• شنبه / ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۰:۰۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1403021510567
  • خبرنگار : 71451

یک مکالمه بیسیمی با عراقی‌ها درباره صدام

یک مکالمه بیسیمی با عراقی‌ها درباره صدام

چیزی طول نکشید که سروکله تانک‌ها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپی‌جی هم از پس آن‌ها برنمی‌آمدیم؛ آرپی‌جی به تانک‌ها می‌خورد، کمانه می‌کرد؛ اما بچه‌ها ناامید نمی‌شدند و با نارنجک ادامه می‌دادند تاکمی سرعت پیشروی تانک‌ها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت می‌کردیم تا بقیه یگان‌ها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه ‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:

سردار کریم نصر اصفهانی از رزمندگان و جانبازانی است که در جریان عملیات بیت‌المقدس در سال ۱۳۶۱ فرمانده گردان موسی بن جعفر (ع) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بوده است. وی در بخشی از جلد یک کتاب خود با عنوان «به اروند رسیدیم» به بیان خاطرات خود از این عملیات پرداخته است:

اردیبهشت بود و به‌جای هوای مطبوع و نسیم دل‌انگیز بهاری، گرمای نزدیک چهل درجه خوزستان، خون ما را به جوش آورده بود؛ ولی شور و حال عجیبی بین همه بچه‌ها موج می‌زد. همگی عزم خود را جزم کرده بودیم تا عملیات بزرگی را در تاریخ ثبت کنیم.

منطقه عمومی عملیات در میان چهار مانع طبیعی محصور بود؛ از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه منتهی می‌شد و در نهایت به دژ مرزی می‌رسید.به سمت رودخانه کارون حرکت کردیم. ما تابه‌حال پلی با این عظمت ندیده بودیم؛ عملیات احداث آن در حد خلق یک حماسه و کار بچه‌های مهندسی ارتش بود.

نیروها به ‌نوبت در صف ایستاده بودند تا از پل عبور کنند. سرپل، قبل از ورود نیروها گوسفند قربانی کردند. بچه‌ها یکی‌یکی از روی پل رد می‌شدند. پل زیر پایشان به لرزه درآمده بود و هیجان وصف‌ناپذیری در بچه‌ها ایجاد شده بود. امواج آب، بچه‌ها را بدرقه می‌کرد و نوازش قطرات آب بر صورتشان گویا به آن‌ها خوشامد می‌گفت.

غرب رودخانه کارون، روستای کفیشه قرار داشت که ساکنانش با شروع جنگ، روستا را ترک کرده بودند و تعدادی از بچه‌های ما مستقرشده بودند. ما بعد از عبور از کارون به آن روستا رفتیم و نماز مغرب و عشا را خواندیم و منتظر ماندیم تا دستور عملیات صادر شود.

از روستای کفیشه تا جاده آسفالت، حدود ۲۵ کیلومتر فاصله بود؛ ولی ما مجبور بودیم سه چهار کیلومتر به سمت چپ مایل شویم و دوباره برگردیم تا دشمن را دور بزنیم؛ یعنی حدود سی کیلومتر پیاده‌روی داشتیم.

نزدیک صبح شد و ما همچنان در مسیر بودیم. حدود نه ساعت پیاده راه‌رفته بودیم و رمق نداشتیم و پاهایمان داخل چکمه مورمور و سوزنی می‌شد. نماز صبح را همان‌طور چکمه پوشیده خواندیم و دوباره حرکت کردیم.

نبرد با تانک‌ها

بین ما و یگان‌های قرارگاه نصر، یک گپ افتاده بود و آن‌ها هنوز به ما ملحق نشده بودند که خیلی خطرناک بود. دشمن متوجه حضور ما در منطقه شده بود؛ چون وقتی با دوربین نگاه کردم، دیدم حدود ۲۰۰ لاک‌پشت از دور دارند سمت ما می‌آیند و گردوخاک راه انداخته‌اند.

چیزی طول نکشید که سروکله تانک‌ها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپی‌جی هم از پس آن‌ها برنمی‌آمدیم؛ آرپی‌جی به تانک‌ها می‌خورد، کمانه می‌کرد؛ اما بچه‌ها ناامید نمی‌شدند و با نارنجک ادامه می‌دادند تاکمی سرعت پیشروی تانک‌ها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت می‌کردیم تا بقیه یگان‌ها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.

همان‌طور که بچه‌های لشکر نجف اشرف که سمت چپ ما بودند به‌طرف جنوب رفتند تا طرف دیگر جاده را تکمیل کنند و به یگان‌های قرارگاه نصر ملحق شوند، چهار لولی عراقی‌ها شروع به شلیک کرد. حدود دو ساعت صدای شلیک عجیب‌وغریب، رعب و وحشت غیرقابل وصفی در منطقه راه انداخته بود.

من تابه‌حال چنین چیزی ندیده بودم. تانک‌های دشمن لحظه‌به‌لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شدند و خمپاره‌ها و توپ‌هایشان منطقه را دیوانه‌وار شخم می‌زدند و می‌خواستند ما را وادار به عقب‌نشینی کنند؛ اما بچه‌ها هم کوتاه نمی‌آمدند. یکی از آن بچه‌ها سید اصغر تحویلیان بود که علاوه برداشتن شجاعت، بمب انرژی و شوخ‌طبع هم بود و لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. اصغر و حسن نصر اصفهانی هم پشت سنگر نشسته بودند و پاتک دشمن را پاسخ می‌دادند.

جلسات فرماندهی با حسین خرازی، مصطفی ردانی پور و بقیه بچه‌ها مرتب برقرار بود تا اوضاع را بررسی و اطلاع‌رسانی کنیم. حسین خرازی گفت: «باید سعی کنید که امشب دو گردان تعویض بشود. گردان عباس فنایی و گردان منصور رئیسی و اگر عملی نشد؛ مجبور هستیم یک‌شب عملیات را عقب بیندازیم تا شما عوض شوید؛ چون دو محور است. یکی بغل جاده و یکی هم بغل این خاکریز که باید تقریباً به فاصله یک کیلومتر از خاک‌ریز باشد. بعد هم نگاهی به من کرد و گفت آقا کریم به من اطلاع دادند که شما هم‌عصر درگیر بودید و چند تا تانک و ماشین دشمن را زدید.»

سید حسن حسینی هرندی؛ مسئول استراق سمع در تائید حرف حسین خرازی و برای تلطیف فضا گفت: «من پشت بی‌سیم می‌شنیدم وقتی‌که نیروهای ما تانک‌های عراقی را زدند، عراقی‌ها با عصبانیت می‌گفتند؛ این‌ها را بزنید. مواظب باشید. در ضمن خیلی به آن‌ها دلداری می‌داد و شروع کرد به گفتن اینکه سمت چپ و راستتان را بپوشانید.»

بعد ما دیدیم؛ یک مقدار به اعصابشان مسلط شدند، بنابراین وارد کار شدیم؛ بسم‌الله گفتیم و او را صدا زدیم. بی‌سیم‌چی عراقی گفت: «چه کسی صدا می‌زند؟ گفتم میشل ابلح است که صدا می‌زند! آقا کفرش درآمد! یک مقدار سربه‌سر آن‌ها گذاشتیم. وقتی اعصابش داغون شد، دیگر حرف نزد.»

حدود نیم ساعت یا سه‌ربع بعد دوباره تماس گرفت و گفت: کیستی؟ گفتم: صدام حسین از کاخ ریاست جمهوری. وقتی بیسیم چی گزارش می‌داد تلفاتمان این‌قدر است؛ می‌گفتم: خب فدای سر صدام! این را که می‌گفتم خیلی عصبانی می‌شد و شروع می‌کرد به دادوبیداد عربی. همگی خندیدیم و حسین خرازی بعد از شنیدن خاطره جالب سید حسن، نقشه منطقه عملیاتی را باز کرد و مأموریت تک‌تک گردان‌ها را برای ما توضیح داد.

منبع:

مساح، مرتضی، به اروند رسیدیم (جلد ۱)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۵۷، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۶۴اسفالت

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۱۷:۳۰

جانان دل، شما گل های پردیس خدا رفتید روان پاک و نازنین تون شاد❤️❤️❤️ بمیرم برای سختی هایی که کشیدید😓

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۱۷:۳۹

درود خدا بر رزمندگان و جانبازان‌ و رحمت خدا بر شهدا و لعنت خدا بر دشمنانمان

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۰:۰۸

روحشان شاد یادشان گرامی🌹

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۱:۱۱

شادی ارواح طیبه شهداصلوات.اللهم صلی علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۱:۱۹

جایتان بسیار خالیست....... روح همه تان شاد و با انبيا و اولیای الهی علیهم السلام محشور باد

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۱:۴۶

روحشان شاد

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۲:۰۵

سلام به شهدای عزیر تا ابد مدیون شما هستیم کاش برای عاقبت به خیری ما هم دعا کنید.

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۲:۰۷

اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۲:۱۲

درود به شرف و غیرتشان

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۲:۴۶

روحشان شاد

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۳:۲۷

روحشان شاد افتخار ایران هستن منم منطقه مریوان بودم جانباز هستم

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۵ ۲۳:۵۸

درود خدا بر شهدا وایثارگران

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۰۷:۵۵

جانم فدای شهیدان درود خدا بر شهیدان۲

avatar

خوشا بحال شهدا عمر با عزت و جاودانه نصیبشان شد روحشان شاد وامیدوارم که در اخرت دست همه ما را بگیرند

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۰۴:۰۷

درود ورحمت خدا بر رزمندگان جان بر کف که باعث افتخارمون هستند

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۰۴:۲۸

ممنون از نقل روایت شما، درود و سلام بر شهید غلامرضا سالاری، شهید جوانمرد و شجاع ومبارزه قبل از انقلاب در پادگان زرهی همدان که تقریبا فراموش شده است، شهید دفاع مقدس سال 1361 کرخه کور خوزستان،

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۰۶:۳۴

خوش بحالشون، درود خدا بر شهدا و جهاد کنندگان

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۰۸:۲۱

درود خدا به شهدا

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۱:۴۱

شهدا شرمنده ایم......

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۱:۵۰

روحشان قرین رحمت

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۳:۱۸

حسرت به دل که چرا مثل شما نرفتم

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۴:۳۵

جاودان باد یاد دلاوران جنگ میهنی با عراق

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۴:۴۸

خوشا بحال شهیدان

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۶:۳۳

سلام‌ ممنون مچکر از زحماتتون عالی بود

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۶:۵۳

دقیقا . اونموقع لشکر نبود تازه سپاه تیپ درست کرده بود منم ۱۶ سال داشتم آرپی جی زن بودم یکبار زدم برجک تانگ تی ۶۰ کمانه کرد کمی ترسیدم بعد گروهبان ارتش دو تا تانک زد من کشیدم جلو دستم را زخمی کنم با خونم بنویسم سپاه که غنام به سپاه برسه اما اش و لاش شدم و پیروی تانک ها شدید شد وسط گیر کردم و خدا رحمت کنه آقا مهدی و فک کنم امین شریعتی منو کشیدن عقب . شادی تمام شهدای جنگ و بخصوص گردانومالک اشتر سردار فتورچی تیپ عاشورا

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۷:۰۳

درود بر اسطوره نیروی هوایی ارتش شهید امیر محمود اسکندری که دنیا درمقابلش سر تعظیم فرود آورد وبا انهدام پل رودخانه اروند ارتش عراق را وادار به تسلیم کرد

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۱۶ ۱۷:۲۳

با سلام ودرود بر رزمندگان ۸سال دفاع مقدس آن کسانی که در اون ۸ سال جنگ بودند امروز خوب می‌دانند که این موشک‌ها و پهپادها برای کشورمان چقدر ارزشمند هستند چون اون زمان فقط با آرپی جی و کلاش در برابر تانک ایستاده بودیم ودشمن بعثی از هر لحاظ مجهز تر بود ولی رزمندگان با فقط با ایمان وعقیده پاک توانستند در برابر دشمن به پیروزی برسند سلام بر شهیدان وجانبازان و تمام نیروهای اسلام شهدا راهتان ادامه دارد جانم فدای رهبرم

avatar
۱۴۰۳-۰۲-۲۳ ۰۰:۰۳

روح مطهرهمه شهدا شاد درود بر جانبازان واقعی وآزادگانی که سالها دربند دشمن بودند