآن این تحلیل را دارید یا خیر! الآن ازنظر من وضعیت خوبی داریم.
- صحبتهایی شده بود که به سهامداران اعلام کردید که میخواهید سرمایهگذاری امید را خریداری کنید اما درنهایت این اتفاق رخ نداد. منابع آن را چه کردید آیا در پروژهی دیگری سرمایهگذاری میکنید؟
ما در حال احیای همان منابع هستیم، با امید دو مشکل داریم، یکی قرارداد سفتوسخت به نظر خودم ترکمنچای بانکی است که امید را میخواهیم از آن بخریم. معمولاً بانکها برای اینکه خیالشان از همه لحاظ راحت باشد آنقدر سفت گرفتهاند که وقتی میخواهید قرارداد را امضا کنید وحشت میکنید، کوچکترین تعلل در قسط پیش بیاید بلافاصله هرچه سهم، امتیازات و سود را در اختیار میگیرند. پس یک مشکل ما این است. یکی هم طول زمان پرداخت اقساط سهساله است و برای۱۴۰۰۰ میلیارد تومان معامله در شرایط اقتصادی که داریم واقعاً سه سال خیلی سخت است و درنتیجه در مجمع یک سهامدار اعتراض کرد که به چه علت سهام امید را میخرید؟ به خاطر مبارکه و اینکه مواد اولیهاش تأمین شود؟ ما هم سهامدار شما هستیم شما مدیرعامل ما هم هستید باید حواستان باشد که گران نخرید و زیر بار تعهد نروید. خب این را هم داریم. من باید به آن سهامداری که ممکن است ۲۰ یا ۱۰۰ سهم داشته باشد و حق سهامداری دارد هم توجه کنم، مهم نیست که سهامدار چند سهم دارد مهم این است که سهامدار اعتراض میکند پس باید حواسم باشد که احساسی برخورد نکنم. حرفهای نیست که خرید را انجام دهیم و نتوانیم اقساط را پرداخت کنیم ولو اینکه زمانهای مدیریت ما بسیار کوتاهمدت است و چهبسا مشکلات تصمیمات امروز یک مدیر، دامان دیگری را در سالیان بعد میگیرد، اما باید اخلاق حرفهای داشته باشیم و حواسمان به آن سهامدار جزء هم باشد. صرفه و صلاح او را هم در نظر بگیریم که اعتماد کرده و سهم معادن و فلزات را خریده است. ما بیخود زیر بار تعهد، قرض، نپرداختن اقساط و ضرر و زیان نرویم.
- ایمیدرو اعلام کرده بود که بارکو را به "ومعادن" میدهد و خداداد غریب پور مدیرعامل ایمیدرو هم در این مورد صحبت کرد تا کنون بحث آن به کجا رسیده است؟
خوشبختانه بارکو نکتهی بسیار خوبی است که ما روی آن دست گذاشتهایم، ایمیدرو باید بسیار استقبال کند که کرد، اگرچه میخواهند بهصورت اجارهای به ما بدهند و قرار نیست واگذاری مالکیتی باشد اما پروسه واگذاری یک دارایی دولتی کمی طولانی است چون باید تمام زوایای حقوقیاش را ببینند، تمام ریزهکاریهای آن را باید ببینند، الآن این کار را میکنند. خوشبختانه کلیات آن به تصویب رسید و موافقت کردیم. اراده ایمیدرو به واگذاری تمام شده است، ما هم که درخواست داریم، فقط در جزئیات چگونگی این واگذاری، داریم کار میکنیم که انشاءالله به نتیجه برسد. نمیتوانم بگویم که چه زمانی نتیجه میدهد اما چون بهطورجدی در روند اجرا افتاده است امیدوار شدهامکه بتوانیم در ماه آینده یک خبر خوبی بدهیم که مثلاً این بحث تمام شد، ممکن است قرارداد بسته شود و شاید به مزایده هم بگذارند، چون دولتیها به هرحال محدودیتهای قانونی خودشان را دارند و لذا میگویند همین شرایط که با شما به توافق رسیدیم را به مزایده میگذاریم که آنهم ۱۴-۱۵ روز طول میکشد، اما اصل مطلب این است که خوشبختانه مراحل اولیه آن از ناحیه هیئت عامل و ایمیدرو طی شده است الآن در محاسبات قراردادی افتاده است.
انتهای پیام
نظرات