• سه‌شنبه / ۴ دی ۱۴۰۳ / ۱۱:۵۰
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 1403100402691
  • خبرنگار : 71021

گفتمانی با چهره فاخر معماری و شهرسازی درباره تحولات اخیر بافت تهران

اگر تخریب نکنیم پس چه کنیم؟

اگر تخریب نکنیم پس چه کنیم؟
عکس آرشیوی است

«علی کیافر» از مفاخر معماری و شهرسازی در مخالفت با اجرای طرح‌های توسعه در بافت‌های تاریخی گفت: «زنده‌سازی یک محله یا بافت شهری به این معنی نیست که صرفاً در آن یک موزه درست کنیم یا مثلا هتل و مسافرخانه بسازیم. یا رنگ و روی کالبدی تازه‌ای به ساختمان‌ها بدهیم. بعضی از این تک پروژه‌ها بسیار موفق هستند، ولی در انتزاع و فقط برای یک ساختمان یا مجموعه ساختمانی هستند. به عنوان مثال دوست معمار من «خانه عامری‌ها» در کاشان را مرمت و نوسازی کردند. کار درست و خوبی هم شد. اما سوال من این است آیا تنها با این کار محلۀ اطراف آن بازسازی و زنده شد؟»

به گزارش ایسنا، تخریب بافت‌های تاریخی به بهانه‌ها و انگیزه‌های مختلف سناریویی است که در بسیاری از شهرهای ایران قربانی گرفته و روح و کالبد زندگی را نه تنها از بین برده که عرصه برای سوداگری فراهم شده و سوای آن، به دلیل نداشتن برنامه‌های جامع و بدون توجه به تمام ابعاد زیست ساکنان آن محله، زمین‌های بایر و خالی زیادی ایجاد شده است که محلی برای اسکان بی‌خانمان‌ها و معتادان متجاهر شده است. از مجموع شهرهایی که طرح‌های توسعه در بافت‌های تاریخی با عنوان‌های مختلف اجرا شده به ندرت و حتی خیلی سخت بتوان نمونه موفقی را مثال آورد.

تازه‌ترین طرح توسعه مربوط به امامزاده یحیی در بافت تاریخی عودلاجان است که سال ۱۳۸۴ در فهرست میراث ملی ایران ثبت شده و به لحاظ قانونی تخریب آن، تخلف محسوب می‌شود. با این وجود در این طرح که از سوی سازمان نوسازی شهرداری تهران و هیات امنای امام‌زاده یحیی پیگیری می‌شود، مطرح شده بود که با هدف گسترش صحن و شبستان این بقعه با آزادسازی فضایی به وسعت ۳۸ هزار متر مربع در بافت ثبت‌شده عودلاجان حدود ۱۳۹ پلاک تخریب شود. با این حال، اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران در تاریخ ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۳ یک هفته بعد از انتشار خبر طرح توسعه آستان امامزاده یحیی (ع) در جواب استعلام سازمان نوسازی شهر تهران در نامه‌ای مخالفت خود را با این طرح مذکور اعلام کرد.

در متن این نامه آورده شده است: «بافت تاریخی عودلاجان به عنوان یکی از مهم‌ترین و کهن‌ترین مناطق تاریخی شهر تهران، به شماره ۱۵۳۸۱و در ۲۴ اسفندماه ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و تحت نظارت و حفاظت مستمر میراث فرهنگی قرار دارد. با بررسی‌های به‌عمل آمده مشاهده شد که طرح مذکور مغایر با ضوابط و مقررات حفاظتی بافت عودلاجان در خصوص تعریض، تجمیع و تغییر کاربری است و اجرای چنین تغییرات بزرگ مقیاس منجر به بروز آسیب به ساختار سنتی و تاریخی، مرکز تاریخی تهران خواهد شد.

در محدوده مذکور علاوه‌بر بناهای ثبتی مانند بقعه امامزاده یحیی و سرای کاظمی، باتوجه به بازدید به عمل آمده یکسری بناهای واجد ارزش تاریخی و فرهنگی مشاهده شده است که تخریب و نوسازی آنها از نظر میراث فرهنگی ممنوع است. لذا علاوه بر حفاظت از ساختمان های تاریخی، معابر و دانه‌بندی‌های این محدوده نیز باید به طور کامل حفظ شوند.

باتوجه به موارد صدرالاشاره، ضمن عدم تایید طرح مذکور، شهرداری ضروری است نسبت به حفظ هویت و اصالت این بخش تاریخی از شهر تهران اقدام کند.»

این نامه به قائم مقام وزیر و معاون میراث فرهنگی، مدیرکل معماری و ساختمان معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران که معاونت بافت تاریخی تهران زیر مجموعه آن است نیز رونوشت شده است.

اگر تخریب نکنیم پس چه کنیم؟

وحید شهاب، متخصص حوزه میراث فرهنگی و گردشگری به ایسنا گفت: انتظار می‌رود دکتر علی دارابی که نماینده وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در کمیسون ماده پنج است، باتوجه به مخالفت وزیر (سیدرضا صالحی امیری) با طرح توسعه، موضع قاطع در این کمیسیون بگیرند.

او همچنین اظهار کرد: مسئولان معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران که معاونت بافت تاریخی در شهرداری تهران زیر مجموعه آن است نیز تا به امروز هیچ‌گونه اعلام نظری در این‌باره نکرده‌اند. در حالی که انتظار می‌رفت این معاونت در حوزه تخصصی بافت تاریخی فعال‌ترعمل کند و اجازه ندهد رویکرد توسعه‌ای و تخریبی توسط نهادهای داخلی شهرداری ارزش‌ها و هویت شهری را نابود کند. هرچند به نظر می‌رسد این سکوت علامت رضاست. شاید اگر مدیریت و تیمی آگاه و دغدغه‌مند و دلسوز و متخصص در معاونت بافت و بنای تاریخی در شهرداری تهران مستقر بود و به جای رفع تکلیف مقطعی با نامه، چشم‌انداز درستی را به سایر نهادهای شهرداری متذکر می‌شد و عملکردی محسوس و قابل رؤیت در جهت ارتقای کیفیت به جای می‌گذاشت، وضعیت بافت و بناهای تاریخی شهر تهران به گونه‌ای دیگر بود.

این فعال میراث فرهنگی ادامه داد: آقای سعادتی، معاون میراث فرهنگی استان تهران در چند مصاحبه بعد از خبری شدن طرح، بارها بر مخالفت اداره کل میراث فرهنگی با اجرایی شدن توسعه امامزاده یحیی (ع) تاکید کردند. حال باید منتظر ماند و دید با وجود مخالفت میراث فرهنگی تهران با طرح سازمان نوسازی شهر تهران، سازمان نوسازی باز هم بر مواضع خود تاکید می‌کند.

شهاب گفت: در صورت تصویب، طرح توسعه آستان امامزاده یحیی (ع) آغازگر روندی خواهد بود که در مدت کوتاهی پای سوداگران را به بافت تاریخی عودلاجان باز می‌کند و باید منتظر از بین رفتن آخرین سنگر هویت شهر تهران بود. تا امروز آقای دکتر اسکندرمختاری، پیشکسوت میراث فرهنگ و استاد مرمت و احیای بافت و بناهای تاریخی، خانم دکتر گیتی اعتماد، پیشکسوت شهرسازی و معماری و مدیرعامل موسسه تهران مطالعات کلانشهر وآقای دکتر سید امیرمنصوری، استاد دانشگاه تهران و متخصص حوزه منظر شهری در مخالفت با این طرح صحبت داشته‌اند.

شهاب برای درک بیشتر اهمیت حفظ بافت تاریخی عودلاجان نیز با دکتر «علی کیافر» از مفاخران معماری و شهرسازی ایران، پژوهشگر و استاد دانشگاه کالیفرنیای آمریکا که از اهالی پیشین محله عودلاجان بوده و در زمینه طراحی شهری، طراحی کالبدی ـ فضایی شهرها، توسعه و بازسازی محله‌های شهری تخصص دارد و دارنده جوایز مختلف از جمله جایزه توسعه محله‌های شهری از انجمن معماران آمریکا است و در پژوهشی به «مقوله‌های دگرگونی‌های جامعه، فرهنگ، هویت، شهر، شهرسازی و معماری ایران در دوران مدرنیته» پرداخته و تألیف‌های گوناگونی در این‌باره داشته، گفت‌وگویی داشت که از نظر می‌گذرانید.

دکتر کیافر آنطور که شنیده‌ام شما اصطلاحا بچه محله عودلاجان بوده‌اید.

بله. من در محله عودلاجان در کوچه قدس جورابچی که شنیده‌ام اسم امروزی آن شهید کمالی است، به دنیا آمدم. محل زندگی ما انتهای بن‌بستی بود در میانه بخش غربی عودلاجان، در سه خانه به هم چسبیده بود. خانواده من، خانواده عموی کوچکم، و عمه و شوهر عمه و مادربزرگم همگی با هم و در عین حال در همسایگی هم زندگی می‌کردند. خاطرات بسیاری از یازده سال زندگی در آن محله دارم، اکثرا خوش و البته بعضی نه چندان خوش.

چه خاطراتی از این محل دارید؟

بهترین خاطره من این است که مردم با هم بسیار مهربان بودند، از اقشار و طبقات مختلف، از طبقه کارگر تا حرفه‌ای‌های طبقه متوسط بالا. مدرسه‌ای که من به آن می‌رفتم، دبستان پسرانه «برزوئه براستی» دبستانی متعلق به اهالی چندین کوچه اطراف آن بود. با فاصله‌ای نه بیشتر از ۱۰ دقیقه پیاده‌روی، آنهم از میان کوچه‌هایی که حداکثر سه متر پنها داشتند. اکثر بچه‌ها و به تبع آن خانواده‌ها همدیگر را می‌شناختند. در روزهای عید، چه ملی یا مذهبی، توانمندترها به روشی که معلوم نباشد به بچه‌های فقیرتر و خانواده آنها کمک می‌رساندند. در ابتدای سال تحصیلی لباس نو برای بچه‌های خانواده‌های کم درآمد تهیه می‌کردند. پیش از عید نوروز برایشان لباس نو می‌خریدند و از طریق مدیر یا ناظم مدرسه آنها را پخش می‌کردند، انجمن «خانه و مدرسه» به بهترین وجه عمل می‌کرد.

همچنین خاطرم هست مسجدی در کوچه ما بود، با فاصله ای کمتر از پنج دقیقه از خانه ما و قابل دسترس برای اقلا ۲۰۰ تا ۳۰۰ خانوار. تقریبا در تمام مواقع مذهبی از محرم بگیرید تا ماه رمضان، مسجد که ساختمان به نسبت کوچکی بود از جمعیت سیصد چهارصد نفری موج می‌زد. در حیاط و در ایوان آدم پر بود، نماز می‌خوانندند، شب‌های احیا را با هم می‌گذراندند، عید فطر را با هم جشن می‌گرفتند و همینطور روز دوم نوروز. غذا از طرف چندین خانواده محل آورده می‌شد، برای روز عاشورا، افطار در ماه رمضان یا روز عید. آنقدر خاطره از آن مسجد و آن همبستگی مردم دارم که یادآوری از آنها براستی می‌تواند ساعت ها طول بکشد. به عنوان یک تاثیر خوب آن محله و مسجد می‌تواند جمع‌بندی رابطه من و افراد محله با مسجد و با همدیگر باشد. پیش نماز آن مسجد روحانی بسیار دوست داشتنی و براستی مردمی بود. پنجم هر ماه قمری به منزل ما که در حقیقت منزل مادر بزرگ بود می‌آمد و به اصطلاح روضه می‌خواند. پدرم مبالغی به او پول می‌داد که به نیازمندان برساند و می‌دانستیم آن مرد آنقدر شریف است که تمام وجه را خرج کم‌درآمدها می‌کند. من در یازده سالگی همراه خانواده از آن محل رفتیم ولی روضه‌خوانی ماهیانه او در خانه مادر بزرگ و عموی من که آنها هم از آن محله کوچ کرده بودند ادامه داشت. با اینکه من دیگر او را نمی‌دیدم، در۲۳ سالگی از ایشان درخواست داشتم خطبه ازدواج من و همسرم را جاری کند.

بعد از گذشت حدود شصت سال چه احساسی نسبت به این محله دارید؟

من هنوز رابطه و حسی عجیبی با آن محله دارم و هر زمان به ایران می‌آیم به آنجا سر می‌زنم. عودلاجان یک محله شهری زنده و درهم آمیخته بود. مردم محله با هم زندگی می‌کردند. پدر من پزشک بود، عمویم کارمند سطح بالای بانک مرکزی بود اما دوست نزدیک من پدرش «عباس آقا» سلمانی محله‌مان بود. مادر دوست و همکلاسی خواهر من، در حمام عمومی محله کیسه‌کشی می‌کرد. یکی از گویندگان مشهور رادیو و بعدها تلویزیون در کنار خانه‌ای سکونت داشت که صاحبخانه، صاحبِ مغازه‌ای در همان میانه بازارچه کوچک محله ما بود. در محله ما واقعا افراد بسیاری با مشاغل مختلف در کنار هم زندگی می‌کردند. از این رو من معتقدم، اگر قرار است محله‌ای بازسازی شود، تخریب یا هر اقدام دیگری در آن صورت پذیرد ـ آنچنان که الان در مورد بخشی از عودلاجان مطرح است ـ اقدامات بعدی باید در راستای «زنده شدن» محله باشد.

به واژه مهمی اشاره کردید، «زنده شدن» محله را چگونه معنا می‌کنید؟

این گفتمان مفصلی است ولی خیلی خلاصه، زنده‌سازی یک محله یا بافت شهری به این معنی نیست که صرفاً در آن یک موزه درست کنیم یا مثلا هتل و مسافرخانه بسازیم یا رنگ و روی کالبدی تازه‌ای به ساختمان‌ها بدهیم. بعضی از این تک پروژه‌ها بسیار موفق هستند، ولی در انتزاع و فقط برای یک ساختمان یا مجموعه ساختمانی هستند. به عنوان مثال دوست معمار من «خانه عامری‌ها» در کاشان را مرمت و نوسازی  کردند. کار درست و خوبی هم شد. اما سوال من این است که آیا تنها با این کار محله اطراف آن بازسازی و زنده شد؟ از نظر من اگر می‌خواهید یک محله را بازسازی کنید باید آن را «باز زنده‌سازی» کنید. آن را از زوایای مختلف زنده بسازید. باید کاری کنید که محله روی پای خودش بایستد. لازم نیست الزاما کوچه‌های باریک را تخریب کنید، تا خیابان‌های آن محله بتوانند پهن و عریض باشند. شما می‌توانید مانند سایر کشورهای دنیا جای دیگری پارکینگ بسازید و جایگزینی همچون دوچرخه برای مردم فراهم کنید. اصلا باید ویژگی زندگی بر اساس پیاده‌روی که هم برای سلامتی مردمان لازم است و هم امکان بسیار برای آمیزش اجتماعی اهالی بوجود می‌اورد، نه جدایی آنها از هم را، که به بهترین وجه در محله‌های قدیم ما وجود داشته است، در آنها تشویق کنیم. من بسیاری از کشور دنیا را به خاطر علاقه شخصی و تجربه‌های آکادمیک دیده‌ام، می‌توانم موارد موفقی از کوبا تا پرو تا اسپانیا و تا اندونزی را برایتان شرح دهم که چگونه به درستی عمل کرده‌اند. به عنوان شهرساز و معمار و بر اساس نمونه‌های زنده‌ای که دیده‌ام به شما می‌گویم «زنده کردن محله صرفاً تفکری برای اتوپیا و یا مدینه فاضله نیست و می‌تواند عملی شود.»

به نظر شما طرح توسعه آستان امام زاده یحیی (ع) می‌تواند موجب زنده شدن محله شود؟

بیایید فرض بگیریم این طرح تخریب و توسعه انجام و محله نوسازی شد؛ که من کاملا با آن مخالفم، به دلایل گوناگون، ولی بگوییم که این کار به خاطر شرایطی الزامی است. اما اصل قضیه این خواهد بود که بدون برنامه منسجم و چشم‌انداز درست، نوسازی به چه شکل می‌خواهد صورت پذیرد که زندگی بهتری را به مردم محلی برگرداند؟ اگر چنین هدفی نه برای بدست گرفتن زمین توسط عده‌ای و گرانفروشی بعدی آن در نظر باشد. امام زاده یحیی (ع) در مقیاس خودش هم‌اکنون در میان شهروندان و ساکنین جایگاه خودش را دارد. اینکه در طرح پیشنهادی تاکید می‌شود که تخریب پیرامون این بنا برای ارتقای آن است، باید پرسید این ارتقا چگونه خواهد بود؟ چگونه به‌دست خواهد آمد؟ برای زنده کردن یک محله و بافت قدیمی و حتی فرسوده نباید آن را صرفا تخریب کرد. باید اقدام معنادار و نتیجه مثبت‌دهنده دیگری انجام داد. نوسازی به این شکل در بافت تاریخی حتی اگر هم برای هدف والا و بهبود بخش زندگی مردمان صورت بگیرد در مقابل آن با تخریب، هویت شهر را از بین برده‌اید. شهرهای کهن و تاریخ‌دار ما با هدف و آمیختگی خاص و به‌طور ارگانیک ساخته شده‌اند. آن میزان زمینی که به امامزاده اختصاص داده شده، اگر ایده‌آل و مطلوب نبوده، اما برای کارکرد و در مقیاس محله قابل قبول بوده است. چه نیاز واقعی برای گسترش آن فضا در جهت بهره‌وری مراجعین امامزاده و ساکنین محله به وجود خواهد آمد؟

با این وصف، نظر شما درباره این طرح مثبت نیست.

من با چنین طرح‌هایی کاملا مخالفم؛ سوداگری زمین و نبود برنامه جامع و بی‌توجه به تمامی ابعاد شهری، محله را دگرگون و مشکلات بسیاری را برای بافت تاریخی ایجاد می‌کند.

من با برش دادن و جراحی شهری در هر شکل و اندازه، بخصوص بزرگ مقیاس، مخالفم. در مقیاس یک بافت شهری، یک محله، حتی چند کوچه باید از خود محله تا تک بناها، ضوابط مشخصی در تمامی ابعاد تدوین شود، در زمینه‌های اعتلای اقتصادی، اعتلای اجتماعی، بهبود روابط و شرایط مردم.

تهران یک شهر کوچک و جوان نیست، تهران کلان شهری است که بیش از ۲۰۰ سال قدمت دارد. جدا از مخالفت با تخریب و نوسازی بی‌منطق یک محله یا حتی یک کوچه، من با بازسازی تک ساختمان‌ها بخصوص تبدیل به موزه کردن آنها به تنهایی مشکل جدی به لحاظ نظری و عملی دارم. تنها راه بهبود کیفیت محله را زنده شدن و بویژه باز زنده‌شدن آن می‌دانم.

پیشنهاد شما به عنوان متخصص این حوزه چیست؟

مطمئنم اگر چشم‌انداز و برنامه‌ای علمی و صحیح صورت پذیرد، نه تنها جمعیت مناسب و وضعیت مناسبی از جهت اجتماعی و اقتصادی را می‌توان به آن بازگرداند، بلکه می‌توان حتی در اقامت‌های موقت در آن نیزموفق شد. من شک ندارم اگر محله زنده شود، تعداد قابل توجهی از مسافرینی که در تهران چندین روز حضور دارند به دنبال اقامت در این محله خواهند بود. کارکردهای خرد محلی و فضاهای تفریحی فرهنگی مانند غذاخوری‌های محلی ـ به اصطلاح سنتی ـ نمایشنامه‌خوانی، کتاب‌خوانی، نشست‌های حرفه‌ای و مردمی و حتی بوجود آوردن تئاتر و سینمای کوچک می‌تواند موجب شود محله در بسیاری از ساعات روز و شب فعال باشد. فضاهایی برای هم‌افزایی متخصصان و حضور و حمایت بزرگان فرهنگی و حرفه‌ای‌های داخلی و خارجی می‌تواند موجب آشنایی دیگران با نیروی بالقوه این محله و جذب سرمایه‌گذار و بخصوص حضور بیشتر جوانان علاقمند و پر توان ایران ما شود. تمام این موارد مبانی پایه‌ای دارد که می‌توان گسترش داد و در نظر گرفت.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
دیروز ۱۳:۳۱

با درود و سپاس از ایسنا برای آگاهی رسانی و چنین گزارش های ارزشمندی. بله براستی درست فرموده اند دکتر کیافر ارجمند و درد دل چندین و چند ساله ما را بیان داشته اند. و تنها راه درست همین است. پاینده ایران